تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 22 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بپرهيز از كارى كه موجب عذرخواهى می ‏شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1840367257




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

فقط اعدام؛ پول نمي خواهيم


واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: فقط اعدام؛ پول نمي خواهيم
همه چيز از يك سوء ظن بي جا شروع شد؛ سوء ظني كه متهم در دفاعيات اوليه خود آن را غيرت بر ناموس عنوان مي كرد! همين سوء ظن و سوء تفاهم نابه جا بود كه به يك فاجعه غيرقابل جبران منجر شد. فاجعه اي كه علاوه بر مرگ دو جوان تقريبا هم سن و سال، باعث بيوه شدن همسران جوان و يتيمي دو كودك و داغدار شدن چندين خانواده ديگر شد؛ به راستي چرا؟

نيمه شب زندان مركزي مشهد و...
عقربه هاي ساعت ديواري راهروي زندان ساعت يك و ٢٥ دقيقه بعد از نيمه شب را نشان مي داد كه قاضي و منشي دادگاه هاي كيفري به همراهي پزشك قانوني وارد اتاق رئيس زندان مركزي مشهد شدند. منشي اجراي احكام، كيف مشكي رنگ خود را روي ميز و در مقابل قاضي اجراي حكم قرار داد و از داخل آن پوشه اي سبز رنگ را بيرون آورد كه پرونده قطوري در ميان آن قرار داشت. وي پرونده را به مقام قضايي سپرد و خود به تنظيم صورت جلسه مربوطه مشغول شد.دقايقي بعد تني چند از مسئولان انتظامي و افسران زندان به همراه يكي از برادران روحاني وارد شدند و متعاقب آن چند مرد جوان و ميانسال همراه با يك زن جوان كه دختربچه خردسالي را در آغوش داشت و زني ميانسال كه معلوم شد اولياي دم مقتول مي باشند به جمع حاضران پيوستند و در يك رديف كنار هم نشستند.

هر چه بخواهيد پول مي دهيم اگر...؟!
در پي حضور اولياي دم مقتول در اين محل طبق روال هميشگي قاضي مسئول اجراي حكم، آنان را مخاطب قرار داد و گفت: ما براي اجراي حكم صادره از سوي دادگاه كيفري يك مشهد در مورد محكوم در اين جا هستيم ولي با اين وجود آيا راهي هست كه بتوان جلوي اجراي اين حكم را گرفت؟ و بعد هم مطالبي را در همين رابطه اظهار داشت و يادآور شد كه اگر راهي نيست و حاضر به اعلام گذشت نمي باشيد، مقدمات اجراي حكم قصاص محكوم فراهم شود. در اين هنگام يكي از اعضاي خانواده جوان مقتول رو به قاضي عماد (مسئول وقت اجراي حكم) كرد و اين گونه اظهار داشت: آقاي قاضي، هنوز چند هفته اي از ارتكاب اين قتل نگذشته بود كه دو تن از نزديكان همين آقا (محكوم) به سراغ ما آمدند و بعد از مقدمه چيني گفتند، حالا اشتباهي رخ داده و اين جوان از روي جهالت و ناداني و اين كه فكر كرده كسي به ناموس او نظر دارد مرتكب چنين عملي شده است. با اعدام اين جوان كه جوان شما زنده نخواهد شد. اگر شما رضايت بدهيد و از قصاص او صرف نظر كنيد خانواده ما حاضر هستند رضايت شما را جلب كنند! و حرف اول و آخر اين كه هرچه بخواهيد حاضريم پول بدهيم تا اين حكم اجرا نشود؛ كه با جواب منفي خانواده روبه رو شدند!وي افزود: چند هفته بعد از اين ماجرا و درست در روزهايي كه خودمان را براي برپايي مراسم چهلم رضا آماده مي كرديم دوباره سه تن ديگر از اعضاي خانواده متهم كه يكي از آشنايان ما را واسطه كرده بودند به نزد ما آمدند و باز هم با همان مقدمه چيني يادآور شدند كه اگر راضي به اعلام گذشت باشيم و از مجازات قاتل صرف نظر كنيم و او از اعدام رهايي يابد، آمادگي اين را دارند كه مبلغ قابل ملاحظه اي را به ما پرداخت كنند. اين را هم بايد بگويم كه مبلغ پيشنهادي آنان مي توانست زندگي همسر و فرزند رضا را براي تمام عمر از نظر مالي تأمين كند اما اين بار نيز به دليل وقت نشناسي آن ها و شرايط خاصي كه خانواده مان داشتند و هنوز چهلم عزيزمان هم نرسيده بود، علاوه بر جواب منفي، آن ها را تهديد هم كرديم كه اگر دوباره به سراغمان بيايند و درخواست رضايت كنند، از آنان به مراجع قانوني شكايت خواهيم كرد!

حاضرند يك باغ هم بدهند اگر...
خانواده متهم، سه هفته بعد از اين ماجرا دوباره همان آشناي قديمي را واسطه قرار دادند و به خانه مان فرستادند. اين شخص كه از احترام خاصي هم بين خانواده مان برخوردار است و نزديكان متهم نيز به اين امر واقف بودند و به همين دليل هم به سراغ او رفته بودند، آمد و پيغام آن ها را اين گونه داد: خانواده متهم به قتل حاضرند علاوه بر مبلغ اعلام شده قبلي يك قطعه باغ مشجر را كه ساختماني هم در وسط آن قرار دارد و در يكي از مناطق ييلاقي نزديك مشهد است به نام همسر يا فرزند (دختر كوچولوي آقارضا) سند بزنند!اين دفعه نيز مثل دفعات قبل جواب خانواده به ايشان منفي بود. چرا كه اگر حتي پدر و مادر رضا هم رضايت مي دادند همسر مقتول كه شاهد تهمت هاي نارواي متهم و چگونگي به قتل رسيدن شوهرش بود و از همان زمان هم دچار نوعي بيماري روحي شده است و دائم از داروهاي اعصاب استفاده مي كند، به هيچ قيمتي حاضر به گذشت نخواهد بود.

دست از انتقام جويي برداريد و...
وي اضافه كرد: آقاي قاضي، مدت ها بعد از اين قضايا يعني پس از آن كه خانواده متهم از حكم دادگاه مطلع شدند، دوباره همراه با يك سبدگل و همراهي سه خانم به خانه مان آمدند و بعد از كلي حرف يكي از خانم هاي مراجعه كننده، همسر و پدر و مادر رضا را مخاطب قرار داد و به آن ها گفت: بياييد و به خاطر مادر پير و همسر جوان و كودك خردسال او هم كه شده است دست از كينه جويي و انتقام گرفتن و لجبازي كردن برداريد! هرچه پول و زمين بخواهيد مي دهيم! خودتان هم خوب مي دانيد كه با اعدام اين جوان، فرزند شما زنده نمي شود! فقط يك جوان ديگر كه اكنون از عمل خود پشيمان است، از بين مي رود و يك مادر ديگر داغدار مي شود و يك زن جوان ديگر بيوه خواهد شد و كودكي خردسال كه هنوز پدرش را نديده است، يتيم مي شود! پس بياييد اين پول و باغ و زمين را بگيريد و آينده اين مادر و دختر را تأمين كنيد و با دادن رضايت يك جوان را كه از روي بي عقلي دست به اين عمل زده، از مهلكه اي كه در آن گرفتار شده است و روزي صد بار مي ميرد و زنده مي شود، نجات دهيد! اتفاقي است كه افتاده و كاري هم نمي توان كرد.آقاي قاضي، خانواده و نزديكان قاتل كه از همان هفته هاي اول وقوع قتل براي گرفتن رضايت اقدام كرده بودند، همواره از پول و زمين و باغ صحبت مي كردند. چرا كه با مشاهده اوضاع و احوال زندگي ما تصور كرده بودند كه با پول مي توانند همه چيز و هر آنچه را بخواهند به دست بياورند!اي كاش به جاي اين كه اين همه به مال و منال و املاك خود اتكا مي كردند، براي اين منظور و براي جلب رضايت يك خانواده داغديده و يك زن جوان شوهر از دست داده از راه هاي اصولي تر و بهتر به جز پيشنهاد پول و باغ مشجر و زمين ييلاقي استفاده مي كردند؛ كسي چه مي داند چه بسا كه درخواستشان موثر واقع مي شد ولي ما از همان اولين جلسه تا آخرين تماس تنها و بيشترين واژه اي كه از آن ها شنيديم پول بود و پول بود و پول و...

غيرتي شده بودم و فكر مي كردم...
لحظاتي پس از گفت و گو با اعضاي خانواده مقتول كه همگي بر اجراي حكم قصاص مصمم بودند، به دستور مقام قضايي محكوم به اتاق رئيس زندان آورده شد. در اين هنگام قاضي عماد رو به او كرد و پرسيد: حتما فهميده اي كه براي چه منظوري در اين ساعت از شب اين جا هستي؟

او كه در آن لحظات رنگ به چهره نداشت و قيافه اش به گونه اي بود كه گويي خوني در بدنش جريان ندارد و اندامش از شدت اضطراب و دلهره مي لرزيد، در حالي كه بريده بريده سخن مي گفت و دائم در هر چند لحظه جرعه آبي مي نوشيد، جواب داد: بله مي دانم چرا اين جا هستم! من از روز گذشته كه بدون اعلام قبلي و تقاضاي شخصي، با خانواده ام ملاقات حضوري داشتم و ساعتي را با آن ها گذراندم و بعد هم مرا از بند خود به محل ديگري منتقل كردند، موضوع را فهميدم! ديروز متوجه شدم لحظه اي كه حدود بيست ماه منتظرش بوده ام، رسيده است. مي دانم كه تلاش هاي خانواده ام براي جلب رضايت شكات پرونده نتيجه اي براي من نداشته است! مقام قضايي از وي پرسيد: آيا حرفي براي گفتن داري؟ محكوم جرعه اي آب نوشيد و اظهار داشت: حرف خاصي ندارم جز اين كه از خانواده جوان مقتول تقاضاي بخشش كنم! بعد هم اضافه كرد: من مي دانم جرم سنگيني مرتكب شده ام. مي دانم كه باعث داغدار شدن خيلي ها شده ام. مي دانم كه زن جواني را در آغاز زندگي بيوه و كودكي را يتيم كرده ام.من به دليل يك سوءتفاهم شيطاني كه در آن زمان آن را غيرت و ناموس پرستي مي انگاشتم و به سبب اين كه تصور كرده بودم آن شخص از پشت پنجره اتاق خود به داخل خانه ما نگاه مي كند، غيرتي شده بودم.با اين تصورات غلط و اشتباه بود كه خونم به جوش آمد و به آشپزخانه رفتم و كاردي را برداشتم و به سراغ او كه در همسايگي ما زندگي مي كرد، رفتم و بي آن كه به حرف هايش گوش بدهم و فرصت توضيح دادن به او بدهم، با وي درگير شدم. زماني به خود آمدم كه با استفاده از همان كارد آشپزخانه ضرباتي به وي وارد آورده بودم. او غرق به خون نقش زمين شده بود. مي دانم كه مرتكب عمل زشتي شده ام؛ مي دانم كه داغ بزرگي را به دل خانواده آن جوان گذاشته ام. من همه اين ها را مي دانم و در آن لحظات هم فكر مي كردم هر مرد غيرتي ديگري هم جاي من بود و چنين تصوراتي را پيدا كرده بود، همين كار را مي كرد!وي سپس با همان حال رو به خانواده مقتول كرد و گفت: شما جوانتان را از دست داده ايد و اين داغ را تجربه كرده ايد. بياييد و بزرگواري كنيد و نگذاريد تا پدر و مادر و خواهران و برادران من هم مثل شما داغدار شوند! همسرم مثل همسر خدابيامرز آقارضا بيوه شود و دخترم هم مثل دخترش يتيم! شما حتما مي دانيد كه سه ماه پس از اين كه من در زندان به سر مي بردم، دخترم به دنيا آمد كه الان نزديك به يك سال و نيم دارد!

هرچه بخواهيد پول مي دهم!
خانواده رضا پس از شنيدن اين حرف ها مشغول گفت وگو با يكديگر شدند. جوان مزبور (محكوم عليه) بعد از چند لحظه سكوت و نوشيدن چند جرعه آب اضافه كرد: البته هنوز حرف هاي من تمام نشده است! قاضي اجراي حكم از او پرسيد: مطلب ديگري داري؟ گفت بله و در حالي كه تصور كرده بود روزنه اي براي نجاتش پيدا شده است، رو به خانواده مقتول كرد و اظهار داشت: البته اين را هم بگويم كه من رضايت مفت و مجاني از شما نمي خواهم! من حاضر هستم چند برابر يك ديه معمولي و قانوني را به شما پرداخت كنم. من به شما پول مي دهم، هرچه بخواهيد. حاضرم يك قطعه باغ ارزشمند خود را كه در بهترين نقطه ييلاقي روستاي ... مي باشد به شما بدهم. مطمئن باشيد كه من دين خود را به شما ادا خواهم كرد. شما فقط كافي است لب باز كنيد و بگوييد چقدر مي خواهيد و با چه مقدار پول راضي مي شويد؟ مبلغ درخواستي شما به هر مقدار كه باشد مي گويم همين فردا برايتان بياورند و يا به هر شماره حسابي كه مي خواهيد واريز كنند!مقام قضايي كه تا لحظاتي قبل مثل خيلي از حاضران احساس مي كرد، بعضي از اعضاي خانواده و اولياي دم مقتول با شنيدن مطالب اوليه محكوم عليه تا حدودي تحت تأثير قرار گرفته اند و اين احتمال مي رود كه آمادگي رضايت دادن را پيدا كرده باشند، پس از شنيدن حرف هاي پاياني محكوم دريافت كه ديگر اميدي به اعلام رضايت آنان نيست.

وي رو به محكوم كرد و گفت: مطمئن باش اگر پول و باغ و زمين هاي شما كارساز بود خيلي وقت پيش اين موضوع فيصله پيدا كرده بود. بعد در حالي كه با خود اين جملات را زمزمه مي كرد كه چرا بعضي از ما انسان ها فكر مي كنيم با پول هر كاري را مي توان كرد ... رو به شكات پرونده كرد و با اعلام اين مطلب كه هوا كم كم در حال روشن شدن است و ما وقت زيادي نداريم، از آن ها پرسيد كه آيا گذشت مي كنيد و رضايت مي دهيد؟اولياي دم در جواب قاضي عماد گفتند: نه آقاي قاضي رضايت نمي دهيم و پول و باغ و ملكشان را هم نمي خواهيم! در اين هنگام صورت مجلس تنظيمي توسط حاضران و محكوم عليه امضا شد. سپس پزشك قانوني حاضر در جلسه نيز وي را مورد معاينات لازم پزشكي قرار داد و سلامتي اش را تاييد كرد و متعاقب آن محكوم عليه به گوشه حياط زندان دلالت شد و با رعايت موازين شرعي و قانوني و در حضور مراجع قانوني و نظارت مقام قضايي توسط اعضاي خانواده مقتول به دار مجازات آويخته شد.

خلاصه چگونگي ماجرا
لازم به يادآوري است كه درپي وقوع قتل جواني به نام رضا و اعلام مراتب به كلانتري انتظامي شهيد هاشمي نژاد مأموران كلانتري در محل واقعه كه در كوچه اي بن بست و در مقابل يكي از منازل مسكوني محدوده چهارراه خواجه ربيع رخ داده بود، حاضر شدند و ضمن انجام تحقيقات مقدماتي و بررسي هاي اوليه به حفظ صحنه قتل پرداختند و جريان امر به دادسرا و پزشكي قانوني اعلام شد.

گزارش خبرنگار ما كه در پي اين واقعه در محل وقوع قتل حاضر شده بود، حاكي است: با اعلام مراتب به مراجع ذي صلاح، قاضي عباس ابوالفتحي بازپرس وقت شعبه دوم دادسراي عمومي مشهد (قاضي ويژه قتل در زمان واقعه) در محل حاضر شد و ضمن بازديد از صحنه جرم و بررسي هاي مقدماتي دستور شناسايي و دستگيري متهم به قتل را كه در پي ارتكاب اين جنايت متواري شده بود، صادر كرد و متعاقب آن به دستور مقام قضايي جسد مقتول نيز به سردخانه پزشكي قانوني انتقال يافت.برپايه همين گزارش با اقدام به موقع و تلاش هاي همه جانبه مأموران كلانتري و كارآگاهان شعبه اول آگاهي مشهد، سرانجام پس از چند ساعت كه از واقعه مي گذشت، متهم به قتل كه در پي ارتكاب اين جنايت، در منزل يكي از نزديكان خود مخفي شده بود، شناسايي و دستگير و به كلانتري شهيد هاشمي نژاد دلالت شد و تحت بازجويي هاي اوليه قرار گرفت. در پي آن بازپرس ويژه قتل نيز در كلانتري حضور يافت و به تحقيق از متهم پرداخت.متهم به قتل كه جواني ٢٥ ساله بود، در همان مراحل اوليه تحقيق و در حضور قاضي مسئول پرونده به قتل مرد همسايه با وارد كردن ضربات كارد اعتراف كرد و در دفاع از خود درباره علت اصلي ارتكاب قتل وي اظهار داشت: مدتي بود كه متوجه شده بودم جوان همسايه در پاره اي از مواقع از پشت پنجره اتاق خود، منزل مرا زير نظر مي گيرد و چشم چراني مي كند؛ صبح امروز نيز با مشاهده چشم چراني و ديدزدن او كه باعث شده بود به شدت عصباني شوم، به سراغش رفتم و زنگ خانه اش را به صدا درآوردم و زماني كه او در را باز كرد با وي درگير شدم و در خلال همين درگيري بود كه با استفاده از كاردي كه از آشپزخانه منزل خود برداشته بودم، به نامبرده حمله ور شدم و ضرباتي وارد آوردم ولي قصد كشتن او را نداشتم! فقط مي خواستم او را تنبيه كنم و به او بفهمانم كه كار زشتي را مرتكب شده است!خبرنگار ما در گزارش خود مي افزايد: به دنبال اعترافات صريح متهم، روز بعد از واقعه دستور بازسازي صحنه قتل از سوي قاضي ابوالفتحي صادر شد كه براي اين منظور نامبرده در معيت مقام قضايي و كارآگاهان آگاهي در محل حضور يافت و ضمن پاسخگويي به سوالات مطرح شده به بازسازي صحنه قتل و تشريح چگونگي واقعه پرداخت.

در بازسازي صحنه قتل معلوم شد كه ...
برپايه همين گزارش در بازسازي از صحنه قتل كه متهم در مراحل اوليه تحقيق اظهار كرده بود مقتول از داخل اتاق خود به خانه آن ها نگاه مي كرد، مأموران را به اتاق مورد نظر برد و اظهار داشت: بارها مقتول را ديده بود كه از پشت پنجره همين اتاق به خانه او نگاه مي كرد! زماني كه او را به داخل همان اتاق بردند تا از نزديك محل را به مأموران نشان دهد تازه دريافت كه مرتكب چه اشتباه بزرگي شده است! چرا كه در بازسازي صحنه قتل و بررسي هاي همه جانبه خانه مقتول معلوم شد كه منزل مسكوني و حتي حياط خانه متهم به قتل تحت هيچ شرايطي از داخل منزل مسكوني مقتول قابل رويت نيست.

متهم به قتل كه پس از مواجه شدن با اين واقعيت تازه به خود آمده و دريافته بود كه به خاطر يك سوءتفاهم و سوءظن بي جا و يك اقدام و تصميم عجولانه چه فاجعه ناگواري را رقم زده است؛ بي آن كه ديگر حرفي براي گفتن داشته باشد، در گوشه اي نشست و سرش را ميان دو دست گرفت و در پاسخ به سوالاتي كه از او مي شد يا سكوت مي كرد يا اين كه فقط جمله نمي دانم را مي گفت. او كه از كرده خود ابراز ندامت و پشيماني مي كرد، از افسري كه او را به كلانتري بازمي گرداند، پرسيد: حالا چه مي شود؟ من چه بايد بكنم؟ حتما اعدامم خواهند كرد؟ و بعد هم زير لب از خودش سوال مي كرد: چرا؟ آخر چرا من تا اين اندازه نادان بودم؟ چرا به حرف هاي مرد همسايه گوش نكردم كه سعي داشت در اين باره به من توضيح دهد؟ چرا به او اجازه و فرصت اين توضيح دادن را ندادم؟ آخر چرا؟ حالا چه بايد بكنم؟ آيا ممكن است ...شايان ذكر است كه رضا (جوان مقتول) در زمان اين واقعه يك دختر سه ماهه داشت و خودش ٢٥ ساله بود و قاتل وي نيز سه ماه بعد از دستگيري صاحب يك دختر شده بود، او نيز در زمان اجراي حكم تازه وارد بيست و هفتمين سال زندگي خود شده بود! خودش مي گفت: ما مي توانستيم همسايه هاي خوبي براي يكديگر باشيم اگر دچار اين خطا و اشتباه بزرگ نشده بودم و تحت تأثير وسوسه هاي شيطاني قرار نمي گرفتم ولي افسوس و صدافسوس كه ديگر براي اين حرف ها دير شده است و چاره اي ندارم جز اين كه ....
 جمعه 20 دي 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خراسان]
[مشاهده در: www.khorasannews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 170]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن