تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 10 آذر 1403    احادیث و روایات:  حضرت زهرا (س):از دنیای شما سه چیز محبوب من است: 1- تلاوت قرآن 2- نگاه به چهره ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1836177945




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مردي دوستش را با چكش كشت اعتياد مرا قاتل كرد


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: مردي دوستش را با چكش كشت اعتياد مرا قاتل كرد
جام جم آنلاين: 35 سال بيشتر ندارد اما چهره‌اش پيرتر از سنش به نظر مي‌رسد. نامش قاسم است و متهم به قتل دوست صميمي‌اش سعيد.


اين مرد بدون هيچ مقاومتي جريان قتل را مي‌گويد، اما آنچه بيشتر از ماجراي قتل در پرونده قاسم جلب توجه مي‌كند، زندگي شخصي اين جوان است.

او از تنهايي، اعتياد، قتل و درگيري‌هايي كه با آن دست و پنجه نرم مي‌كرده، مي‌گويد.

قاسم كه در شعبه 113 دادگاه كيفري‌استان تهران محاكمه شده از اولياي دم عذرخواهي نمي‌كند و براي ما توضيح مي‌دهد كه چطور اين اتفاق رخ داد.

در دادگاه گفتي كه 35 ساله هستي، اما چهره‌ات پيرتر از سنت نشان مي‌دهد.

اگر برايتان بگويم كه چه سختي‌هايي را در زندگي‌ام تحمل كردم، باور نمي‌كنيد. شايد اسم سال‌هاي عمرم را نبايد زندگي گذاشت، من آدم بدبختي هستم.

چرا؟

نفهميدم كودكي كردن يعني چه، نفهميدم جواني و عشق و محبت يعني چه، حالا هم به اتهام قتل در زندان هستم و مي‌دانم كه بايد منتظر صدور حكم اعدام باشم. شما در اين شرايط بوديد مي‌گفتيد زندگي كردم.

به اتهامت اشاره كردي، متهم هستي آبدارچي يك شركت را كشتي، چرا اين كار را كردي؟

من و سعيد با هم دوست بوديم و خيلي هم صميمي بوديم، اما خب راستش نمي‌دانم چرا اين كار را كردم، دشمني هم با هم نداشتيم تحت تاثير ماده مخدر اين كار را كردم.

چه موادي مصرف كرده‌ بودي؟

شيشه، قبل از اين‌كه به ديدن سعيد بيايم شيشه مصرف كرده ‌بودم و حالم اصلا خوب نبود، شرايط بدي داشتم.

تو مي‌دانستي شيشه كشيدن چه عواقبي دارد؟

بله مي‌دانستم، اما تا به حال نشده بود كه شيشه مصرف كنم و دست به خشونتي اين‌گونه بزنم و كسي را بكشم.

وقتي شيشه مي‌كشيدي چه حالي داشتي؟

اولش آدم حالش خوب است ، اما بعد كم‌كم حالش بد مي‌شود ، اولش انرژي داري و حالت خوب است و دوست داري بخندي و شادي كني ، اما چند ساعتي كه مي‌گذرد حالت بد مي‌شود ، اعصابت خرد مي‌شود و با همه دعوا و دشمني مي‌كني ، فكر مي‌كني همه دشمنت هستند و كسي عليه تو توطئه كرده ‌است ، آنقدر دچار توهم مي‌شوي كه چيزهاي عجيب و غريب مي‌بيني، وقتي به حالت عادي برمي‌گردي مي‌فهمي كه همه آن چيزها تخيل بوده.

وقتي سعيد را كشتي دچار اين حالت بودي؟

بله حالم خراب بود، عصبي بودم، فكر مي‌كردم همه با من دشمن هستند و بايد حقم را از آنها بگيرم.

چه مدتي بود كه سعيد را مي‌شناختي؟

چندين سال بود، قبل از اين حادثه چند سالي ما در يك ساختمان كار مي‌كرديم، بعد از مدتي من از آنجا رفتم و سعيد ماند. خيلي پسر خوبي بود آدم دوست‌ داشتني بود، نه اهل دود و اين چيزها بود، نه دست به سرقت مي‌زد، به همين خاطر هم صاحب‌كارش اين همه مدت او را نگهداشته ‌بود.

تو كه آن محل را ترك كرده‌ بودي چطور شد كه دوباره برگشتي؟

مدتي بود كه او را نديده ‌بودم و يك روز تماس گرفتم، حالش را بپرسم، فهميد بيكار هستم گفت بيا اينجا با صاحب‌كارم صحبت مي‌كنم كه بيايي و پيش ما كار كني، جوان با معرفتي بود خدابيامرز.

خب توضيح بده وقتي پيشش رفتي چه شد؟

شب اول آنجا ماندم، در اتاقي كه سعيد مي‌خوابيد خوابيدم و صبح قبل از اين‌كه صاحب‌كارش بيايد رفتم. سعيد مي‌گفت تو را نبيند بهتر است، چون ممكن است حساس شود و كار ندهد، قرار شد عصر دوباره برگردم و سعيد هم با صاحب‌كارش صحبت كند.

از شب حادثه بگو، چه شد كه سعيد را كشتي؟

شب دوم وقتي برگشتم پيش سعيد قبلش شيشه كشيده ‌بودم، سعيد بيچاره برايم غذا درست كرد و با هم خورديم و همه چيز خوب بود. يكدفعه اثر بد شيشه آمد، حالم بد شد و نمي‌توانستم خودم را كنترل كنم، اعصابم خرد شده ‌بود، نمي‌دانستم بايد چه كنم، يكدفعه به سعيد حمله كردم.

با چه وسيله‌اي سعيد را كشتي؟

يك چكش همان نزديكي‌ها بود آن را برداشتم و به سر سعيد كوبيدم، آنچنان محكم زدم كه گيج‌ شد.

سعيد در برابرت مقاومت نكرد؟

نتوانست كاري بكند، او بلند شد كه من را بزند، اما گيج شد و به زمين خورد، من هم ضربات بعدي را زدم.

چند ضربه زدي؟

درست يادم نيست، حدود 25 ضربه به سرش زدم و بعد هم كه سرقت و فرار كردم.

چه چيزهايي را سرقت كردي؟

دو لپ‌تاپ و دو گوشي كه متعلق به خود سعيد بود و 35 هزار تومان هم پول از جيبش در آوردم و رفتم.

وسايلي كه دزديده ‌بودي را فروختي؟

بله همه آن را فروختم و حدود 150 هزار تومان كلا گيرم آمد.

بعد چه كردي؟

پولي كه درآورده ‌بودم، خرج شيشه كردم. مدتي بعد از اين‌كه پول تمام شد، شناسايي و بازداشت شدم.

تو گفتي كه در توهم شيشه بودي كه دوستت را كشتي، در حالي كه همه جزئيات قتل به يادت مي‌آيد؟

بله، حرف شما درست است. من آن‌طور كه هيچ‌ چيز يادم نيايد در توهم نبودم، همه چيز يادم هست. ولي حالتي شده‌ بودم كه نمي‌توانم توضيح بدهم يك جور خاصي بود، نمي‌توانستم خودم را كنترل كنم، اعصابم بهم ريخته ‌بود، تعادل نداشتم.

چطور به خودت ضربه نزدي؟

به خدا نمي‌دانم چرا اين كار را نكردم، اي‌كاش خودم را مي‌زدم.

چند سال بود كه شيشه مصرف مي‌كردي؟

بيشتر از 16 سال بود كه اعتياد داشتم، تقريبا هر موادي را كه بگويي مصرف و امتحانش كردم.

اول كه معتاد شدي چه موادي استفاده مي‌كردي؟

اول با سيگار شروع شد بعد حشيش بعد هروئين بعد هم كه شيشه مي‌كشيدم؛ البته در اين مدت چيزهاي ديگر هم تفريحي استفاده مي‌كردم، اما اين سال‌هاي آخر بيشتر از هر ماده ديگري شيشه مصرف مي‌كردم.

خانواده‌ات به تو چيزي نمي‌گفتند؟

كدام خانواده، فكر مي‌كنيد اگر من خانواده درستي داشتم اين اتفاق برايم مي‌افتاد، آنها اصلا به فكر من نبودند؛ البته زياد هم نمي‌توان به آنها ايراد گرفت، به هر حال ما خانواده پرجمعيت و فقيري بوديم، وقت رسيدگي به همه وجود نداشت.

خودت تشكيل خانواده داده‌اي؟

نه، تنها هستم با اين بدبختي زن را مي‌خواهم چه كنم، يكي را بياورم او را بدبخت كنم و خودم هم از اين بدبخت‌تر شوم، بهتر كه تنها باشم.

در اين سال‌ها تصميم نگرفتي ترك كني؟

چند باري تصميم گرفتم اين كار را بكنم، اما نشد، هر بار دوباره به سمت مواد رفتم. راستش را بخواهيد كسي نبود كه دلش براي من بسوزد و به خاطرش مواد را كنار بگذارم، به هر حال شرايطم طوري بود كه معتاد ماندم.

حالا چطور باز هم مواد مصرف مي‌كني؟

نه مدتي است ترك كردم، يعني از وقتي به زندان افتادم ترك كردم، براي چند هفته‌اي در قرنطينه بودم وقتي پاك شدم به بند منتقل شدم، در زندان هم مواد نيست كه بخواهم مصرف كنم به همين خاطر نه وسوسه شدم و نه مصرف كردم. در اين 6 ماه مثل يك انسان زندگي كردم.

يعني حالا كه در زندان هستي شرايط بهتري داري؟

براي آدم‌هايي مثل من زندان بهتر است، به مردم سالم جامعه آسيب نمي‌زنيم و همانجا مي‌مانيم تا بميريم. در مدتي كه پاك هستم درد نمي‌كشم اعصابم بهم ريخته نيست و حالم بد نيست؛ البته بايد بگويم كه زندان سختي‌هاي خودش را دارد و از اين‌كه زنداني هستم اصلا راضي نيستم، اما از اين‌كه مواد را ترك كرده‌ام راضي‌ام. دكتر زندان به من داروي آرامبخش داده و گفته بعد از ترك مواد بايد آن را مصرف كنم، خدا را شكر همه چيز حالا بهتر است.

يكي از شاكيانت رضايت داد در حالي كه تو هيچ‌ چيز از او نخواسته ‌بودي، چرا؟

كسي كه رضايت داد رئيس شركت بود كه من دو لپ‌تاپ او را سرقت كرده‌ بودم، آن لپ‌تاپ‌ها پيدا نشد. او هم به خاطر اين‌كه من با اتهام سنگيني روبه‌رو هستم دلش برايم سوخت و رضايت داد.

شاكي اصلي تو خانواده سعيد هستند و آنها برايت درخواست قصاص كردند. تو در دادگاه گفتي كه از آنها درخواست بخشش نمي‌كني، اين كارت تعجب‌‌آور بود، چرا اين كار را كردي؟

سعيد رفيق من بود، بچه سالم و پاكي بود، اهل هيچ خلافي نبود، نان حلال درمي‌‌آورد، براي مادرش خرجي مي‌فرستاد و تصميم داشت از شهر خودشان دختري را بگيرد. من او را كشتم آن هم به خاطر 150 هزار تومان، حالا با چه رويي به صورت مادر داغدارش نگاه كنم و بگويم كه مرا ببخشد.

زن بيچاره هنوز سياه مي‌پوشد و رخت عزايش را در نياورده حالا من چطور به او بگويم كه پشيمان هستم. اصلا پشيماني من چه سودي براي او دارد، عذرخواهي من بيشتر اهانت به آنهاست. من هر تصميمي بگيرند مي‌پذيرم و اعتراض هم نمي‌كنم.

چيزي مانده كه دوست داشته ‌باشي در مورد آن صحبت كني؟

در مورد خودم نه، اما با مسوولان صحبتي دارم، از آنها مي‌خواهم هرچه زودتر جلوي اين مواد مخدر را بگيرند، واقعا چيز بدي است خصوصا شيشه كه زندگي آدم‌ها را از بين مي‌برد.

شيشه ماده خطرناكي است كه متاسفانه رايج هم شده، دلشان براي اين جوانان بسوزد و يكجوري اين مشكل را حل كنند.

مرجان لقايي

جمعه|ا|7|ا|بهمن|ا|1390





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 156]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن