محبوبترینها
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1840765639
متن كامل مصاحبه افروغ با خبرگزاري فارس
واضح آرشیو وب فارسی:الف: متن كامل مصاحبه افروغ با خبرگزاري فارس
حركت اوليه انقلاب در شهرهايي كليد خورد كه روحانيت در آن ريشه داشت
عماد افروغ گفت: امام در سازوكار اجتماعي بسيج تودهها يك سرمايهاي در اختيار داشت كه ساير روشنفكران در اختيار نداشتند و آن حوزههاي علميه و طلاب بود ، به نظر ميرسد شهرهايي كه حركت اوليه انقلاب را رقم زدند شهرهايي بودند كه روحانيت در آنها ريشه و سابقه داشته است.
به فارس در آستانه سالگرد سيسالگي انقلاب اسلامي به سراغ عماد افروغ استاد دانشگاه و از مبارزين سابق رفتيم؛ وي در سال 1354 براي تحصيل به انگلستان سفر كرده بود كه در نهايت با توجه به مبارزات سياسي از اين كشور اخراج گرديد و از آن پس فعاليتهاي علمي و سياسي خود را در ايران ادامه داده است، از اين رو با اين استاد دانشگاه در خصوص چرايي انقلاب اسلامي به گفتگو نشستيم كه حاصل آن در زير ميآيد؟
فارس: به عنوان اولين سوال تعريف خود را از انقلاب بيان كنيد؟
افروغ: هر انقلابي را بايد جداگانه تحليل كرد، تعريف اجمالي و تا حدودي اجماعي از انقلاب اين است كه ما در سطح نظام اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي شاهد تحول باشيم. اين تحول با تغييرات سياسي همراه است و طبعاً يكي از شروط انقلاب حضور گسترده مردم در يك جنبش ستيز گونه اجتماعي است. پس هم شرط تحول در تمام ابعاد را دارد و هم حضور فراگير مردم را ميطلبد، گام اول، تغيير در نيروهاي سياسي وبالطبع تحول در خرده نظام سياسي است. اين تعريف نسبتاً جا افتادهاي ازانقلاب است كه طبعاً با كودتا واصلاحات متفاوت است. در كودتا حضور فراگير مردم را نداريم وقاعدتاً تحول جامعالاطراف را شاهد نيستيم. البته چه بسا افرادي با كودتا بيايند اما فقط به جابجايي نيروهاي سياسي اكتفا نكنند. با اصلاحات هم متفاوت است. اصلاحات درون ساختاراجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي با التزام به مباني صورت ميگيرد. اما هر انقلابي تبيين خاص خود را ميطلبد همان طور كه امام تصريح فرمودند انقلاب اسلامي درانگيزه، هدف و در سازوكار تفاوتهاي عمدهاي با انقلابهاي شناخته شده سده بيستم از جمله انقلاب فرانسه و انقلاب روسيه دارد.
فارس: زمينههاي ايجاد انقلاب اسلامي به نظرشما چه مسائلي بود؟
افروغ: زمينهها به شرايط سياسي، اجتماعي و فرهنگي رخداد انقلاب اسلامي برميگردد و اين زمينهها را شرط علّي نميدانم، زمينههاي انقلاب را بايستي تقريباً به طور عمده از زمان پهلوي جستجو كرد.
فارس: دوران پهلوي اول؟
افروغ: زمان پهلوي اول و دوم، زمينههايي كه به صورت علل اعدادي (علل انضمامي) ميتوان از آنها ياد كرد عمدتاً از زمان كودتاي رضا خان به بعد شكل گرفت، بايد براي فهم زمينهها فهم دقيقي از چرايي كودتاي رضا خان و نسبت كودتا با نظام سرمايهداري داشته باشيم.
به هر حال بين جرياني كه بعد از كودتاي رضا خان به وقوع پيوست و جريان قبل از آن تفاوت وجود دارد، قبل ازكودتا سرمايهداري منافع خود را عمدتاً از طريق برقراري روابط تجاري دنبال ميكرد. به مقطع حساس تاريخي خود نرسيده بود كه به توليد فضا در ابعاد سياسي، اقتصادي و اجتماعي اهتمام بورزد. با وقوع كودتاي رضا خان كشور ما وارد فاز سلطه بيگانه ميشود و ما قبل از آن سلطه نداريم، نفوذ داريم. نظام سرمايهداري به اين نتيجه رسيده بود كه براي بقاي خود بايد يك تحول مبنايي در كشورهاي پيراموني ايجاد كند. اين تحول ابعاد سياسي، اقتصادي و فرهنگي دارد. خواه ناخواه هدف اصلي از سلطه سرمايهداري بهرهوري و استثماراقتصادي است، اما اين استثمار همانند گذشته از طريق برقراري رابطه تجاري امكانپذير نيست، حتماً بايد ساختار سياسي وابسته شود تا از قبل اين ساختار بتواند منافع اقتصادي خود را تامين كند. اما ايجاد نظام اجتماعي وابسته تنها در گرو وابسته كردن سياست و اقتصاد نيست ، بايد به فرهنگ كشور را هم وابسته كرد، چون فرهنگ ضلع سومي است كه اگر رها شود و دچار تحول نشود ،استقرار نظام اجتماعي وابسته امكان پذير نمي شود، به همين دليل تغيير و تحول در نظام فرهنگي جامعه ما در دستور رضا خان قرار گرفت و يكي از زمينههاي ديگر وقوع انقلاب اسلامي شكل گرفت.
تحول در بعد فرهنگي كه لازمه استقرار نظام اجتماعي وابسته سرمايهداري پيراموني بود، واكنشها واحساس حقارتهايي را در مردم ايجاد كرد، علاوه بر اينكه سياست اقتصادي وابسته هم اين حقارت را دامن زد. در اثر آگاهي بخشيهاي روحانيون و روشنفكران حداقل به عنوان عامل مشدد در وقوع انقلاب اسلامي، شاهد پيروزي انقلاب بوديم اما اينها عامل زمينهاي است و هيچ يك عامل علينيست، انواع و اقسام تبيينها از اين زمينهها توسط جامعه شناسان به دست داده شده است، عدهاي بر فقدان توسعه سياسي انگشت گذاشته اند، عدهاي به شكافبين توسعه سياسي و توسعه اقتصادي اصرار ميورزند عدهاي به مفهوم از جا در رفتگي در نظام اجتماعي ما اصرار دارند، اينكه بين نظام فكري و ايدئولوژيك، اقتصادي و سياسي كشور شكاف ميافتد، اين شكاف هم ميتواند جزء عواملي باشد كه مي توان در ذيل زمينهها به آن اشاره كرد. بنده شخصاً معتقدم اينها عوامل انضمامي هستند عامل علّي را بايد در جاي ديگردنبال كرد كه در جهان بيني فلسفي امام قابل جستجو است.
عامل علّي به نگرش توحيدي و كلگرايي توحيدي ونظريه ي ولايت فقيه امام بر مي گردد، قبل از وقوع و پيروزي انقلاب اسلامي امام در سال 47 كتاب ولايت فقيه خودشان را مينويسند.سوال ظريفي است كه بايد به آن پاسخ داد. در آن شور زايدالوصف انقلابي كه با يك اشاره امام همه به سر ميدويدند چرا امام بحث رفراندوم را مطرح كردند؟ جز اين است كه در طرح، انديشه و تئوري امام مردم جايگاه بلندي داشتند؟ اين به نظر گاه فلسفه اجتماعي امام برميگردد كه متاسفانه بعضي متوجه آن نيستند. به همين دليل تفسيرهاي ظاهرگرانهاي ميكنند كه حقوق مردم و مفهوم جمهوريت را از انقلاب ميگيرد. در حاليكه در انديشه امام اختيار و حقوق مردم جايگاه ويژه دارد، هم جامعه اصالت دارد هم انسان مختار است، مختار بودن انسان سبب ميشود امام مدام از حقوق و راي مردم بگويدو از انتخابات دفاع كند. اصالت بخشيدن به جامعه هم سبب ميشود امام به مسائل روز توجه و طراح مفهوم جمهوري اسلامي باشند. اينكه فكر كنيم امام همين طوري وارد انقلاب شدند و موج انقلابي ايشان را به حركت درآورده اين طور نيست. امام راهبر اين انقلاب بوده و هستند، نظريه و تئوري داشتند به همين خاطر در مقابل خيلي از مشورتها ايستادگي ميكردند، حسب همان مبناي فلسفي و نگاه صدرايي است كه امام ميگويند صرف تصور ولايت فقيه موجب تصديق آن ميشود. اما به اين معنا نيست كه ما يك نگاه كلگرايي غيرسيال و متصلب به ولايت فقيه داشته باشيم، خير؛ چون ولايت فقيه بر اساس يك نگرش فلسفي خاص شكل گرفته خواه ناخواه بايستي شاهد يك رابطه دوسويه و يك تعامل ميان رهبر و مردم باشيم چون قرار نيست به نام ولايت فقيه حقوق مردم تضييع شود و به تغيير و تحولات اجتماعي توجه نشود. به هر حال عاملي علي را بايد در نگرش فلسفي امام و كلگرايي توحيدي جستجو كرد چون اين زمينهها خيلي جاها بوده و هست اما منجر به انقلاب نشده پس آن عامل علي با اين زمينهها همراه شد. اين زمينهها حقارت ملي، عقبماندگي تاريخي، توسعه نا يافتگي ،شكاف بين توسعه سياسي و توسعه اقتصادي و ديگر زمينهها هستند و اين دو تا با هم پيوند ميخورند و انقلاب اسلامي شكل ميگيرد.
فارس: آيا شما معتقديد حضرت امام قبل از پيروزي انقلاب تصوري از حكومت اسلامي داشتند؟
افروغ: اگر فكر كنيد ايشان حركت سازمان يافته داشتند و تشكيلاتي را پيريزي كردند، خير،اما چارچوب اداره كشور برايشان روشن بوده است. در جاهاي مختلفي اظهار نظر كردند كه فيالمثل بايد تمام اقشار و گروههاي اجتماعي مشاركت داشته باشند. نميشود كار را فقط به دست روحانيون سپرد و مشاركت تودهوار را جستجو كرد، بايد آن را تخصصي دنبال كرد حضرت امام طرح روشني از اداره جامعه اسلامي داشتند. حداقلش اين است كه جمهوري اسلامي از قبل در ذهنششان نقش بسته بود وحقوق ملت جايگاه دقيقي داشته است. در آن فضاي هيجاني برگزاري انتخابات يك امر خارقالعاده است كه فقط از سوي كسي كه طرح روشني براي اداره كشور دارد برميآيد.
فارس: به نظر شما در اين راستا حضرت امام(ره) براي اداره كشور قبل از پيروزي كادر سازي هم كرده بودند؟
افروغ: وقتي بحث راي و انتخابات به ميان ميآيد پاي اداره كشور با شور و مشورت و استفاده از تخصصهاي مرتبط هم به ميان ميآمد. بلافاصله ايشان براي تدوين قانون اساسي دستور تشكيل مجلس موسسان را ميدهند. به نظر من بهترين زمينه براي كادرسازي همين بحث انتخابات، شكلگيري قانون اساسي و مجلس خبرگان است. قرار نيست كادرسازي به مثابه حركت گروههاي سياسي دنبال شود و من متوجه كادرسازي نميشوم، كادرسازي به نظرم شأن انقلاب را تقليل ميدهد. كادرسازي مربوط به حركات فردي و گروهي و نه حركت عظيم انقلاب است.
امام سالها به فكر تبيين تئوريك اين حركت بود. به فكر تبيين تئوريك جمهوري اسلامي بود، خواه ناخواه روحانيون مبارز وهمفكر دور و برامام بودند و خيلي از دانشگاهيان و روشنفكران در ارتباط با امام بودند. اينها حلقههاي واسط بين امام و مردم بودند و به بسيج تودهها كمك ميكردند. بعد از انقلاب اسلامي هم همينها آمدند و كشور را اداره كردند تا جامعه به استقرارلازم برسد.
فارس: غير از خود امام (ره) و همراهي مردم كه منجر به انقلاب شد عامل ديگري را در جهت پيروزي انقلاب موثر ميدانيد؟
افروغ: وقتي ميگوييم امام، بايد در نظر بگيريم امام با كدام مكتب و جهانبيني آمد.اصلاً مراد من شخص امام نيست بماند كه ويژگي و شخصيت رهبر بسيار موثر است اما پيش از آن كه شخصيت امام در بسيج تودهها موثر باشد مكتب و ايدئولوژي و جهانبيني امام موثر است اگر مكتب امام مكتبي غير از اسلام بود توفيق پيدا نميكرد چون مردم پيشينه مسلماني و مذهبي تاريخي داشتند كه به قبل از اسلام برميگردد. اين كه گفته ميشود سه عنصر ايدئولوژي، رهبري ومردم به نظرم درست است. اما مردم هم ظرفي خالي نيستند كه امام مظروفشان باشد، مردمي هستند كه تنه به تنه حقانيت رهبر زدند، مردمي كه خودآگاه شدهاند و روشنفكراني مثل مرحوم شريعتي، استاد مرتضي مطهري زحمت كشيدند سطح توقع و معرفت مردم را بالا بردند و نوع نگاه مردم را عوض كردند، اين مردم هم يك عقبه تاريخي و گرايش زائدالوصفي به مفهوم مرجعيت داشتند امام در اين بين امتحان خوبي پس داده بود از سال 1342 به طور ملموس براي رهايي مردم وارد مبارزه شده بود.
مبارز بودن امام، مرجع تقليد بودنشان، تفكر صدرايي شان و آگاهي بخشي بسياري از روشنفكران وعوامل زمينهاي انقلاب اسلامي يعني فسادي كه شاهد بوديم، چه فساد فرهنگي، چه فساد سياسي و چه فساد اقتصادي و حقارت ملي كه در اثر سياستهاي پهلوي به مردم تحميل شده بود، تبعيض و بيعدالتي همه اينها دست به دست هم داده و انقلاب را شكل مي دهد. اگر ما بگوييم مردم و رهبر ومكتب هنوز حق مطلب ادا نشده اين سه وجه يك طرف قضيهاند. عوامل زمينهاي ،عوامل اجتماعي، سياسي واقتصادي عوامل ديگري هستند كه اينها دست به دست هم ميدهند و انقلاب را به پيروزي ميرسانند.
فارس: از بين عوامل سياسي، اقتصادي و فرهنگي كدام را پررنگتر ميبينند؟
افروغ: معتقدم صبغه معنوي، فكري و فرهنگي و فلسفي انقلاب صبغه پررنگ و خاصي است و با توجه به انگيزه اصلي انقلاب اسلامي كه به گونهاي به مواجهه با تحقير ملي بيگانگان برميگردد، معتقدم اين عامل قويترين و پررنگترين عامل است، نوع جهانبيني مردم را عامل اصلي انقلاب ميدادم. زائقه مردم تغيير كرده بود و دچار دگرگوني ريشهاي شده بود. اخلاق و صداقت در بين مردم فوران ميكرد. همه واقعاً خدايي شده بودند اينكه امام ميفرمود اين انقلاب يك تحفه و هديه الهي است يك حرف پرمغز است. الهي بودن يك انقلاب را بايد در كجا جستجو كرد؟ در اتصال به خدا، در عرفان و معنويت خاص و در يك اخلاق خاص. لذا من صبغه فرهنگي انقلاب اسلامي را پررنگتر از صبغههاي ديگر ميدانم. اين صبغه، مردم را متحول كرد و به خيابانها كشاند. گام اول نظام سازي توسط آنها برداشته شد كه ايجاد يك نظام سياسي مستقل باشد، از قبل اين نظام سياسي مستقل قرار بوده وهست كه تحولات فرهنگي، سياسي و حتي اقتصادي بيشتري سامان داده شود.
فارس: با توجه به فضاي احساسي آن زمان غربيها تبليغ ميكنند مردم در بهمن 57 همه در ايران متحد بودند و ميدانستند كه چه نميخواهند اما نميدانستند چه چيزي ميخواهند آيا اين موضوع درست است؟ چرا؟
افروغ: انقلاب احساس تنها نبود احساس همراه با معرفت بود. مردم ميدانستند چه ميخواهند و چه نميخواهند در شعارها روشن است. استقلال، آزادي جمهوري اسلامي؛ استقلال و آزادي هر دو بيانگر اين است كه وابستگي و استبداد را نميخواهند. اما به طور واضح خواسته آنها در مفهوم جمهوري اسلامي است. جمهوري اسلامي كاملاً ايجابي است يعني ما چه ميخواهيم. ميخواهيم اسلام پياده و حكمفرما باشد، اما اسلامي كه به راي و حق و حقوق مردم اصرار بورزد و اعتبار ببخشد. مفهوم جمهوري اسلامي چه به لحاظ محتوايي و چه به لحاظ شكلي تعريف روشن و قابل دفاعي دارد و در وضع شكلياش يك فلسفه سياسي نوظهور است. يك پاسخي به سوال كهن مشروعيت است، كه از چه كسي بايد اطاعت كرد؟ حسب جمهوري اسلامي بايد از كسي اطاعت كرد كه هم ويژگيهاي حقاني و شرعي را داشته باشد هم مورد قبول و رضايت عامه باشد. به لحاظ محتوايي هم ميتوانيم به قانون اساسي مراجعه كنيم و متوجه شديم كه قرار است جمهوري اسلامي حداقل در قالب قانون اساسي چه اهدافي را دنبال كند. مردم درك روشني داشتند و به يك معنا اسلام را ميخواستند.نميخواستندشان و ميخواستندشان هر دو معقول و عقلايي و فكورانه بود. ما نميخواهيم بگوييم مردم درك فلسفي و معرفتي والايي داشتند، نميگوييم درك مردم به اندازه درك امام بود اما درك مردم به درك امام نزديك شده بود. مردم تنه به تنه حقانيت رهبر فرزانه زده و ظرف خالي نبودند كه امام بيايد آنها را پر كند، بلكه اين ظرف قبلاً آماده شده بود زندانيان سياسي آن را آماده كرده بود، افشاگريها مردم را آماده كرده بود، روشنفكران اين ظرف را آماده كرده بودند. حضور امام از سال 39 مردم را آماده كرده بود .عوامل مختلفي دست به دست هم دادند و حرف امام حرف بسيار متيني است كه اين انقلاب را خدا پيروز كرد. مردم به لحاظ عرفاني ومعنوي به ساحتي رسيدند و متحول شدند ومستحق اين هديه بزرگ خداوندي شدند.
فارس: به جهت جامعه شناختي عمده انقلابها تك شهري است، در يك مركز انقلاب صورت ميگيرد و در طول يكي دو سال به ديگر شهرها و در نهايت به سراسرمنتقل ميشود، اما انقلاب ايران، انقلابي چند شهري است، حال از بعد جامعه شناختي دليل آنرا چه مي دانيد؟
افروغ: انقلاب اسلامي، انقلابي فراگير و چند طبقاتي استو مختص به شهري يا روستايي يا قشر خاصي در شهر و روستا نيست. شاهد بوديم كه در اين انقلاب دانشجو، استاد، كارمند ، روحاني ،بازاري و روستايي همه نقش داشتند.انقلاب شهري و روستايي نبود، يك انقلاب به معناي واقعي كلمه بود .عرض كردم كه يكي از شروط انقلاب حضور گسترده و فراگير مردم است .انقلاب ما انقلابي استثنايي است.شايد به ندرت بشود انقلابي را مثل انقلاب اسلامي دانست.
فارس: اين اتفاق چگونه در جامعه ايران رخ داد؟
افروغ: به نظرم چند دليل ميتواند نقشآفرين باشد. اولاً اين انقلاب مذهبي است ملت ما هم مذهبي هستند. ملت ما مسلمان وعمدتاً شيعه هستند. هويت ديرينه ايرانيان را همين هويت مذهبي رقم ميزند، اين يك نكته، نكته دوم اين كه ظلم و فساد و تباهي رژيم پهلوي تمام كشور را در برگرفته بود. آن رابطه مركز پيراموني سرمايهداري در تمام سكونتگاهها جاري و ساري بوده همه آن را حس و درك ميكردند. نكته سوم اينكه عنصرآگاهيبخشي عمدتاً از شهرها آغاز شد، جنبش روشنفكري در شهرها بود. بنابر اين شهرنشينها بيشتر در معرض آگاهيبخشي قرار گرفتند و يك استعداد و قابليت بيشتري نسبت به روستاييان در حركت اوليه انقلاب از خود بروز دادند. بدون ترديد اين انقلاب در مرحله اول يك انقلاب شهري است كه بخشي از سياستهايي كه از زمان اصلاحات ارضي در كشور ايجاد شده بود باعث شده بود حاشيهنشينهايي از روستا به شهر بيايند، خواه ناخواه در بعضي شهرهاي بزرگ پتانسيل آمادهاي براي پيوستن به برخي از اين حركتها وجود داشت. از يك امر هم نبايد غافل بود و آن نقش روحانيت و حوزههاي علميه است. امام در سازوكار اجتماعي بسيج تودهها يك سرمايهاي در اختيار داشت كه ساير روشنفكران در اختيار نداشتند و آن حوزههاي علميه و طلاب بود .اينها وابسته به دستگاه رسمي دولت نبودند، مستقل بودندو يك فرصتي را براي امام ايجاد كردند تا امام بوسيله آنها بتواند مبادرت به بسيج تودهها كند. به نظر ميرسد شهرهايي كه حركت اوليه انقلاب را رقم زدند شهرهايي بودند كه روحانيت در آنها ريشه و سابقه داشته است.
فارس: تاثير انقلاب اسلامي بر جوامع ديگر را در چه حد ميدانيد؟
افروغ: اگر همان ابتدا حركت جهاني را دنبال كنيد بسياري از جنبشهاي رهايي بخش متاثر از انقلاب اسلامي بودند ، چه در سطح جهان اسلام و چه در كشورهاي غيراسلامي مثل اتفاقي كه در نيكاراگوئه و جنبش مقاومتي كه در كشورهاي اسلامي رخ داد. به يك معنا حزبالله بسط يافته انقلاب اسلامي در لبنان است. اين به لحاظ حركتهاي سياسي وعزتطلبانه. به نظر من روي الهيات رهايي بخش و جنبشهاي مردمي اثر گذاشت. به لحاظ سياسي فضاي 2 قطبي را به هم زد. چه بسا كه امروز ما شاهد فضاي چند قطبي هستيم هر چند كه امريكا بخواهد تلقين يك جانبه گرايانه از وضعيت كنوني جهان داشته باشد اما اين يك تفسير يك سويه است واقعيت اين است كه جهان به سمت چند قطبي شدن حركت ميكند. اما يك نكتهاي است كه جزء قابليتها ي انقلاب اسلامي بود اما به صورت ارادي و مستقيم در دستور كار قرار نگرفت و همان ابعاد نرمافزاري، معنايي و اخلاقي انقلاب اسلامي است، كه انقلاب رااز فضاي جغرافيايي ملي ايراني خارج و جهاني ميكند به آن مساله كمتر توجه شد هر چند كه جهان تاثير خود را گرفت. خداگرايي در ساخت خردورزي و معنويت گرايي در ساحت روابط اجتماعي ميتوانست مستقل تر در دستور كار ما قرار گيرد .به نظر من اتفاقي كه در سطح نرمافزارانه در جهان رخ داده اينكه گرايش به خدا و گرايش معنويت را شاهد هستيم تا حدي مربوط به انقلاب اسلامي است.
فارس: تا سال 56 يكسري از افراد خاص و روحانيت بيشتر امام را ميشناختند، 56 به بعد موجي از شناخت نسبت به امام وعلاقه مردم نسبت به ايشان ايجاد شد. دليل اين موضوع چيست؟
افروغ: در آن برهه از امام هنوز يك خلوص ايدئولوژيك و تئوريك ايجاد نشده بود، همه ميدانستند رژيم بايد برود اما اينكه چه چيزي جايگزين شود تا مدتها مشخص نبود بعدها به تدريج خلوص ايدئولوژيك ايجاد شد نقش امام در اين خلوص نقش برجستهاي است وقتي تعدادي از اعضاي سازمان مجاهدين خلق در عراق ميروند خدمت امام و كتابهاي ديني خود را ميبرند امام بلافاصله متوجه ميشوند كه اينها به معاد اعتقاد ندارند.
پس خلوص ايدئولوژيك را امام پرچمداري كرد خيلي از علماي ما در حمايت از مجاهدين نامه به امام نوشتند.بحث اين است كه مردم حتي قبل از اينكه بدانند در طول انقلاب چه ميخواهند فيالجمله ارادتي به امام داشتند ،ارادتي به مرجع تقليد داشتند من خاطرم هست مرحوم مادرم رساله امام را در خانه داشت اما رويش اسم مرجع ديگري نوشته شده بود، چون نگهداري رساله امام در خانه قدغن بود.بنابراين مرجعيت يك جايگاه متعالي داشت. مبارز بودن و مرجع تقليد بودنشان به تدريج توسط بسياري ازعلما و روشنفكران شناخته و به مردم معرفي شد. خيلي از خانوادههاي مذهبي امام را ميشناختند اما به تدريج امام رهبري انقلاب را به صورت مستقيم و مستقل عهده دار شدند و همه حول رهبر عظيمالشان حلقه زدند و اين اتفاقات رخ داد. واقعاً ميگويم رهبري امام يك چتر بود هر كس كه ادعاي مبارزه داشت و رهبري را پذيرفته بود زير اين سايهبان قرارميگرفت .امام به راحتي گروهي را طرد نميكرد تا جايي كه امكان داشت جذب ميكرد حتي زماني كه استاد شهيد مطهري نامهاي در مورد يكي از روشنفكران مينويسند امام به آن نامه پاسخ نميدهند و در جاي ديگري موضع ميگيرند كه عزيزان فكر ميكنند كشور را با روحانيت صرف ميشود اداره كرد، ما بايد متوجه اين معنا باشيم كه به مشاركت همه نيازمنديم. امام تا جايي كه امكان داشت سعي ميكردند از موضع پدرانه رفتار كنند. حتي شاه را نصيحت كردند . امام ابتدا نگفتند شاه بايد برود، شاه را نصحيت وارشاد كردند اما او استكبار ورزيد. امام نيروهاي داخلي را هم ارشاد و نصيحت كردند. بعضيها نصيحت پذيرند اما بعضي اسير توهم ميشوند و نصيحت را نميپذيرند. به هر حال امام همواره نگاه مبتني بر رحمت داشتند. اگر اين گونه عمل نميكردند ومثل چتري بالاي سرهمه نيروها نبودند كه به لحاظ اجتماعي پيروز نمي شدند. منتها اين چتر به اين معنا نبود كه امام از منظر ايدئولوژيك خودعدول كند .خلوص تئوريك وايدئولوژيك امام مثالزدني است. امام اجازه نميداد در اين خلوص خدشه دار شود هر كس حس ميكرد بايد در سرنگوني شاه نقش آفرين باشد امام دست رد به سينهاش نميزد، اما از خلوص ايدئولوژي خود عدول نميكرد چون امام هم متوجه بود كه همه درك صحيحي از انقلاب اسلامي ندارند همه نميدانند مبنا و مولفهها وتئوري ولايت فقيه در انقلاب چيست؟ نوز هم خيلي از مدعيان ،اين مبنا، فلسفه و تئوري انقلاب اسلامي را متوجه نشدهاند و هر از چند گاهي تفسيرهايي ميبينيم كه علم جمهوريت را منهاي اسلاميت بلند ميكند يا اسلاميت منهاي جمهوريت را دنبال ميكند. هنوز هم ما اين كجفهميها و بدفهميها را داريم.
فارس: آيا محمدرضا پهلوي ميتوانست دست به كشتار وسيع مردم بزند؟
افروغ: اگر ميتوانست ميزد.
فارس: چرا نميتوانست؟
افروغ: اگر ميدانست كه جواب ميگيرد اين كار را ميكرد. البته انجام داد و نشد بحث كشتار ميليوني صرف كه نيست بالاخره توسط چه كساني بايد دست به اين كار ميزد؟ توسط همين ارتش، امام گونهاي انقلاب را هدايت كرد كه مردم به خود اجازهي توهين به ارتش را نميدادند. انقلاب را بايد از طريق شعارهايش شناخت. ما شعاري داشتيم كه، ارتش دنيا دشمن ميكشد ارتش ايران برادر ميكشد. وقتي اين شعار داده ميشد ارتش سرش را پايين انداخته و گريه ميكرد. اين بعد معنايي واخلاقي انقلاب است با كدام سرباز بيايد و مردم را بكشد؟ به نظر من شاه همه كار كرد اما جواب نگرفت اگر ميدانست كه با كشتار ميليوني به نتيجه ميرسد اين كار را ميكرد اما شرايط برايش هموار نبود. يك زماني قصد داشتند اين كار را انجام دهند اما امام با هوشياري هر چه تمام مردم را فرا خواند و به خيابانها كشاند و آن توطئه خنثي شد. ظاهراً قرار بود رژيم پهلوي به پشتيباني آمريكا كودتايي صورت دهد و سران اين انقلاب را دستگير و تبعيد كند. الحمدالله امام اجازه نداد اين اتفاق بيفتد اين برميگردد به رهبري خاص، شهودي و الهي حضرت امام كه به ويژگيهاي شخصي امام برميگردد كه من منكر ويژگيهاي شخصي ايشان نيستم. شاه به جايي رسيده بود كه هر كاري كه انجام ميداد به ضررش تمام ميشد. اگر خشونت اتخاذ ميكرد به ضررش تمام مي شد اگر محبت صوري مي كرد ،باز به ضررش تمام ميشد چون مردم باور نميكردند، به يك خود آگاهي رسيده بودند. وقتي شاه وزير عوض ميكرد مردم مخالفت كرده و شعار مي دادند ما ميگيم شاه نميخواهيم نخست وزير عوض ميشه.
فارس: آيا با توجه به فضاي باز سياسي كه با فشار كارتر ايجاد شده بود شاه خشونتها را كم كرد؟
افروغ: من خودم شنيدم كه مرحوم بازرگان اين حرف را در شيراز زد، اين هم از تحليلهاي ناصواب است، ايشان گفت الف را كه گفتند بايد تا يا بروند، يا نبايد اين آزادي را ميدادند، حالا كه دادند بايد تا آخرش منتظر نتيجه باشند. سوال اينجاست چرا بايد آزادي بدهند؟ چه شده؟ قيام شده، مردم آگاه شدهاند به اين نتيجه رسيدند كه اگر آزادي ندهند بنيان حكومت شاه ريشه كن ميشود لذا يك ترفند و يك سياستي را اتخاذ كردند و آن اين بود كه آزادي بدهند. در كل حسب تحليل ما پهلوي ميانه خوبي با آزادي واستقلال نداشت. استبداد و استكبار دو روي يك سكهاند. مردم خود آگاه و متوجه ميشوند يك احساس تاريخي مستقل زيستن هم در حافظه تاريخي مردم وجود دارد ما ايرانيها روزي به اسم روز ملي نداريم چون هرگز مستعمره نبوديم. اينها دست به دست هم ميدهد مردم خود آگاهتر ميشوند مطالبات مختلف خود را طرح ميكنند آنها ميفهمند كه ميبايست يك مقدار سركيسه را شل كنند و به اصطلاح آزادي بدهند. آزادي بدهند يا ندهند مردم مطالبات خود را به دنبال ميكنند كه همين هم شد. كارتر حسب سياستهاي بشردوستانه و انساني خود نيامد به اين كشور آزادي بدهد. حسب فشارها و واكنشهايي كه نسبت به اين فشارها وجود داشت براي فراراز عاقبت بدتر و فراراز فروپاشي يك آزاديهايي دادند.
فارس: نظريه فضاي باز سياسي كارتر و تاثيرگذاري بر پيروزي انقلاب را بازرگان مطرح كرد؟
افروغ: بله من خودم در مسجد جامع شيراز از مرحوم بازرگان شنيدم.
فارس: برخي از غربيها كنفرانس گوادالوپ راعامل اصلي انقلاب ميدانستند، از اين جهت كه در آن كنفرانس تصميم بر اين شد كه حكومت پهلوي برود و روحانيت جايگزين شود؟
افروغ: وقتي امام گفتند شاه بايد برود سالها قبل بود. همه رجال سياسي اين صحبت امام را خيلي عجيب ميدانستند و ميگفتند امام حسب چه فهم و دركي است كه اين مطلب را مطرح ميكند. به نظرم اينها تحليلهاي خام و صوري هستند كه با حركت انقلاب اسلامي و مباني فلسفي امام و با طرح تغيير نظام سياسي از سوي امام ناسازگاراست.
فارس: غربيها در بحث علوم انساني ادعا دارند كه ميتوانند، زمينههاي مختلف اقتصادي، سياسي و اجتماعي را پيشبيني كنند، با اين وجود چرا نتوانستند وقوع انقلاب ايران را پيشبيني ميكنند؟
افروغ: اين حرف گزافي است اين را اثبات گرايان ميگويند امروز روششناساني داريم كه در نقد پوزيتيويسم به حق ادعا ميكنند كه ما در علوم انساني قائل به پيشبيني نيستيم. قائل به تبيين هستيم ،بين تبيين و پيشبيني رابطه يك به يك وجود ندارد. ممكن است ما يك تبيين خوب به دست بدهيم اما الزاماً به معني پيشبيني نيست. پيشبيني يك نظام بسته و يك شرط انسدادي نياز دارد چه به لحاظ دروني و چه از لحاظ بيروني كه در علوم انساني و در پديدههاي انساني و اجتماعي انسداد و جود ندارد. اما توهمهايي را در بعضي جاها شاهد هستيم .وقتي افزايش در قيمت نفت ايجاد شد ، شاه بلند پروازي كرد، خيليها به اوهشدار و تذكر دادند كه مراقب تورم و نقدينگي باش، افزايش قيمت نفت تو را فريب ندهد و به سياستهاي بلند پروازانه وادار نكند كه شاه گوش نداد و انقلاب با نتايج اين بيتوجهي مقارن شد.اين تقارنها را در خيلي جاها داريم كه ميتواند يك آسيبي را رقم بزند،اما انقلاب صرفاً يك آسيب نيست.
فارس: اگر غربيها كه ميدانستند اين اتفاق ميافتد چرا به شاه تذكر لازم را ندادند كه جلوي سياستهاي بلند پروازانه را بگيرد؟ گيريم كه شاه بدفهمي و نافهمي كرد چرا هدايت كنندگان شاه حسب اين پيشبيني مخاطره آميز بازبيني نكردند و شاه را باز نداشتند؟
افروغ: اينها مهم و تاثيرگذارهستند، اما عوامل اعدادي هستند.
فارس: با توجه به سيطره امنيتي رژيم پهلوي و داشتن نهاد ساواك چرا موفق نشد جلوي تظاهرات مردمي را بگيرد؟
افروغ: نتوانستند. آنها با يك حركت گسترده مردمي با انگيزه مذهبي و شهادت طلبي روبرو بودند. اين همان عامل ايدئولوژيك و فرهنگي است كه به تشيع و شهادت طلبي برميگردد. فرهنگ شهادت كارساز بود.علت عدم موفقيت اينها هم برميگرد به زعامت و مرجعيت حضرت امام و آموزههاي اسلامي شيعي كه بسيار موثر بود. همه سياستهاي شيطاني در دستور كار اينها قرار گرفت اما امكان وجودي نداشت، وقتي مقاومت بالاست امكان اينها پايين ميرود و بر عكس، ترديد نكنيد كه انواع شيطنتها را به خرج دادند. رژيم پهلوي آنقدر با هويت وتاريخ ايران بيگانه بود كه اين فجايع را به بار آورد. چنين تشكيلات مخوفي به نام ساواك براي مقابله با هر گونه مقاومت ولو مقاومتهاي جزئي ايجاد شد.
فارس: در برهه پيروزي انقلاب اسلامي هم در مبارزات حضور داشتيد؟
افروغ: از سال 55-54 وارد مبازرات شده بودم. آن موقع انگليس بودم در تمام تظاهرات و تحصنهاي ضد شاه شركت فعال داشتم در بحبوحه اوجگيري تظاهرات در ايران مرخصي تحصيلي گرفتم و به ايران آمدم، زمزمه مبارزه مسلحانه مطرح شده بود، بلافاصله به انگليس و از طريق سوريه به لبنان رفتم و به فراگيري آموزش نظامي پرداختم كه شكر خدا با پيروزي انقلاب مواجه شديم.
فارس: عضو گروه و سازمان خاصي نبوديد؟
افزوغ: خير، درهيچ مقطعي از زندگيام جزءهيچ گروهي نبوده و نخواهم بود، هميشه مستقل بودهام.
فارس: دستاوردهاي انقلاب را چه ميدانيد؟
افروغ: بزرگترين دستاورد انقلاب را استقلال سياسي آن ميدانم. معتقد هستم كه ما به حق مستقلترين كشورعالم هستيم كه اسير وابستگيهاي شرق وغرب، حداقل در حوزه سياسي نيستيم. اين دستاورد تاكنون حفظ شده ما هم اگر بخواهيم دست به تحولات فرهنگي و اقتصادي ديگري بزنيم نيازمند اين استقلال سياسي هستيم اين شرط مقدم است اصطلاحاً بر سايراهداف و ارزشهاي ما تقدم رتبي دارد، اما تقدم ارزشي ندارد، تقدم ارزشي از آن اخلاق، صداقت، فرهنگ، معنويت، عدالت و معرفت خداست.در آن وجه اخلاقي و معنوي و الهي انقلاب حرف دارم و معتقدم كه راه زيادي براي رفتن داريم بايد نقشه راه دقيق داشته باشيم.
فارس: درهه چهارم انقلاب فكر ميكنيد در چه مسيري حركت كنيم صحيح است؟
افروغ: ما نبايد از خود سلب اراده كنيم، چه مسيري را خواهيم رفت درست نيست، بايد بگوييم چه مسيري را بايد برويم. بايد آينده را بر پايه آسيبشناسي سه دهه گذشته ترسيم كنيم. نقاط ضعف و قوت سياستها و رفتارهايمان در بعد اقتصادي، سياسي و فرهنگي بررسي شود و يك حركت راهبردي و همراه با عقلانيت در دستور كار ما قرار گيرد. ما فراز و فرود داشتهايم. به نظرم در دهه اول فرازمان از تمام دورهها بيشتر بوده است. اخلاق و صداقت اول انقلاب مثالزدني است، اخلاق هدف بود نه ابزار، راه كه ميرفتند حس ميكردند در بهشت راه ميروند. الان روكشي از اخلاق و صداقت است به ويژه در عرصه رسمي. اخلاق فقط شعاراست شعاري به نام اخلاق و انقلاب وعدالت مطرح ميشود و زير كار چيز ديگري است انقلاب اسلامي يك زماني بين فرم و محتوا، شعار وعملش يك رابطه تنگاتنگ وجود داشت، امروز شعارش باقيمانده براي توجيه يكسري رفتارها كه پنهاني انجام مي شود و ربطي به آن شعارها ندارد. اين واقعيت كه عمدتاً در عرصه رسمي شاهد آن هستيم به تدريج به عرصه غيررسمي تسري پيدا ميكند. قدرت ابزار است اما يك جاهايي هدف ومحور شده يعني قدرت براي قدرت ارزشمند شده نه قدرت براي تحقق ارزشها. به ارزشها نگاه صوري، شعاري و ابزاري ميشود. ابعاد مختلف انقلاب اسلامي به وجه سياسي آن تقليل پيدا كرده است، در حاليكه وجه سياسي تقدم رتبي دارد، ارزش ابزاري دارد، به تعبير امام نقش آلي دارد .قرار است بوسيله آن اتفاقات مبارك ديگري رخ ميدهد كه كمتر به اين اتفاقات مبارك توجه ميشود.
آن اتفاق مبارك به صبغه معنايي ونرمافزارانه انقلاب اسلامي بر ميگردد. جامعه ما دچار دو خدايي شده ،خداي ما در مبنا، هستيشناسي و جهانبيني يك جا تعريف ميشود،اما رفتارهاي ما، چه رفتارهاي علمي، فناوري، اقتصادي و فرهنگي ريشه در مبناي ديگري دارد. اين يك واقعيت تلخ است كه بايد به آن توجه شود. با فرماليزم نميشود جمهوري اسلامي را پاس داشت. جمهوري اسلامي با قالبشكني شروع كرده بايد با قالب شكني هم تداوم داشته باشد. اين انقلاب خلاقيتگرا و محتواگرا است ،بايد به محتوا و خلاقيت ، به نو انديشي، نقد و نظريهپردازي بها داد. البته اينها ملزوماتي دارد ما نميتوانيم از يك طرف بگوييم نقد و آزادانديشي و نظريهپردازي اما از طرف ديگر عرصه مدني را ضعيف كنيم، سياست رسمي را به افراد ناتوان و محافظهكار بدهيم كه با كوچكترين نوانديشي مقابله ميكنند، اين نقض غرض است، دل آزار است انزواگرايانه است. عدهاي يا ميسوزند يا خود را وفق ميدهند يا فرار ميكنند. به صورت شكلي جا پاي غرب ميگذاريم ومرجعيت مان را در ساحت علم و فناوري و تحولات اقتصادي به غرب دادهايم.
فارس: راهكار شما در دهه چهارم چيست؟
افروغ : در كنار اينكه مقام معظم رهبري دهه چهارم را در دهه پيشرفت و عدالت دانستند حتماً بايد به اخلاق وعقلانيت هم توجه ويژه شود. اين پيشرفت بايد الگوي بومي داشته باشد، بايد توسعه فرهنگي را براي پيشرفتمان اتخاذ كنيم، يعني توسعهاي كه خودش را با فرهنگ وفق دهد. عدالتي كه اينجا مطرح ميشود بسيار نيكو است به شرط آنكه به ابعاد اقتصادي تقليل پيدا كند. عدالت ابعاد سياسي و فرهنگي هم دارد. بعد اقتصادي عدالت صرفاً قابل تقليل به وجه توزيعي نيست، بعد توليدي را در بردارد. در ضمن بايد توجه كرد كه از عقلانيت و اخلاق نبايد غافل شد.
شنبه|ا|19|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 176]
-
گوناگون
پربازدیدترینها