تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836025167
گفتگو با داریوش فرهنگ
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: سینمای ما - اگر بخواهم از سؤالات کلیشهای که در این مدت درباره سریال «بیگناهان» از شما پرسیدهاند بگذرم، میرسم به این سؤال که شخصیت «جلال» دارای یک گوشهگیری و انزوا و در عین حال کمحرفی است و این مورد با شخصیت اصلی شما ضدیت دارد. چطور توانستید تا این حد، باورپذیر این نقش را اجرا کنید؟ بیایید از همین نقطه اول، یعنی «کلیشه» شروع کنیم. کلیشهها همیشه بد نیستند. حتی راهگشا و الگو هستند شیوه داستانگویی در سینما از صد سال پیش تا به امروز، به همین طریق بوده است؛ یک روش کلیشهای برای داستانپردازی و درام که از «تئاتر» میآید؛ جنگ خیر و شر، تقابل نیکی و بدی، ارزش و منش انسانی و پرداختن به عواطف پنهان و آشکار انسانها، از عشق و نفرت گرفته تا کینه و حسادت و انتقام ... پس مشکل کجاست که کلمه خوشایندی برای هنرمندان و تماشاگران به حساب نمیآید؟ کلیشه با تکرار و تقلید فرق میکند. تقلید از نظر شما به چه معناست؟ یعنی درجا زدن و از روی دست دیگران نوشتن که حتما اصل نخواهد بود. و من باید این تناقضها را از لابهلای حرفهای شما پیدا کنم؛ اصل یعنی چه؟ درست برعکس «بدل» است! هیچ وقت یک کار بدلی اصل نخواهد شد. یک کار اصل بدونشک اصالت دارد، ظرافت و حساسیت هنرمندانه دارد، بکر و خالص است؛ درست مثل «سادگی» که با «آسانی» اشتباه گرفته میشود. سادگی را چطور میبینید؟ سادگی کمال هنر و زندگی است! ناب و سلیس و خالص است، غیرقابل تقلید است. و آسانی؟ به معنی دمدستی اندیشیدن، دمدستی ساختن و دمدستی نشان دادن به تماشاگران است. آسانی یعنی سرهمبندی همهچیز. آسانپسندی توهین مستقیم به شعر و شعور مردمی است که در جستوجوی معرفت و کمال هستند. آسانپسندی مثل بعضی از لودگیها و لوسبازیهای رایج طنز در تلویزیون و سینماست که به اسم «کمدی» به علاقهمندان انتقال میدهند. آسانپسندی به معنی بیرگ و ریشهدار بودن مجریان و پدید آورندگان آن است که بویی از ظرافت و سلیقه نبردهاند و به آسانترین ایده یا داستانکی دلخوش میکنند. آسانپسندی یعنی رواج دادن تنبلی و شلختگی فکر و احساس تماشاگران، یعنی توهین به سلیقه و تخیل آنها. درباره سریالهای بهاصطلاح خانوادگی هم همین نظر را دارم. تکرار موضوع عروسی و خواهر شوهر، مادرزن و... که در پایان به خیر و خوشی میرسند و بلافاصله همه آدمهای «بد» یکباره خوب میشوند و قول میدهند خوب بمانند. 90 درصد فیلمهای «آبکی» هندی و بسیاری از کارهای سطحی و بدون ظرافت یعنی آسانپسندی! فریب استقبال تماشاگر را نخورید! فروش یک فیلم یا درصد بالای تماشاگران یک سریال، دلیل قانعکنندهای برای یک اثر هنری نیست! معیار سنجش یک کار هنری «مخاطب» گسترده آن نیست! هر اثری تماشاگر خودش را دارد اما تحمیل شلختگی و اشاعه سلیقههای دمدستی به تماشاگر انبوه، ملاک کیفیت نخواهد بود. یک جور بساز و بفروش است که قرار است آدمهای سادهلوح را تشویق و تحریک و به شعور آنها به صرف سرگرم کردنشان توهین کند! مخاطب اجازه میدهد که به شعورش توهین شود؟ فقط میدانم همیشه و در هر جایی حق با او نیست! شما انواع موسیقی دارید، همه موسیقی گوشنواز، دلنواز، روحنواز و زیبا گوش میدهند؟ همه نقاشیهای سطح بالاتر و فراتر از منظره و گل و بلبل تماشا میکنند؟ همه داستانهای پاورقی و دمدستی میخوانند یا کتابهای عمیقتر و موثرتر؟ سینما و تلویزیون هم همینطور است، فیلم و سریال خوب، بد و بسیار معمولی داریم و کارهای تأثیرگذارتر، ماندنیتر و اساسیتر. خود شما مبلغ کدام روش هستید؟ در تمام 42 سال فعالیت هنریام همیشه بلندپرواز و کمالطلب و همیشه در جستوجوی ناشناختههای هنری بودهام. در تمام دوران تئاتریام (قبل از انقلاب فقط فعالیت تئاتری داشتهام) هرگز با کارهایم مروج افکار و سلیقههای دمدستی نبودهام و نخواهم بود. در کدام تئاتر کار میکردید؟ یک گروه دانشجویی که متشکل از دانشجویان و فارغالتحصیلان بود، داشتیم به اسم گروه تئاتر «پیاده» که امضا و سبک خودش را داشت. در بهترین نوشتههای ایرانی و خارجی، بازی و کارگردانی میکردم. این گروه را من و مهدی هاشمی در دانشکده هنرهای زیبا در سال 1347 تأسیس کرده بودیم. سؤال اولم را که یادتان نرفته است؟ بله، تفاوت کاراکتر «جلال» و خودم؟ و باورپذیری بالای آن از سوی تماشاگر. احتمالا میپذیرید که شخصیت جلال هم در ادامه سلیقههای قبلی و فعلیام، یک شخصیت سطحی نیست؟ بله. بسیار خب، جلال گوشهگیر نیست، جلال خاموش است و سکوت او سرشار از ناگفتهها و 26 سال غیبت ناخواسته اوست! تمام این سالها زندگی و عمرش را به عشق دختری گذرانده که «دخترش» بوده ولی از او جدا افتاده، افکار و احساساتش عبور کرده از عواطف و نیازهای معمول زندگی روزمرهاش. جلال، قربانی گناه ناخواستهای بوده که به اعتقاد من، وجدان خاموش اجتماعی است که بر او چه گذشته و چه میگذرد! یک شخصیت عمیق انسانی که از کوچک و بزرگ با او همدردی میکنند. از همان اوایل کار پیدا بود که بیگناه است و این اشکال است، قبول دارید؟ جلال بهدنبال اثبات بیگناهیاش نیست. گذر زمان و تجربه او را صیقل داده، تراش داده و به سمت و سوی کمالاتی برده که سؤالات بیشتر و عمیقتری از خود و اجتماعش دارد. مثلا چه سؤالاتی؟ او به ذات و فطرت گناه و ثواب میاندیشد، به اخلاق، به ارزشهای عمیق انسانی، به ذات دروغ، به عشق و محبت که نداشته، به کینه و حرص و انتقام، به خانه و خانواده و سرانجام به جایی که از آن دور افتاده، به جایی که در آن متولد شده ... به وطن! درباره باورپذیری و اجرای این نقش بگویید. معمولا دو روش برای اجرای یک نقش را برای بازیگران مکتوب کردهاند؛ یا بازیگر خود را به نقش نزدیک میکند یا نقش را به خود. شما کدام روش را انتخاب کردید؟ روش سوم را. بیشتر توضیح بدهید. شخصیت جلال را درک میکنم، احساس میکنم با او همدل و همراه شدم. تجربهاش کردم، ویژگیهای او را در خودم جستوجو کردم، ویژگیهای خودم را برملا کردم و آنوقت ترکیبی ساختم از هر دوی آنها و حالا شما «داریوش - جلال» را در سریال میبینید. چطور یک نقش باورپذیر میشود؟ شرط اول کار یک بازیگر است. غنای شاعرانهتر، ظریفتر و برانگیختن احساسات مشترک و ایجاد همدردی با تماشاگر، هم از متن میآید و هم از تلاش بازیگر و کارگردان. باور میکنید تماشاگر وجه عاطفی مرا در کمتر کاری بهعنوان بازیگر دیده بود؟ همیشه مرا پلیس و فرمانده دیده. شما هرگز اینقدر عاطفی بازی نکرده بودید! راستش این بخش از نقش جلال، تعمد و روش شخصی خودم بود که میخواستم با تماشاگر به سرعت ارتباط برقرار کند. همانطور که گفتم جلال بیگناه یا گناهکار خیلی مورد نظر من هم نبود، جلال آدمی است برخاسته از وجدان خاموش یک جامعه، به همین دلیل ابعاد عاطفی و عمیق او را با عواطف رها شده خودم در هم ریختم تا یک موجود سمپاتیک و باورپذیر بهوجود بیاوریم. معروف است که میگویند: «آنچه از دل برآید، بر دل مینشیند!» خصوصیات ظاهری شما هم به این باورپذیری کمک کرده است. به نظر من اگر شما کاراکتر مثلا ... انتظام، مبارک، آصف یا پلیس را بازی میکردید، نمیتوانستید تا این حد موفق باشید. بازیگری یعنی همین، وقتی سرجای درست خودت قرار بگیری و اندکی استعداد و شور این حرفه را داشته باشی، جواب میدهد. من نقش منفی هم بازی کردهام. معصومیت از دست رفته؟ بله، حتی فیلم سینمایی «روز برمیآید». خیلی متفاوت بود با جلال! هر دو را دوست دارم اما جلال عمیقتر بود، احساسات مشترک بسیار زیادی با آدمهایی داشت که در روز اینجا و آنجا میبینم. یک کاراکتر تازه و یک نمودار از یک شخصیت جدیدتر سینمایی دارد که احساس میکنم در تلویزیون و حتی سینما تازگی داشت. هر بازیگری این شانس را نمیآورد که یک شخصیت مثل او را بازی کند؛ قرعه به نام من افتاد. از کی قرار شد شما این نقش را بازی کنید؟ از همان روزهای اول نوشتن فیلمنامه... نویسنده (سعید شاهسواری) و کارگردان (احمد امینی) علاقهمند بودند که من بازی کنم. هنوز سه قسمت نوشته شده بود که سعید شاهسواری به من داد تا بخوانم و نظرم را بگویم. بعد از خواندن سه قسمت، آن را دوست داشتم و دعوت آنها را پذیرفتم. به نظر من بیننده در سریال «بیگناهان» بیشتر بازیها را دنبال میکند تا داستان را، این اتفاق عمدی است یا ترکیب حرفهای سریال باعث میشود ما بیشتر نقش جلال را دنبال کنیم تا داستان زندگیش را؟ «شخصیت»نویسی و شخصیتسازی بسیار مشکلتر از داستانپردازی است. داستان این سریال محملی بوده برای آدمها تا زیر و بم اعمال و رفتار و کنش و واکنشهای خودشان را در برابر هم قرار بدهند. خیلی داستان پیچیدهای ندارد، روایتی ساده از یک داستان است که شخصیتهایش مهمترند. چه چیز در شخصیت جلال محوریتر بوده است؟ جلال طبعا شخصیت محوری است که با ورودش به خاک وطن بعد از 26 سال اوضاع خانوادهها را بهم میریزد. سؤالات و گرههای تازهای به وجود میآورد. در کمال آرامش است اما آب در کارگه مورچگان ریخته و همه را آشفته کرده است تا جایی که همه دلشان میخواهد تا جلال برگردد و آنها بتوانند دوباره زندگیشان را از سر بگیرند اما جلال تازه به دنبال خانه و خانوادهای است که نداشته. او عشق و مهرورزی را میخواهد. وقتی داستان روی جلال متمرکز میشود طبیعی است تماشاگر او را بیشتر از بقیه دنبال میکند. طرز نگاه به زندگی و آدمهای قصه از دید جلال را خیلی دوست داشتم. متوجه شدهاید حتی زمانی که جلال در صحنه یا لحظهای حضور ندارد هم صحبت از او میشود؟ من هم همه تلاشم را کردم تا لطمهای به شخصیت او نزنم. تلاش کردم جلال را چندبعدیتر و جذابتر کنم و امیدوارم توانسته باشم. همه بازیگران تلاش میکنند تا عواطف پنهان و حرف حسابی فیلم را بهطرز شایستهای بیان کنند، فکر میکنم یک گروه حرفهای داشتیم که توانستند در نقشهایشان به خوبی بازی کنند. حرفهای از نظر شما چیست؟ یک کار حرفهای یعنی آدمها و چیزها سرجای «درست» خودشان باشند. روند سریالسازی در ایران به گونهای است که ما از هر 40سریال تقریبا سه سریال خیلی خوب داریم و «بیگناهان» یکی از آن سریالهای خیلی خوب است. فکر میکنید مهمترین عامل موفقیتش چیست؟ سناریوی خوب، کارگردانی خوب، بازیهای خوب، تدوین و موسیقی خوب. این گروه قبلا هم با هم یک تجربه موفق داشتهاند؛ یک سریال به نام «اولین شب آرامش». خود من هم یک فیلم سینمایی با همین تهیهکننده و نویسنده داشتم به نام: «روز برمیآید». حالا دیگر ما یک گروه شدهایم. سعید شاهسواری جوان، خوشفکر، خوشسلیقه و بسیار تواناست. وقتی هدف گروه تولید یک سریال متفاوتتر و بصریتر باشد و انتخابها سر جای درستشان باشند، قاعدتا باید جواب بدهد. به عنوان یکی از اعضای گروه خوشحالم که این سریال بین مخاطب خاص و عام جواب داده است. نباید تنگنظر باشیم، همه نوع سریال باید باشد و تماشاگر خودش «انتخاب» بکند. تماشاگران امروزی بسیار باهوشتر و آگاهتر شدهاند و به سرعت اصل را از بدل تشخیص میدهند. شما مخصوصا کم بازی میکنید؟ احتیاجی به زیاد بازی کردن و کسب شهرت و ثروت ندارم. هر دو را به اندازه نیازم دارم، یعنی برای کسب این اعتبار خودم را کنترل و برنامهریزی کردهام. تردید نکنید تا زمانی که یک نوشته و یک کارگردان خوشسلیقه پیدا نکنم بازی نخواهم کرد؛ حتی با پیشنهاد وسوسهکننده مالی زیاد. بازیگری را از کجا آموختهاید؟ قبل از آنکه کارگردان باشم، بازی میکردم. تمام دوران تئاتر، بازی میکردم، از سال 47. هیچچیز اتفاقی و بدون رنج و تجربه به دست نمیآید! تجربه ... یعنی فراتر رفتن از مرحله سیاهمشق. سیاه مشق ... درجا زدن و تقلید دوباره و دوباره از خود. تقلید از خود ... بله، خیلی وحشتناکتر از تقلید از دیگران است. مفهومش آن است که تمام کردهای و در پیله خود اسیری و به تکرار رسیدهای، کشف و شهودی نداری، طراوت و تازگی نداری. طراوت هنری؟ بله، یعنی «به روز» نیستی و رمز و راز ناشناختهای نداری. ناشناخته؟ تعدادش بسیار بیشتر از شناختههای ماست. سریال؟ در حقیقت یک هنر عامیانه است. حقیقت؟ هزار پاره پیدا و ناپیدای واقعیت. واقعیت؟ نوزاد حقیقت است. شهرت؟ خیلی دنبالش باشی از دستش میدهی. محبوبیت؟ کاملتر از شهرت است. کامل؟ هر چه بیشتر بدانی، میفهمی کمتر میدانی! بیگناهان؟ هیچیک از آدمهایش نمیتوانند ادعا کنند که گناهی نکردهاند. دوستی و محافظهکاری و مصلحت هم ندارد. مصلحت؟ همزاد محافظهکاری است؛ کاری که به شکل روزمره میکنیم. گرفتار؟ ... فیلم خوبی بود. فیلم؟ یک رؤیای به تصویر درآمده، یک توهم از واقعیت، یک تخیل زیبای هنری. شما بازیگرید یا کارگردان؟ چون کشتی بیلنگر... صحنههای مفصل و پراحساس خود شما را هم تحت تأثیر قرار میداد؟ طبیعی است؛ برخورد جلال با دخترش بعد از 26 سال در آن رستوران، برخورد با مادری که سالها ندیده و در وقت دیدار فقط یک کلمه از او میشنود: «قاتل»، برخورد با همسری که هنوز تخم کینه و انتقام در دل دارد، برخورد با دوستی که نمیداند هم او بود که زندگیش را خراب کرده و ... باور کنید وقت تماشای سریال هم، غصه غریبی مرا میگیرد، به یاد معصومیت و تنهایی و قربانی شدنش میافتم؛ به یاد مردی که حالا آمده تا شاید رگههایی از زندگی و عشق را دریابد. بله، من هم متأثر میشوم. بسیار صحنههای طولانی و پراحساسی دارد، آصف و زنش، مهرداد و لیلا، پلیس و جلال، برخورد نهایی جلال و فروغ در زندان و اعلام آمادگی برای اعدام شدن مردی که همیشه باید از خودش بگذرد تا دیگری زندگی کند، تأثیرپذیری ندارد؟ همه بازیگران صحنههای مفصل و پراضطراب داشتند که به خوبی هم از پس آن برآمدند. معنی و معرفت نهفته در کلام همه شخصیتها بود که هر تماشاگری از دکتر و مهندس و سوپری و کارمند و کارگر و دانشجو را متأثر کرد و این مورد برای من بسیار شوقانگیز است که البته مسؤولیت و انتخاب کار بعدی را بیشتر و بیشتر میکند. به همه گروه و به همه تماشاگران دست مریزاد میگویم و از شما هم ممنونم که سؤالات تکراری نداشتید.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 265]
صفحات پیشنهادی
گفتگو با داریوش فرهنگ( بخش پایانی)
گفتگو با داریوش فرهنگ( بخش پایانی)-گفتگو با داریوش فرهنگ( بخش پایانی)فكر می كنید چه تفاوتی بین سریال به هم پیوسته، برنامه های شبانه و یك كار ...
گفتگو با داریوش فرهنگ( بخش پایانی)-گفتگو با داریوش فرهنگ( بخش پایانی)فكر می كنید چه تفاوتی بین سریال به هم پیوسته، برنامه های شبانه و یك كار ...
گفتگو با داریوش فرهنگ
گفتگو با داریوش فرهنگ-سینمای ما - اگر بخواهم از سؤالات کلیشهای که در این مدت درباره سریال «بیگناهان» از شما پرسیدهاند بگذرم، میرسم به این سؤال که شخصیت ...
گفتگو با داریوش فرهنگ-سینمای ما - اگر بخواهم از سؤالات کلیشهای که در این مدت درباره سریال «بیگناهان» از شما پرسیدهاند بگذرم، میرسم به این سؤال که شخصیت ...
اولینهای داریوش فرهنگ در تئاتر
او علاوه بر جوایز و افتخارات فراوانی كه كسب نموده چندی پیش درجه دكترای بازیگری را نیز از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دریافت كرد. گفتگوی ما را با داریوش فرهنگ ...
او علاوه بر جوایز و افتخارات فراوانی كه كسب نموده چندی پیش درجه دكترای بازیگری را نیز از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دریافت كرد. گفتگوی ما را با داریوش فرهنگ ...
داریوش فرهنگ مجری شب کارگردانان شد
گفتگو با ناصر ممدوح دوبلور ، بازیگر و مجری تلویزیون-گفتگو با ناصر ممدوح ... در سریال راه شب 1385 به كارگردانی داریوش فرهنگ نقش پژمان گوینده رادیو را بازی ...
گفتگو با ناصر ممدوح دوبلور ، بازیگر و مجری تلویزیون-گفتگو با ناصر ممدوح ... در سریال راه شب 1385 به كارگردانی داریوش فرهنگ نقش پژمان گوینده رادیو را بازی ...
گفتگو با حمید جبلی
گفتگو با حمید جبلی-گفتگو با حمید جبلی اگر بازیگری را این همه دوست نمی داشتم. ... تئاتر حرفه ای را با داریوش فرهنگ و با نمایش دایره ی گچی قفقازی آغاز کردم.
گفتگو با حمید جبلی-گفتگو با حمید جبلی اگر بازیگری را این همه دوست نمی داشتم. ... تئاتر حرفه ای را با داریوش فرهنگ و با نمایش دایره ی گچی قفقازی آغاز کردم.
داریوش فرهنگ «راه شب» را میسازد
گفتگو با داریوش فرهنگ( بخش پایانی) طبیعی است هر قسمت با یك قشر كه درگیر آن است ارتباط بیشتری برقرار می سازد اما .... منبع: روزنامه شرق لینک: گفت وگو ...
گفتگو با داریوش فرهنگ( بخش پایانی) طبیعی است هر قسمت با یك قشر كه درگیر آن است ارتباط بیشتری برقرار می سازد اما .... منبع: روزنامه شرق لینک: گفت وگو ...
فرهنگ و هنر مطبوعات در مهر /وداع امت فلسطين با شاعر مقاومت
به گزارش خبرنگار مهر، "ايران" در صفحه فرهنگ و هنر ميپردازد به گفتگو با علي نامور تصويرگر كتاب كودكان و نوجوانان و بر ديوار نگارخانههاي تهران. حرفهاي وزير ارشاد ...
به گزارش خبرنگار مهر، "ايران" در صفحه فرهنگ و هنر ميپردازد به گفتگو با علي نامور تصويرگر كتاب كودكان و نوجوانان و بر ديوار نگارخانههاي تهران. حرفهاي وزير ارشاد ...
در گفتگو با مهر عنوان شد:تيم فوتبال شاهين پارس را حمايت ...
در گفتگو با مهر عنوان شد:تيم فوتبال شاهين پارس را حمايت خواهيم كرد-در ... وي توجه به زير ساختارهاي فرهنگي و ورزشي استان را يكي از دغدغه هاي اين مديريت عنوان كرد.
در گفتگو با مهر عنوان شد:تيم فوتبال شاهين پارس را حمايت خواهيم كرد-در ... وي توجه به زير ساختارهاي فرهنگي و ورزشي استان را يكي از دغدغه هاي اين مديريت عنوان كرد.
شاهين فرهت در گفتگوبا مهر:باز هم سمفوني سفارشي مي سازم
شاهين فرهت در گفتگوبا مهر:باز هم سمفوني سفارشي مي سازم-شاهين فرهت در ... داشته ام چراكه معتقدم اين حيكم ايراني سمبلي از فرهنگ و علم پزشكي در ايران است و نكته ...
شاهين فرهت در گفتگوبا مهر:باز هم سمفوني سفارشي مي سازم-شاهين فرهت در ... داشته ام چراكه معتقدم اين حيكم ايراني سمبلي از فرهنگ و علم پزشكي در ايران است و نكته ...
گفتگو با ناصر ممدوح دوبلور ، بازیگر و مجری تلویزیون
گفتگو با ناصر ممدوح دوبلور ، بازیگر و مجری تلویزیون-گفتگو با ناصر ... در سریال راه شب 1385 به كارگردانی داریوش فرهنگ نقش پژمان گوینده رادیو را بازی كرد.
گفتگو با ناصر ممدوح دوبلور ، بازیگر و مجری تلویزیون-گفتگو با ناصر ... در سریال راه شب 1385 به كارگردانی داریوش فرهنگ نقش پژمان گوینده رادیو را بازی كرد.
-
سینما و تلویزیون
پربازدیدترینها