واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: جدال غیرت و خیانت
نگاهی به فیلم محاكمه در خیابان مسعود كیمیاییهر چقدر فیلمهای قبلی مسعود كیمیایی یعنی «حكم» و «رئیس» چنگی به دل نزند و از طریق منتقدان و حتی علاقهمندان به این نتیجه رسیده باشد كه دیگر او به پایان خط رسیده، اما فیلم «محاكمه در خیابان» نشان داد كارگردانهای بزرگ، همیشه ممكن است برگی برنده در جیبشان داشته باشند و با رو كردن آن نشان دهند كه هنوز دوران آنها پایان نیافته است یا دست كم سنگینی حضور خود را در ساحت سینما تمدید میكنند. البته این بدین معنی نیست كه محاكمه در خیابان یك شاهكار است. شاید در فیلمهای حكم و رئیس، چیزهایی دیدیم و آن را به مرگ مولف گرفته بودیم كه اینك در محاكمه در خیابان به تب راضی شدیم. گویی در این فیلم، استاد دو قدم به جلو و یك قدم به عقب گذاشته است. قدم به جلو به این معنی كه محاكمه در خیابان دارای داستان سرراست و شسته رفتهتری است و آن ابهام و شلختگی روایت رئیس و حكم را ندارد و مخاطب را با قصه خود همراه میكند ضمن اینكه تكنیك و ساختار روایی فیلم به همراه بازیهای قابلقبول و زیباییشناسی تصویربرداری را باید به این امتیازات اضافه كرد اما یك گام به عقب را باید در تكرار و بازتولید همان گفتمان همیشگی كیمیایی پی گرفت كه همچنان از قیصر تا محاكمه در خیابان امتداد یافته است و نشانههای مشترك مفهومی و تاویل او از زیست جهان انسان ایرانی و ادبیات و مناسبات او را به تصویر میكشد. هنوز هم سخن از غیرت، مردانگی، رفیق، معرفت، چاقو، نامردی، عدالت و... است. انگار كیمیایی به یك تقدیر تاریخی مطلق معتقد است كه در هر عصر و زمانهای بازتولید میشود و تنها كسوتی جدید میپوشد. شاید تاریخ برای كیمیایی تغییر نمیكند و سوزن آن در یك دوره خاصگیر كرده است؛ دهه 50 هر چند 3 دهه از آن گذشته باشیم. سیاه و سفید بودن فیلم نسبتی معنادار و نمادین با ساختار قصه و مناسبات عاطفی آدمیانی دارد كه در زمانه كنونی زیست میكنند. سردی، بیاعتمادی، تنهایی، خیانت، سوءظن، یاس و ناامیدی را میتوان در این نشانه شناختی، رمزگشایی كرد .البته كیمیایی سعی كرده تا فضای عمومی شهر و مناسبات اجتماعی دهه 80 را در قاب دوربین خود بازنمایی كند، اما در ظرف زمانی معاصر همان گفتمان تاریخی خود را میدمد و گویی ایده بازگشت به خویشتن را در بستر تصویر بسط میدهد. سیاه و سفید بودن فیلم نیز به تعمیق این انگاره كمك كرده و به ایجاد نوعی نوستالژی احساسی دامن میزند. البته این ساختار شكنی، جذاب است و خود به یك عنصر نمادین و نشانه شناختی در فیلم بدل میشود. سیاه و سفید بودن فیلم نسبتی معنادار و نمادین با ساختار قصه و مناسبات عاطفی آدمیانی دارد كه در زمانه كنونی زیست میكنند. سردی، بیاعتمادی، تنهایی، خیانت، سوءظن، یاس و ناامیدی را میتوان در این نشانه شناختی، رمزگشایی كرد. در عین حال باید به سویه شهری فیلم هم توجه كرد كه خیلی جدی و پر رنگ در این فیلم به چشم میخورد. در واقع میتوان ردپای نوعی انسانشناسی شهری را در فیلم جستجو كرد كه در نسبتی عمیق با داستان پیش میرود و البته با نام فیلم هم ارتباطی نمادین دارد.
تصاویر زیبایی از شهر كه البته زشتیهای آن را به نظم درآورده و بینظمی موجود در آن را انتظام داده است، نوع زاویه دوربین و قاببندیهای آن به همراه دكوپاژ فیلم از ویژگیهای مثبت محاكمه در خیابان به حساب میآید. تورج منصوری بخوبی توانسته تصور كارگردان از فضای شهری و مناسبات آن را به تصویر بكشد و به خیابان به عنوان فضا و لوكیشن اصلی، وجوهی دراماتیك ببخشد.اساسا عنصر «خیابان» در آخرین اثر سینمایی مسعود كیمیایی به هسته اصلی فیلم بدل میشود كه هم دارای كاركردهای دراماتیكی است، هم كاربردهای ایدئولوژیكی كه البته پشتوانه فنی و زیبایی شناختی بصری هم دارد و با سویه مردانه قصه نیز همخوانی دارد چه اینكه مردانگی بیشتر در خیابان و جامعه تجلی پیدا میكند و نمود دارد. این عنصر مردانه بودن بشدت در آثار كیمیایی حس میشود و دارای هویت است. هر چند مردان كیمیایی همه به نوعی در الگوی قیصر ریشه دارند و خارج از گفتمان آن قابل تاویل نیستند. بر این اساس است كه زنان به نوعی زیر سایه مردانه فیلم قرار داشته و حتی مثل آثار صادق هدایت با سوءظن، بدبینی و عامل فتنه و خیانت به آنها نگریسته میشود. از این منظر شاید آثار كیمیایی را بتوان در مقابل سینمای فمینیستی قرار داد كه زن در محوریت قصه قرار میگیرد. بازهم اگر شفافتر بخواهیم بگوییم نوعی مرد سالاری و زنستیزی در لایههای درونی آثار كیمیایی وجود دارد كه كارگردان چندان ابایی از پنهان كردن آن نداشته و آشكارا از آن سخن میگوید. نگرش اجتماعی كارگردان كه با نوعی آسیبشناسی همراه بوده است این بار نه فقط در مناسبات آدمهای قصه بلكه در سطح خیابان و تصاویری كه از شهر بازنمایی میشود قابل درك است، اما نكته دیگری كه در ارتباط با ساختار این قصه نباید فراموش كرد، چسباندن قصههای فرعی به خط اصلی داستان است كه در یك حركت دایرهوار به هم وصل میشود و یكدستی و انسجام اثر را حفظ میكند. در همین راستا باید به حضور شقایق فراهانی و نیكی كریمی در فیلمی از كیمیایی اشاره كرد كه بر عكس بازی قابل قبول كریمی، بازی فراهانی خیلی گلدرشت و اغراقآمیز است. از آن سو اما بازهم پولاد كیمیایی نقش اصلی را در فیلم پدرش به عهده گرفته است كه با آثار قبلی وی بویژه «رئیس» تفاوت محسوسی دارد. هر چند ادبیات و جنس دیالوگها بازهم متعلق به زبان خاص كیمیایی است. یكی از ویژگیهای بارز این اثر در شیوه بازی به حضور كوتاه بازیگران بزرگ و سوپراستار برمیگردد. حامد بهداد و محمدرضا فروتن در محاكمه در خیابان حضوری كوتاه اما موثر دارند و بالاخره حامد بهداد به آرزویش یعنی كار كردن با كیمیایی دست یافت. او سعی كرده كه هیجان و شور همیشگیاش را در اینجا كنترل كند و البته به نمادی از تصویر تقدیس شده كیمیایی از رفاقت و معرفت بدل شود. فروتن نیز در حضوری درخشان، تصویر شكست خورده و خیانت شده مردان كیمیایی را بخوبی به تصویر میكشد و به قهرمان بریده و از نفس افتاده او بدل میشود كه شباهتهای زیادی به شخصیت ناصر ملكمطیعی در آثار قبلی كارگردان دارد. او همان قهرمان زخم خورده كیمیایی است كه قربانی خیانت و نامردی روزگار شده است. البته باید به بازی حمیدرضا افشار نیز اشاره كرد كه تلفیق خوبی از خشونت و مردانگی را به نمایش میگذارد كه عشق را در پس غرور مردانه خویش پنهان كرده و به تعلیق معنایی داستان كمك میكند.
یكی از نشانههای مهم مسعود كیمیایی جنس دیالوگهای اوست كه گاهی همچون كلمات قصار، خودنمایی میكند و در حافظه هنری مخاطب برجای میماند. بسیاری از شیفتگان كیمیایی، دیالوگهای او را همچون یك قطعه شعر حفظ هستند. البته در فیلم محاكمه در خیابان مثل رئیس و حكم، دیالوگهای پیچیده و پرطمطراقی به گوش نمیرسد و متناسب با ساختار قصه و روایت آن جنس دیالوگها نیز شسته رفته و سادهتر است و همین دو عنصر یعنی روایت قصه و دیالوگهای محاكمه در خیابان این فیلم را در نسبت با دو اثر قبلی كارگردان قابل قبولتر كرده است. قطعا باید حضور اصغر فرهادی را به عنوان نویسنده اولیه فیلمنامه یا به قول خود كیمیایی فیلم نوشت فراموش نكرد. تجربه او در فیلمنامهنویسی برای كارگردانهای دیگر نشان میدهد كه وقتی امضای او پشت فیلمی وجود دارد، آن اثر به اثری متفاوت در كارنامه كارگردان بدل میشود. داستان فیلم درباره دامادی است كه روز عروسیاش به او خبر میدهند همسرش قبلا با یك مرد زن دار رابطه داشته است. او كه بعد از مدتها سردرگمی و تنهایی كه زخم روزگار بر گوشه صورتش نیز نمادی از همین معناست طعم عشق را چشیده و در حال تجربه لذتبخش زندگی بود، به ناگهان فرو میریزد و فرصت دارد تا طی چند ساعت برای روشن شدن حقیقت و كشف خیانت و وفاداری و دروغ و صداقت در خیابان به محاكمه كسانی بپردازد كه به گمان او در حقش ظلم كردهاند. این محاكمه با دو نفر یكی نامزدش و دیگری «عبد»، راننده آژانس صورت میگیرد تا اینكه در نهایت به این نتیجه میرسد كه خیانتی در كار نبوده است و همه چیز با خوشی به پایان میرسد. محاكمه در خیابان را میتوان بازگشت كیمیایی به سینمای مورد علاقه او دانست كه شاید بهترین اثرش در دهه 80 محسوب شود. فیلم درعین حال نگاهی جامعه شناختی به زمان نیز دارد و حسرت نوستالژیك كارگردان از غرور و غیرت مردانه و ارزشهای فراموش شدهای همچون صداقت و یكرنگی را بر دوش میكشد. نابهنجاریهای اخلاقی، پلشتیهای زندگی مدرن و شهری و بیهویتی شهر را نیز میتوان در محاكمه در خیابان تعقیب كرد و رنجها و سرخوردگیهای قهرمانهای كیمیایی را در این اثر لمس نمود. مثل بیشتر آثار كیمیایی محاكمه در خیابان نیز یك فیلم اجتماعی است كه زخمهای كهنه زندگی را در آدمهای قصه و رنجهایشان میتوان به چشم دید. نگرش اجتماعی كارگردان كه با نوعی آسیبشناسی همراه بوده است این بار نه فقط در مناسبات آدمهای قصه بلكه در سطح خیابان و تصاویری كه از شهر بازنمایی میشود قابل درك است، اما نكته دیگری كه در ارتباط با ساختار این قصه نباید فراموش كرد، چسباندن قصههای فرعی به خط اصلی داستان است كه در یك حركت دایرهوار به هم وصل میشود و یكدستی و انسجام اثر را حفظ میكند. به طور كلی محاكمه در خیابان فیلم خوشساختی است كه 3 عنصر روایت، بازیگری و تصویربرداری آن بیش از نشانههای دیگر به چشم میآید و بنیاد قصه را تشكیل میدهد. تصویری كه از تهران دهه 80 در این فیلم میبینیم در ذهن میماند و اساسا میتوان محاكمه در خیابان را در ذیل سینمای شهری تقسیمبندی كرد و قرار داد. این بار نیز رضا یزدانی به عنوان خواننده با كیمیایی همكاری میكند تا موسیقی و ترانه فیلم نیز مثل بیشتر فیلمهای كیمیایی به عنصری برجسته تبدیل شود. با تماشای محاكمه در خیابان اگرچه بازهم میتوان بوی تكرار را حس كرد، اما نسبت به آثار قبلی كیمیایی امید بیشتری به سینمای این كارگردان بزرگ و مولف سینمای ایران ایجاد میشود.نوشته : سید رضا صائمی - ایرنا تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 545]