واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: بر کرانه های نیلگونبخش اول سخنان "امام موسی صدر" در جمع یاران، در سوگ "حسین" یوسف زهراء (سلام الله علیهم اجمعین)
گمراهی، زمانه اباعبدالله الحسین(علیه السلام) را فرا گرفته بود. وقتی كه ما سالروز واقعه كربلا را فرصتی مغتنم میشمریم و گردهم میآییم و آن حادثه را در گوش، قلب، و وجود خود تكرار میكنیم با آن قهرمانیهای جاویدان پیوند مییابیم. قهرمانیهایی كه ریشه ستم و ستمگران را بركند و نقاب و پرده از چهره عصیانگران و منافقان برافكند.»این حادثه جاویدان كه مشعل فروزنده نسلهاست، تنها برای روزگار امام حسین(علیه السلام) نیست. ابعاد این حادثه از یك رنجش عاطفی و تراژدی بشری در میگذرد و الگویی شایسته پیروی برای تمام نسلها میشود و واقعه، با همه تفاصیل و ثمراتش به همه نسلها میآموزاند و راههای نجات و رهایی را فرا روی آنها، میگشاید.عاشورا در زمان خاصی واقع شد، كه آن زمان با پیشینه خاصی پیوند دارد. هنگامی كه این پیشینه را بررسی میكنیم شدت و عظمت این حادثه غمانگیز و ابعاد این نبرد را در مییابیم. نقشهای برای زشت جلوه دادن اسلام و از بین بردن آن، در حال شكل گرفتن بود.این نقشه از زبان یزید بر ملا شد، هنگامی كه او مغرورانه و پیروزمندانه در كاخ خود نشسته بود و سر حسین در برابرش قرار داشت. هدف یزید از شعر «ابن الذبعری» ( "لیت اشیاخی ببدر شهدو" که یزید در خواندن این شعر می خواست بگوید که انتقام کشتگان بدر را گرفتیم و بدین جهت بر آن استشهاد كرد، آشكار میشود.و او در حالی كه با خیزران خود، بر لب و دندان پسر رسول خدا میزد، گفت: چه كسی این حرف را میزند؟ یزید. خود را امیرمؤمنان مینامد و بر منبر رسول خدا مینشیند و به نام اسلام بر مردم حكومت میكند. از درون، اسلام را به مبارزه میخواند و آنچه را با فداكاریها، مجاهدتها و مصیبتها به دست آمدهاست، ابزاری برای فرمانروایی میداند، نه پیامی برای آزادی انسانها.معاویه آغازگر این نقشه بود و سپس زمینه ادامه آن را برای پسرش یزید فراهم كرد، یزیدی كه پیش از خلافت و در روزگار جوانیاش، دربارهاش گفته میشد: او مردی مغرور، بیبند و بار و فاسق است. هنگامی كه معاویه یزیدی را كه تاریخ او را قاتل افراد بیگناه و هتككننده نوامیس میخواند و مردم، هیچگونه امنیت و آسایشی از ناحیه او ندارند، بر مسند خلافت مینشاند و او را بر مردم مسلط میگرداند و بیعت با او را بر مردم لازم میشمارد، روشن میشود كه كار بیاندازه خطرناك شدهاست.
اگر حسین نبود، یزید شناخته نمیشد، چرا كه با بسیاری از راهها و روشها چهره خود را میپوشاند و میتوانست در پس این نقابها اسلام را با حكمی پس از حكم و امری پس از امر و موضعی پس از موضع نابود كند. ولی حسین همه اینها را روشن ساخت و یزید و بنیامیه را رسوای امت کرد. و سپس به آنها گفت: ای مسلمانان، شما داوری كنید. این حكمران شماست كه بر شما چیره است. به چهره او بنگرید. او را چگونه مییابید؟ آیا قبول میكنید كه در برابر او كرنش و بیعت کنید؟یك تن نزد حسین تنها یك نفر نبود، بلكه یك تن سلاحش بود. یك طفل در پیش اوفقط یك طفل نبود، وسیلهای برای سوزاندن نقابها و روشن كردن حقایق بود.لشكر دشمنان به چشم خود دیدند كه شبِ حسین، نماز و نیایش و دعا و تسبیح است و شب دشمنان، شراب و فسق و فجور و توطئه . دریافتند كه جنگ حسین جنگ شریف و مقدسی است، كه در گرو شخص نیست. تا اینكه در صبح عاشورا حسین همراهانش را به همان وصیت امیرالمؤمنین به یارانش در همه جنگها، و پیش از او رسول خدا، معلم، پیامبر و سرور آنها، وصیت كرد: «لا تبدأوهم قبل ان یبدأوكم» آغازگر جنگ نباشید قبل از آنی که آنان آغاز کنندحتی روز عاشورا، هنگامی كه حسین محاصره و روشن شد گریزی از مرگ نیست، باز هم جنگ را آغاز نكرد و به جنگ هم فرمان نداد. پس مردم، حاضرین و تماشا كنندگان و از پس آنها تمام امت اسلامی دریافتند كه جنگ حسین، جنگی شریف است و جنگ یزید، جنگی ظالمانه. باقی نمیگذارد، رها نمیكند، كوچك و بزرگ را میكشد، آب را میبندد، زنان را به اسیری میگیرد، خیمهها را به آتش میكشد و پس از آن دستور می دهد اجساد را له كنید. انتظار دارد كه شنهای روان صحرا، جسم حسین و اهل بیتش را بپوشاند و اثری از آنها بجای نگذارد.این حادثه به آن شكلی كه حسین آن را در پیش گرفت، حقیقت را آشكار كرد و واقعیت را نشان داد و حقیقت را برابر امت نهاد و این امت بود كه از خلال این تصویر داوری كرد. امت دریافت كه سكوت جایز نیست و مدارا ذلت و پستی است و كسی كه در برابر حق سكوت میورزد و چیزی نمیگوید، شیطانی لال است. امت همه اینها را فهمید و حركت را آغاز كرد. انقلابی بعد از انقلاب، حركتی بعد از حركت و اعتراضی بعد از اعتراض. ونهضت درلشكرگاه با زن و مردآغازشد،در هر شهری كه قافله اسیران از آن میگذشت،آنگاه كه مردم درباره آنان و از واقعیت امر میپرسیدند، زینب حقیقت را برایشان روشن میساخت، فریاد سر میدادند و خود را سرزنش میكردندو برای جنگ با دشمنان قیام میكردند.حركتها و سپس قیام توابین آغاز شد. پس ازآن مختار بن ابیعبیدالله ثقفی و سپس گروهی از اینجا و گروهی از آنجا. تا اینكه عباسیان آمدند و بنیامیه را نابود كردند. در این مدت، از كشته شدن حسین تا انقراض بنیامیه، شعار بلند تمام انقلابیها و همه معترضین و مخالفین «یا لثارات الحسین» بود. پس انتقام، آرزو، انگیزه و محرك تمام این حركات، حسینی بود.چگونه حسین توانست تمام این وجدانهای غافل و خواب را برانگیزد؟ با نمایاندن حقیقت در برابر دیدگان مردم. با راهش، با مرگش،و با روشن كردن این مطلب كه بنیامیه، اینچنیناند.یزید میخواست اسلام را ریشه كن كند. اما پس از انقلاب حسین، یزید نیز عقب نشست. چرا كه دید عزای حسینی در خانه خودش بر پا داشته شده، اطرافیانش شروع به توبیخ و ملامتش كردند .پس گفت: «خداوند ابن مرجانه را بمیراند، او در این مسأله عجله كرد.» یزید مسئولیت را بر دوش پسر مرجانه یعنی ابن زیاد گذاشت و با این كار نتوانست از اهداف امام حسین آگاه شود و تاوان این كارش را پرداخت. وپس از آن و در طول تاریخ، این انقلاب از صحرا و از میان شنها به سراسر جهان اسلام منتقل شد. سال به سال و نسل به نسل و قرن به قرن انتقال یافت تا اینكه امروز در پیش روی ما است و ما از آن استفاده میكنیم و بهره میبریم و هر روز از آن یك امر جدید و تصحیح جدید، موضع جدید، حركت جدید، انقلاب جدید و عمل صالح و از خود گذشتگی كامل و مفید در راه دفع تاریكی و ظلم و راندن باطل در مییابیم. او فرمود: «الا ترون ان الحق لایعمل به و ان الباطل لایتناهی عنه» آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل کسی نهی نمی کند و همین دو عامل كافیست تا «لیرغب المومن الی لقاء الله محقاً» تا مومن شوق لقاء خدا داشته باشد در حالی که حق با اوست.
امروز و هر زمانی كه در برابر این تصویر جاویدان میایستیم، در برابر این چراغ روشن از خون حسین، در برابر آن منارهای كه بر جمجمههای یاران حسین بنا گشته است، در برابر این واقعهای كه خون پاك او و پسران و كودكانش منشأ ظهور آن گردیده، در برابر این منظرهای كه در آن جانفشانی پیرمردی، چون حبیب بن مظاهر كه پا به هشتاد سالگی نهاده و نوجوانی همانند قاسم بن الحسن را كه به سن بلوغ نرسیده است، مییابیم. فداکاری سفید پوست در کنار فداکاری سیاه پوست. فداكاری دوست در كنار فداكاری دشمنِ توبه كرده ای چون «زهیر بن القین» و «حر بن یزید ریاحی». ایثار و جانفشانی برازنده مردان و زنان است، فداكاری برای هر فردی میتواند باشد. ولی این مجموعه، واین برگزیدگان كه با حسین بودند، همه وجودشان را در راه ریشهكنی ظلم نثار كردند و هر آن كس كه تمام وجودش را در كفه ترازو بگذارد، پیروز است. فرآوری در بخش دین و اندیشه تبیانآقامیری
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 523]