تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835648406
نوجوانی که رادیو شخصی امام را هدیه گرفت
واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
نوجوانی که رادیو شخصی امام را هدیه گرفت
بعد از آزادی از اسارت بعثیها به دیدار امام رفتیم و به نیابت از دوستانی که سفارش کرده بودند دست و صورت امام را بوسیدم سپس گزارشی از وضعیت اسارتگاه خدمتشان عرض کردم؛ به وقت رفتن ایشان رادیو شخصی خود را به من هدیه کردند.
به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، در خاطرات دفاع مقدس، طراوت و زیبایی معنوی وجود دارد که زندگیساز است و باید حفظش کرد؛ آزاده دفاع مقدس «علیرضا رحیمی» خاطره خواندنی خود را از اسارتش در 14 سالگی تا دیدار با امام خمینی(ره) را روایت میکند. *** زمانی که به جبهه رفتم و در عملیات شرکت کردم کلاس سوم راهنمایی بودم و بیش از 14 سال سن نداشتم. وقتی مجروح شدم گوشه کانال نشستم تا با چفیه پایم را ببندم و جلوی خونریزیاش را بگیرم، یکی از هم کلاسیهایم سر رسید و وحشتزده گفت: «چی شده؟!» گفتم: «هیچی نشده بچهها پشت خاکریزند تو برو کمک آنها». همین که رفت نیروهای عراقی سر رسیدند و مرا به مقر فرماندهی بردند، دقایقی بعد عده دیگری را اسیر کردند که اغلب مجروح ناتوان بودند و آن همکلاسی هم بینشان بود. کنار من نشست، تیر به بینیاش خورده و از زیر گلویش خارج شده بود، اسمش «عظیم» بود. گفتم: «عظیم پس این نیرو چه شد!» تبسمی کرد و به مزاح جواب داد که «حالا که میبینی در خدمت شما هستم!». عراقیها همان چفیهها را پاره کردند و دست و پا و چشم بچهها را بسته پشت وانت تلانبار کردند و به پایگاه هلیکوپتر بردند. از آنجا بچهها را تقسیم و در هر کامیونی 6 یا 7 نفر اسیر سوار میکردند و راه میافتادند. وقتی به شهر العماره رسیدیم فهمیدم که میخواهند مانور بدهند و از ما استقبال کنند! آن چنان استقبالی که در واقع پرده دوم نمایش عصر عاشورا برایمان زنده شد. مردم غفلتزده در دو طرف خیابان هلهله و شادی میکردند و از سنگ و چوب و لنگه کفش و ... هر چه که دستشان میرسید «قربتًا الیالله!» به سمت ما پرت میکردند! در طول مسیر سعی کردم دستم را باز کنم - انگیزه خاصی نداشتم - تلاش کردم موفق شدم ولی یک سرباز عراقی فهمید جلو آمد سیلی جانانهای به گوشم زد، بعد چشمم را باز کرد و موهایم را با خشم گرفته از کف کامیون بلندم کرد و مغرور از پیروزی به دست آمده به مردم نشانم داد و افتخار میکردم. در همین لحظه چند بچه هم سن و سال خودم از بالای بام ساختمانی مشرف، پیت شن را باز «قربتاً الیالله» بر سر بچهها خالی کردند تا بیفیض نمانند! این وضعیت از 7 صبح که تیر خورده بودم تا 2 بعدازظهر بدون درمان و پانسمان ادامه داشت، آنها فقط وقتی به ما آب میدادند که فیلمبرداری میشد تا به این صورت عوامفریبی کنند. این مراسم که تمام شد به جای این که مجروحین را به بیمارستان ببرند همه را یک راست به زندان بردند. در آنجا، سالمها را جدا کردند و مجروحین را جداگانه مثل گونی سیبزمینی روی هم ریختند، بعد در را بستند و رفتند. آنجا پنجره کوچکی بود که گاهی باز میکردند ببینند کسی مرده یا نه! من آن شب فراموش نشدنی را به عنوان «شب ملکوتی» نام میبرم، حدود 150 رزمنده مجروح را در مکانی تنگ و تاریک تلانبار کرده بودند و لااقل یک نفر سالم نبود تا به دیگری کمک کند. تمام بدنها لت و پار بود. پای من روی سر دیگری افتاده و دست در حال قطع دیگری روی سر من! به همین شکل ما را رها کردند و تا فردای آن روز بچهها در آن سلول تنگ و تاریک با آه و اله سر کردند. صبح که عراقیها آمدند 11 نفر از بچهها به شهادت رسیده بودند که آنها را با خود بردند. موقع انتقال به بیمارستان باز همکلاسیام را دیدم - مرا توی پتو حمل میکردند - تا مرا دید از میان 40-50 مأمور عبور کرد و جلو آمد و گفت: «چرا رنگ صورتت مثل گچ سفید شده؟!» و بعد خم شد تا صورتم را ببوسد که یک مرتبه از همه طرف چندین ضربه کابل به سر و صورتش خورد و به زمین افتاد. ما در راهرو بیمارستان بودیم، یک پرستار عراقی به بهانه میوه و آب آوردن سعی داشت به من نزدیک شود و اطلاعات بگیرد به او اجازه نمیدادم، یک عکس بزرگ صدام به دیوار راهرو بود به من گفت: «ببین رهبر ما چقدر خوشگل و جوونه ولی رهبر شما مسن و پیره». فقط نگاهش کردم ... رفت برایم نوار قرآن آورد، در حالی که پخش میکرد به من داد و پرسید: «درجه تو توی سپاه و بسیج چیه؟» گفتم: «من سپاهی نیستم، سرباز امام زمانم» با عصبانیت آب دهانش را توی صورتم پرت کرد، رفت و برنگشت. از اسم امام زمان وحشت داشتند. بچهها در اسارت به «عجل فرجهم» پس از صلوات تأکید داشتند. عراقیها میگفتند که معنی این ذکر یعنی نابودی ما، منظور این است که خدا ما را نابود کند! و ... به خاطر همین ذکر، پای بسیاری از بچهها شلاق خورد. در 22 بهمن سال 61 وقتی ملت ایران جشن بزرگداشت پیروزی انقلاب را میگرفتند، ما در بیمارستان به یاد آنها بودیم. در اردوگاه هم عالمی داشتیم. بچهها با دعا و قرآن مأنوس بودند، هر چه بود اخلاص، معنویت و وحدت بود. در اسارت عزاداری ممنوع بود. یک روز در اردوگاه الانبار به همین خاطر همه جانبازان و مجروحین را به محوطه آوردند و آنها را فلک کردند و به وقت تکبیر جمعی، وحشتزده آنها را به گلوله بستند. در دوران اسارت به همراه دوستان مصاحبهای با زن بیحجاب هندی داشتیم که در تمام دنیا پخش شد و البته خیلی از بچهها صادقانه حرف میزدند، اما مصاحبه من شانس پخش بینالمللی داشت و از این که توانستیم دل امام امت را شاد کنم خوشحالم؛ وقتی آزاد شدم و به ایران آمدم توفیق دیدار با امام را داشتم. وقتی خدمتشان رسیدم ایشان با همان عرق چین و لباس ساده در اتاق محقری نشسته روزنامه میخواندند. به محض این که ما را دیدند عینک را برداشتند و روزنامه را کنار گذاشتند، و من به نیابت از دوستانی که سفارش کرده بودند دست و صورت امام را بوسیدم و اشاره کردند که کنارشان بنشینم. بنده حدود 7-8 دقیقه گزارشی از وضعیت اسارتگاه و اسیران خدمتشان عرض کردم و امام در این مدت چشم به زمین دوخته بودند و متفکرانه گوش میدادند و سپس دعا کردند و به وقت رفتن نگاهی به اطراف کردند و رادیو شخصی خودشان را که دم دست بود به من هدیه کردند. و اما خاطرهای از خیانت خبرنگار بگویم. خبرنگاران زیادی برای مصاحبه میآمدند و گاهی روزنامهها به دست ما میرسید، یک روز در یکی از روزنامههای عربی چشمم به مصاحبه خودم افتاد که به نقل از روزنامهای در ترکیه آورده بود که «وقتی وارد اردوگاه رمادیه شدیم و عدهای از بچههای کم سن و سال را دیدم، کوچک ترینشان که «علی» نام داشت عصا زنان به سمت ما آمد و با دیدن یک زن که همراه ما بود خودش را در آغوش ما پرت کرد و گریهکنان گفت که مادرم را میخواهم، دلم برایش تنگ شده. خانم همراه به زحمت علی را ساکت کرد. پس از این که هقهق گریهاش تمام شد اسباب بازی دستش دادیم و با سرگرم کردن او علی را به صحبت گرفتیم که: «چی شد که به جبهه آمدی؟» علی گفت: «من در کلاس درس بودم که مدیر مدرسه با فرمانده سپاه شهرمان و پدرم آمدند در کلاس و گفتند به دفتر بیا. رفتیم به دفتر، آنجا فرمانده سپاه گفت: میخواستیم پدرت را به جبهه ببریم پدرت گفته من زن و بچه دارم، این بچه را ببرید و ... حالا تو باید بیایی. و بعد آنها دست و چشمم را بستند و آمبولانس پس از 20 دقیقه جایی توقف کرد که صداهای وحشتناک به گوش میرسید، مرا پیاده کردند و به من گفتند، پشت آن خاکریز کربلاست و یک کلید هم دستم دادند و گفتند این هم کلید بهشت است. اگر از خاکریز رد شدی به کربلا میرسی و اگر کشته شدی این کلید در بهشت است ...؟!» از آنجا به بعد بود که منسجم عمل کردیم و تصمیم گرفتیم با هر خبرنگاری مصاحبه نکنیم با روزنامههایی مرتبط باشیم که برد جهانی داشته باشند. اغلب خبرنگارها خبره و روانشناس بودند و از بعد روانی، تربیتی هم وارد میشدند. خبرنگاری به من گفت: «شما 14 سالهاید بچههای هم سن و سال تو الان در کنار پدر و مادر و در پارکها تفریح میکنند و اسباببازی دارند ... تو که باید سر کلاس درس باشی فکر نمیکنی که دولت ایران در حق شما ظلم کرده، الان چه احساسی داری؟» جواب دادم که «ما با بچههای آلمانی و عراقی تفاوت زیادی داریم». با تعجب پرسید: «چه تفاوتی؟» گفتم: «تفاوت در این است که ما یک زندگی هدفمند داریم، البته ما هم عاطفه داریم و دلمان برای پدر و مادرمان تنگ میشود اما برای هدفی که اسلام و پیامبرش مشخص کردهاند مثل امام حسین (ع) همه هستیمان را فدا میکنیم». خبرنگار یک سؤال دیگر کرد که جوابش به طور معجزهآسا بر زبانم جاری شد و آن این که «شما که با صدام میجنگید آیا قرآن شما هم اشارهای به جنگ کرده است؟» چند لحظه ماندم که چه بگویم ناگهان این آیه به ذهنم خطور کرد که «فقاتلوا ائمهالکفر ...» «به جنگ سران کفر بروید و آنها را بکشید و ...» با چند استدلال دیگر خبرنگار دُمش را روی کولش گذاشت و رفت. انتهای پیام/
92/11/09 - 08:35
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 58]
صفحات پیشنهادی
ویژهبرنامه میلاد حضرت رسول و امام جعفر صادق در رادیو معارف
ویژهبرنامه میلاد حضرت رسول و امام جعفر صادق در رادیو معارف خبرگزاری رسا ـ رادیو معارف با ویژه برنامه زنده مهر و ماه شب میلاد حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم و امام جعفر صادق علیهالسلام را جشن میگیرد به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از روابط عمومی رادیو معارف هدر نشست مسئولان انتظامی مطرح شد هدیه شیرین نظام اسلامی به مردم از نگاه یک امام جمعه
در نشست مسئولان انتظامی مطرح شدهدیه شیرین نظام اسلامی به مردم از نگاه یک امام جمعهامام جمعه وحدتیه از امنیت به عنوان هدیه شیرین نظام اسلامی به مردم نام برد به گزارش خبرگزاری فارس از وحدتیه حجتالاسلام سید یعقوب موسوی صبح امروز در نشست فرمانده انتظامی استان بوشهر با مردم و مسئولروایت آیتالله وحید خراسانی پیرامون شخصیت امام حسن مجتبی(ع)/ صوت + دانلود
روایت آیتالله وحید خراسانی پیرامون شخصیت امام حسن مجتبی ع صوت دانلود دانلود 1392 10 9امام جمعه فردوس:9 دي جشن بلوغ فكري و شخصيتي نظام اسلامي است
امام جمعه فردوس 9 دي جشن بلوغ فكري و شخصيتي نظام اسلامي است امام جمعه فردوس گفت نهم دي جشن بلوغ فكري و شخصيتي نظام اسلامي و آغاز حركت و فرهنگ عزتخواهي است به گزارش خبرگزاري فارس از فردوس حجتالاسلام محمدرضا بابايي ماهانينژاد بعد از ظهر امروز در جلسه برنامهريزي 9 دي در فردوسیاران نزدیک امام کدام امام پیروزی انقلاب را از رادیو به گوش مردم رساند؟
یاران نزدیک امامکدام امام پیروزی انقلاب را از رادیو به گوش مردم رساند عقربههای ساعت شش و ربع بعدازظهر 22 بهمن را نشان می داد ناگهان صدایی ناآشنا از ورای رادیوها به گوش رسید این صدای انقلاب است صدای شهید محلاتی بود که پیروزی انقلاب را اعلام کرد به گزارش خبرنگار تاریخ خبرگزاریبررسی شخصیت علمی و سیاسی امام صادق در قالب 350 مقاله
در کنگره ملی امام صادق صورت گرفت بررسی شخصیت علمی و سیاسی امام صادق در قالب 350 مقاله خبرگزاری رسا ـ مدیرکل اوقاف و امور خیریه آذربایجان غربی گفت علم و اندیشه در شخصیت و سیاست و اندیشه سیاسی امام صادق ع در قالب 350 مقاله در کنگره ملی امام صادق ع بررسی و تبیین شده است به گزهدیه امام حسین به امیر کبیر
هدیه امام حسین به امیر کبیر مرحوم آیت الله اراکی درباره شخصیت والای میرزا تقی خان امیرکبیر فرمود شبی خواب امیرکبیر را دیدم جایگاهی متفاوت و رفیع داشت به گزارش سرویس دینی جام مرحوم آیت الله اراکی درباره شخصیت والای میرزا تقی خان امیرکبیر فرمود شبی خواب امیرکبیر را دیدممدیر مرکز تخصصی رادیوتراپی و انکولوژی امام رضا (ع) خبر داد افزایش 2 برابری آمار سرطان طی 20 سال آینده
مدیر مرکز تخصصی رادیوتراپی و انکولوژی امام رضا ع خبر دادافزایش 2 برابری آمار سرطان طی 20 سال آیندهمدیر مرکز تخصصی رادیوتراپی و انکولوژی امام رضا ع از افزایش 2 برابری آمار ابتلا به سرطان طی 20 سال آینده در کشور خبر داد به گزارش خبرگزاری فارس از مشهد فاطمه ورشویی ظهر امروز درپول کارگران خرج اگهی شخصی مرتضوی شد
پول کارگران خرج اگهی شخصی مرتضوی شدفاکتورهایی که در اختیار شرق قرار گرفته نشان از آن دارد که مرتضوی 82 میلیون تومان برای تشکر از پدر مرحوم جوادیفر از جیب سازمان تامیناجتماعی هزینه کرده است روی فاکتورها دستور سعید مرتضوی به چشم میخورد از محل غیرشمول با توجهحضرت آیتالله مکارم شیرازی: تحصیل در مکتب امام صادق(ع) توفیقی الهی است
حضرت آیتالله مکارم شیرازی تحصیل در مکتب امام صادق ع توفیقی الهی است تحصیل و علمآموزی در زمینه علوم آل محمد ص و شرکت در مکتب امام صادق ع توفیقی است که نصیب هر کسی نمیشود و طلاب باید قدر این فرصت را بدانند به گزارش سرویس دینی جام نیوز استاد برجسته حوزه علمیه قم گفت تحصیلبنیامین نتانیاهو شخصی «کودن» است
بنیامین نتانیاهو شخصی کودن استایهود اولمرت در اظهارنظری گفت بنیامین نتانیاهو شخصی کودن است و صلحی را محقق نخواهد کرد ایهود المرت نخستوزیر سابق رژیم صهیونیستی خاطر نشان کرد عربهای اسرائیل باید از برابری و مساوات کامل برخوردار باشند و باید در خصوص آنها به صورآگهی شخصی مرتضوی از جیب کارگران؟
آگهی شخصی مرتضوی از جیب کارگران رییس کمیته تحقیق و تفحص از تامیناجتماعی چندان هم بیراه نگفته بود هرچند خبر بهسرعت از خانه ملت برداشته شد اما حالا اسناد و فاکتورهایی که در اختیار شرق قرار گرفته نشان از آن دارد که مرتضوی 82 میلیون تومان برای تشکر از پدر مرحوم جوادیفردادن کارت هدیه به نمایندگان غیر قانونی شد!
دادن کارت هدیه به نمایندگان غیر قانونی شد رییس کمیسیون اصل 90 مجلس گفت طبق توافق صورتگرفته با نهادهای حمایتی از این پس اعتباری از سوی این نهادها در اختیار نمایندگان قرار نمیگیرد و نمایندگان تنها میتوانند افرادی را به این سازمانها برای دریافت کمک مالی معرفی کنند محمدعلی پورم-
گوناگون
پربازدیدترینها