واضح آرشیو وب فارسی:فارس: وبلاگ "روزنوشتهاي دانشجوي مسلمان "ديروز جبهه دانشگاه بود و امروز دانشگاه جبهه است
خبرگزاري فارس: تشييع و تدفين پيكر مقدس شهدا در دانشگاه اميركبير، اتفاقي بود كه تا ابد در تاريخ اين دانشگاه و در اذهان حاضران در آن روز باقي خواهد ماند.
به گزارش خبرنگار "سرويس فضاي مجازي " خبرگزاري فارس، نويسنده وبلاگ "روزنوشت هاي دانشجوي مسلمان "، مطلبي را با عنوان "خاطره تشييع شهدا تا ابد در دانشگاه اميركبير ميماند " در يكي از پستهاي وبلاگ خود منتشر كرده است.
برپايه اين گزارش در بخشي از اين مطلب آمده است:
تشييع و تدفين پيكر مقدس شهدا در دانشگاه اميركبير، اتفاقي بود كه تا ابد در تاريخ اين دانشگاه و در اذهان حاضران در آن روز باقي خواهد ماند.
دوشنبه 5 اسفندماه پيكر مطهر 5 شهيد گمنام دفاع مقدس با شكوهي خاص در عين مظلوميتي محسوس توسط دانشجويان و عشاقان در دانشگاهي جاودانگي شان را به رخ كشيدند كه قلب تپنده جنبش دانشجويي است و دانشجويان نيز در تكريم شهدا نشان دادند كه هنوز هم به ارزش هاي والاي نظام مقدس جمهوري اسلامي وفادارند، اگرچه عده اي در اين ميان نامهرباني خويش را در حضور شهدا كنار نگذاشتند و بي حرمتي كردند، اما شيريني حضور شهدا آنقدر بود كه تلخي آنان گم شد و اما در ادامه ماجراي ديروز را از نگاه هاي مختلف بازبيني مي كنيم تا بتوانيم حداكثر بهره عبرت را ببريم.
*چكيدهاي از اتفاقات روز تدفين در دانشگاه اميركبير
تشييع سبكبالان عاشق از دانشگاه تهران آغاز شد و به سمت دانشگاه اميركبير دل ها را با خود مي برد. دانشجويان دانشگاه اميركبير از شب گذشته محل تدفين شهدا را آماده كرده بودند، در حدود ساعت 11 صبح براي تحويل گرفتن شهدا به معراج شهداء رفتند تا شهداء را براي شروع تشييع به دانشگاه تهران ببرند. در نزديكي نداي ملكوتي ظهر جمعي حدود 50، 60 نفره از كساني كه نام خود را دانشجو گذاشته بودند در جلوي دانشكده شيمي تجمع كرده بودند و با خواندن سرود يار دبستاني و كف زدن شروع به حركت به سمت محل تدفين كردند. در اين هنگام جمعي از دانشجويان دانشگاه با تشكيل زنجيره اي انساني مانع از نزديك شدن معاندين با تدفين شهداء به محل دفن شهداء شدند. نماز ظهر و عصر به امامت حاج آقا ميراحمدي، مسئول نهاد رهبري در دانشگاه در صحن خوانده شد. كه در بين نماز هم صداي كف زدن معاندين و توهين ها و شعارهاي آنان باعث آزار و اذيت نمازگذاران شده بود كه كربلايي ديگر را در ذهن ها تداعي مي كرد.
پس از اقامه نماز ظهر و عصر، حجت الاسلام پناهيان به عنوان سخنران آغازين مراسم به سخنراني پرداختند. ناگفته نماند كه برخورد دانشجويان با معاندين تدفين شهدا سبب گشته بود كه از جمعيت دور شوند و در جلوي سلف غذاخوري تجمع كنند، پس از سخنراني استاد پناهيان با ورود شهداء به دانشگاه در ساعت 30/13 فضا به گونه اي ديگر تغيير كرد و حال و هواي معنوي خاصي حاكم شد. حضو معاندين تدفين شهداء سبب ايجاد حزني غريب در دل هاي عشاق شده بود كه با حضور شهداء به بغض و سپس اشك بدل شد. شهداء پس از تشييع به محل جلوي مراسم آورده شدند و نماز آنان توسط حجت الاسلام محمديان مسئول نهاد رهبري در دانشگاهها خوانده شد. پس از نماز بر پيكر شهدا، چندين سخنران از جمله يكي از فرزندان شهداء، دكتر رهايي، رياست دانشگاه، دكتر كبكانيان، به نمايندگي از اساتيد دانشگاه به سخنراني پرداختند و از تكريم شهدا گفتند. ذاكرين اهل بيت (ع) نيز با مداحي خويش فضا را براي آغاز مراسم تدفين آماده ساخته و شهدا در ساعت 15 در آرامگاه خود آرميدند. در اين بين دانشجويان با حضور مصمم خويش معاندين تدفين شهداء را به عقب ترين نقطه ممكن، يعني جلوي دانشكده صنايع و سپس دانشكده كامپيوتر عقب راندند تا حتي صداي آنان نيز آزار و اذيتي بر حاضرين و عاشقين در مراسم ايجاد نكند.
در انتهاي برنامه با اعلام مراسم شام غريبان شهداء مراسم تدفين رنامه را خاتمه دادند و جمعي از دانشجويان با حضور بر سر مزار شهداء فاتحه مي خواندند و اشك مي ريختند و جمعي ديگر نيز در حال جدل با معاندين تدفين شهداء بودند.
*افراطيون و اغتشاش گران
افراطيون و اغتشاش گران از چندين روز گذشته (شايد بيش از دو هفته پيش) كه زمزمه حضور شهداء در دانشگاه پيچيده شد زمزمه هاي مخالفين به گوش رسيد و در بوق و كرنا كردن بودند كه فعاليت دانشجويي را سركوب خواهند كرد، محدوديت براي دانشجويان ايجاد مي كنند، از شهدا سوء استفاده خواهد شد و دهها راي و نظر ديگر! اما در پشت پرده همه اينها يك واقعيت به چشم مي خورد، آنكه هر جوابي مي دادي به سراغ شبهه اي ديگر مي رفتند گويي جز نظر آنها نظر ديگري نبايستي به ميان بيايد! در روزهاي قبل از تدفين و حتي روز تدفين بسياري شاهد بودند كه مخالفين با همان معاندين تدفين شهداء در عين عجز از پاسخگويي به شبهاتشان به سرعت به سراغ شهبه اي ديگر مي رفتند كه نكند كسي در دلش بخواهد كه شهيدي را در دانشگاه دفن كنند. اما غائله معاندين به همين جا ختم نمي شود و بحث ها و گفتگوهاي روزهاي گذشته، در روز تشييع، به توهين و اهانت بدل شد و كساني كه نظر به آزادي بيان داشتند، سخن را در حلقوم خفه كرده و لگد را در هوا آزاد مي كردند. به خوبي شاهد گفتمان آنها بوديم؛ از پنجه بكس تا انگشتر خاردار همه گوشه اي از گفتمان حقوق بشري آنها بود. شاهدان برنامه شهادت مي دهند كه در ميان زمزمه «ياحسين» امين مريد را ديدم كه با دست سرش را گرفته بود و بر زمين به دور خود مي پيچيد، كساني كه او را مي شناختند باورشان نمي شد كه مريد براي دعوا رفته باشد كه با او چنين كرده اند! كسي جز احترام و ادب از او سراغ ندارد! اما چه كنيم كه گناه دانشجويان آن روز آن بود كه شهيد را تشييع مي كنند نه كس ديگر!
*دانشجويان ارزشي
دانشجويان ارزشي دانشگاه از چند روز قبل از تدفين همگي مشغول كار بودند، هر تشكلي را مي ديدي به نوعي به دنبال فضاسازي بود هر كه كاري ازش بر مي آمد كوتاهي نمي كرد، شبانه روز تلاش مي كردند تا در ميزباني از شهدا بود هر آنچه از دستشان بربيايد كوتاهي نكنند. در برابر، معاندين با تدفين شهدا، يك راه را پيشرو گرفته بودند، انذار با صبر و حلم! هر كس خود را موظف كرده بود كه با لبخند به طرف مقابل نگاه كند (بگذريم از اوقاتي كه كار از دست در مي رفت و سگرمه ها درهم مي شد!) و اگر طرف مقابل تعرضي كرد، بگذرد! اگر كسي اين را قبول ندارد و ادعاي ديگري دارد، اين را انصاف بدهد كه بيش از 90 درصد اتفاقات ناگواري كه مي توانست اتفاق بيافتد و به كسي آسيبي برسد توسط همين دانشجويان ارزشي جلوگيري شد. مديريت خوبي كه خدا به آنها كمك كرد و اتفاق افتاد برگ زريني در پرونده كليه دانشجويان اميركبير خواهد بود. بسيج دانشجويي مثل هميشه با اينكه بخشي از كار را در دست داشت ولي تمامي توهين ها را به جان خريد! تذكر: انتقادات بسياري نيز بر اين دوستان ما وارد است كه چون فضاي تخريب بسيار است از آوردن خودداري مي شود.
*مهمانان غيردانشجو
مهمانان غيردانشجو هيات مذهبي و عموم اقشار مردم مثل هميشه براي تشييع پيكرهاي فرزندانشان آمده بودند، مگر مي شد شهيد گمنامي را تشييع كرد و آن مادر شهيد به سراغ دردانه گم شده اش در تشييع جنازه شركت نكند!؟ بسياري از عشاق شهدا آمده بودند پير و جوان زن و مرد. هر كس با حضور در صحن با صداهايي روبه رو مي شد كه به شعار مي ماند و نه عزاداري مرسوم در اين مراسمات! كسي كه در فضا قرار مي گرفت جريان را در مي يافت و متوجه حضور معاندين با تدفين شهدا مي شد. طبيعي بود كه عده اي عنان صبر از كف بدهند و غيرت حيدري شان را آشكار كنند. مادري را ديدم به اشتباه از درب وليعصر وارد دانشگاه شده بود و با اولين منظره اي كه مواجه شده بود، صحنه اعتراض معاندين تدفين شهداء بود. مي گفت كه ديدم دختركاني با قيافه هاي آنچناني با جيغ و داد توهين مي كردند و فرياد «بسيجي برو گمشو» از دهانشان بيرون مي آمد! آن مادر مي گفت، با خود گفتم كه اي واي! هيچ كس براي تشييع شهدا نيامده و اينها آمده اند تا جلوي تدفين را بگيرند با فرياد گفتم كه تا من هستم نمي گذارم تعرضي به شهدا بشود در همين لحظه تعدادي از معاندين قصد تعرض به وي را كرده بودند كه با كمك عده اي از دانشجويان به سمت محل تدفين راهنمايي شد. جمعي از هيئتي ها نيز تاب نياوردند و در مقابل به آتش كشيدن پرچم «ياحسين» نوازشي به چند اراذل دادند كه باز با دخالت دانشجويان غائله ختم شد.
اصل مطلب فراموش نشود كه همه آمدند تا يك چيز بماند آن شهيد است و چه نيك آن پسر شهيدان اهل قلم گفت: كه مپندار شهداء رفتند و ما مانديم بلكه حقيقت اين است كه شهداء ماندند و زمان ما را با خود برد.
انتهاي پيام/
جمعه|ا|9|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 706]