واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: ما براساس احساس خود عمل ميكنيم، تصميم خود را نيز با قدرت استدلال توجيه كرده و با برهان توجيهاش ميكنيم.به گزارش سرويس نگاهي به وبلاگهاي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در وبلاگ "به انديش" به نشاني http://www.behandish.blogfa.com مطلبي به ترجمهي مهديه جواديفخار آمده است كه در ادامه ميخوانيد: «چند روز پيش قبل از آنكه آبونمان مجله اقتصاديام تمام شود آخرين شماره مجله بازاريابي و اقتصادي را دريافت كردم حالا دوست دارم اين مجله را مطالعه كنم. اما سخت درگير موضوعاتي هستم كه نميخواهم اشتراك مجلهام را تمديد كنم. البته قبل از اتمام آبونمان تذكرات و پيشنهاداتي براي تجديد آبونمانم دريافت كرده بودم. مجلهها خيلي تلاش دارند تا مشتركان خود را نگه دارند زماني كه آخرين شماره نشريه با يك بسته لفافدار كه با يك آگهي تبليغاتي ويژهاي پوشيده شده بود باز هم نتوانسته بود مرا چندان غافلگير كند. اما يك چيز آن جالب بود يك نوشته ماهرانه از يك چيز احساسي كه در پشت پوشش آگهي تبليغاتي بود و به دل مينشست. عباراتي با اين مضمون «شما در حال خارج شدن از فهرست مشتركان فعال ما هستيد مگر آنكه خودتان اقدامي كنيد» . شخصاً فكر ميكنم اين قطعه نوشته، نوشتهاي موثر و كارآمد به نظر ميرسيد هر چند كه باز هم نميخواهم اشتراكم را تمديد كنم اين نوشته از موارد احساسي تشكيل شده بود كه براي هر تجارتي و يا هر پيشنهاد تجاري به نظر ضروري ميرسد. خيلي از مردم نوشتههاي اغواكنندهاي كه خواننده مجبور به خواندن شود را مينويسند، چه نامههايي براي فروش و چه نوشتههاي شخصي، نبايد قدرت احساسات را براي جذب و پاسخگويي ديگران دستكم بگيريم. حتي ميتوان گفت نسبتاً قانوني مبتني بر تجربه (نه از روي موازين علمي) نيز در مورد اين نوشتهها وجود دارد مانند اينكه مردم از روي احساسات خود خريد ميكنند، بر عكس آن چيزي كه فكر ميكنيم بر اثر يك تصميم عقلاني خريد كردهاند و يا انتخاب موردي داشتهاند اما حقيقت آن است كه ما براساس دل خود عمل ميكنيم، تصميم خود را نيز با قدرت استدلال توجيه كرده و با برهان توجيهاش ميكنيم. در مورد نوشته روي مجله من تصور ميكردم در حال از دست دادن چيزي هستم، چون در حال خارج شدن از فهرست مشتركان فعال بودم اصلاً من مطمئن نبودم كه جزو مشتركان فعال باشم، آيا آنها مشتركان بيتفاوتي مثل من نيز داشتند؟ اما از اين نوشتهها چه برداشت معنايي ميتوان داشت؟ اگر همين الان دست به اقدامي نميزدم شايد در حال از دست دادن يك انجمن منحصر به فرد بودم نقش عامل احساسي در پرداختن حق اشتراك چيست و چه كسي ميخواهد تا از فهرست افراد فعال خارج شود؟ آيا اين شبيه اين نيست كه بروي و دوره راهنمايي را دوباره بگذراني و يا از عضويت در گروههاي مشهور ممانعت شوي؟ آيا هيچ دلخوشي براي تعلق خاطر هميشگي وجود دارد؟ با توجه به جاهطلبي و غيرقابل اعتماد بودن من نويسندگان آگهيهاي تبليغاتي فشار ميآورند تا اشتراكم را تمديد كنم. من ميتوانم براي يك كار تجاري كاملاً معمولي تصميم كاملاً شخصي و خصوصي بگيرم. اما هنگاميكه اين پيامها به افراد فرستاده ميشود گرفتاريها و درگيريهاي زيادي را براي خواننده و يا شنونده خود ايجاد ميكند؛ درگيريهايي شامل درك معني و مفهوم و يا جملاتي كه منجر به توجه بيشتر و ترغيب به خواندن آن شود. اگر شما بخواهيد كه به اين شيوه معاملهاي را انجام دهيد اين ايدهها و تفكرات نميتواند باعث غافلگير شدن ديگران شود اما اگر شما سعي كنيد كه مشتري را تحتتأثير رفتارهايي به شيوهاي ديگر از آنچه گفتيم بكنيد آنگاه آرزو خواهيد كرد كاش عواطف و احساسات بيشتري در خزانهي ارتباطي خودم اضافه ميكردم. شما ظاهراً اگر يك كار مهم را انجام دهيد فكر ميكنيد آن را شخصاً انجام داديد در صورتي كه آن كار به وسيله تعادل در آرزوها، هراسها، آرمانها و اهداف، كه دائم با شما در ارتباطند انجام شده است. البته ما بايد همواره احساسات نيككردارانه و احترامآميز را استفاده كنيم شايد اگر طبق اين طرح عمل كنيد ممكن است يك گام به عقب برگشته و از خود بپرسيد اگر رفتار سوئي مقابل مهرباني من داشتند چطور ميتوانم احترام بگذارم اما بدانيد اين كاملاً طبيعي است و شما در يك آزمون نمايانگر مفيد واقع شدهايد.»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 165]