تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836442736
مثنوي معنوي مولوي، زبان مشترك مردم ايران وبوسني
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: مثنوي معنوي مولوي، زبان مشترك مردم ايران وبوسني
خبرگزاري فارس: بدون شك، مولانا جلال الدين و مثنوي معنوي او مهمترين شاخص هاي رواج زبان فارسي در بوسني و هرزگوين مي باشند. به اين ترتيب پير قونيه دو ملت را كه مرز هاي سياسي آنها را از يكديگر دور مي كنند پيوندي داده است كه تا آخر الزمان قطع نخواهد شد.
از همان قرن پانزدهم ميلادي، وقتي كه عثماني ها داخل بوسني شدند، اطلاعاتي در باره ي مولانا جلال الدين محمد بلخي رومي و شاهكار ادبي او، مثنوي معنوي، در ميان مردم بوسني رواج يافته است. بيشتر لشكريان عثماني به فرقه هاي مختلف صوفيانه نزديك بودند، از فرقه هاي گوناگون، و كمي پس از فتح شهري يا ناحيه اي ساختن تكيه يا خانقاه عادت ايشان بوده است. بوسني هم از اين قاعده مستثني نبوده است.
عيسي بيگ اسحاقوويچ، مؤسس شهر سارايوو، در قرن پانزدهم براي مسافران و تاجران در يك كاروان سرا تكيه اي ساخته است. در وقف نامه وي كه سال 1469 م. نوشته شده است هيچ جا نمي توان يافت كه اين تكيه ي فرقه مولويه است يا فرقه اي ديگر. اما با اطمينان مي توان به نتيجه رسيد كه اين تكيه ي فرقه ي مولويه بوده، چون نسخه اي از مثنوي معنوي وجود دارد كه دو قرن بعد به دست مردي به نام محمد البوسنوي رو نويس شده است. در آخرين صفحه وي مي نويسد: اين نسخه دلپذير و كتاب عديم النظير به مددكاري فيض باري بدين طرز و اسلوب و طرح و طور مرغوب اهتمام يافت به قلم شكسته رقم اضعف الفقراء و بنده مولانا درويش محمد المولوي البوسنوي در زاويه ي جديده كه براي درويشان مولويه در محروسه سراي المحميه بنا و احيا شده و كان ذلك سنه 1058.
اين تكيه معروفترين تكيه هاي مولوي در بوسني به شمار مي آيد. تكيه چند بار سوخته و ويران شده بوده و باز هم ساخته مي شده است. نهايتا سال 1957 نابود شده و بعد از آن ترميم نيافته است. جالب است كه در اين تكيه چماق آخرين ديد بوسنيايي نگهدار مي شده و آن هم از ميان رفته است.
درويشان فرقه ي مولويه بهترين شاعران و نويسندگان بوسنيايي از زمان حكومت عثماني بودند. براي نمونه چند تن از آنها ذكر مي كنيم: درويش پاشا بايزيداگيچ (1552 - 1603 م.) واقف شهر موستار، كه در بوسني در چند قرن اخير مثل شيراز از زمان حافظ و سعدي در ايران بوده، سر آمد آنها است. درويش پاشا يك ديوان اشعار به زبان تركي دارد و يك ديوان به زبان فارسي. قصد داشته بود كتابي مثل مثنوي معنوي به رشته تحرير در آورد ولي به نتيجه اي قابل توجه نرسيده است. وي "دار المثنوي" را در موستار تأسيس كرده و پس از وفاتش فوزي موستاري تدريس در دار المثنوي را بر عهده گرفت. درويش پاشا شاگرد احمد سودي، شارح پر آوازه آثار حافظ و سعدي و مولانا، است. مي گويند كه شرح سودي بر مثنوي معنوي به اندازه ي شرح هاي ديوان حافظ و بوستان و گلستان سعدي شهرتي نيافته است. دليل آن اين است كه اين شرح بر اساس خصوصيت هاي زباني مثنوي معنوي نوشته شده و براي فهميدن متن آن چندان سودمند نيست. علت ديگر اين است كه شرح هاي زيادي بر مثنوي معنوي در تركيه در دست بود. شيخ فوزي موستاري، مؤلف كتاب بلبلستان، شيخ مولويان در موستار بود. فوزي مهمترين نويسنده بوسنيايي به زبان فارسي هست. هرگز به ايران مسافرت نكرده ولي به سبب مولوي و آثار وي فارسي را خوب آموخته و كتابي پرارزش تأليف كرده است. بايد هم فاضل پاشا شريفوويچ را ذكر كرد، كه ديوان اشعار به تركي و وقفي را كه در آن كمك مالي براي درس هاي مثنوي معنوي تعيين مي كند، به يادگار گذاشته است.
در طول قرن ها مثنوي معنوي در سارايوو خوانده مي شده است. كساني با لقب مثنوي خوان بودند و آنها براي ديگران متن مثنوي معنوي را مي خواندند و در باره ي آن توضيحاتي مي دادند. استاد صالح تراكو مردي به نام توكلي ده ده به عنوان اولين مثنوي خوان سارايوو ذكر مي كند. وي در قرن هفدهم مي زيسته اما اولين كسي كه مثنوي معنوي را مي خواند نبود. قبل از او هم مثنوي شناسان در بوسني وجود داشتند. يكي از آنها سياهي مصطفي بوشناك است (قرن شانزدهم) كه به ابن عربي و مولانا جلال الدين علاقه ي خاصي داشت و به لقب شارح مثنوي مشهور بود.
بايد گفت كه تنها مشايخ فرقه ي مولويه مثنوي معنوي را درس نمي دادند، بلكه مشايخ فرقه هاي ديگر نيز مثنوي خوانان مشهوري بوده اند. بنا بر رواياتي، عالماني كه حتي صوفي نبودند مثنوي معنوي را شرح مي كردند. بنا بر اين، مي توان گفت كه تسلط بر زبان فارسي در سارايووي قرن هاي هفدهم، هجدهم و نوزدهم نشانه اي از برتري و مقام عالي اجتماعي بوده است، و بوشناكان اين زبان را زبان ادبيات مي ديدند، علاوه بر تركي، كه بيشتر زبان اداري، و عربي، كه زبان علمي بود. عالمي به نام امين عيسويچ از هيچ فرقه ي صوفيانه پيروي نمي كرد و مثنوي معنوي را درس مي داد و زبان فارسي را هم خوب مي دانست. بعد از وفاتش سال 1816 م. اهالي سارايوو مي گفتند: وفات يافت عيسوي، تمام شد مثنوي.
با فرو پاشي دولت عثماني و روي كار آمدن دولت اتريش خواندن مثنوي معنوي در بوسني و هرزگوين ادامه يافته است. تعليم زبان فارسي و خواندن و شرح مثنوي معنوي در تكيه اي كه از پيش ذكر آن رفت بر گزار مي شد. معروفترين مثنوي خوان در آن زمان رئيس العلماي يوگسلاوي آقاي جمال الدين چاوشويچ بود.
وي هنگام تحصيلات در استانبول با فرقه ي مولويه آشنا شد. شيخ وي حاجي محمد اسعد ده ده بود و چاوشويچ از او فارسي را ياد گرفت و مثنوي معنوي را درس مي خواند. پس از آن، آقاي چاوشويچ به سارايوو آمده، به منصب رئيس العلما رسيده و مثنوي خوان سارايوو شده است. بيست سال در منصب مثنوي خوان ماند و به شاگردان و علاقه مندان درس مي داد. علاقه بسياري به شاهكار مولانا داشت و بهترين نشانه ي آن علاقه اين است كه در بسياري از سخن ها و وعظهاي خويش ابيات مناسبي مولانا را مي آورده است.
بعد از وفاتش دوست نزديك وي مصطفي مرحميچ در خانه ي خودش مثنوي معنوي را مي خوانده و شرح مي كرده است. از اين مرد مراسم "شب عروس" آغاز مي كند. شب عروس ياد آوري از مولانا جلال الدين است كه هر سال در سالروز وفات مولانا بر گزار مي شود. عنوان مراسم، كه شب عروس باشد، شب عروس بنا بر نام غزل معروف مولوي بر گزيده شده است. غزل:
به روز مرگ چو تابوت من روان باشد
گمان مبر كه مرا درد اين جهان باشد
براي من مگري مگو دريغ دريغ
به دوغ ديو درافتي دريغ آن باشد
جناره ام چو ببيني مگو فراق فراق
مرا وصال و ملاقات آن زمان باشد
مرا به گور سپاري مگو وداع وداع
كه گور پرده جمعيت جنان باشد
فرو شدن چون بديدي بر آمدن بنگر
غروب شمس و قمر را چرا زيان باشد
ترا غروب نمايد ولي شروق بود
لحد چو حبس نمايد خلاص جان باشد
كدام دانه فرو رفت در زمين كه نروست
چرا به دانه اين گمان باشد
كدام دلو فرو رفت و پر بيرون نيامد
ز چاه يوسف جان را چرا فغان باشد
دهان چو بستي از اين سوي آن طرف بگشاد
كه هاي هوي تو در جو لا مكان باشد
شب عروس رويداد فرهنگي مهمي است زيرا شهر سارايوو را يكي از مراكز تصوف در جهان به شمار مي آورد. آقاي مرحميچ وصيت كرده است كه بعد از وفات وي آقاي فيض الله حاجي بايريچ مثنوي خوان در سارايوو باشد. حاجي بايريچ سال 1972 مجله ي "شب عروس" را راه انداخته و اين مجله هنوز هر سال كمي پس از بر گزاري مراسم شب عروس منتشر مي شود. نام "خواندن مثنوي معنوي" از وي به "تفسير قرآن به واسطه مثنوي معنوي" تغيير شده است و امروز هم به اين نام خوانده مي شود. آقا ي حاجي بايريچ جلد هاي اول و دوم مثنوي معنوي را ترجمه كرده و ترجمه ي جلد سوم نزديك به پايان بود كه در سال 1990 م. به جهان ديگر پيوسته است. حاجي بايريچ رباعيات خيام را هم ترجمه مي كرده ولي اين ترجمه ي وي هم چاپ نشده است.
در سال هاي اخير اين شاهكار ادبيات ايران و جهان از انگليسي به بوسنيايي ترجمه مي شود و ارزش آن حتي قطره اي ارزش ترجمه از روي اصل فارسي ندارد. اميد است كه مثنوي معنوي از روي اصل فارسي بزودي ادامه يابد. البته از نقش مهم و ارزشمند رايزني فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در بوسني و هرزه گوين را در اشاعه مثنوي معنوي مولوي وزبان فارسي نبايد فراموش كرد.
بدون شك، مولانا جلال الدين و مثنوي معنوي او مهمترين شاخص هاي رواج زبان فارسي در بوسني و هرزگوين مي باشند. به اين ترتيب پير قونيه دو ملت را كه مرز هاي سياسي آنها را از يكديگر دور مي كنند پيوندي داده است كه تا آخر الزمان قطع نخواهد شد. براي همين مي توان گفت كه مولوي و بزرگاني مانند وي مال يك ملت نيستند، بلكه مال همه ي ملت ها و همه ي مردم جهان.
نيم نگاهي به ترجمي برخي از آثار فارسي به بوسنيايي از زبان هاي ديگر
ادبيات فارسي براي مردم بوسني ناشناخته نيست. بوشناكان و ايرانيان وارثان يك فرهنگ و يك تمدن هستند. وجود طريقات صوفيانه در بوسني و هرزگوين - وقتي آن زير حكومت عثماني بود - سبب شد كه بعضي از مهمترين آثار ادبيات فارسي در آنجا شهرت يابد. علاوه بر اين، بوشناكان تأثيري در ادبيات فارسي گذاشته اند. ايرانيان و كسان ديگري كه به ادبيات فارسي علاقه دارند احمد سودي را، شارح ديوان حافظ و گلستان سعدي، مي شناسند. شرح هاي او كه به زبان تركي نوشته شده، به فارسي ترجمه شده است و در اروپا هم مشهور است، بخصوص در فرانسه.
از زمان قديم حكاياتي از مثنوي معنوي مولانا، منطق الطير عطّار، گلستان سعدي، بهارستان جامي و... ميان مردم بوسني روايت شده بود. اگر چه بيشتر مردم با زبان فارسي آشنا نبودند، امّا اين بزرگان ادبيات جهان براي آنها ناشناس نبودند.
بعضي از آثار فارسي به قلم بوسنيايي ها نوشته شده است. مي دانيم كه گلستان سعدي، چند قرن بعد از تأليف آن، بر نثر فارسي تأثير زيادي گذاشته است. آثار بسياري در قالب آن نگاشته شده است. يكي از اين آثار به دست مردي از بوسني تأليف شده است. نام اين كتاب بلبلستان، و مؤلُف آن فوزي موستاري است. بلبلستان تحت تأثير چشمگير گلستان سعدي و بهارستان جامي به رشتي تحرير در آمده است. علاوه بر فوزي موستاري، بوشناكان ديگر آثارشان را به فارسي نوشته اند. اين مقدار به عنوان مقدمه كافي است و لازم نيست كه بحث در اين بار ادامه يابد، چون اين موضوع مقالي ما نيست.
در سال هاي اخير در بوسني و هرزگوين علاقي شديدي به آثار كلاسيك ادبيات فارسي به واسطي ترجمه ها به زبان بوسنيايي موجود است اين هم بخاطر زحمات فراوان رايزني فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در بوسني مي باشد. اين عجيب نيست، چون ادبيات فارسي علاقمندان زيادي را در تمام جهان دارد و آثار آن بسيار ترجمه مي شود. بايد اعتراف كرد كه رايزني هاي فرهنگي جمهوري اسلامي ايران تلاش زيادي مي كنند تا براي زبان و ادبيات فارسي راهي به سوي دلهاي غير ايرانيان گشاده شود و زبان و ادبيات فارسي رفته رفته جايي كه شايستي آن است مي گيرد. رايزني فرهنگي در سارايوو از اين قاعده مستثني نيست، چون ترجمي آثار كلاسيك فارسي به زبان بوسنيايي را بسيار تشويق مي كند.
امُا، ما مي خواهيم به بعضي از پديده هاي منفي مربوط به ترجمه هاي ذكر شده اشاره كنيم.
اوّل: اين كتاب ها به بوسنيايي از فارسي ترجمه نمي شود، بلكه از زبان هاي ديگر، مانند انگليسي و آلماني است.به اين ترتيب ارزش اين شاهكار ها بسيار كم مي شود. مخصوصا اين خصوصيت شعر مي باشد. در بسياري از مثال ها وقتي اصل فارسي را با ترجمي بوسنيايي مقايسه مي كنيم نمي توانيم كشف كنيم چه بيتي در ترجمي بوسنيايي بنا بر متن فارسي است. در متن زير در مثال كتاب منطق الطير خواهيم ديد كه بعضي ابيات حذف شده است و بعضي ديگر جاهايشان عوض شده است. اين نبايد عجيب باشد، زيرا ترجمه از زباني كه كتاب به آن تأليف نشده است نمي تواند ارزشي داشته باشد مثل كتاب ترجمه شده از زبان اصلي. در چند سال اخير منطق الطير عطُار، ليلي و مجنون نظامي، كشف المحجوب هجويري، جلد سوُم مثنوي معنوي مولانا جلال الدّين، جزئي از ديوان حافظ و چند گزيدي شعر غرفاني به زبان بوسنيايي از زبان هاي ديگر ترجمه شده است. مي دانيم كه ليلي و مجنون منظومه اي است و ترجمي بوسنيايي آن منثور است. البتّه، ارزش اين آثار اينطور كم شده و خوانندگان نمي توانند همي بهره هاي آن ببرند و نمي توانند به طور كامل لذّت برند. گاهي به هيچ وجه نمي توان معاني متن اصلي را در متن بوسنيايي دريافت.
ثانيا: بعضي از آثار، تنها گزيده هايشان ترجمه مي شود و متن كامل اين آثار هنوز ترجمه نشده است. اين مربوط است به ترجمه ها از زبان فارسي و هم ترجمه هايي كه در باري آن صحبت كرديم. به عنوان نمونه ترجمي تذكرة الاولياي شيخ عطّار را بگيريم. اين كتاب از زبان فارسي ترجمه شده است و به اين سبب بهتر از ترجمه هاي ذكر شده است. امّا، مترجم متن كامل اين كتاب را ترجمه نكرده است، بلكه گزيدي آن را. در ترجمي بوسنيايي مطالبي در باري صوفيان و عارفاني كه در بوسني مشهور نيستند حذف شده است. شايد مترجم فكر كرده كه همي آنها اهميت يكسان ندارند و آنهايي را كه به نظر او چندان مهمّ نيستند حذف كرده باشد. امّا، مگر درست نيست كه همي علاقمندان تصوّف حلّا ج و بايزيد بسطامي و ابراهيم ادهم را مي شناسند و براي همين، اگر بخواهيم گزيده اي از كتاب ترجمه كنيم، بهتر است اين بزرگان را حذف كنيم، چون در باري آنها مي توانيم هم در جاهاي ديگر اطّلاعاتي بيابيم. عارفان و صوفياني كه مثل آنها مشهور نيستند هم شايستي ذكر ما هستند.
خود ترجمي عنوان اين كتاب مناسب نيست. كلمي تذكره مترجم spomenica ترجمه كرد. شايد بهتر باشد اين كلمه را يivotopis يا naيin يivota ترجمه كرد. اين دو كلمه نزديكتر است به تذكره از كلمه اي كه مترجم از آن استفاده كرده است.
حالا به منطق الطير شيخ عطّار و ترجمي آن به زبان بوسنيايي بپردازيم. با باز كردن ترجمي كتاب بوسنيايي ناقصي اوّل به چشم مي خورد. هيچ جا نوشته نمي شود اين كتاب از كدام زبان ترجمه شده است. از زبان فارسي حتما ترجمه نشده است چون مترجم اين زبان را نمي شناسد. تمام كوشش هاي ما تا آن را در پيشگفتار ناشر و مقدّمه - كه مؤلّف آن خود مترجم است - بيابيم بي نتيجه ماند.
اين كتاب هم به طور كامل ترجمه نشده است، ولي خوانندگان اطّلاعاتي را راجع به اين ندارند و با اطمينان مي توان ثابت كرد كه فكر مي كنند اين ترجمي متن كامل كتاب است. امّا، اينطور نيست. فكر مي كنيم كه چنين روش درست نباشد.
اگر چه بعد از طرح مسائل فوق نيازي نداريم در مورد كيفيت خود ترجمه حرف بزنيم، امّا به چند مورد اشاره مي كنيم. اگر اصل فارسي كتاب و ترجمي آن (از زباني ديگر، چه زباني: معلوم نيست) مقايسه كنيم، خواهيم ديد كه ابيات بسياري در متن بوسنيايي موجود نيست. بسم الله در آغاز كتاب و بيت اوّل در متن بوسنيايي وجود ندارد و به جاي آن تنها "Hvaljen neka je Gospodar svih svjetova" (الحمد للّه ربّ العالمين) نوشته مي شود. بيت سوّم:
آسمان را در زبردستي بداشت
خاك را در غايت پستي داشت
مي توان ديد - بي آن كه زبان فارسي يا بوسنيايي را بشناسيم - كه مترجم دو مصراع را در دو خط نوشته است. شايد در زباني كه از آن به بوسنيايي ترجمه شده است مانند متن بوسنيايي باشد، ولي تكرار مي كنيم كه راجع به آن اطّلاعاتي زبان نداريم.
بدون هيچ گمان مي توان اثبات كرد كه عدم اطّلاع در باري اين كه اين كتاب از چه زباني برگردانده شده است، بزرگترين علّت تمام مشكلات مي باشد. اگر اين اطّلاع را داشتيم تلاش مي كرديم غلط هاي بسياري را دريابيم. شايد مي توانستيم متن زبان ديگر را منشأ اشتباهاتي قلمداد كنيم. اين را مي توانيم در مورد ترجمي ليلي و مجنون بگوييم، كه ترجمي آن منثور است و اصلش منظوم. در مقدّمي اين كتاب نوشته مي شود كه آن منثور است و اصلش منظوم. متن آلماني هم، كه به بوسنيايي ترجمه شده است، منثور است.
از پديده هاي مانند اين بايد جلوگيري كرد چون شيخ عطّار به عنوان شاعر بزرگ وابسته به يك ملّت نيست. او تنها متعلّق به ايرانيان نيست، بلكه متعلّق به تمدّن اسلامي و حتّي تمدّن جهاني است. عطّار هم متعلّق به بوسنياييان هست. به همين دليل آنها شايستي ترجمي صحيح آثارش هستند، مخصوصا مهمترين اثر او.
البتّه، آثاري موجود است كه ترجمي آن به زبان بوسنيايي قابل ستايش مي باشد. خود پرداختن به ترجمه را بايد تشويق كرد چون هدف آن آشنايي ميان ملّت ها است و براي اين كه ترجمه ها مرز هاي سياسي بين دو ملّت را نابود مي كند (بر كنار مي كند). چند اثر را معرّفي مي كنيم كه مستقيما از فارسي به بوسنيايي برگردانده شده است و ترجمي آن خيلي خوب است: گلستان سعدي، مثنوي معنوي مولانا (جلد اوّل و دوّم آن)، پندنامي عطّار؛ ترجمي ديوان حافظ كه بايد بزودي چاپ شود. سال يييي م. ترجمي گلشن راز شبستري جايزه براي بهترين ترجمي اين سال در بوسني و هرزگوين به دست آورد و به اين طريق نشان داد كه آثاري كه در بوسني چنداني شهرت ندارد مي تواند مورد توجّه باشد.
ترجمه هاي آينده حتما مرزهاي سياسي بين ملّت ها رابر كنار خواهد كرد و آدم ها را بيش از پيش به همديگر نزديك خواهد كرد و به ريشي مشترك آنها، كه همي ما از آن مي آييم، خواهد برد. همين امر قصد بزرگان ادبيات فارسي كلاسيك بود.
از وقتي كه بوسني و هرزگوين به تصرّف ترك هاي عثماني درآمد و مستقيماً زير نفوذ فرهنگ ايراني نيز قرار گرفت، مردم اين سرزمين از سرچشمي شورآفرين ادبيات و شعر فارسي نوشيده اند. از ميان شاعران پارسي گوي، مولانا جلال الدين رومي همواره جايگاه خاصي در ميان مردم بوسني داشته است. قرن هاست كه مثنوي معنوي، برجسته ترين اثر عرفاني وي، دل هاي گم گشته در كوير تاريكي را به گلزار نوري الهي رهنمون مي كند و در آنها شكوفه عشق به خدا و عشق به انسانيت و دوستي را مي كارد و اين عشق به مولانا و انديشي وي تا به امروز همچنان ادامه دارد.
در قديمي ترين "وقفنامه سارايوو" (Sarajevo) (پايتخت بوسني و هرزگوين) آمده است كه واقف، عيسي بيغ اسحاقويچ(Isa beg Isakoviي) ، مسافرخانه همراه با زاويي كوچك مولوي را در سال 1462م. در سارايوو بنا كرده است. براي تأكيد اين موضوع به يادداشتي كه در نسخه خطي مثنوي، متعلق به دكتر فهيم نامتاك از سارايوو، وجود دارد، اشاره مي كنيم: "اين نسخه دلپذير و كتاب عديم النظير به مددكاري فيض باري بدين طرز و اسلوب و طرح و طور مرغوب اختتام يافت به قلم شكسته رقم اضعف الفقرا و بنده مولانا درويش محمد المولوي البوسنوي در زاويه جديد كه براي درويشان مولويه در محروسه سراي المحميه بنا و احيا شده و كان ذلك سنه 1058 (1648 م.)"
نكته در خور ذكر آن است كه در لشكركشي سپاهيان اتريش به سارايوو در سال 1697م. كه با فرماندهي امير اوغن ساويسكي (Eugen Savojski) انجام شد، مسافرخانه عيسي بيغ اسحاقويچ و زاويه آن با خاك يكسان شده است.
گفته مي شود در هر جايي كه خانقاه طريقت مولوي وجود داشته، الزاماً "مجلس مثنوي" نيز تشكيل مي شده است. از اين رو طبيعي است كه درويشان در خانقاه سارايوو نيز به تدريس و تفسير و تأويل مثنوي مشغول بوده باشند. قديمي ترين "مثنوي خوان" توكلي دده (Tevekkuli Dede) بود كه در نيمه اول قرن 17 ميلادي در سارايوو زندگي مي كرد. وي آداب صوفيانه را در پرتو شيخ مولوي، عطيق دده (Atik Dede) آموخت و پس از مرگ شيخ جانشين او شد و در خانقاه مولوي در بند باشا سال ها مثنوي را تفسير و تأويل كرد. نه تنها مشايخ مولوي، بلكه روشنفكراني كه به هيچ يك از مشايخ معاصر خود اظهار پيروي نكردند، به تدريس مثنوي در جاهاي مختلف نيز پرداختند و از ميان ايشان مي توان به محمد امين عيسويچ (Muhammed Emin Iseviي) اشاره كرد. وي آشنايي خوبي با زبان فارسي داشت و سال ها در مسجد باكر بابا در سارايوو مثنوي را تدريس مي كرد.
گذشته از اين، شاعران بوسني و هرزگوين كه در نيمه دوم قرآن 16م. و قرن 17م. زندگي مي كردند و شعر خود را به زبان هاي عربي، فارسي و تركي عثماني سروده اند، به تفسير و شرح كامل مثنوي يا بخشي از آن هم پرداخته اند؛ از ميان ايشان مي توان به اين افراد نامدار اشاره كرد: احمد افندي سودي (Ahmed effendi Sudi) از روستاي سوديچي (Sudiيi) (متوفي 1592م.) كه يكي از معروف ترين مفسران آثار شاعران فارسي به شمار مي آيد. او به جز شرح ديوان حافظ، شرح مثنوي را هم به زبان تركي نوشته است كه بر عكس شرح وي بر ديوان حافظ، شهرتي نيافته است. بعد از او درويش پاشا بايزيداگيچ (Derviي paيa Bajezidagiي) از موستار (Mostar) (متوفي 1603م.)، حبيب دَدَه (Habib Dede) (متوفي 1643م)، عبدالله افندي بوشنياك (Abdullah efendija Boيnjak)معروف به "شارح الفصوص" (متوفي 1644م.)، محمد محتسم افندي شابانويچ (Muhammed Muhtesim efendija يabanoviي) (متوفي 1694م.) و مصطفي لدنّي (Mustafa Ledunni) (متوفي 21-1620م.) كساني بودند كه به فرهنگ و ادب و شعر فارسي نيز دست يافتند و آثار تفسيري با ارزشي به جاي گذاشتند. حتي برخي از ايشان مانند حبيب دَدَه كه ديواني به نام "مثنوي صغير" از او بر جاي مانده است، شعر خود را به سبك مثنوي سروده اند.
از ميان شاعران مذكور، درويش پاشا بايزيداگيچ "مجلس مثنوي" را در شهر موستار تأسيس كرد و بخشي براي تدريس و مطالعه مثنوي احداث نمود؛ اين نكته بر پيروي وي از طريقت مولوي دلالت مي كند.
اگر چه تدريس و تفسير مثنوي در بوسني و هرزگوين مربوط به خانقاه ها بوده است، ولي در منابع تاريخي آمده است كه مصطفي بيغ بن ابراهيم (Mustafa beg Ibrahim) مؤسس مدرسه "دارالحديث" در سال 1641م. در شهر ليونو (Livno) از معلمين آن درخواست كرد كه غير از علم تفسير، حديث و فقه، مثنوي رومي را هم براي شاگردان اين مدرسه تدريس كنند. واقف محمد فاضل پاشا شريفويچ (Muhammed Fadil paيa يerifovic) نيز در وقفنامه خود وصيت كرده است كه از موقوفات او مبالغي براي برگزاري "مجلس مثنوي" در خانقاه مولوي سارايوو خرج كنند. به جز سارايوو "مجلس مثنوي" در خانقاه هاي موستار (Mostsr)، ليونو (Livno)، اتراونيك (Travnik) و ويسوكو (Visoko) نيز تشكيل مي شد.
در دوران معاصر، يعني اواخر قرن 19م. و قرن 20م.، حاج محمد جمال الدين چاوشويچ (Hadيi Mehmed Dيemaluddin يauيeviي) از سال 1905م. تا 1928 م. مجدداً به خواندن مثنوي رومي و شرح و تفسير و تأويل آن در محفل درويشان بوسني و هرزگوين مي پرداخت. وي در استانبول تحصيل كرد و زبان فارسي و آداب تصوف را در پرتو شيخ طريقت مولوي، حاجي محمد اسد دده (Hadيi Muhammed Esed Dede)، در استانبول آموخت.
مدتي به خاطر جنگ جهاني اول در تشكيل مجلس مثنوي اختلال به وجود آمد. حاجي محمد جمال الدين چاوشويچ تدريس مثنوي را به رسم امانت به شيخ محترم خانقاه "حاجي سينان" در سارايوو، فيض الله افندي حاجي بايريچ (fejzullah ef. Hadيibajriي) سپرد. شيخ حاجي بايريچ زبان فارسي را نزد شيخ برجسته و نامي در سارايوو، استاد شاكر سيكيريچ آموخت. وي در طول سال هاي 1965 و 1966م. با استاد عبدالباقي گولپينارلي(Abdulbaki Golpinarli)، انديشمند معروف تركيه و متخصص مولويه و مثنوي، ارتباط داشت. او تا زمان مرگ خود در سال 1990م. مثنوي خوان بود و مجلس مثنوي را در محفل درويشان با موفقيت برپا كرد. شيخ فيض الله افندي با تفسير و تأويل اشعار عارفانه مولانا، ارواح عاشقان الهي را در سارايوو سيراب نمود و به سوي حق تعالي به پرواز در آورد. ثمره زحمات ارزشمند ايشان ترجمه دو جلد مثنوي همراه با تفسير و تأويل عرفاني به زبان بوسنيايي بوده است كه اولين نسخه آن در 1989م. به چاپ رسيده است. بايد گفت كه تنها مثنوي خوان زنده بوسني و هرزگوين حاج حافظ خالد حاجي موليچ (Hafiz Halid Hadيimuliي) است كه شيخ فيض الله افندي در هنگام حيات خود اين عنوان را براي وي تعيين نمود. او جلد سوم مثنوي را همراه با تأويل عرفاني ترجمه كرده ولي اين جلد هنوز به چاپ نرسيده است.
نكتي قابل توجه اين است كه "حاجي سينان" در سارايوو در خانقاه مولوي ـ قدري هر پنجشنبه شب و در توزلا، در خانقاه نقشبندي هر يكشنبه شب يك داستان مثنوي را به دو زبان فارسي و بوسنيايي مي خواند و به تفسير و تأويل عرفاني آن مي پردازد؛ حتي در طول جنگ خونين بوسني هم اين جلسات متوقف نشد.
نويسنده:علي معروفي
...........................................................................................
انتهاي پيام/
يکشنبه 17 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2038]
-
گوناگون
پربازدیدترینها