واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: شهلا روى لبه تيغ! وقتى ناصر به گريه افتاد، با ديدن اشك هايش منقلب شده و گفتم: «پس بگم، من قاتلم!» در نتيجه به خاطر شرايط ناصر و علاقه شديدى كه به او داشتم، پذيرفتم و حرفهايى كه به من مى گفتند را مى نوشتم. گفت وگو با قاضى پرونده ایران: پس از پايان محاكمه، شهلا همراه مأموران بدرقه به خودروى «ون» سبزرنگ مقابل مجتمع قضايى منتقل شد. سپس خبرنگاران ما با قاضى پرونده گفت وگوى كوتاهى انجام دادند. درباره محاكمه توضيحاتى بدهيد در اين دو جلسه، صحبت هاى طرفين پرونده را شنيدم. وكلاى متهم درباره روند تحقيقات پرونده ايراداتى مطرح كردند، من هم آنها را مكتوب كردم. قرار است وكلاى متهم لايحه دفاعيه ديگرى را نيز طى يك هفته به دادگاه ارائه بدهند تا پس از مطالعه پرونده و اظهارات طرفين، ظرف مدت قانونى تصميم گرفته شود كه آيا دادگاه بايد دوباره تجديد شود يا حكم نهايى را صادر كنم. آيا دلايل براى اثبات اتهام «شهلا» كافى بود؟ در اين دو جلسه آنچه را كه براى رسيدگى قابل طرح بود، شنيديم. اين به آن معنا نيست كه ختم رسيدگى اعلام شده باشد. فقط ختم دومين جلسه رسيدگى را اعلام كرديم. نظرتان درباره محاكمه چيست؟ تا زمانى كه رأى را امضا نكنم، نمى توانم نظرى بدهم. براساس اظهاراتى كه در اين دو جلسه از زبان متهم و وكلايش شنيده ايد و مدارك موجود در پرونده، به نظرتان «شهلا» قاتل است. قاضى يك لبخند زد و سپس گفت: شهلا هم اكنون در اين پرونده متهم به قتل است اما تا رأى صادر نشود، نمى توانم بگويم او قاتل است يا خير. آيا فكر مى كنيد احتياج به محاكمه مجدد باشد يا نه؟ اگر نياز باشد بطور قطع دوباره پرونده را رسيدگى مى كنيم اما در اين جلسه آخرين دفاعيات متهم گرفته شد. «شهلا» ناگفته هايش را در آخرين دفاع بيان كرد دومين جلسه رسيدگى به پرونده شهلا درحالى پايان يافت كه حكم مرگ يا زندگى او طى ۱۵ روز آينده از سوى قاضى شعبه ۱۱۴۷ دادگاه جزايى و عمومى تهران صادر خواهد شد. دومين جلسه غير علنى رسيدگى به پرونده قتل مرحوم فاطمه - لاله - سحرخيزان همسر ناصر محمدخانى درحالى روز دوشنبه - 5 اسفند - برگزار شد كه خواهر مقتول - لاله - با وجود اين كه وكالتنامه اى از سوى پدر و مادرش - به عنوان اولياى دم - داشت، نتوانست در دادگاه حاضر شود. بر اساس اين گزارش، ساعت ۹ و ۱۰ دقيقه صبح دوشنبه شهلا - متهم - توسط مأموران زندان به دادگاه منتقل شد و بلافاصله جلسه از سوى قاضى حسين پور رسميت يافت. ابتدا «مهران نورى» وكيل اولياى دم بار ديگر شكايت خود را عليه شهلا مطرح كرد و گفت: مرحوم فاطمه، بانويى باتقوا و مؤمن و مادرى مهربان براى فرزندانش بود كه از سوى خديجه جاهد به قتل رسيد. بنابراين به نمايندگى از اولياى دم برايش قصاص مى خواهم. سپس ناصر محمدخانى - به نمايندگى از فرزندان خود - على و عرفان - بار ديگر شكايتش را مطرح كرد. وقتى قاضى دادگاه از او پرسيد چه مجازاتى براى متهم مى خواهيد، محمدخانى پس از مكث كوتاهى به آرامى گفت: قصاص! سپس خرمشاهى - يكى از وكلاى متهم - در دفاع از موكلش اظهار داشت: اقرارى كه تحت فشار جسمى و روحى براى اثبات يك قتل صورت گيرد، به هيچ عنوان وجاهت قانونى ندارد. حال آن كه موكل من - شهلا - در مراحل مختلف بازجويى تحت فشارهاى روحى، روانى مسائلى را مطرح كرده كه بارها آن را در جلسات قبلى دادگاه تكذيب و انكار كرده است.وى بارها گفته به خاطر علاقه به ناصر و اين كه نمى خواست او را تحت شرايط بد در بازداشتگاه اداره آگاهى ببيند، مجبور به اعتراف دروغين شد. حتى اظهاراتش در زمان بازسازى قتل نيز تناقض هاى بسيارى دارد كه اين مسئله نشان دهنده اقرار او از منظر حقوقى و با توجه به مستندات و شواهد موجود در پرونده، ارزش علمى و قانونى نداشته است. به همين خاطر معتقدم شهلا در اين پرونده بى گناه بوده و مرتكب جنايتى نشده است. آخرين دفاع شهلا در ادامه جلسه قاضى حسين پور خطاب به شهلا گفت: «شما متهم هستيد به مباشرت در قتل فاطمه سحرخيزان و سرقت از خانه وى، براى آخرين دفاع هر مطلبى داريد بيان كنيد.» وقتى شهلا در مقابل قاضى ايستاد با رد اتهام قتل فاطمه - لاله - گفت: آقاى قاضى حدود هفت سال است در زندان هستم. پس اجازه مى خواهم ناگفته هاى خود را براى دادگاه فاش كنم. البته دفاعيات خود را با يك سؤال شروع خواهم كرد.«از دادگاه مى پرسم، وقتى فردى روى زمين طاق باز افتاده و قاتل روى شكم وى نشسته و پاهايش را روى بازوان او قرار داده، چطور امكان دارد بتواند با دست هايش كارد در دست متهم را بگيرد و كف دست هايش مجروح شود.به طور قطع اين مسئله يك معماى پليسى نيست و به راحتى مى توان درباره اش به نتيجه رسيد.سؤال دوم، اگر بين دو زن در يك اتاق درگيرى و كشمكش رخ دهد، هنگام دعوا ناخودآگاه چنگ به موهاى هم مى اندازند. پس آيا نبايد تار موهايشان روى زمين افتاده باشد.سؤال اينجاست چرا يك تار مو از من در صحنه قتل پيدا نشده است. همچنين در پرونده آمده كه من قبلاً كاردى را از آشپزخانه برداشته و سپس دستكش به دستم كرده ام. پس آيا نبايد اثر انگشتانم در آشپزخانه روى ظروف يا كارد باقى بماند.سؤال ديگر اين كه در پرونده آمده است من همراه خود كارد داشته ام، اما ابتدا با چوب راكت، ضربه اى به سر لاله زده ام و بعد با كارد به وى حمله ور شده ام، اما عقل سليم اين را مى گويد من اگر نقشه قتل او را طراحى كرده بودم، نياز به چوب راكت تنيس نبود، پس بايد با كارد او را مى زدم. بنابراين با صراحت اعلام مى كنم اين مسئله نيز ساختگى است. در حالى كه آلت قتاله پيدا نشده است.ضمناً من تحت شرايط روحى و جسمى خيلى بد و گذراندن ماه ها در سلول انفرادى و تحقير شدن در مراحل بازجويى، مجبور شدم براى رهايى از اين شرايط، اظهاراتى ضد و نقيض بگويم كه به هيچ عنوان ارزش قانونى ندارد.» وى در ادامه گفت: وقتى ۴ و ۳۰ دقيقه عصر دوشنبه ۱۲ مهر سال ،۸۲ ناصر را با چشم بند و دستبند از بازداشتگاه آگاهى نزد من آوردند، به خاطر علاقه شديدى كه به او داشتم، با ديدن صورت غمگين و چشمان اشكبارش بسيار ناراحت شدم. وقتى دستبند و چشم بند را از چشمانش بازكردند، ناگهان ناصر به طرفم حمله كرد و من خودم را كنار كشيدم. سپس ناصر نگاهى به من انداخت و با التماس گفت: «شهلا تو را به خدا مسائل را بگو.» به او گفتم چه بگويم. من كه كارى نكرده ام. ناصر ادامه داد: تو اجازه نده كه آبروى ۳۰ساله ورزشى ام از بين برود. سالگرد همسرم - لاله - نزديك است. بايد سر مزارش بروم. اگر تو كمك نكنى مرا به اتهام قتل او نگه مى دارند. قبول كن كه تو كشتى! وقتى ناصر به گريه افتاد، با ديدن اشك هايش منقلب شده و گفتم: «پس بگم، من قاتلم!» در نتيجه به خاطر شرايط ناصر و علاقه شديدى كه به او داشتم، پذيرفتم و حرفهايى كه به من مى گفتند را مى نوشتم. پس از اعتراف هاى دروغين و ساختگى همان شب به من جوجه كباب و نوشابه دادند. در حالى كه پيش از آن وضعيت بسيار سخت و دردناكى داشتم. شهلا در بخش ديگر دفاعياتش درباره لكه خون كشف شده روى تشك مقتول گفت: «جناب قاضى، پس از ۱۱ ماه، لكه خونى روى تشك مقتول پيدا شد. آيا مى شود آن را به آزمايشگاه داد تا مشخص شود متعلق به چه كسى است »؟ قاضى دادگاه: نه! شهلا: پس چرا لكه خون مزبور را متعلق به من اعلام كرده اند؟ شهلا براى آخرين بار به دادگاه گفت: من هيچ گونه حسادت و تنفرى از مرحومه فاطمه - لاله - نداشتم و او را همسرى خوب براى ناصر و مادرى مهربان براى بچه هايش مى دانستم. اما آقاى قاضى، حكم مرگ و زندگى ام در دست شماست، ضمن اين كه ديگر از مرگ هراسى ندارم. البته مرگ حق است و در اين دنيا وابستگى و نگرانى خاصى ندارم. پس تابع قانون هستم.قاضى حسين پور پس از دفاعيات شهلا به او و وكلايش يك هفته فرصت داد تا لايحه دفاعيه خود را به دادگاه ارائه دهند. قرار است دادگاه در فرصت قانونى تصميم خود را درباره اين پرونده اعلام نمايد.رسيدگى به اين پرونده پس از سه ساعت و نيم خاتمه يافت و مأموران زندان، شهلا را به زندان اوين منتقل كردند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2584]