واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: جشنواره دانشجويي و اين همه محدوديت؟
نگاهي به نمايش "تئاتر کم حيوان" با طراحي و کارگرداني "فرهنگ سرخوش" به راستي نخستين خصيصه هر اتفاق و رخدادي که در حوزه و حيطه و حدود تئاتر از قوه به فعل درآيد، به دليل آن روحيه و کاراکتر اعتراض آميز و جسورانهاش دست کم مخاطب ذيشعور و بلکه هوشمند خويش را از يک نکته باخبر ميسازد، اين که رويدادي مثل جشنواره تئاتر دانشجويان چنان و چندان برآغاليده و معترض و ژوليده است که لااقل براي عوام خوراک تهيه نميکند. وقتي در نخستين روز برپايي يازدهمين جشنواره تئاتر دانشجويان ايران در اجرايي که با دريغ اداره برق ياريگري ننمود و بيش از نيمي از اجرا از دست رفت. اين همه محتاطانه و محافظهکارانه آثاري از ژان ميشل ريب را اجرا ميکند اين سخن برشت تداعي ميگردد که: "آگاهي زيباست. دانشجويان و تئاتر دانشجويان آگاهانند پس دانشجويان هم در دانش زيبايي شناختي سهم و حصهاي حصين دارند. " برتولد برشتي اين سخن را ميگويد که ميداند "بعل"اش يک مرد جوان خشمگين (Angery young man) است و اين (teen/eagere)هاي برشتي در همه احوال جسورانه و پرخاشگرانه به تاديه حق و حقوق دانشجويان خود بالابلند و سروگونه به داد از کهتر و مهتر برآمدهاند. در هر حال نخستين روز جشنواره با اجرايي دم در کشيده، بازيهايي نه چندان خوب و در کل يک جهانبيني محتاطانه و غيردانشجويي بر صحنه شکل گرفت. مزيد بر آن برق لعنتي بود که بر ابعاد نکث و کاستي اجرا افزود.
اجرا تکه تکه يا کلاژ و وصله و پينههاي اسکچ (Skeche)هايي است که در کل به يک مونتور نياز دارند تا کارگردان. البته اسباب بزرگي همه جمع است اما کو آن کسي که نرنجد ز حرف راست. ژان ميشل ريب را بيشتر با عرصه متن "تئاتر بيحيوان" با کارگرداني دکتر محمود عزيزي و بازيگران طراز اولي چون داود رشيدي، رضا بابک ومجيد جوزاني ديده بوديم. در هر حال هر چه بود گذشت. اجرايي حرفهاي و مسطوره من بنده منتقد که دوستان آن را شديدالحن خطاب کردند و اين که چرا در برابر متني حرفهاي با اجرايي سر تا پا کار ورزانه يک جهاننگري مخبط و ابتر و ناهمخوان با موازين و معايير و معيارهاي تئاتر معاصر ما را بر صحنه آوردهاند؟ "دزد حاضر و بز حاضر".
فرهنگ سرخوش به جاي خيز برداشتن اجرايي مدرن، جسورانه و دست کم صاحب کاراکتري آوازهگرانه رو سوي اجرايي محتاطانه آورده و ما که همچنان در حسرت آن مفاهيم بلندبالا و عميق نمايشي آن هم در متن يازدهمين جشنواره تئاتر دانشجويان ايران مانديم.اگرچه از قديم و نديم و صميم گفتهاند که "العاقل فيه يکفي بالاشاره" يا در خانه اگر کس است يک حرف بس است و يا از تو به يک اشاره از ما به سر دويدن.
اختتاميه قطعاً و لابد ديدني اين اجرا به دليل ياري نکردن برق منطقه شهيدشيرودي از کف رفت اما ما جسورانه و دليرانه، دريادلانه حدود 40 دقيقه از کار را که با ياري برق سالن اجرا شد ديديم و اين مسوده را نوشتيم تا چه قبول افتد و چه در نظر آيد. باري آن طنز چندوجهي يا Ironic و زيباي ژان ميشل ريب با درد و دريغ بسيار نتوانست به آن جوهره و گوهر خود دست يابد. عجله و شتاب خصم درجه اول اين صحنه و اجراي کار بود. در هر حال سالي که نکوست از بهارش پيداست. اگر قرار باشد "تئاتر بيحيوان" را استادان کار کنند و "تئاتر کمحيوان" را دانشجويان هم بر جاپاي آنان –استاد الاساتيدها- ردپا بگذارند پس واي به حال تئاتر دانشجويان ما آنهم جشنوارهاي از جنس بينالملل. به راستي در دانشکدههاي تئاتر چه ميگذرد؟ آيا پاس کردن نمرهها و اخذ مدارک تحصيلي دانشگاهي و تکميلي به اين قيمت است که "زهر" دانشجويان را بگيرند. باب بحث در اين موضوع هماره مفتوح و برقرار است اما چرا يک بار براي هميشه آن ژن و جنم دليريهاي گروههايي مثل stu (اشتو) و تئاتر لهستان و چک را نصبالعين قرار نميدهيم؟ لخ والسا واتسلا وهاول کجا و ژان ميشل ريب بورژواليبرال و طناز و هزال و هجويهنويس کجا باري لااقل سفره نينداخته بوي مشک که ميدهد...همايون علي آباديمنبع : ايران - تئاتر
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 663]