واضح آرشیو وب فارسی:مهر: بحران خرد علمي از نگاه هوسرل
خبرگزاري مهر - گروه دين و انديشه: در نيمه نخست سده بيستم، همپاي پيشرفت نقادي راديكال از خرد باوري و نپذيرفتن بسياري از نتيجههاي علمي و اجتماعي مدرنيته، نقد خرد علمي شكل گرفت. اينجا نيز واپسگراياني بودند كه ديدگاه رمانتيك را پيگيري كنند، اما در مقابل فيلسوفاني هم چون هوسرل به بررسي سنجش و نقادي و روحيه علمي مدرن پرداختند.
ادموند هوسرل، بنيانگذار پديدارشناسي ، به مسأله بحران علم اروپايي پرداخت. وي در سخنراني اي كه در هفتم و دهم ماه مه 1935 در وين به عنوان " فلسفه در بحران انسانيت اروپايي" ايراد كرد گفت: من نيز يقين دارم كه بحران اروپا ريشه در گونهاي خطاي باور به خرد دارد، اما اين نكته به اين معنا نيست كه به نظر من خرد باوري در ذات خود ناپسند است، و يا در مجموعه هستي انساني داراي اعتباري اندك است. او افزود: خرد باوري بنا به معناي اصيل خود در فلسفه يوناني روشن شدن خرد بر خود آن بوده است. پس نكته مهم همان "گونهاي خطا" در خرد باوري است و نه خرد باوري . اين نكته واپسين بحث مهمي را ميگشايد.
علم بر خلاف پندارهاي فلسفه مدرن ، نه بر بنيان نظريه ، بل بر پايه پراكسيس استوار است. علم را ميتوان رويكردي نقادانه به جهان دانست، پس ، پيش از آنكه جهان بيني جهانشمولي داشته باشد يك عمل است. اين نكته بيشك بنيان تجربي علم را مورد تأكيد قرار ميدهد، اما در عين حال ادعاي علم را منكر ميشود كه ميتوان روشي همگاني و كلي يافت كه در هر موردي كارآيياي همسان با موارد ديگر داشته باشد.
هوسرل نيز چون دكارت از اين نكته آغاز ميكرد كه براي هر يك از ما اين نكته قطعي است كه آگاهيم. هر كس ميتواند نسبت به هر چيزي شك كند، مگر در مورد اين نكته، آگاهي خود. هوسرل مينويسد كه به طور قطع و با يقين ميتوان گفت كه ابژههاي آگاهي ما بهمثابه ابژههاي آگاهي براي ما وجود دارند، حالا هر شكلي يا تعيني داشته يا نداشته باشند. ما ميتوانيم آنها را بهعنوان ابژه هاي آگاهي خودمورد دقت قرار دهيم، بي آنكه نيازمند فرضها يا بحثهايي باشيم كه در باره هستي مستقل آنها در ميگيرد.
شعار مشهور فلسفي هوسرل به سوي خود چيزهاريشه در نكته بالا دارد : به سوي چيزهايي كه رهايند از هر گونه تعين ، و هر منش يا صفتي كه ما براي آن ها قائل مي شويم، يا همچون فرض در موردشان مطرح ميكنيم. اين يعني ادراك چيزها آن سان كه ميتوانند باشند ( يگانه شكل يقيني كه در آن ميتوانند باشند ) يعني ادراك چيزها چون ابژه هاي دانايي و آگاهي سوژه . آشكارا، هوسرل در چارچوب تقابل ابژه / سوژه باقي مانده است. سوژه در جهان ابژهها قرار گرفته و آنها را ميشناسد. نه بر اساس دانستههاي پيشيني ، بل بر اساس بنيان تقليل گرايي كه در آن ابژهها خود را به او چنانكه هستند ميشناسانند.
با روش تقليل پديدارشناسانه ميتوانيم لايههاي تاريخي، اجتماعي، فرهنگي و فردي هر تجربه را كنار بزنيم و آن را به عناصر ابتدايي تشكيل دهندهاش بازگردانيم. هدف اصلي پديدارشناس به گفته لاكمن توصيف ساختارهاي همگاني جهت گيري سوبژكتيو در جهان است، و نه شرح منشهاي كلي جهان ابژكتيو . پديدارشناسي پيش از هر چيز اصلي است در نقادي فلسفي. روش آن تقليل يا اپوخه است .
هر يك از كتابهايي كه هوسرل نوشت ( از آن ميان پژوهشهاي منطقي و ايدههاي راهگشا براي گونهاي از پديدارشناسي، تعمقهاي دكارتي و منطق صوري و منطق استعلايي و ... ) در حكم مقدمه اي بود بر جنبههايي از پديدارشناسي استعلايي، كتاب "بحران" هم از اين حكم مستثني نيست. خود هوسرل آن را رويكردي پديدارشناسانه در شناخت زيستجهانناميد ، كه ضرورت تاريخي پديدارشناسي را در موقعيت كنوني فلسفه ثابت ميكند. بحران به بحران علم و انديشه خلاصه نميشود هرچند موضوع اصلي كتاب هوسرل اين بود، اما به مناسبتهايي مدام يادآوري كرده است كه اين بحراني است جهاني و معنوي.
ميتوان با تفسيري اجتماعي گفت كه روزگار نو، روزگار بحران هاست. بيكاري ، تورم ، جنگهاي جهاني و منطقهاي، قحطي، عدم توزيع مناسب و درست درآمدها ، از ميان رفتن تعادل زيستشناسانه ، وجود رژيمهاي مستبد و توتاليتر كه از روشهاي غير انساني براي ادامه سلطه خود سود مي جويند ، ترس از كاربرد سلاح اتمي و ... اين همه عناوين اصلي اخباري هستند كه ماهوارهها همزمان در سراسر جهان پخش ميكنند.
منبع: كتاب "مدرنيته و انديشه انتقادي" تأليف بابك احمدي.
سه شنبه 28 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 317]