واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نگاهی به فیلم «سفر به دارجیلینگ»
ارزشمند نامیدن اثر «سفر به دارجیلینگ» بیشترین بیان یكی از ویژگیهای بدیهی این فیلم است تا یك قضاوت منتقدانه، مثل اینكه بگوییم فیلم بسیار جذابی است.در كشور هند ساخته شده یا زمان آن 91دقیقه است؛ حتی میتوان آن را با جمله «كارگردان این فیلم وساندرسون بود» از نظر وضوح مترادف دانست. فیلم «سفر به دارجیلینگ» اثر پنجم وساندرسون است و همه صاحبنظران با روشها و ذهنیات این كارگردان به اندازه كافی آشنا هستند، حتی نظریات موافق و مخالف طرز فكر او نیز تا حدودی شناخته شده است. یك بار دیگر، چارچوبهای مدنظر او پر از كنجكاوی درباره انسان و حتی موجودات بیجان است كه با ظرافت خاصی در جای خود گنجانده شدهاند. سلیقه او در انتخاب موسیقی فیلم، طراحی لباس ماشینها و سایر لوازم تا حدی عجیب و غریب و در عین حال بیعیب و نقص است؛ به مانند سایر فیلمهای وساندرسون. این اثر جدید نیز «خرد» مخاطب خاص و عام را درگیر خود میكند. به عبارت دیگر «سفر به دارجیلینگ» بازتابی از طرز فكر یك گروه 3نفره و كوچك است كه هر كس تنها با پرداختن بهای بلیت میتواند عضو آن گروه شود. به هر حال، واژه ارزشمند 2 معنی دارد كه هر 2 را میتوان برای «سفر به دارجیلینگ » به كار برد. 3 برادر با روابط خانوادگی گسسته، سفری را با قطار در كشور هند آغاز میكنند، یك سفر زمینی طولانی كه در گاه اول، بیهدف خودخواهانه و پر از جزئیات به نظر میرسد اما در عین حال از اهمیت زیادی برخوردار است؛ یك هدف غیرعادی پر غیب و نقص و نیازمند پشتكار كه هم مستعد برانگیختن علاقه و احساسات است و هم میتواند آزاردهنده باشد. به طور كلی میتوان گفت كه این اثر از ارزش عاطفی بالایی برخوردار است. شخصیتسازی برادر در «سفر به دارجیلینگ» - فرانسیس،جك و پیتر ویت من- تا حد زیادی از طریق «وابستگی به اشیاء» انجام میشود. فرانسیس(با بازی اون ویلسون) یك كمربند چرم گرانقیمت دارد كه با تردید زیاد آن را به پیتر هدیه میدهد. برادر دوم، پیتر(با بازی آدریان برودی) نیز به عینك آفتابی پدرش بسیار وابسته است. برادر سوم جك (جیسون شوارتزمن) كمتر از 2برادر دیگرش به اشیا دل بستگی دارد، اگرچه او نیز به غذاهای خوشمزهای كه در قطارهای هند برای مسافران سرو میشود علاقه وافری نشان میدهد. فرانسیس، پیتر و جك چمدانهای زیادی به همراه دارند كه برخی از این اسباب سفر، مانند عینكآفتابی، یادگار از پدری است كه سایه مرگ او مانند یك مه غمآلود فضای سفر آنها را دربرگرفته است. تمام آن ساكها و چمدانها كه در قطار، اتوبوسها، درشكهها و دیگر وسایل نقلیه تلمبار میشوند را میتوان نوعی استعاره در نظر گرفت یك جناس دیداری از كولهباری احساسی كه این 3 برادر آشكار با خود به دوش میكشند.(این مجموعه نمادهای واضح و منطبق با شرایط فیلم كه از جلوههای دیداری برداشت میشود، توسط مارك جیكوبس برای شخصیت لوئیس ویوتون طراحی شده بود كه به صورت «چمداننقاشیهای حیات وحش» به تصویر كشیده میشود.) نقطه اوج پایانی «سفر به دارجیلینگ» را میتوان یك ماجراجویی توریستی تمام عیار امروزی دانست، البته هدف از این توصیف كوچك و بیارزش انگاشتن تمام فیلم نیست، لذت و جاذبه یك سفر لوكس و راحت به سرزمینهای دور را نمیتوان انكار كرد. دید آقای اندرسون نسبت به رنگهای محلی به ویژه نمای پایانی با رنگهای قرمز و زرد و نارنجی- بسیار هوشمندانه و تحسین برانگیز است. منبع : همشهری
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 258]