تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836672210
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز
واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز
كيهان
«تا ماراتن 92 » عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن ميخوانيد:
ماراتن يك ساله انتخابات با نو شدن دو سوم نمايندگان و راهيابي 196 چهره جديد به مجلس نهم پايان يافت. معمولا پرونده هر انتخابات يك سال پيش از روز اخذ رأي گشوده مي شود و مباحث و مجادلات مربوط به آن دست كم تا يك سال بعد امتداد پيدا مي كند؛ از تحليل هاي عميق جامعه شناسانه بگيريد تا كري خواني رقبا و مصادره به مطلوب نتايج. حالا هم احتمالا بدن رقبا از عرق رقابت اخير خشك نشده، پرونده انتخابات رياست جمهوري خرداد 92 گشوده خواهد شد. اين اتفاق كه تقريبا هر سال رخ مي دهد، منطقا حس دوگانه نشاط/دلزدگي را برمي انگيزد. رقابت سالم در كنار نو شدن صاحبان مناصب با رأي مردم، طبيعتا نشاط برانگيز است همچنان كه آميختن اين رقابت پويا به مجادلات فرساينده و بداخلاقي ها و فرصت سوزي ها، براي مردم ما ملال آور مي شود.
هر چند كه اصل انتخابات در كشور ما جشن مردم سالاري و مانور قدرت ملي است، غلبه حواشي گاه چنان فزوني مي گيرد كه فضاي مجادلات و منازعات سياسي را به حد اشباع مي رساند و به موازات اين اتفاق، گوهر خدمت و آرامش بخشي و الفت كمياب مي شود. اينجاست كه جبهه ها و رجال سياسي نقض غرض مي كنند، زحمت افزاي زيست شهروندان مي شوند و به اصطلاح، روي اعصاب مردم راه مي روند. پرسش مهم اين است كه آيا نمي توان با غربالگري مجادلات و منازعات سياسي، هزينه هاي رقابت را كه نوعا از جيب مردم پرداخت مي شود، سامان داد و هدفمند كرد؟ به عبارت ديگر و به عنوان مثال آيا مي توان در همين يك سال باقي مانده تا انتخابات آتي رياست جمهوري، به نحوي سياست ورزي كرد كه هزينه هاي گزاف چند سال اخير به كشور تحميل نشود و توقعات به حق مردم به حاشيه نيفتد؟
سياست را صرفا «بازي قدرت» پنداشتن و غرق اين بازي «اعتيادآور» و «مصلحت سوز» شدن، بارها باعث شده تا رجال صاحب آوازه در چنين بحر بي كرانه اي از دست بروند هيچ، كه مجموعه اي از مصالح ملي را نيز قرباني كنند. چنين اعتيادهايي بلاي خانماسوز است اما در مقياس ملي بلكه در مقياس جهاني. گاه ريل حركت تاريخ با يك عمل از سر بيداري يا خواب زدگي عوض مي شود و امروز، يكي از بزنگاه هاي كم نظير تاريخ است. اين واقعيت كه مقامات امنيتي و سياسي در رژيم پنهانكار صهيونيستي-پايتخت سيطره طلبي امپراطوري غرب- با صداي بلند به جان هم افتاده اند و يكديگر را سگ هايي خطاب مي كنند كه زيادي پارس مي كنند اما از عهده جمهوري اسلامي ايران برنمي آيند، اتفاق كوچكي نيست. اينكه مقامات رژيم صهيونيستي به عنوان اسطوره قدرت امپراطوري غرب علي الدوام بگويند «اسرائيل بر لبه پرتگاه ايستاده و حاكميت آن كفايتي براي اتخاذ تدابير نجات بخش ندارد» ، «ما بر دهانه آتشفشان ايستاده ايم و نابودي در انتظار اسرائيل است» ، «تل آويو با زلزله 9 ريشتري مواجه شده» ، «انقلاب ايران از عراق و افغانستان تا بحرين و يمن و عربستان و لبنان و مصر و تونس ريشه دوانده است» و... را نبايد دست كم گرفت. از نگاه آنها، بدون چاره جويي براي چالش راهبردي ايران، مرگ اسرائيل و زوال قدرت آمريكا ترديدناپذير است.
اگر از چشم مديران اتاق هاي فكر و عمليات آمريكا و انگليس و اسرائيل به جبهه ايران نگاه كنيم، تنها راه محتمل براي زدن ضربه كاري به ايران يا دست كم، كشيدن ترمز حركت شتابان و الهام بخش آن، بي ثبات سازي داخلي و ضربه از درون به واسطه نيروهاي داخلي است. يا به تعبير شيمون پرز جنگ با ايران، از درون مرزهاي اين كشور آغاز مي شود. منطق هر مبارزه اي مي گويد براي ضربه زدن به حريف مخصوصا اگر قدرتمند باشد، از انرژي خود وي استفاده كنيد و نيروي نهفته در پيكره وي را عليه خود او مديريت نماييد. فتنه 3 سال پيش، ماجراجويي هاي حلقه انحرافي از جيب دولت و بالاخره منازعات درون جبهه اصولگرايي- كم يا بيش- متاثر از همين فرمول «ضربه از درون» پديد آمد همچنان كه عقده ها و نفسانيات يا ضعف بصيرت برخي رجال سياسي نقش مكملي در اين زمينه داشت. دشمن در اين ميان مايل بود اختلاف هاي غالبا غيرموجه و ناشايست در سطح سياستمداران را به حوزه اجتماعي وسعت دهد و توانست هزينه هايي را هم به كشور ما تحميل كند. اما اين پروژه خطرناك سر بزنگاه ها شكست خورد چون دشمنان هرگز نتوانسته اند حساب يك واقعيت مهم را بكنند و آن ايمان مردم و پيوند عميق آنها با نقطه ثقل تعادل نظام يعني ولايت و رهبري است.
پروژه هاي بي ثبات سازي به اعتبار همين پيوند راهنما و راهگشا يكي پس از ديگري ناكام ماند اما دريغ از فرصت هاي مهمي كه خدشه دار شد و هزينه هايي كه داديم و مي شد ندهيم. و شد آنچه نبايد. نخست وزير دوره دفاع مقدس، هم جبهه سلطنت طلبان و سازمان منافقين و انبوه فرقه هاي لامذهبي شد كه به خون مسلمانان و مومنان به انقلاب تشنه بودند. رئيس دولت اصلاح طلب به گفته نزديكترين دوستانش تا پاي خودكشي براي گروهك هاي فاشيستي پيش رفت آن يكي چهره سياسي براي كساني انتحار كرد كه او را- به ناجوانمردي- سردسته قاتلان زنجيره اي معرفي مي كردند و چهارمي فريب جوانكي را خورد كه پس از فرار از ايران معلوم شد مهره استخدام شده فرقه استعماري و ضد اسلامي بهائيت است. پنجمي در حالي كه بر سر ناهار و شام روزانه يا حقوق ماهيانه اش احتياط و وسواس داشت، در تعصب تا آنجا پيش رفت كه سپر بلاي مشتي رند فرصت طلب آلوده به مفاسد كلان اقتصادي شود يا در حوزه نفوذ ششمي، براي اختصاصي سازي! يك دانشگاه غيردولتي 300 هزار ميليارد توماني خيز برداشتند يا در قلمرو مديريت هفتمين رجل سياسي، ميلياردها تومان سكه خريدند و در التهاب كاذب بازار دميدند و از قبل او، انواع سايت ها و روزنامه هايي را راه انداختند كه جز دميدن بر تفرقه و نزاع- با توجيه تبليغات انتخابات رياست جمهوري!- كار ويژه ديگري نداشتند و... قس علي هذا. ضعف هاي شخصيتي برخي رجال سياسي كه بيرون زد، فضا براي غواصي بدخواهان و مغرضان در انبوه سوژه هايي كه آنان فراهم مي كردند- يا فراهم شدن آن سوژه ها باب طبع اين سياستمداران قرار مي گرفت- مساعد شد. شدند دشمن شادكن و اسباب شماتت ملت و حاكميت. بدين ترتيب بستر انواعي از عفونت ها و مفاسد فراهم گرديد و هر دزد و خائني، زير قباي رجل صاحب وجهه اي پنهان شد. تا كجا بايد از امنيت ملت و اقتضائات برش حساس تاريخي فعلي كم گذاشت و آخرت خود را خرج كيسه دوزي و فسادطلبي انواع حلقه هاي سياسي كرد؟!
سال پيش رو به دلايل مختلف، سال خطير و پراهميتي است. 1- تداوم فروپاشي نظم جهاني فرسوده و تكوين نظم جديد با نشانه هاي اقتدار ايران اسلامي در خاورميانه 2- رسيدن مذاكرات چند ساله هسته اي به نقطه اي تعيين كننده در كنار سنگيني كفه قدرت جمهوري اسلامي 3-نيمه كاره ماندن هدفمندسازي توزيع يارانه به مثابه يك جراحي اقتصادي ضروري و مورد اتفاق همه كارشناسان و طيف هاي سياسي 4- چالش تحريم اقتصادي و فشار «تورم مصنوعي- انتظاري» 5- سال تداركات طيف هاي سياسي براي انتخابات رياست جمهوري كه مي تواند متضمن برخي چالش ها باشد يا نباشد. دشمن زخم خورده در چنين موقعيت خطيري، دو پروژه مهم را به مثابه دو لبه يك قيچي در دست اجرا دارد. 1- ائتلاف و انسجام همه احزاب و طوايف ضدانقلاب با انواع توقعات در نقطه «بازگشت به انتخابات» به عنوان پوششي براي بازسازي فتنه سه سال قبل 2- دامن زدن به اختلاف و تجزيه و تقابل در ميان گروه هاي حامل انقلاب تا مرز انحلال قدرت آنان. به عبارت ديگر دشمن مي كوشد هر چه قدر سطح توقعات گروه هاي اپوزيسيون و نفاق را براي تبديل كليت آنها به يك «جبهه» پايين آورد، به فضاي سوءظن و بدگماني و تقابل در ميان جبهه انقلاب دامن زند. دشمن در آخرين برآورد، به چند مرحله عملياتي مي انديشد. 1- پمپاژ نااميدي در كشور و جنباندن محورهاي اعتراض (تبديل نارضايتي به اعتراض) در دو سطح سياسي و اجتماعي 2- اتصال اين نقاط و محورها به يكديگر و تبديل آن به يك جبهه 3- الحاق دو جبهه فشار خارجي و داخلي به هم و تقاطع دادن اين دو براي عمليات گازانبري 4- پكاندن پيشاپيش انسجام و اقتدار جبهه انقلاب به واسطه تعميق مجادلات و دلخوري ها.
جمهوري اسلامي
«خودشكن آيينه شكستن خطاست» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
هفته گذشته، خبر محكوميت به حبس 30 ثانيهاي يوسف رضا گيلاني نخستوزير پاكستان با حكم ديوان عالي اين كشور، توجه بسياري از ناظران سياسي و مردم را جلب كرد. هر چند حزب مردم پاكستان كه گيلاني عضو آنست در واكنش به اين اقدام ديوان عالي اعلام كرد: "يوسف رضا گيلاني، توسط مردم اين كشور به اين سمت منصوب شده و جز از طريق راهكارهاي قانوني امكان عزل و بركنار كردن وي وجود ندارد" و به همين دليل وي عليرغم اين محكوميت همچنان در سمت خود مانده است، ولي آنچه اهميت دارد اقدام شجاعانه دستگاه قضائي پاكستان در انجام وظيفه قانوني خود است كه بدون ملاحظه مقام و منصب عالي نخستوزير كشور به آن مبادرت كرده است، اقدامي كه بايد براي دستگاههاي قضائي ساير كشورها سرمشق باشد.
ماجرا از اين قرار است كه نخستوزير پاكستان حاضر نشد دستور ديوان عالي را براي مقابله با فساد مسئولان دولتي اجرا كند. دستور اين بود كه نخستوزير براي پيگيري فساد مالي آصف علي زرداري رئيسجمهور پاكستان و همسرش بينظير بوتو پرونده آن دو را براي رسيدگي به دادگاه سوئيس ارسال كند. در حكمي كه ديوان عالي در محكوميت گيلاني صادر كرد و توسط قاضي "ناصرالملك" رئيس دادگاه قرائت شد، تصريح شده است: "شما مرتكب توهين به عدالت هستيد لذا عدالت حكم ميدهد كه شما براي مدت 30 ثانيه محكوم به تحمل حبس ميشويد".
نخست وزير پاكستان با اينكه درباره درخواست ديوانعالي پاكستان از دولت براي ارسال نامه به دادگاه سوئيس درخصوص پرونده فساد مالي "آصف علي زرداري" رئيسجمهور پاكستان، گفت طبق قانون اساسي، نه تنها رئيسجمهور بلكه نخستوزير و حتي وزير خارجه نيز از مصونيت قضايي برخوردارند، چند بار براي اداي توضيحات در دادگاه حاضر شد و به سؤالات قاضي پاسخ داد و در روز صدور حكم نيز در جلسه دادگاه حضور داشت بطوري كه پس از ابلاغ حكم به وي، از آنجا كه طبق نظر دادگاه محل تحمل حبس نيز خود جلسه دادگاه تعيين شده بود، در مدت زماني كه قضات محل دادگاه را ترك ميكردند مدت بازداشت وي نيز پايان يافت و وي پس از تحمل دوران محكوميت و اعمال مجازات، به محل كار خود برگشت.
هر چند كاملاً روشن است كه در نظر گرفتن 30 ثانيه حبس به عنوان مدت محكوميت آنهم با اين قيد كه شخص محكوم اين بازداشت را در جلسه دادگاه تحمل نمايد، نوعي اقدام نمادين است، ولي آنچه در اين ميان از اهميت برخوردار است اولاً اقدام دستگاه قضائي پاكستان به محاكمه نخستوزير و صدور حكم محكوميت عليه وي و ثانياً سر فرود آوردن نخستوزير در برابر احضار قضات و حضور چند باره در جلسات دادگاه جهت پاسخگوئي به سؤالات و صدور حكم دادگاه ميباشد. اينكه به دليل اختلاف برداشتها درباره قانوني بودن ادامه مسئوليت گيلاني در سمت نخست وزيري، وي در اين سمت بماند يا كنار برود، مسأله بعدي است كه هم اكنون بر سر آن كشمكشهاي سياسي ميان احزاب جريان دارد. حتي تكليف همين موضوع را نيز سرانجام يك مرجع قانوني روشن خواهد كرد، ولي اين موضوع بهيچوجه از اهميت كاري كه دستگاه قضائي پاكستان انجام داد و از اهميت انقيادي كه نخستوزير پاكستان در برابر دادگاه براي حضور در جلسات محاكمه نشان داد نخواهد كاست.
از مجموع خبرهائي كه درباره محاكمه نخستوزير پاكستان مخابره شده چنين بر ميآيد كه احزاب مخالف گروه حاكم در نظر داشتند با ترتيب دادن اين محاكمه و وادار ساختن دادگاه به صدور حكم محكوميت يوسف رضا گيلاني، وي را وادار به كنار رفتن از نخست وزيري نمايند. زيرا آنها معتقدند "طبق قوانين پاكستان، هر محكوميتي براي نخستوزير به معناي عدم صلاحيت وي براي دردست داشتن سمتش محسوب ميشود." در همين زمينه، نواز شريف رهبر حزب مخالف دولت و نخستوزير اسبق پاكستان گفته است: "گيلاني بايد از سمت خود كناره گيري نمايد زيرا هيچ دليل اخلاقي براي ادامه كار وي در اين سمت وجود ندارد."
جماعت اسلامي پاكستان نيز كه از مخالفان حزب حاكم اين كشور است خواستار استعفاي گيلاني شد و رئيس اين جماعت هم مثل نواز شريف فقط به قواعد اخلاقي متوسل شد و گفت: "اگر اين نخستوزير محكوم شده به كار خود ادامه دهد، پاكستان با تحقير بينالمللي مواجه خواهد شد."
اين اظهارات نشان ميدهند اولاً ديوان عالي پاكستان تحت فشار احزاب مخالف اقدام به محاكمه يوسف رضا گيلاني و صدور حكم عليه وي كرده و ثانياً مستند قانوني روشني براي ضرورت كنار رفتن نخستوزير از سمت خود به دليل اين محكوميت وجود ندارد. در مجموع، آنچه مسلم است اينست كه اصل ماجراي محاكمه گيلاني يك طرح سياسي بوده و هدف مخالفان اينست كه با كنار زدن حزب مردم، راه را براي به قدرت رسيدن خود هموار نمايند.
درست به همين دليل است كه حضور نخستوزير پاكستان در جلسات دادگاه اهميت پيدا كرده و نشان دهنده حاكميت قانون در اين كشور و تسليم بودن مسئولان دولتي در برابر قانون است. با اينكه احزاب مخالف، مستند قانوني روشني دردست ندارند و به همين دليل ناچارند به مقررات اخلاقي متوسل شوند تا مطلبي عليه رقيب خود بگويند، با اينحال كساني كه در قدرت هستند به قانون احترام ميگذارند و براي دستگاه قضائي كشورشان ارزش و اعتبار قائلند و استقلال آن را به رسميت ميشناسند.
رسالت
«سند تحول در بوته عمل» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمود فرشيدي است كه در آن ميخوانيد:
مقام معظم رهبري در هفته معلم و در ديدار با فرهنگيان فرمودند: «در سالهاي اخير اقدامات قابل تقديري در آموزش و پرورش انجام شده كه مهمترين آنها تهيه سند تحول بنيادين است اما رسالت اصلي ، اجراي اين سند تحول است.»
لازمه اجراي سند تحول بنيادين در آموزش و پرورش ، برنامه ريزي دقيق و تهيه نقشه راه و عمل به آن تا رسيدن به اهداف تعيين شده است . در زمينه طراحي نظام مطلوب آموزش و پرورش يا ايجاد تغييرات در نظام موجود ، تلاشهاي فراواني پس از پيروزي انقلاب اسلامي به عمل آمده است كه برجسته ترين آنها تدوين مجموعه" كليات نظام آموزش و پرورش " در سالهاي نخست پيروزي انقلاب بوده و اگر چه اين مجموعه با زحمات فراوان جمع كثيري از صاحبنظران تهيه شد اما در مقام عمل ، پوستيني وارونه شد و نظام جديد متوسطه كه نظامي سكولار و غير ديني بود به نام تغيير نظام آموزشي ،عينيت يافت و هنوز كه هنوز است گريبانگير آموزش و پرورش كشور است .
بدين ترتيب تاكيد مقام معظم رهبري بر ضرورت برنامه ريزي دقيق و تهيه نقشه راه و عمل به آن تا رسيدن به اهداف را بايد به طور جدي و عميق مورد توجه قرار داد تا خداي نكرده تجربه قبلي تكرار نشود و براساس همان تجربه ثابت شد كه هر نوع شتابزدگي و عدم تامين پيش نيازها، اجرا ي سند را در عمل با عدم موفقيت مواجه خواهد ساخت از جمله اين پيش نيازها تدوين و تصويب ((زيرنظامهاست)) ،زيرنظامهايي كه بايد براساس اهداف و اصول و راهكارهاي سند تحول بنيادين طراحي شود از جمله اين زير نظامها بايد به موارد ذيل اشاره كرد :
نظام برنامه درسي و نظام تربيت معلم و نيروي انساني ،نظام مالي ، نظام اجرايي مدارس ، نظام ارزشيابي ، نظام مشاوره و راهنمايي ، نظام مديريت و اداري ، نظام تربيتي و پرورشي ، نظام مشاركت معلمان و خانواده ها ، نظام فناوري اطلاعات و ارتباطات و... بنابراين واقعيت آن است كه سند تحول بنيادين را بايد سند بالادستي دانست كه پس از تصويب مجموعه اي از اسناد ديگر در مراكز ذيصلاح نظير مجلس شوراي اسلامي ، شوراي عالي انقلاب فرهنگي و در مواردي شوراي عالي آموزش و پرورش قابليت اجرا خواهد داشت و روشن است كه اگر اجراي سند متكي به اينگونه اسناد قانوني نشود و مجريان براساس اختيارات خود در هر مورد تصميم گيري كنند طبعا نمي توان گفت سند نقشه راهي مطمئن است چرا كه مجريان بعدي نيز با استفاده از اختيارات قانوني خود تغييرات ديگري را اعمال خواهند كرد و برآيند حركتها ،وصول به هدف مطلوب نخواهد بود به عنوان مثال بايد نظام برنامه درسي دوازده ساله،دوره هاي تحصيلي و پيش دبستان مصوبه قانوني داشته باشد و ساعات حضور دانش آموز در مدرسه قانونمند شود تا براساس سلايق مختلف مديران، آموزش و پرورش كشور به سوي "حداقلي" يا "حد اكثري"نوسان پيدا نكند . اين مصوبه است كه فصل الخطاب اختلاف نظرها برسر تعطيلي يا عدم تعطيلي پنج شنبه ها خواهد بود .
همچنين نظام ارزشيابي قانوني است كه تكليف مردودي و يا حذف آن و شيوه برگزاري امتحانات نهايي و غير نهايي و توصيفي و... را تعيين مي كند . اگر نظام مشاركت مردم و معلمان و فرهنگيان با الهام از سند تحول بنيادين توسط مراجع قانوني تصويب شود ، علاوه بر نقش آفريني گسترده تر معلمان، جايگاه انجمن اوليا و مربيان ارتقاء خواهد يافت و واحدهاي موثر در جذب همكار ي خانواده و مردم در يكديگر ادغام نخواهد شد .
همچنين سند تحول بنيادين بايد موضع خود را در قبال گسترش شتابزده مدارس هوشمند روشن كند و اين در صورتي است كه بر اساس اهداف سند ، نظام فاوا در آموزش و پرورش طراحي و تصويب شود.
سند تحول بنيادين بايد مدرسه و معلم را از قيد نظام بخشنامه سالار برهاند و اقتدار مدرسه و اختيارات معلم را ارتقاء بخشد و در صورتي اين اتفاق خواهد افتاد كه نظام اجرايي مدرسه و اختيارات معلم و نيز نظام اداري و مديريت ، با توجه به اهداف سند تحول توسط مراجع عالي قانون گذاري تصويب شود.
سردرگمي ها و بلا تكليفي ها و دوباره كاريها در عرصه فعاليت هاي پرورشي و روشن شدن مسئوليت يا عدم مسئوليت آموزش و پرورش در ساحت حجاب و عفاف و تعميق باورهاي ديني و آموزش بهره گيري هدفمند از فضاي مجازي ، با طراحي نظام تربيتي پرورشي مطلوب امكان پذير خواهد بود . و اين نظام تربيتي بايد براساس اهداف سند تحول بنيادين طراحي شود .
از همه مهمتر طراحي نظام تربيت معلم براساس سند تحول بنيادين است كه بايد به بي سر و ساماني متداول جذب معلم پايان دهد و دانشگاه تربيت معلم ، از طريق آزمون سراسري نيروهاي داوطلب را گزينش و جذب و تحت نظام تربيت معلم ، چند سال تربيت كند تا بتوان با اطمينان خاطر گرانبهاترين سرمايه هاي كشور را به آنان سپرد.
سياست روز
«دغدغه معيشت مردم» عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن ميخوانيد:
رهبر معظم انقلاب دغدغه معيشت مردم را دارند و اين دغدغه بارها از سوي ايشان مطرح شده و بر رفع اين دغدغه تاكيد فراواني هم داشتهاند.
حضرت آيتالله خامنهاي در ديداري كه اعضاي هيات دولت در تاريخ ۷ شهريور ۱۳۹۰ با ايشان داشتند فرمودند: «معيشت مردم براي نظام اسلامي بسيار مهم است و تنها يك اقتصاد خوب، سالم و قوي ميتواند كشور را به اين هدف برساند و اقتصاد خوب و توانا نيز نياز به مجاهدت اقتصادي دارد.»
هنگامي كه از معيشت سخن ميگوييم، به اين معنا است كه انسان براي زندگي خود، نيازبه استفاده از نعماتي دارد كه پروردگار اعطا فرموده است، به دست آوردن اين نعمتهاي دنيوي هم براي تامين معيشت، نيازمند فعاليت و كار اقتصادي است.
در بحث معيشت چند نكته مهم وجود دارد. معيشت در آيين اسلام ضوابط وراه و روش خاص خود را دارد. در اقتصاد و اخلاق اسلامي اسراف، تجملگرايي، اختلاس و ارتشاء ربا و كلاهبرداري و ديگر ضد ارزشها جايگاهي ندارد و در مقابل آنها كار و تلاش حلال، فعاليتهاي اقتصادي مثبت، انصاف و قناعت و ديگر ارزشها اسلامي قرار ميگيرد.
اگر در معيشت مردم اخلال ايجاد شود، اين اخلال باعث ناهنجاريهاي اجتماعي، فرهنگي واقتصادي خواهد شد. كه هر كدام از اين مقولهها به فراخور حال خود و حدود اندازه تاثيرپذيري از اين اخلال معيشت، ميتواند معضلي براي جامعه ايجاد كند.
متولي به سامان نگه داشتن معاش جامعه اسلامي به عهده دولت اسلامي است. توقع مردم هم در اين زمينه با توجه به انتخابي كه انجام دادهاند همين است. دغدغه معيشت نداشتن مردم، دغدغهاي به جا و قانوني است. به همين خاطر است كه ائمهاطهار (ع) نيز نسبت به وضعيت معيشت و فقر در جامعه هشدار دادهاند.
حضرت علي(ع) دراين باره ميفرمايند؛ «به درستي كه فقر از بين برنده دين است.»
و يا حضرت رسول در اين باره فرمودهاند؛ «خدايا! به تو از گرسنگي پناه ميبرم كه بد همدمي است.»
دراين كه فقر و اختلال در امرار معاش در جامعه باعث ميشود، مناعت طبع و عزت نفس افراد كمارزش شود شكي نيست.
چند روز پيش از اين، براي خريد به مغازه محله رفته بودم، هنگامي كه از مغازه خارج شدم، مردي به همراه كودكي به دنبالم آمد و گفت، حاج آقا! آبرومند نشان ميداد. گفت، يك بسته اولويه كوچك برايم ميخري! هم خودم گرسنه هستم و هم فرزندم! گفتم پولش را ميدم خودت خريداري كن. گفت، نه! نميخواهم تصور كني كه قصد دارم از تو پولي بگيرم و خيال كني كه ميخواهم شمار ا فريب بدهم. خودت اگر امكان دارد زحمت بكش و همان اولويه كوچك را براي من خريداري كن! برايش خريدم و با هزار فكر پريشان به خانه رفتم!
حضرت آيتالله خامنهاي در همان ديدار اعضاي هيات دولت در سال ۹۰ با ايشان، به نكات بسيار مهم ديگري هم اشاره كردهاند.
ايشان دادن وعده به مردم را باعث افزايش توقعات خواندند و فرمودند؛ «تحقق وعدههاي داده شده دولت به مردم، امري مطلوب و ضروري است و باعث استحكام ايمان و اعتقاد مردم ميشود و برعكس اگر اين وعدهها محقق نشود در ذهن مردم، مشكل ايجاد ميكند.»
اكنون كه با افزايش بيرويه قيمتها و گرانيهاي نامتعارف روبرو هستيم، آيا در ذهن مردم مشكل ايجاد نشده است؟!
تهران امروز
«اولويتهاي مجلس نهم» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم محمدرضا باهنر است كه در آن ميخوانيد:
پيروزي اصولگرايان و حضور گسترده ملت در انتخابات به عنوان دستاوردي مهم براي نظام جمهوري اسلامي در تاريخ ثبت ميشود. حضور و محوريت جامعتين در فرآيند رقابت انتخاباتي، موجب سامانيابي اصولگرايان شد و راي اعتماد ملت به جبهه متحد اصولگرايان كه مورد حمايت جامعه روحانيت مبارز و جامعه مدرسين حوزه علميه قم بود و انتخاب اكثريتي قوي از معرفي شدگان جبهه متحد اصولگرايان، موفقيت بزرگ ملت در انتخاب جريان اصيل انقلاب اسلامي و خط ولايت و فقاهت و روحانيت اسلام است.
اين انتخابات ثابت كرد كه جريان اصولگرايي ولايتمدار، بر مبناي گفتمان پيشرفت، خدمت و عدالت مورد اعتماد مردم بصير و هوشيار ايران اسلامي است و ميتواند با پشتوانه راي بالاي مردم، راه تكامل دستاوردها و رفع مشكلات مردم و جامعه را با اقتدار بپيمايد و دسيسهها، توطئهها، نيرنگهاي جنگ رواني و نرم دشمنان را در جنگ رواني و نبرد نرم خنثي كند.
از منتخبان ملت انتظار مي رود با پايان مرحله دوم رقابت، انتخابات را به رفاقت تبديل كرده و در جهت برآوردن خواستهاي رهبر معظم انقلاب و مطالبات ملت بصير ايران با يكديگر تعامل صميمانه داشته باشند. اصولگرايان در مجلس نهم بايد به صورت منسجم و توانمند در فراكسيون اصولگرايان براي قانون گذاري و نظارت قوي در راستاي خدمت به مردم تلاش كنند. اصولگرايان بعد از ورود به مجلس بايد مرزبنديها را فراموش كنند زيرا در شرايط كنوني وحدت اصولگرايان اصلي اساسي است.
اصولگرايان نبايد تن به شكاف داده و خود را اسير اسامي كنند اين كار مجلس نهم را مجلسي سياسي و پر تنش خواهد كرد. براي دوري از هرگونه تنش و سياسي كاري و پرداختن به متن جامعه در حوزه هاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي مجلس نهم نيازمند تشكيل فراكسيون قوي اصولگرايان است.
اصولگرايان در مجموع با يكديگر متحد هستند و اگر مباحثي هم وجود داشته باشد درون تشكيلاتي است. معتقدم اين مجلس تابع دولت نخواهد بود. تعداد نمايندگاني كه از دولت تعبيت ميكنند و تنها مواضع دولت را در مجلس در نظر مي گيرند به اندازه انگشتان دست است و اين مجلس از كارهاي مثبت دولت طرفداري و كارهاي منفي آن را نقد ميكند. معتقدم مهمترين و اساسي ترين اقدام نمايندگان مجلس هشتمقانونگذاري برنامه پنجم توسعه بود كه با توجه به نظر كارشناسان برنامه بسيار جامعي به دست آمد.
براي اين قانون تلاش مجدانه اي از سوي دولت، مجلس، بخش خصوصي و دانشگاهها انجام گرفته است. به نظر من چنانچه نمايندگان مجلس نهم تمام همت خود را بر اين بگذارند كه برنامه پنجم توسعه كه مصوب مجلس هشتم است درست، جامع و كامل اجرا شود فكر مي كنم مجلس نهم وظيفه خودش را انجام داده است.
همچنين معتقدم اين مجلس بايد با نفي اشرافي گري، بيگانه پرستي و گفتمان ليبراليستي بهويژه در مشي حاكمان و با تأكيد بر سه اصل محوري گفتمان اصولگرايي يعني، عدالت، معنويت و عقلانيت، اولويت امروز كشور را مبارزه با فقر، فساد و فتنه بداند و استمرار جمهوري اسلامي ايران را به حركت بر مسير ولايت مطلقه فقيه و پرچمداري روحانيت اصيل شيعه وابسته بداند.
حمايت
«اديان و بيداري معاصر» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد:
همانگونه كه احتمالاً برخي از مخاطبان ارجمند در هفته گذشته از طريق رسانه ها مطلع شدند، در هفته قبل روزهاي 11 و 12 ارديبهشت ماه درست در اوج فضاي تبليغات انتخاباتي مربوط به دور دوم انتخابات مجلس شوراي اسلامي، در تهران همايش بين المللي با عنوان اديان و بيداري معاصر با حضور رهبران اديان مختلف و برخي از كارشناسان و صاحبنظران مطالعات مربوط به اديان از كشورهاي مختلف در تهران برگزار شد.
در روز سيزدهم ارديبهشت سال جاري نيز جمعي از ميهمانان خارجي همايش مزبور به قم عزيمت كردند و ضمن بازديد از چند مركز علوم اسلامي با آيت العظمي جوادي آملي نيز ديدار و گفتگو انجام دادند.
نظر به اهميت رويداد ياد شده و ضرورت تأمل بيشتر در اين خصوص، نكاتي به شرح زير تقديم مي شود به اين اميد كه مفيد واقع و مرضي خداوند سبحان باشد. نكته اول اينكه تحولات ماههاي اخير در سراسر جهان از جمله در برخي از كشورهاي اسلامي، توجه عموم ملت ها را به خود جلب كرده است.
فروپاشي برخي نظام هاي ديكتاتوري متكي به حمايت برخي كشورهاي غربي و بي اعتقاد به مباني ارزشي مورد قبول ملت هاي خود، يكي از مهمترين آثار خيزش هاي اخير در سطح جهاني بوده است. اگرچه در همين اثنا شاهد اعتراضات وسيع مردمي نسبت به بي عدالتي ها در آمريكا، انگليس و برخي از ديگر كشورهاي غربي نيز بودهايم.
در اعتراضات مردمي به وقوع پيوسته در اين كشورها بعضاً مشاهده شدكه مردم از روش هاي اعتراضي همانند آنچه توسط ملت هاي اسلاميِ به پا خواسته به كار گرفته شده بود، بهره مند شدند و در واقع اين پيام را به جهانيان دادند كه ما نيز همانند مردمي كه در برخي كشورهاي اسلامي قيام و انقلاب كردند، خواهان رفع ظلم ها و نابرابري ها و بي عدالتي ها هستيم. در قبال رويدادهاي اعتراضي ملت هاي مختلف طي ماه هاي اخير، توصيفات متنوعي صورت گرفته است. خيزشهاي مردمي كشورهاي اسلامي را برخي با عنوان بهار عربي، برخي با عنوان بيداري اسلامي، برخي با عنوان خيزش هاي مردمي خاورميانه و برخي با عناوين مشابه ديگر مورد توصيف قرار داده اند.
تحولات اعتراضي كشورهاي غربي را نيز با عناوين مختلفي نامگذاري كرده اند مثلاً اعتراضات ماه هاي اخير در آمريكا با عنوان جنبش وال استريت، يا جنبش ضد تبعيض، قيام 99درصدي مشمول تبعيض، در رسانه ها يا محافل علمي مورد بحث قرار گرفته اند.صرف نظر از اين نامگذاري ها آنچه روشن است و وجه مشترك همه اين اقدامات اعتراضي تلقي ميشود بيداري و هوشياري و شجاعتي است كه مردم پيدا كردهاند تا در قبال ظلم و ستم و بي عدالتي بپا خيزند و تحولات در رابطه با آرمانها و اهداف خود را مطالبه كنند.
آرمان هاي اين مردم به پا خواسته نيز در موارد مختلفي مشترك است مثلاً رفع تبعيض هاي سياسي و تقاضاي تعيين سرنوشت سياسي خود از طريق حاكمان منتخب واقعي ملت، رفع تبعيض هاي اقتصادي و رانت خواري هاي مختلف صاحبان قدرت، رفع تبعيض هاي فرهنگي و اجتماعي در همه خيزش هاي مردمي اخير آرمان مشتركي است. محتواي اين آرمان مشترك را ممكن است برخي مردم از طريق آگاهي هاي علمي حقوقي و اسناد مربوط به حقوق بشر و امثالهم دريافته و تعيين كرده باشند اما قطعاً در اين ترديدي نيست كه ملت هاي مسلمان براساس اعتقادات ديني خود ورشد آگاهي هاي مربوطه احساس كرده اند كه بايد بپا خواست و ظلم و جور را پس زد.
به عبارت ديگر، در حركت ملت هاي مسلمان اين امر مشهود است كه هرگاه خواسته باشند جامعه خود را انساني تر و اخلاقي تر مديريت كنند، بازگشت به دين دارند. درك اين مهم بسيار حائز اهميت است چراكه برخي از محققان و نويسندگان غربي با لحاظ تجربه به وقوع پيوسته در دنياي مسيحيت قرون وسطي و تحولات موسوم به عصر روشنگري تصور مي كنند تجربه مسلمان ها نيز ممكن است شبيه به آنها باشد كه دين را از عرصه اجتماع كنار زدند و به حريم خصوصي محدود كردند. استدلال آنها نيز البته در تاريخ غرب اين است كه تجربه مديريت كليسا و رهبران ديني در اداره امور جامعه بد بوده فلذا خيري از آنها نديده ايم پس بهتر است با عقل بشري جوامع خود را اداره كنيم.
جالب است آنچه در كشورهاي انقلاب كرده اسلامي شاهد بودهايم دقيقا برعكس است. يعني طي سالها حاكماني با پيروي از الگوهاي غربي و لائيك بر امور حاكم بودهاند و سالها با سر نيزه و قلدريِ متكي بر نوكري برخي قدرت هاي سياسي غرب به چپاول منابع ملي و ظلم به مردم خويش اقدام ورزيدهاند ودر نهايت، مردم با الهام از دين در مقابل ستمگران برخاسته اند.
با عنايت به مراتب فوق، به عنوان اولين نكته مي توان هم از رهبران ديني دنيا از جمله رهبران مسلمان خواست كه همواره جزو اولين مدافعان حقوق مردم و مديريت اخلاقي و انساني و به دور از تبعيض جوامع باشيد و به دستورات الهي پايبندي نشان دهيد كه صراحتا مي گويند هر حاكمي اگر از مسير رعايت حقوق مردم و تذكرات منابع ديني خارج شود، مشروعيت ندارد و مردم حق دارند به او تذكر دهند و نهي از منكر نمايند و اگر ظلم و جور در حدي بود كه با نهي از منكر شفاهي و انتقادي مرتفع نشد بر عليه ظلم و جور بپا خيزند و قيام كنند. همچنين از ملت هاي بپا خواسته و انقلاب كرده بايد انتظار داشت كه مراقبت كنند تا همان غارتگران ثروت هاي ملي آنها و حاميان طاغوت هاي ستمگرريال خود را به عنوان منادي و الگوي پس از انقلاب با عناوين جذّاب جا نزنند بلكه لازم است ملت ها به منابع اصيل خود مراجعه و براساس آنها آينده خود را ساماندهي نمايند.
ملت ما
«دغدغههاي هدفمند براي يارانههاي سرگردان» عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم بهمن آرمان است كه در آن ميخوانيد:
مسئله هدفمندي يارانهها پس از جنگ ايران و عراق در دستور كار قرار گرفت. عدهاي در ايران اعتقادي به اصلاحات اقتصادي ندارند و از هر ابزار عوام فريبانهاي استفاده ميكنند تا مانع از اين اصلاحات بشوند. در آن زمان رئيسجمهور وقت را متهم به اجراي برنامههاي صندوق بينالمللي پول كردند در حالي كه بسته پيشنهادي صندوق بينالمللي پول كه ايران هم عضو آن است در ساير كشورها توانست بسيار موفق عمل كند كه نمونههاي آن در برزيل، شيلي، آرژانتين، مكزيك و كشورهاي خاورميانه بهويژه تركيه بسيار موثر بود.
بنابراين اگر صندوق بينالمللي پول با در اختيار داشتن مشاوراني كه بعضا چهرههاي شاخص علمي، برندگان نوبل اقتصاد بودند توان ارايه يك برنامه اقتصادي را ندارند آيا عدهاي كه با عوام فريبي به دنبال منافع گروهي خود هستند ميتوانند برنامهاي كه بتواند جانشين آن باشد را ارائه كنند؟ آيا ما در ايران افرادي با توان علمي كافي براي انجام اصلاحات اقتصادي داريم؟ دانش ما مربوط به 30 سال پيش است البته در طول اين سالها براي بهنگام نگاه داشتن، تلاشهايي شده است اما ميبينيم متاسفانه با بعضي از اصطلاحات يا كلماتي كه اقتصاددانان در ميزگردهاي خود به كار ميبرند آشنايي ندارند. بنابراين افرادي كه مانع انجام اصلاحات هستند چه آلترناتيوي دارند؟ آيا بايد اقتصاد بيمار ايران را همچنان زير چادر اكسيژن قرار داد؟ آيا ميتوان همچنان بنزين را با ليتري 1700 تومان وارد كنيم و با ليتري 400 تومان بفروشيم؟ معناي اين كار به باد دادن ثروت ملي كشور است.
كميسيون تلفيق به دليل تصميمي كه گرفته، دست دولت را براي انجام اصلاحات اقتصادي بسته است. كساني كه اينگونه تصميمات را تشويق ميكنند روزي بايد در برابر مردم ايران پاسخگوي آنچه انجام ميدهند باشند. علت تورم فعلي در ايران يكي و دو تا نيست. البته تزريق نقدينگي با عنوان يارانه نقدي امري اشتباه است. نرخ تورم بالاي امروز جامعه دقيقا بهخاطر كسري بودجه دولت و تزريق شديد نقدينگي بدون پشتوانه توليد است. البته به سياستهاي اعمال شده توسط دولت در دور نخست هدفمندي يارانهها اشكالات زيادي وارد است و كساني كه چنين كاري را تدوين كردهاند الفباي علم اقتصاد را هم به درستي نميدانند و آنقدر بيتوجهي كردهاند كه نه حرف كارشناسان داخلي را گوش دادند و نه از تجربه ساير كشورها سود بردهاند.
در همه كشورهاي جهان توليد است كه مورد حمايت قرار ميگيرد و سياست حمايت از توليدكننده نقش اول را بازي ميكند ولي در اجراي اين قانون در ايران قيمت انرژي كه در ساير كشورها در بخش خانگي و اصناف سه برابر تحويلي به توليد است را برعكس كردهاند. در همه كشورها براي حمايت از توليد داخلي از ابزار تعرفههاي گمركي استفاده ميكنند در حالي كه وزير صنعت، معدن و تجارت ميگويد: براي كنترل تورم داخلي در نظر داريم تعرفهها را باز هم كاهش دهيم.
اين به معناي بهشتي براي واردكنندگان و ايجاد رانت سنگين براي افراد خاص است.
آفرينش
«نگاه شوراي همكاري خليج فارس به مذاكرات هستهاي ايران» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن ميخوانيد:
اينك مدت زيادي تا مذاكرات و گفتگو هاي هسته اي ايران و اتحاديه اروپا و غرب در بغداد باقي نمانده است. در اين بين نوع رويكرد شوراي همكاري خليح فارس به اين مذاكرات در واقع در نوع خود جالب توجه است. در اين راستا بايد گفت كه مذاكرات هستهاي بين ايران و گروه 1+5 در استانبول از يك سو با برداشتها و نگاه مثبت ايران و ساير بازيگران بينالمللي بعد از تنشهاي مختلف بين ايران و غرب (در چند سال گذشته) همراه شده و همچنين اميدواريهايي براي گذر از تنشهاي موجود در قالب بازي برد برد فراهم آورده، اما از سوي ديگر نيز نوع رويكرد بيشتر كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس ( بويژه عربستان سعودي، امارات متحده عربي، قطر و بحرين) به اين مذاكرات برخلاف اغلب جوامع بينالمللي چندان مثبت و خوشبينانه نبوده چرا كه ما از طرفي با نوعي بي طرفي و سكوت از سوي رهبران اين شورا روبرو بوده ايم و از سويي هم اگر به رويكرد رسانه هاي اين كشورها در هفته هاي گذشته نگاهي داشته باشيم آنچه جالب توجه به نظر ميرسد هراس از نزديكي ايران با آمريكا و غرب است .
آنچه مشخص است چالشها و پيچيدگيهاي زيادي در راه پيشبرد مذاكرات ايران و غرب وجود دارد و آيندة مذاكرات و تأثيرات آن بر روابط ايران و غرب نيز به طور كاملا روشني مشخص نيست، اما توافقات نشست استانبول و دورنماي دستيابي به تفاهم بر سر برنامه هسته اي ايران با واكنش هايي مثبت از سوي شوراي همكاري خليج فارس روبر نبوده است.
در اين بين اگربه دليل اين رويكرد نگاهي داشته باشيم بايد گفت در واقع از يك سو اين شورا در يك سال گذشته خواهان افزايش فشار بر ضد ايران و پرداختن به اعمال فشار بينالمللي بوده و از سويي نيز افزايش واگرايي غرب و ايران تا حدي فرصت بازيگري به شوراي همكاري خليج فارس براي ايفاي نقش همگرايانه با غرب داده است .
در اين حال واقعيت آن است كه اگر روند تفاهم و مذاكره ايران و گروه 1+5 همچنان ادامه داشته باشد و به تفاهم و نتيجه اي مثبت و فراگير رسد به نظر ميرسد اين شوراي همكاري خليج فارس است كه خود را بازنده اصلي اين مذاكرات خواهد دانست. چرا كه در سايه واگرايي ايران و اين شورا در سالهاي گذشته شوراي همكاري خليج فراس بويژه كشورهاي اصلي و قدرتمند در اين شورا منتظر افزايش فشارها بر ايران، ضعيف تر شدن اقتصاد و نقش منطقهاي تهران بوده اند نه بهبود روابط بينالمللي ايران با غرب و امريكا.
اكنون به نظر ميرسد از نگاه شوراي همكاري كاهش تنشهاي ايران و غرب پيامدهايي منفي بر جايگاه منطقهاي آنان و تنزل موقعيت اين شورا خواهد داشت چرا كه گسترش همكاريهاي ايران و غرب در موضوع هستهاي به نوعي زمينهساز روابط گستردهتر و اعتمادسازي بيشتر در حوزه هاي گوناگون (مانند تحريم ها و اختلافات منطقه اي و بين المللي) خواهد بود.
در اين بين اين نوع حركت ايران و غرب در پرونده هسته اي ايران اگر به سرانجام رسد در حقيقت خلاف جهت و سويه اصلي خواسته هاي شوراي همكاري خليج فارس از غرب است، لذا بايد توجه داشته كه مانع تراشي ها و حمايت بيشتر اين كشورها از افزايش فشار ها بر ضد ايران را بايد در نظرداشت و زمينه سازي برخي از كشورهاي اين شورا را در افزايش چالشهاي ايران و غرب در پرونده هسته اي كشور را بايد مورد توجه قرارداد.
شرق
«نمايشگاه بينالمللي كتاب سيطره كميت» عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم حسين پايا است كه در آن ميخوانيد:
برگزاري «نمايشگاه كتاب» هنوز اتفاق مباركي است كه بايد از تداومش خوشحال بود و ادامه آن را آرزو كرد. اما نبايد چشم را بر مشكلات و سياستهايي كه نياز به تصحيح دارد، بست. برپايي هرساله نمايشگاه كتاب بخش كوچكي از پيكره كوه يخ تصميمگيريهاي فرهنگي در حوزه نشر كتاب را مريي و آشكار ميكند. هرچند بخش عظيمي از اين تصميمگيريها ناپيدا و غيرشفاف است اما به همان اندازه كه در نمايشگاه كتاب رويت ميشود زمينه را براي ارزيابي سياستگذاريهاي فرهنگي فراهم ميآورد.
نمايشگاه آزمايشگاهي است كه در ظرف تجربه آن ايدههايي كه در عمل تحقق مييابند و تحت برنامه و سياستهاي فرهنگي اجرا ميشوند امكان ارزيابي و نقد را فراهم ميكنند. فرصت محدود نمايشگاه فرصت بررسي پيكره تصميمهاي فرهنگي در حوزه كتاب و نشر است.
نمونههاي آزمايشگاهي خوبي از نمايشگاه بينالمللي كتاب براي آزمايش به دست ميآيد؛ حيف خواهد بود روزنامهنگاران پژوهشگر و كساني كه در حوزه مطالعات فرهنگي پژوهش ميكنند از آن غافل باشند. در مدت برگزاري نمايشگاه، بررسي اين نمونهها ميتواند وضعيت كل سياستگذاريهاي فرهنگي را هرچه بيشتر شفاف كند و به تصميمگيراني كه قصد بهبود بخشيدن به سياستها را دارند، ياري جدي برساند. در اين نوشتار به نحو گذرا به يك نمونه از اين سياستها كه در آزمايشگاه نمايشگاه قابل آزمون و بررسي است اشاره ميشود.
سالهاي اخير هرچند ريشه در گذشته داشته گرايشي رو به افزايش كه ديگر اكنون به صورت روند غالبا رخداد درآمده است و نسبت به ارايه آمار و كميت درباره محصولات فرهنگي و برنامهريزيهاي حوزه فرهنگ به چشم ميخورد. اشتهاي رو به فزوني تحويل و تقليل حوادث فرهنگي در قالب آمار از نمونههاي جالب توجه و عبرتآموز است. هرچه حوزه برنامهريزيهاي فرهنگي - البته در اين مقاله بيشتر منظور فرهنگ مكتوب است.
هرچند ساير قلمروهاي فرهنگي را ميتواند در برگيرد - از زيست واقعي فرهنگ در جامعه فاصله ميگيرد ارايه آمار و بيان واقعيتها در قالب كميتهاي آماري رو به فزوني ميگذارد. گويي نسبتي مستقيم ميان افزايش بيان آماري و فاصلهگيري سياستگذاران از كنشگران و فاعلان حقيقي توليد فرهنگ وجود دارد. هرچه ارتباط ميان برخي مسوولان و مديران فرهنگي با اهالي فرهنگ و مولدان فرهنگ كاهش مييابد و رو به سردي ميگذارد تقليل عرصه فرهنگ، به آمار و عادت شماري از مديران فرهنگي به ارايه كميت اتفاقي است كه با دور افتادن آنان از حيات واقعي فرهنگ، مقارن است.
ريشه چنين مقارنتي در برساختن فضايي مجازي به نام فرهنگ و واقعي جلوه دادن آن دارد. هرچه تلاش براي توجيه امر مجازي نسبت به امر واقعي به عنوان يك سياستگذاري، گسترش پيدا ميكند زبان آماري پررنگتر و پرده آن ضخيمتر ميشود. راست است كه آمار با دستهبندي دادههاي واقعي راه را براي تصميمگيريهاي دقيق و ارايه برنامههاي مناسب با وضعيت واقعي هموار ميكند و هر مديري به دادههاي آماري نيازي مبرم دارد.
بنابراين غرض اين نوشتار، نفي اهميت آمار و نهادهايي كه به نحو مستمر بر حسب الگوهاي سنجيده به دستهبندي اطلاعات ميپردازند، نيست. همه تاكيد بر آن است كه وقتي واقعيتهاي حوزه فرهنگي به آمار تخفيف پيدا ميكند حوادث در قلمرو واقعيت به گونهاي ديگر رقم ميخورند كه پديدآيي اين دوگانگي از آسيب و كژتابي خبري ميدهد. به اسم ضروري بودن آمار براي سياستگذاري نبايد از سياستي كه با ابزار آمار واقعيت را كژديسه ميكند به آساني گذشت.
اين توجيهگرايي آماري و برساختن مجازي واقعيت با آمار ريشه در بيتفاوتي گروهي از مديران فرهنگي نسبت به سرنوشت واقعي افراد و نهادهاي فرهنگي دارد. ماشين آمار به آنان كمك ميكند تا از واقعيت فاصله و ارتفاع بگيرند و در پهنهاي مرتفع جا خوش كنندو از آن پهنه به زمين كوچك فرهنگ و نشر مينگرند كه نهادها و افراد ديگر از منظر آنان نقطههايي خرد بيش نيستند.
وقتي نهادها و افراد به نقطهها و ذرههايي بدل شوند فاقد تاثير و اهميت خواهند بود. نقطه و ذرهها در جغرافياي فرهنگ نقشي ايفا نميكنند و تاثيري از خود برجاي نميگذارند. اگر هرازچندي، چندتايي از اين نقطهها از جغرافياي فرهنگ حذف شوند ملالي نخواهد بود شايد از نگاه برخي مديران، خلوت شدن فضاي فرهنگ راه را براي تصميمهاي درست مهياتر كند. اگر هم با كمبود كميت نقاط و ذرات مواجه شدند جايگزين كردن آن با نقاط و ذرات ديگر آسانترين كار است.
چنين برداشتي كه توجيههاي آماري بر غلظت آن ميافزايد هرچه بيشتر، خود را از واقعيت زيست فرهنگي محروم ميكند. مديران فرهنگي در فضاي اثيري و مجازي برساخته آمار، دست خود را براي انبوهي از تصميمگيريها بيش از پيش باز ميبينند. هر ناشري تجربهاي هر روزين دارد از رفت و آمدهاي بيپايان وقتگير و عموما بيحاصل به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي. اگر مدير فرهنگي حضور فيزيكي در محل كار خود داشته باشد عموما در جلسه است.
تعدد جلسات اين سوال را پيش ميآورد كه مديران در اين جلسات گوناگون وقتگير و دايمي چه وقت فرصت انديشيدن درباره عرصه فرهنگ را پيدا ميكنند. فرض بر آنكه با عقول منفصل و كارشناساني خبره ماجراي عرصه فرهنگ را دنبال ميكنند؛ اما باز اين سوال پيش ميآيد چه زماني براي آنان ميماند تا درباره سخنان كارشناسان به منظور تصميمگيري بازانديشي كنند.
مردم سالاري
«نمايشگاه كتاب و مشكلات حوزه نشر؟» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم محمدحسين روانبخش است كه در آن ميخوانيد:
بيست و پنجمين نمايشگاه بينالمللي كتاب تهران، اين روزها در حال برگزاري است و طبيعتا باعث افزايش نگاه رسانههاي مختلف به مقوله كتاب و كتابخواني شده است .برگزاري اين نمايشگاه،شايد تنها اقدام مثبت و موثري باشد كه در اين سالها در اين خصوص انجام پذيرفته و شايد آخرين كورسوي اميدي باشد مبني بر اينكه كتاب هنوز از سوي سياستگذاران فرهنگي به حال خود رها نشده است.
در واقع نمايشگاه كتاب دو جنبه مثبت و منفي دارد: مثبت اينكه در ايامي معدود، حواسها
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 54]
-
گوناگون
پربازدیدترینها