واضح آرشیو وب فارسی:مردم سالاری: نقش اعتماد در شكلگيري اقتصاد مدرن
اعتماد واژهاي است كه قاطبه مردم با اين واژه آشنا هستند. اعتماد به لحاظ لغوي به معناي عقيده داشتن، پايبند به چيزي شدن، وثوق، اطمينان كه عملكرد آن ميتواند به عنوان سرمايه اجتماعي قلمداد گردد. واژه اعتماد در فرهنگ جهاني اينگونه معنا شده پذيرفتن چيزي به دليل وجود عدالت، انصاف، راستي، اميد، به معناي ديگر اعتقاد و پايبندي افراد به تعهداتشان هر زمان كه انسان به همنوع خود اعتماد كرد (اعتماد متقابل) جامعه شكل خواهد گرفت قراردادهاي رسمي شفاهي در تعاملات اقتصادي اجتماعي در يك جامعه هر اندازه از اعتماد بيشتري استفاده شود افراد جامعه خود را در ارزشهاي فردي اجتماعي بيشتر سهيم و شريك ميدانند در نتيجه پيوند و تعاملات اجتماعي مستحكمتر ميشود و انسجام جامعه بيشتر نمود پيدا ميكند. فيالواقع جامعه منسجمتر به اهداف و آرمانهاي خود در پيشرفت تعالي اقتصادي سوق پيدا ميكند. جايز است موضوعيت اعتماد را با يك تمثيل ساده تبيين نمود، كارخانهدار جديد التاسيسي براي جلب اعتماد و اطمينان مردم سعي دارد كالاهايي توليد كند كه از كيفيت و فرايند خوبي برخوردار باشد كارخانهدار با استمرار اينكار روزبهروز بر توده خريداران خرد و كلان به صورت تكاثري ميافزايد كه بعد از مدتي در زمره توليدكنندگان خوشنام شناخته ميشود كه علاوه بر تامين توليدات داخل در ساير كشورها به عنوان يكي از توليدكنندگان خوشنام براي صدور كالا شناخته ميشود. با اين توصيف ميتوان چنين اظهارنظر كرد كه موفقيت كارخانه را ضامن مديريت صحيح و كارآمد و جلب اعتماد مردم در توليدات كالاهاي مرغوب و استاندارد بر شمرد. تجارت آزاد يا كسب و كار سالم در سطوح اجتماع در تقويت جامعه اثر مطلوب خواهد داشت اين در حالي است كه بر اثر ورود بيرويه كالاهاي تقلبي و غيراستاندارد و يكبار مصرف كالاهاي دامپينگي (Domping) به كشورهاي توسعه نيافته يا فقير نه تنها باعث ركود كارخانه و تعديل نيروي انساني كشورهاي واردكننده ميگردد بلكه جهان تجارت را به يك بينظمي و آنارشيسم Anarshim مبدل نموده چنين تجارت ناسالم را ميتوان ناشي از زد و بندها، كسب سودهاي نامعقول و سوءاستفادههاي كلان در تجارت ناسالم قلمداد نموده در واقع تجارت كالاهاي تقلبي در جوامع لجام گسيخته فرصتي است كه يك تجارت ناسالم را يدك ميكشد كه استمرار آن تبعات بالقوهاي در برخواهد داشت. معالوصف اگر فرصت كرديد به فروشگاههاي لوازم صوتي يا خانگي سري بزنيد و ناظر بر خريدار يا خريداران باشيد مسلما كالاي غيرچيني را انتخاب ميكنيد اگرچه فروشنده بر اورجينال بودن كالاي چيني اصرار ورزد. اين نشاني از بياعتمادي و نا اطميناني مردم به كالاهاي غير استاندارد است. بديهي است در بخش اعتماد اجتماعي شايد اعتماد افراد يعني اعتماد و اطمينان به ساختار اجتماعي است كه در يك جامعه هرچه جرم و جنايت و... بيشتر نمود پيدا كند مسلما اعتماد اجتماعي سير نزولي پيدا خواهد كرد. نتيجتا عدم صداقت و عدم اعتماد مردم جامعه گسست اجتماعي را فراهم خواهد آورد. پرسش اين است كه اعتماد چگونه ميتواند در توليدات سرمايه اجتماعي در بهبود يك اقتصاد پايدار نقش آفرين باشد؟ لكن اصل اعتماد و نگرش مثبت و معنا دار افراد جامعه به يكديگر نهفته است كه استمرار آن ارزش اجتماعي را به وجود خواهد آورد لكن بهبود اين فضاي اطمينان سبب خواهد شد تا رونق اقتصادي شكل گرفته و نتيجتا ساختار اجتماعي رو به بهبودي حركت نمايد. به عبارت ديگر سبب اوجگيري اين ساختار، اثر مطلوبي در رونق اقتصادي خواهد داشت. معالوصف هرگونه انحصار در اقتصاد سلب اعتماد جامعه را در بر خواهد داشت اين يعني عدم آزادي در اقتصاد و كاركردهاي آن كه در اين راستا تلاش ملموسي در بهبود وضعيت آزادي در اقتصاد جامعه ما مشاهده نگرديده و حتي ميتوان اذعان داشت كه در كوچكترين سطح اجتماع يعني خانواده اعتماد سير نزولي پيدا كرده و اين شكل به گونهاي نمود پيدا ميكند كه به عينه ميبينيم و ميشنويم كه جوانان امروز تمايل كمتري به ازدواج نشان ميدهند و به موازات آن ميزان طلاق هم سير صعودي پيدا كرده است. رصد آمار ماخوذه بيانگر آنست كه سال 90 بحرانيترين سال ازدواج و سال 91 بحرانيترين سال طلاق اعلام شده است. متاسفانه فساد اداري- ارتشاء- اختلاس به خصوص در بانكها به اقتصاد جامعه آسيب فراواني وارد ميكند كه پيامد آن تنزل اعتماد مردم در جامعه را فراهم خواهد آورد لكن فاكتورهاي ذكر شده به مثابه بيماري ميمانند كه اگر زود مداوا نشود اثر مخرب در ساختار ارگانيزم بدن خواهد گذاشت كه درمان آن بسيار مشكل است. باتوجه به موارد گفته شده اعتماد سياسي قطعا رونق بخش اعتماد اقتصاد خواهد بود. سقوط اقتصاد آمريكا در چند سال اخير حكايت از آن دارد كه بانك مسكن اين كشور با اعتماد به مشتريانش تا 90 درصد ارزش مسكن وام ميدهند كاهش قيمت مسكن به علت عرضه بالا آن موجب شد كه وامگيرندگان تمايل به بازپرداخت وام را نداشتند در نتيجه بياعتمادي بين مردم و بانك مسكن حاكم شد. اقتصاد آمريكا دچار بحران شد به طوريكه بياعتمادي سراسر آمريكا را در برگرفت كه در اين راستا بانك مسكن آمريكا ورشكسته شد و ساير كشورها متاثر از بحران اقتصادي آمريكا بحرانزده شدند. در مجموع ميتوان نتيجه گرفت كه بياعتمادي ميتواند آسيبهاي فراواني به اقتصاد هر جامعه وارد آورد و كشور آسيبزده را در تنگنا قرار دهد كه عدم پيشگيري از معضل بحران اقتصاد هر كشوري رو به افول خواهد گرائيد.
پيشنهاد ها:
1- براي بهبود فضاي اطمينان و جلب اعتماد مردم در راستاي شكلگيري يك اقتصاد پايدار در جامعه بايد ارتشاء، اختلاس، فساد اداري و... با راهكارهاي مدون به كلي ريشهكن شده و از ظهور چنين معضلي به طور قطع جلوگيري به عمل آيد تا شكاف عميق و نااطميناني و بياعتمادي جامعه مربوط به دولت گذشته هرچه سريعتر مرتفع گردد تا دولت جديد بتواند به اهداف و آرمانها در تعالي كشور كه نظر دولت جديد هم چنين است دست يابد.
2- آزادي رسانهاي پيشنياز توسعه اقتصادي است. اگر در يك كشور رسانهها آزاد نباشند گردش انديشه به وجود نميآيد و مناظره شكل نميگيرد. نقد رسانهاي موجب ميشود كه خلافكار يا خلافكاران از عمل خلاف بترسند و قانوني عمل كنند. نقد رسانهاي بايد از درون جامعه صورت گيرد آن هم در چارچوب قانون. اين در حالي است كه نقد جناحي و نهادي چندان ثمربخش نخواهد بود.
يکشنبه 24 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مردم سالاری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 56]