تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836220888
جامعیت و کمال دین(2)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
جامعیت و کمال دین(2) نويسنده:دکتر احمد بهشتی در قرآن کریم به مساله حکومت،اهمیت ویژهای داده شده و با آیه«اطیعواالله و اطیعواالرسول و اولیالامرمنکم» (15) ، حاکمیت را یکسره از نااهلانسلب کرده و طوق اطاعت ظالمان وفاسقان و حاکمان به غیر "ما انزلالله" رااز گردن انسانها برداشته و بهترین نوعاطاعت را بر آنها واجب شمرده که درزمان حضور، اطاعت از معصوم و درعصر غیبت کبری، اطاعت از آنانی استکه با انتخاب مستقیم یا غیرمستقیم مردمو برحسب موازین و معیارهای تعیینشده از سوی شرع مقدس زمام امورمسلمین را به دست میگیرند. ومضمونی دلنشین از حاکمیت فقهایجامع شرایط و امامگونههای عصر انتظارپدید میآورد. در روایات نیز بدانمطلب توجه اکید شده و راه حکومتطاغیان، ظالمان و بیخبران از اسلام وقوانین آن بسته شده و مخصوصا درروایتی از امام باقر(ع) آمده است که:«بنیالاسلام علی خمسة اشیاء: علیالصلوة والزکوة و الحج و الصوم والولایة».اسلام بر پنجستون استوار شدهاست: نماز، زکات، حج، روزه و ولایت.زراره میپرسد: کدامیک برتر است؟و چرا؟!حضرت میفرماید: «ولایت». زیرا«هوالدلیل علیهن». "ولایت"، افضلاست، چرا که کلید بقیه است و زمامدار،انسان شایستهای است که خود، دلیل وراهنما برای سایر احکام است.راوی میپرسد: پس از ولایت، کدامافضل است؟ میفرماید: نماز; چرا کهپیامبر خدا فرمود: نماز ستون دینشماست.سپس فرمود: قله امور و کلید اشیا وخشنودی خدا، اطاعت از امام پس ازمعرفت اوست. خداوند فرمود: «من یطعالرسول فقد اطاع الله و من تولی فماارسلناک علیهم حفیظا» (16) اگر کسی شبهاعبادت کرده، و روزها روزه بدارد و همهمالش را صدقه داده، و همه ساله حجکند و ولایت ولی خدا را نشناسد تا آن راگردن نهد و همه اعمالش به دلالت اوباشد، در ثواب آن اعماق حقی نیست واز صف اهل ایمان بیرون است ... (17)از این روایت (با سند صحیح ودلالت روشن) استفاده میشود کهحکومت در متن دین اخروی و خداییاست و دین منهای حکومت، هرگزنمیتواند سوقدهنده مردم به سویخدا و آخرت باشد.نکتهای در خور تامل، این است کهاحکام تکلیفی پنج قسم است: واجب،حرام، مستحب، مکروه و مباح.طبعا هیچ فعلی از افعال مکلفینخارج از این احکام نیست.چهار قسم اول به تعبدی و توصلیتقسیم میشوند. آنجا که فعل یا ترک،نیاز به قصد قربت دارد، تعبدی و آنجاکه نیاز ندارد، توصلی است. اما درمباحات، تقسیم به تعبدی و توصلیبیمعنی است.آیا دین اخروی، مردم را در امورمربوط به اداره کشور اسلامی بهاباحیگری فراخوانده یا در این مواردمهم نیز، احکام واجب و حرام دارد؟ممکن است کسی بگوید نیازینیست که دین اینگونه مسایل را درقلمرو واجبات، مستحبات، محرمات،مکروهات قرار دهد. بلکه در قلمرومباحاتند و انسان عاقل، خود در اینموارد تصمیم میگیرد و نیازی به امر ونهی و تکلیف ندارد. بنابراین، حتیچنین کسی هم معترف است که مسایلبرون دینی نداریم و او نیز - ناآگاهانه -تمام اعمال بشر را از نظر حکم وتکلیف، در قلمرو دین میشناسد،منتهی ادعا میکند که امور سیاسی وحکومتی، نظیر بسیاری از مسایل دیگرجزو مباحاتند. پس تنها باید بررسی کردکه آیا اینگونه مسایل، به راستی درقلمرو مباحاتند و تصمیمگیری دربارهآنها کاملا به اختیار بشر نهاده شده یااینکه در قلمرو واجبات، محرمات واحیانا مکروهات و مستحباتند و بشر،وظائف سیاسی نیز دارد و در اینگونهامور، باید پیرو دین باشد؟بنابراین اختلاف بر سر برخی ازمسایل است که آیا در قلمرو مباحاتمیباشند یا در قلمرو، واجبات ومحرمات. نه اینکه آیا این مسایل، داخلدر قلمرو دینند یا خارج؟ و آیا از مسایلبرون دینیاند یا درون دینی؟!قطعا در برخی از مسایل، اختلافینیست که از جمله مباحاتند. مثل اینکهساعت رسمی کشور را یک ساعت جلوبیاوریم یا نیاوریم. مردم و سیاستمدارانبرحسب مصالح اجتماعی و اقتصادیمیتوانند در این موضوع تصمیم بگیرند.نه جلو بردن ساعت، مخالف دین و نهنبردن آن، منصوص در دین است.درست مثل اینکه شخص یا خانوادهایمیتوانند درباره تعطیلات تابستانی خودتصمیم بگیرند که چگونه آن رابگذرانند؟ در خانه یا در سفر؟ در داخلیا خارج از کشور؟ آنچه مهم است، ایناست که هر تصمیمی بگیرند، باید بافعلحرام یا ترک واجبی توام نباشد.اختلاف درباره مسایل سیاسی وحکومتی است. آیا دین در اینگونهمسایل، به بیان سلسلهای از وظایف وتکالیف پرداخته و همانگونه که درمسایل عبادی و تجاری، واجب و حرامرسیده، در این امور هم واجبات ومحرمات داریم، یا خیر؟! آیا اسلام بشررا در انجام و ترک افعال سیاسی وحکومتی، آزاد شمرده و امور سیاسی رااز مباحات دانسته است؟ آیا اگر دین بهاینگونه امور توجه کند، صبغه خدایی واخروی بودن خود را از دست میدهد ودنیوی میشود، یا اینکه به همان دلیلخدایی و اخروی بودن، باید به اینگونهامور توجه جدی کند و برای هموارکردن راه زندگی سعادتمندانه اخروی وتقرب به خدا، مردم دیندار را به تشکیلحکومتی تشویق کند که معیارها وضوابط خود را از دین بگیرد، مجریاحکام خدا باشد و در عین حال، از تزکیهو تعلیم انسانها چیزی دریغ ندارد.به نظر ما همین بینش دوم، صحیحاست. صحت و سقم هر یک از این دوبینش از راه مراجعه به متون اصیل دینیبه دست میآید. به خصوص کهاستدلال های مربوط به بینش اول، ازاستحکام لازم برخوردار نیستند وچنانکه خواهیم دید با مضامین اصیلدینی ناسازگار است.نظری به بینش مخالفتفکیککنندگان دین از سیاست وحکومت، سعی کردهاند که مسالهحکومت را از قلمرودین اخروی وخدایی خارج کنند. یا به تعبیر ما آن را درقلمرو مباحات قراردهند. از جملهبازرگان در مقاله "آخرت و خدا، هدفبعثت انبیاء" میگوید:«اصرار ما در منحصر دانستن هدفدین به آخرت و خدا و تفکیک رسالتانبیا از سیاست و اداره دنیا برایچیست؟ شعارهای دین برای دنیا یا دینو دنیا با هم یک سلسله زیانها و آفات وانحرافهایی به بارمیآورد که نهایت آن،خسرالدنیا و الاخرة شدن است (18)میبینیم که وی کمابیش معترفاست که دنیا مزرعه آخرت است ومحال است که دین عنایتی به دنیا نداشتهباشد. منتهی حکومت را از قلمرو دین،خارج میکند و ادعا میکند که بدونتوجه به حکومت، میشود دنیا را مزرعه آخرت کرد. حال آنکه چنانچهگفتیم هیچ چیز از قلمرو دین خارجنیست و گرچه برخی از امور در قلمرومباحات دینی باشند. اما امر مهمی مثلحکومت! به حال خود رها نشده و مباح هم نیستبلکه احکام متعدد از ابعادمتعدد متوجه آن است.استدلال اول: تبدیل توحید به شرک«وقتی بهبود زندگی فرد و اجتماع ومدیریت مطلوب دنیا، پابه پای آخرت وخدا، هدف و منظور دین قرار گرفت،اخلاص در دین و عبودیتخدا درمحاق رفته، پس زده و فراموش میشود.بدینوسیله توحید تبدیل به شرک ...گردیده و دیانت و دینداری از اصالت وخاصیت میافتد» (19)نویسنده سپس شواهدی از دورهرنسانس و دوره بعد از انقلاب اسلامیذکر کرده، بدین وسیله میکوشد تا ثابتکند دینی بودن حکومت، صبغهتوحیدی دین را از بین برده، و شرک راجایگزین آن میکند.پاسخهمان طور که در صحیحه زرارهملاحظه کردیم و همان گونه که از آیاتاستفاده میشود، حاکم اسلامی،راهنمای توحید و رهگشای احکامعبادی و غیرعبادی اسلام است. او کسیاست که، دین را با توجه به ضوابط ومعیارهای خود برای کومتبرگزیده،تا مجری دستورهای الهی و ناظر برخلوص، یگانهپرستی، اخلاق نیکو ورفتار خداپسندانه باشد.اگر حکومتی به نام حکومت دینی،توحید را به شرک بدل کند و یا اخلاصدر دین و عبودیتخدا را زائل کند آیاحکومتی دینی است که باید از آناطاعت و حمایت کرد یا حکومت ضددینی است که باید از اطاعتش سرباز زدو در راه زوال و سقوطش جهاد کرد؟حاکم اسلامی در عصر حضورمعصوم، مقام عصمت است و در عصرغیبت کبری، فقهای عادل و واجدشرایطی هستند که با شور و انتخابامت، به حکومت میرسند. آنان چگونهممکن استشرک را به توحید بدلکنند؟! و چه تضمینی است که اگر قدرتحکومتی را از نظارت و حاکمیت دینخارج کنیم، توحید محفوظ بماند وتزکیه و تعلیم مردم استمرار یابد؟استدلال دوم: ناامیدی مردم بر اثر ناتوانی حکام دینیاگر حکومت، دینی باشد، مردم براثر ناتوانی دین و شریعت در جوابگوییبه مسایل بیشمار و نوظهور علمی وانسانی و حل مشکلات دایم فردی واجتماعی دنیا، دچار یاس میشوند و ازدین و ایمان انصراف پیدا میکنند.«وقتی مردم مؤمن و مخصوصاجوانان پرشور و امید، مواجه با ناتوانی وعجز ادیان گردند و ببینند که متصدیان ومدافعان، ناچار میشوند که به اصلاح و التقاط یا عجز و اعتراف بپردازند، نسبتبه اعتقادات خود سرد و بدبین میگردند.» (20)نویسنده برای تایید مدعای خودچنین استشهاد میکند که مقدسین ومتعصبین فکر میکنند که با دعا ودرخواست از خدا کلیه آروزها ومشکلات رفع میشود و هنگامی کهمیبینند از این راه به مقاصد خودنمیرسند، گرفتار یاس و بدبینیمیشوند و به مکاتب و معتقداتمخرب روی میآورند.پاسخمگر دینی بودن حکومت و اینکهحاکم اسلامی باید مطابق معیارهایدینی برگزیده شود، به معنای این استکه دین باید جوابگوی مسایل بیشمار ونوظهور علمی و انسانی باشد؟!حکومت چه دینی باشد و چه غیردینی، وظیفه دارد که در راه حلمشکلات دایم فردی و اجتماعی دنیایمردم در پی برنامهریزی مدیریت صحیحباشد.تفاوت حاکم دینی و غیر دینی در ایناست که اولی خود را در برابر خدای مردم نیز مسئول میبیند و میداند کهخداوند از کوچکترین اعمال بشری نمیگذرد و دومی فرد مستبدی است کهنه با خدا سر و کار دارد و نه با مردم، و یافردی است که فقط ملاحظه مردم رامیکند و چهبسا با ترفندهای ریا و حیله،مردم را راضی نگاه میدارد ولی به همهمصالح حقیقی آنان نظر یا التزام ندارد،گرچه احیانا خدماتی هم میکند.دینداران را باید با فرمول تزکیه وتعلیم و مطابق جهان بینی و ایدئولوژی اسلامی تربیت کرد تا بدانند که دعا بدون تلاش و کوشش مطلوب دیننیست و امیرمؤمنان فرمود: «الداعیبلاعمل کالرامی بلا وتر» (21) (دعاکنندهبدون عمل مانند تیرانداز بدون زهمیباشد). در حدیث است که پیامبراکرم فرمود: دعای مردی که در خانهبنشیند وبگوید: خدایا مرا روزی ده و درراه طلبروزی تلاش نکند مستجابنخواهد شد. (22)حاکم و مدیر با تدبیردینی در راه حل مشکلات،از کلیه نیروهای کارآمد بهرهمیگیرد، تخصص و تجربهآنها را در راه صحیح به کارمیاندازد و با مشورتصاحبان نظر و ارباب رای وتدبیر و خیرخواهان کشور ومردم، بر حل مشکلات فایقمیآید. مردم متدین آگاه هممیدانند که راه صحیح حلمشکلات، همین است، نهآنچه آقای بازرگان میگویند.استدلال سوم: تجارب تلخاز تصرف دین و دولتبه دسترهبران شریعت، نتایج معکوس وتجربیات تلخی به دست آمده است.نویسنده از اظهارنظر درباره نظامی کهپس از انقلاب اسلامی ایران به وجودآمده خودداری میکند و میگوید: «نظامخودمان... هنوز آخرین نمره امتحانیخود را نگرفته است» (23)ولی با استفاده از تاریخ گذشتهامتهای توحیدی میگوید:«هزارسال ریاستبلامنازع دینیپاپها و حاکمیت کلیسای کاتولیک برپادشاهان و اشراف و مردم، یادگاری جزجهل و تاریکی ... و اختناق بهجانگذاشت ... خلفای اموی و عباسی وعثمانی که خود را خلیفه رسولالله (وبعضیها خلیفةالله) میخواندند، زمامایمان و امور مسلمانان را در اختیار گرفتهبودند... دین و سیاست در هم ادغامشده، اسماءالله و اسلام فرمانروا بودند،ولی عملا دین از دولت فرمان میگرفتو دیدیم چه ظلمها که بر دودمان رسالتو شیعیان نکردند! چه بدعتها و انحرافهاکه در دین خدا وارد نساختند. سلاطینصفوی در کنار ارادتی که به ولایتعلی(ع) و به ساحت مقدس امامان اهلبیت ابراز میداشتند، سرآمد سفاکی وشرابخوری و هرزگی نیز بودند سلسلهقاجار هم تظاهر به تقدس دینی و تبعیتاز روحانیتشیعی میکردند و دراستبدادگری و استکبار یا زنبارهای وتجاوز به حدود شرع و حقوق خلق باکاز کسی نداشتند» (24)پاسخهیچ متدین آگاهی کلیسا یا خلافتاموی و عباسی و عثمانی و قاجار رامظاهر حکومت دینی نمیداند. آیاهرکس نام دین بر خود نهاد و قدرتحکومتی را قبضه کرد، حکومتش دینیاست؟ چنین حاکمی دین را در قبضهسیاست درآورده، اما عنصری ضد دیناست. حاکم دینی باید برگزیده معیارهاو ضوابط دینی باشد و راه و رسمی جزدین، پیش نگیرد.استدلال چهارم: حاکم شدن روش اکراه«اسلامی که با پشتوانه قدرت وروش اکراه پیش برود، بیشتر کالایشیطان است نه دین خدا. از یاد آوریهایمکرر و مؤکدی که خداوند عزیز حکیمبه رسول خود و به گروندگان دینشمینماید، یکی «انما انت مذکر لست علیهمبمصیطر» (25) و دیگر «لااکراهفیالدین» (26).... به انضمام دهها آیه دیگر بهصورت: «ما جعلناک علیهم حفیظا» (27) و«ان انت الا نذیر» (28) و «ماعلی الرسول الاالبلاغ» (29) و «ما انا علیکم بوکیل» (30) کهدلالتبر مامور و موکل نبودن و مسئولکفر و دین مردم نشدن آن حضرتمینماید. (31) نازلکننده قرآن نخواسته کهآیینش جز از طریق اختیار و آزادی، باحفظ کرامت انسانی و با پشتوانه ارشاد وعلم، ارائه و اجرا گردد...» (32)پاسخآیا اگر انسانهای صالح بر مردمحکومت کنند و نظام عدل و کرامت وحریت را برقرار سازند، نتیجهاش ایناست که دین با روش اکراه پیش برود وکالای شیطان به مردم عرضه شود؟در ذهن استدلال کننده، چهره کریهیاز حکومت مجسم شده که سلاحی جززورگویی، مکر، حیله، استبداد وخشونت ندارد و میخواهد با همینابزارها دین خدا را حاکم کند. البته دینچنین حکومتی کالای شیطان است وهیچ دینداری حاضر نیست چنینحکومتی را به عنوان حکومت دینیپذیرا گردد. الگوی حکومت دینی،پیامبر، علی و امام مجتبی هستند کهکرامت انسان را ارج مینهادند و در میانمردم، همچون خود آنان میزیستند.نگارنده اطمینان دارد که از نظرمستشکل، حکومت پیامبر خدا وامیرالمؤمنین و پیامبرانی که به شهادتقرآن کریم، قبل از اسلام بر اریکهحکومت نشستهاند، در راستای شئوندینی و مقام هدایت و ارشاد آنها بوده وهرگز آنها را از جاده بلاغ، انذار و تذکیرخارج نکرده، آنها را در کژ راهه اکراهنینداخته، عنوان مصیطر و حفیظ به آنهانداده و دین خدا را به صورت کالایشیطان درنیاورده است.آنها اگر چه اندک حکومت کردند،ولی خطوط روشن و دقیق حکومتدینی را ترسیم کردند و چنان تجربهشیرینی برای دینداران به یادگارگذاشتند که هرگز حکومتهای غیردینیرا جز از باب اضطرار و عناوین ثانویه،پذیرا نشوند که فرمودهاند:لابد للناس من امیر بر او فاجر (33)آری مردم را امیر باید و بدون شک،امیری ایدهآل است که مظهر نیکی وخوشرفتاری باشد و اگر نبود، چارهایجز امیر فاجر نیست. فرق این دوحکومت روشن است:اما الامرة البرة فیعمل فیهاالتقی و اماالامرة الفاجرة فیتمتع فیهاالشقی (34)حکومتی که بر پایه کردار نیک باشد،پرهیزکار در آن کار خود کند و حکومتیکه بر اساس تبهکاری است، بدکردار درآن، بهره خویش برد.حاکم اسلامی کسی است که شیفتهجاه و مقام نیست و عطش قدرت وسیطره ندارد.آن که او تن را بدینسان پی کندحرص میری و خلافت کی کندزان بهظاهر کوشد اندر جاهوحکمتا امیران را نماید راه حکمتا بیاراید به هر تن جامهایتا نویسد او به هر کس نامهایتا امیری را دهد جان دگرتا دهد نخل خلافت را ثمرمیری او بینی اندر آن جهانفکرت پنهانیت گردد عیانهین گمان بد مبر ای ذو لباببا خودآ، والله اعلم بالصوابجهد پیغمبر به فتح مکه همکی بود در حب دنیا متهمچونکه مخزنهای افلاک و عقولچون خسی آمد بر چشم رسولپس چه باشد مکه و شام و عراقکه نماید او نبرد و اشتیاق (35) معاویه که به ناحق بر مسند حکومتدینی تکیه زده بود، به ضراربن ضمرهمیگوید: علی را برایم وصف کن. اومیگوید: (36)به خدا او روزها روزهدار و شبها شبزندهدار بود. خشنترین لباسها وسادهترین غذاها را دوست میداشت.در میان ما مینشست و تا ما سخنمیگفتیم، او سکوت میکرد و هر گاهسؤال میکردیم، جوابمان میداد. اموالرا به طور مساوی تقسیم میکرد و درمیان مردم به عدالت رفتار مینمود.ضعیف از ستم او بیمناک نبود و قوی درمیل و انحرافش طمع نمیورزید.آری پیشتازان و رهگشایان حکومت دینی چنین بودند و سزاوار نیست کهحکومتخلفای جور و سلطنتشاهنشاهان ستمگر و شهوتران و سلطهکلیساها را حکومت دینی بنامیم.رهبری اجتماعی و سیاسی، جدا ازرهبری دینی نیست و حاکم دینی منصبرا برای اصلاح جامعه و امر به معروف ونهی از منکر و ستم ستیزی و تحصیلرضای خدا از طریق خدمتبه خلقمیخواهد و هرگز اجازه نمیدهد که درحکومت او کرامت انسانها لگدمال شودو خفقان سیاسی جامعه را دربربگیرد.حاکم دینی جز در راه تزکیه انسانها وارجنهادن به ارزشهای واقعی گامنمیزند و اگر حاکمانی غیر از اینکردهاند، دینی نبودهاند، صورتک ریا وتزویر به چهره زده و دین خدا را ملعبهکردهاند.استدلال پنجم: افراط و تفریط«دین برای دنیا یا ترک دنیا به خاطردین، دو حالت افراط و تفریط در دینهستند، این دو شعار، در حقیقت دوروی سکه واحدی هستند که به دستبشری جاهل، در ضرابخانه شیطان،قالب خوردهاند و قرآن، بشدت هر دو رارد میکند. یک روی سکه، نقشمتفکران نزدیکنگر و انسان دوستاننارس را دارد که تصور کردهاند تعلیماتو تلقینات ادیان الهی به خاطر بهبودبخشیدن به زندگی افراد و حسن ادارهاجتماعات بوده است. روی دیگر سکه،تصاویر زاهدهای رهبان صفت و تارکدنیاهای مرتاض مسلک را نشانمیدهد. کسانی که دنیا و خوشیهای آنرا دامهای شیطان برای گمراهی انسانهادانسته، معتقدند باید از تمام آنها پرهیزکرد و نفس اماره را به سختی و مشقت ومحرومیت انداخت; در حالی که رضا وقصد خدا چنین نبوده و قرآن مکرراظهار میدارد نعمتهایی را که در زمین وآسمان است، برای شما آفریده ومیخواهم از آنها بهرهمند شده، شکر بهجا آرید; ولی پیروی از گامهای شیطانیکه دشمن شماست، نکنید.» (37)پاسخآری باید از افراط و تفریط حذر کردو راه اعتدال پیمود. اما راه اعتدال چیست؟ آیا اگر دینداران مخلص برایاجرای فرامین الهی به میدان آمده،حکومت را برای خدمتبه خلق وتحصیل رضای خدا قبضه کنند و نااهلانرا از سلطه بر این نهاد مقدس بازدارند،خلاف اعتدال است؟ آیا این، همانتفریطی نیست که باید دینداران از آنپرهیز کنند؟ حکومت کردن بر مردم همسکه دوروست. یک روی، آن است کهحکومت را برای سلطه و ارضایتمایلات حیوانی و غیرانسانی بخواهیم.که چنین حکومتی مذموم است. اما رویدیگر، آن است که حکومت، وسیلهایباشد برای انجام وظایف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و خدمتبه خلق و تحصیل رضای خدا. چنینحکومتی نه افراط است، نه تفریط وقطعا تشکیل چنین حکومتی، واجبکفایی و در مواردی واجب تعینی است.حکومت، حساسترین نهادهایاجتماعی است و باید انسانهای واجدشرایط، به آن اهمیت دهند و نگذارندکه طعمهای در دهان نااهلان شود.امیرالمؤمنین(ع) به اشعثبن قیس کهوالی آذربایجان بود، نوشت:«ان عملک لیس لک بطعمة ولکنه فیعنقک امانة» (38)کاری که بر عهده توست، نانخورش تو نیست، بلکه بار امانتی استبر گردن تو.اصرار بر این که روی آوردندینداران به حکومت، افراط در کار دنیاو باعث دنیوی کردن دین است، خودافراطی است که این امانتالهی را طعمهگرگهای حریص خواهد کرد و صالحانتن به تحمل امانت نخواهد داد.امام در ادامه نامه به اشعث فرمود:«آن که تو را بدان کار گمارد، نگهبانیامانت را بر عهدهات گذارده، تو را نرسدکه آنچه خواهی به رعیت فرمایی وبیدستوری به کاری دشوار درآیی. دردست تو مالی از مالهای خداست و توآن را خزانه داری تا به من بسپاری وامیدوارم که برای تو بدترین والیاننباشم.»استدلال ششم: دین اخروی و ضرورتیبرای بقای دین و دنیا«اعتقاد به این که پیامبران خدا صرفاخبردهندگان و تدارک کنندگان قیامت وآخرت و معرفیکنندگان خالق یکتابودهاند و دنیا چیزی جز مزرعه وکشتزار یا میدان فعالیت و تربیت آدمیبرای حیات جاودان و خدایی شدنانسان نمیباشد، ضرورتی استنیروبخش برای بقای دین و دنیا ونگاهداری انسانها، در چنین روزگارسراسر رنج و ملال... وقتی کار آدمی بهآنجا برسد که زندگی و دنیا را سراسرسختی و تاریکی دید و راههایی برایامید و فرار نیابد و از خدا و دین کهبرایش درمان کنندگان درد وادارهکنندگان دنیا بودند، کاری ساختهنشود و نقشی در افکار و اعمال اونداشته باشد، آیا غیر از خودرهایی وروآوردن به شهوات و فساد و پناهبردن بهخواب و خمار و یاس و انتحار، چهبرنامه و سرنوشتی میتواند داشتهباشد.» (39)پاسخآیا مردم در حکومت پیامبر و علی وحکومت داوود و سلیمان گرفتارسرخوردگی و یاس و نومیدی شدند یابه عکس، با به کار افتادن صحیح نیروها،عزمها قویتر و راه مبارزه با مشکلات،هموارتر گردید؟دینداران راستین چه در زمانبرقراری حکومت عدل دینی و چه درحکومتهای جور، همواره وظیفه خود راانجام دادهاند. گیریم در زمان حکومتعدل در راه تقویتبنیان آن حکومت ودر زمان حکومت جور، در راه درهمشکستن بنیان آن بودهاند. هرگزخداجویی و آخرتگرایی، آنها را از اینمساله مهم که وسیله مؤثری در راهاصلاح دنیا و هموار کردن راه آخرت وتقرب به خداست، بازنداشته است.همه دینداران راستین معتقدند که:«اگر زندگی امروز ما خراب یا دشواراست، چرا زندگی فردا و همیشگیمانخراب باشد؟ !» (40) اما آیا خرابی زندگی این دنیا و دشواری آن، به خود مامربوط نیست و آیا تلاش در راه اصلاحو تسهیل زندگی دنیوی مردم برایرضای خدا، مقدمهای برای بهتر شدنزندگی فردا و حیات جاودانینیست؟آیا این گونه فکر کردن، به معنایگریز از مسئولیت و تن به استضعافدادن و مستضعفان را در زیر سیطرهمستکبران رهاکردن نیست؟قرآن کریم میگوید:«ما لکم لاتقاتلون فی سبیلالله والمستضعفین منالرجال و النساء والولدان» (41)چرا در راه خدا و در راه نجات مردانو زنان و کودکان مستضعف نمیجنگید؟آیا جنگیدن بدون تشکیل حکومتممکن است؟! آیا ترک جنگ و گریز ازقدرت و شوکتحکومتی به معنای رهاکردن مستضعفان در چنگال زورگویان وقلدران نیست؟قرآن کریم میگوید:«انالذین تتوفاهم الملائکة ظالمیانفسهم قالوا فیم کنتم قالوا کنا مستضعفینفیالارض قالوا ا لمتکن ارضالله واسعةفتهاجروا فیها» (42)آنان که فرشتگان جانشان رامیگیرند، در حالی که به خود ستمکردهاند، به آنها میگویند: در چه وضعیبودید؟ گویند: در روی زمین مستضعفبودیم. گویند: آیا زمین خدا وسیع نبودکه در آن مهاجرت کنید؟!از این دو آیه برمیآید که تن بهاستضعاف دادن و مستضعفان را درچنگال دژخیمان مستکبر رها کردن،مذموم است و حتما باید تن به مبارزه وجهاد و قتال داد. ولی مگر مبارزه و جهادو قتال بدون تشکیلات و داشتن ارتش وسپاه ممکن است؟!اگر زندگی امروز ما به علتسرباززدن از وظایف اجتماعی و سیاسی ومعطل گذاشتن امر به معروف و نهی ازمنکر و ترک جهاد و قتال با قدرتمندانمستکبر خراب باشد، نباید امید داشتهباشیم که زندگی آخرت ما رضایتبخشو آباد باشد. مگر این که خرابی زندگی بهخاطر پیکار و مبارزه باشد. چنانکهمجاهدین اسلام رنجها و مرارتها را بهجان خریدند و دنیا را فدای آخرتکردند و بهترین زندگی را در آخرتبرای خود فراهم کردند. میپذیریم کهدین میخواهد انسان را به سوی خدا وزندگی سعادتمندانه آخرت سوق دهد.ولی آیا آبادکردن خانه آخرت و تقرب بهخدابدوناصلاحمعاشوبدونتنظیمصحیحو دقیق امور سیاسی، اقتصادی، نظامیوفرهنگی ممکناست؟! اگر دین کاری بهحکومت ندارد، پس چرا قرآن میگوید:«و اعدوا لهم مااستطعتم من قوة و منرباط الخیل ترهبون به عدوالله وعدوکم» (43) تا میتوانید در برابر دشمناننیرو و اسب تهیه کنید تا دشمنان خدا ودشمنان شما از شما بترسند.آیا نباید دنیا از لوث وجود دشمنانخدا پاکشود؟ آیااگرنشود دنیارا از لوثوجود آنانپاککرد، نبایدچندانقوی شدکه آنها را جرات دشمنیکردن نباشد؟!استدلال هفتم: منع از تدبیر و فعالیت«مساله مهمتر زیان سنگینی است کهطرز تفکر دین برای دنیا، به بار میآورد.انتظار یا اعتقاد به این که بعثت پیامبران وتعلیمات آنان - کلا یا ضمنا - به خاطراصلاح انسانها و اداره صحیح امور فردیو اجتماعی آنها در دنیا میباشد. و ادیانتوحیدی، علاوه بر اصول و احکامعبادی، جامع اندیشهها و رهنمودهایلازم برای بهبود زندگی افراد و جوامعبشری هستند، باعث میشود که مؤمنینو علاقهمندان، احساس وظیفه و نگرانینکنند و درباره مسایل و مشکلات خودو اجتماع و جامعه بشری... در صددتدبیر و فعالیت و تلاش خارج از احکامدین بر نیایند; بلکه کافی خواهد بود کهدر انجام حدود و وظایف شرعیمراقبت لازم به خرج دهند تا دنیا وآخرتشان به وجه احسن تامین گردد.بدون این که احتیاج به کسب دانشها وکنجکاوی و تفحص در مسایل و قوانینطبیعت و خلایق داشته باشند و به بسطروابط با دنیای خارج خودشان واکتشافات و اختراعات برای چارهجوییمشکلات فزاینده زندگی و دنیا بپردازند.علاوه بر آن، ناچار شوند اصرار بورزندکه شریعت و فقهشان چون از طرفخداست و کامل و جامع میباشد، بههمان صورت که هست، جواب همهنیازها و اشکالات و ابتلاهای همهعصرها و انسانها را داده و نباید چیزیدر آن وارد گردد و تغییری در آن داد.» (44)پاسخاولا: باید توجه کنیم که فقه، علم بهاحکام و تکالیف است از روی ادلهشرعی. فقیه باید با عنایتبه منابعاستنباط، تکلیف مردم را در رابطه بااعمالشان روشن کند، یعنی باید بگوید:چه کاری حرام، کدامیک واجب و یامحکوم احکام دیگر (استحباب وکراهت و اباحه) است؟ فقیه باید از منابعدینی، احکام کلیه امور را در قلمروزندگی فردی، خانوادگی و اجتماعیمردم بیان کند. او از جهت فقاهتش،برنامهریز نیست و به همین جهت، هرفقیهی نمیتواند حاکم بر مقدرات مردمباشد. بلکه علاوه بر فقاهت، شرایطدیگری هم دارد که فقها در آثار خویشدرباره آنها بحث کردهاند. کامل بودن وجامع بودن فقه، مطلبی درست است.اما نه به لحاظ این که به نیازها واشکالات غیرفقهی عصرها و انسانها نیزپرداخته باشد بلکه به لحاظ بیان احکام،کامل و جامع است و فقیه با احاطهای کهبر منابع و ادله دارد، میتواند احکامهمه موضوعات را بیان کند. اعم از اینکه موضوع، در گذشته مطرح بوده، یامستحدثه باشد.بنابراین، اگر امروز مشکل ایدزگریبانگیر انسانها شود، راهحل طبی این مشکل را نباید از فقه بجوییم، بلکه بایدویروس آن را شناخت و راه علاج آن را کشف کرد. البته فقه در بیان احکاممربوط به این بیماری و معضل اجتماعی، جامع و کامل است. فقه وظیفه دارد که احکام مربوط به این پدیده را بیان کند. اما وظیفه ندارد که واکسن ضد ایدز را هم ساخته، طریقه واکسیناسیون را هم آموزش دهد.آری فقه را نباید تغییر داد. ولی بایدبا کار ممتد، جدی و عمیق چنان پربارشکرد که پاسخگوی همه بایدها و نبایدهادر کلیه زمینهها باشد. این کار نه بهمعنای تغییردادن آن است و نه واردکردن چیزی در آن.ثانیا: محال است که انبیای الهی کههدفشان خدا و آخرت است، دنیا رانادیده انگارند. مسافری که به شهریمیرود، هدفش رفتن به آن شهر است.اما وسیله سفر و راه و سایر ابزارها دررابطه با هدف، برای او مطرح است وباید راه هموار و امن و وسیله سفر مرتبو بیخطر باشد تا او را به مقصد برساند.دنیا راه آخرت و قرب به خداست.بیتوجهی به دنیا، همانتفریطی است که استدلالکننده از آن بیمناک است.ما باید از مسیر همین دنیا به خدا وآخرت برسیم. بدن ما مولود همین جهانو در عین حال، مرکب روح است. ما بهاین بدن نیاز داریم و به همین دلیل،چارهای جز فعالیت صنعتی، کشاورزی،هنری، علمی و فرهنگی نداریم. این فعالیتها نظام میخواهد و نظام دادنبدون تشکیل حکومت ممکن نیست.دین یا باید از دنیا و مافیها بگذرد وپیروان خود را به آسمان و عرشالهیببرد و آنها را از زندگی زمینی از همانروزی که شهادتین میگویند، برهاند و یااگر بخواهد - و حتما میخواهد - از مسیردنیا به آخرت و خدا برساند، باید بههمه لوازم آن تن دهد و دنیای مردممتدین را در اختیار قیصر و کسری نگذارد. چنانکه پیامبراکرم(ص) چنینکرد و برای بعد از رحلت جانگداز خودنیز علی(ع) را برگزید و به امامتاستمرار بخشید و همین، رمز کمال دینو تمام نعمتبود که در روز عیدغدیرخم به مردم اعلام شد و اسلام توام باحکومت و امامت، به پایه و مرحلهایرسید که مرضی خدا باشد و بتواند دربستر زمان جاویدان گردد.گرفتن حکومت از دین، به بهانه اینکه دین، اخروی و خدایی است، بهمعنای ابتر کردن دین است. اتفاقا دیناخروی و خدایی بیش از دین دنیوی،حکومت طلب است. دین دنیوی ممکناستبه این اندازه قانع شود که رفاهنسبی برای انسان کافی است و لزومیندارد که خود را برای اصلاحاتاجتماعی و فرهنگی به زحمتبیندازد.ولی دین اخروی و خدایی، اصلاحآخرت و تقرب به خدا را بدون اصلاحهمه جانبه دنیا ناممکن میداند.اینجاست که حکومت در متن دیناخروی قرار میگیرد و نه در متن دیندنیوی.پینوشتها:15) النساء/ 59.16) البقره/ 48: هر که پیامبر را اطاعت کند، خدارا اطاعت کرده و هرکس رویگردان شود، تورا به عنوان نگهبان ایشان نفرستادیم.17) سفینة البحار: ولی،الکافی 2/18، الوسائل1/7.18) آخرت و خدا، هدف بعثت انبیا، صفحه 35.19) همان، صفحه 3620) همان مدرک21) نهجالبلاغه، حکمت 33722) سفینةالبحار، دعا23) آخرت و خدا، هدف بعثت انبیاء صفحه 3724) همانمدرک، صفحه 37 و 3825) الغاشیه/21 و 22.26) البقره/ 256.27) الانعام/107.28) فاطر/ 23.29) المائده/ 99.30) یونس/ 108.31) آخرت و خدا: هدف بعثت انبیا، صفحه 38.32) همان.33) نهجالبلاغه خطبه 40.34) همان.35) کلیات مثنوی: ص 107، از انتشاراتکتابفروشی اسلامیه.36) سفینةالبحار: ضرر.37) آخرت و خدا، هدف بعثت انبیاء: ص 38.38) نهجالبلاغه، نامه 5.39) آخرت و خدا، هدف بعثت انبیاء: ص 39 و40.40) همان، صفحه 40.41) النساء/75.42) النساء/97.43) الانفال/ 60.44) آخرت و خدا، هدف بعثت انبیاء، صفحه 40و 41.منبع: فصلنامه کتاب نقد
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 259]
صفحات پیشنهادی
جامعیت و کمال دین(2)
جامعیت و کمال دین(2) نويسنده:دکتر احمد بهشتی در قرآن کریم به مساله حکومت،اهمیت ویژهای داده شده و با آیه«اطیعواالله و اطیعواالرسول و اولیالامرمنکم» (15) ، حاکمیت را ...
جامعیت و کمال دین(2) نويسنده:دکتر احمد بهشتی در قرآن کریم به مساله حکومت،اهمیت ویژهای داده شده و با آیه«اطیعواالله و اطیعواالرسول و اولیالامرمنکم» (15) ، حاکمیت را ...
جامعیت و كمال دین( قسمت اول)
اشاره:در سلسله مقالاتی كه در سه قسمت و با عنوان جامعیت و كمال دین حضورتان ارائه ... نزول آیه برائت، به سال نهم هجرى مربوط است; (2)حال آنكه پس از نزول آن آیه كریمه، آیات ...
اشاره:در سلسله مقالاتی كه در سه قسمت و با عنوان جامعیت و كمال دین حضورتان ارائه ... نزول آیه برائت، به سال نهم هجرى مربوط است; (2)حال آنكه پس از نزول آن آیه كریمه، آیات ...
جامعیت و کمال دین
جامعیت و کمال دین نويسنده:دکتر احمد بهشتی در اینکه اسلام، از نظر پیروان آن، دینی ... نزول آیة برائت، به سال نهم هجری مربوط است؛2 حال آنکه پس از نزول آن آیة کریمه، ...
جامعیت و کمال دین نويسنده:دکتر احمد بهشتی در اینکه اسلام، از نظر پیروان آن، دینی ... نزول آیة برائت، به سال نهم هجری مربوط است؛2 حال آنکه پس از نزول آن آیة کریمه، ...
جامعیت و كمال دین (قسمت دوم)
جامعیت و كمال دین (قسمت دوم)-جامعیت و كمال دین (قسمت دوم)دكتر احمد ... الآخرة و لاتنس نصیبكمنالدنیا و احسن كما احسنالله الیك» (2)دین از بشر نمىپذیرد كه آخرتخود ...
جامعیت و كمال دین (قسمت دوم)-جامعیت و كمال دین (قسمت دوم)دكتر احمد ... الآخرة و لاتنس نصیبكمنالدنیا و احسن كما احسنالله الیك» (2)دین از بشر نمىپذیرد كه آخرتخود ...
جامعیت و کمال دین(1)
جامعیت و کمال دین(1) نويسنده:دکتر احمد بهشتی در اینکه اسلام، از نظر پیروانآن، ... و هراس داشتهاند و این، با آغازظهور اسلام سازگار نیست.2- مقصود، روز فتح مکه است.
جامعیت و کمال دین(1) نويسنده:دکتر احمد بهشتی در اینکه اسلام، از نظر پیروانآن، ... و هراس داشتهاند و این، با آغازظهور اسلام سازگار نیست.2- مقصود، روز فتح مکه است.
نگرشی درون دینی بر جامعیت قرآن و اسلام
نگرشی درون دینی بر جامعیت قرآن و اسلام جامعیت دین اسلام الف- تبیان بودن قرآن ب- ... شرایع پیش از اسلام، علاوه بر جامعیت، از كمال نسبی نیز برخوردار بوده اند ولی ... (2)وی همچنین درباره هدف اصلی دین می فرماید: "حقیقت دین، تعدیل اجتماع انسان در ...
نگرشی درون دینی بر جامعیت قرآن و اسلام جامعیت دین اسلام الف- تبیان بودن قرآن ب- ... شرایع پیش از اسلام، علاوه بر جامعیت، از كمال نسبی نیز برخوردار بوده اند ولی ... (2)وی همچنین درباره هدف اصلی دین می فرماید: "حقیقت دین، تعدیل اجتماع انسان در ...
جامعيت و كمال قرآن
جامعيت و كمال قرآن نويسنده:دكتر نقى پورفر اشاره: استخراج آيين نامه ها و دستورالعمل .... نمى كنيم در حالى كه دين بدون عقل، دين نيست [2] و عقل بدون دين هم عقل نيست.
جامعيت و كمال قرآن نويسنده:دكتر نقى پورفر اشاره: استخراج آيين نامه ها و دستورالعمل .... نمى كنيم در حالى كه دين بدون عقل، دين نيست [2] و عقل بدون دين هم عقل نيست.
جامعیت دین اسلام با توجه به آیات و روایات
جامعیت دین اسلام با توجه به آیات و روایات-جامعيت دين از مباحث مهم و اصيل ... به اعتقاد اين گروه تنها وظيفه دين ارائه رهنمودهايي براي رسيدن به سعادت و كمال اخروي انسان است. ... اصول عقايد اسلامي، اعم از توحيد، نبوت، معاد و ساير اعتقادات متنوع بر آنها؛ 2.
جامعیت دین اسلام با توجه به آیات و روایات-جامعيت دين از مباحث مهم و اصيل ... به اعتقاد اين گروه تنها وظيفه دين ارائه رهنمودهايي براي رسيدن به سعادت و كمال اخروي انسان است. ... اصول عقايد اسلامي، اعم از توحيد، نبوت، معاد و ساير اعتقادات متنوع بر آنها؛ 2.
آشنایی با علوم اسلامي
آشنایی با علوم اسلامي-جامعیت دین اسلام جامعیت دین از مباحث مهم و اصیل فلسفه دین و ... 1. خداوند حكیم آدمی را برای رسیدن به كمال نهایی و سعادت جاودانه آفریده است. 2.
آشنایی با علوم اسلامي-جامعیت دین اسلام جامعیت دین از مباحث مهم و اصیل فلسفه دین و ... 1. خداوند حكیم آدمی را برای رسیدن به كمال نهایی و سعادت جاودانه آفریده است. 2.
تنها 2 روز تا اکمال دین
2- از طرفى تلاش مىكردند تا اسلام را به هر وضعى است نابود كنند: «يريدون ان ... جامعیت و كمال دین( قسمت اول) vazeh.com 05:45:31 07:14:40 12:13:30 17:11:00 ...
2- از طرفى تلاش مىكردند تا اسلام را به هر وضعى است نابود كنند: «يريدون ان ... جامعیت و كمال دین( قسمت اول) vazeh.com 05:45:31 07:14:40 12:13:30 17:11:00 ...
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها