تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 8 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):حق زبان، دور داشتن آن از زشت گويى، عادت دادنش به خير و خوبى، ترك گفتار بى فايده و ني...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819062649




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

زندگي كبوتر در هواي ببري


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: زندگي كبوتر در هواي ببري خبرگزاري فارس: مخاطب كتاب در مي‌يابد كه حكيم زخم‌هاي كهنه‌اي دارد كه مي‌خواهد آن‌ها را روايت كند، او گلايه دارد از اينكه آمدنش از ده براي كيسه دوختن نبوده است؛ در واقع شايد رمان ديگري پس از سطر آخر اين رمان دوباره متولد مي‌‌شود. اولين و مهمترين ويژگي يك پيرنگ خوب و فني اين است كه نويسنده با هوشمندي و زيركي ترتيب حوادث داستانش را در آن مشخص كند. نويسنده هنرمند و با تجربه حوادث داستانش را طوري تنظيم مي‌كند كه كنش و جذابيت داستان بالا رود؛ يعني اينكه خيلي خود را در قيد و بند ترتيب زماني حودث قرار نمي‌دهد و با پس و پيش كردن هوشمندانه‌ حوادث آن‌ها طوري وارد داستان مي‌كند كه باعث جذابيت بيشتر داستان شود. چراكه اگر داستان با حادثه‌اي گيرا؛ مهيج و پركشش شروع شود اين حادثه خواننده را به خود جلب مي‌كند؛ يعني اينكه در ادامه دادن داستان توسط خواننده تضمين شده است. آنچه از ابتداي مواجه‌ي مخاطب با متن حاصل مي‌شود پيشداشت‌هاي ذهني او را به سمتي هدايت مي‌كند كه عنوان كتاب در پي آن است؛ «تفنگ‌هاي پدر بر بام‌هاي تهران». درگيري‌ها و مبارزات خياباني انقلابيون در حدود سال‌هاي پاياني دهه50 براي سرنگوني رژيم ستم‌شاهي و البته پاياني كه به روزهاي پس از جنگ مي‌رسد. اين همان پيرنگي است كه اگرچه ممكن است در نگاه نخست تكراري باشد اما در نهايت دقت به نگارش درآمده و مخاطب نمي‌تواند حتي لحظه‌اي از لذت خوانش متن خود را برهاند. روايت «تفنگ پدر بر بام‌هاي تهران» روايت «حكيم» و دوستانش است از روزگار پر التهاب انقلاب؛ حكيم و دوستانش داريوش، نواز، بهمن، صابر و ... به شيوه‌اي كه مي‌شناختند و احساس تعهد مي‌كردند در آن زمان ايستادند و داستان هم با همين ايستادن‌ها آغاز مي‌شود. اين اضطراب‌ها و شعارنويسي‌ها و تعقيب و گريزها؛ «فرياد بود و شليك بود و اضطراب و رپ‌رپ چكمه‌ها و اشباحي كه مي‌دويدند دنبال‌مان و سايه‌هايي كه مي‌دويدند ته كوچه و سايه‌‌اي كه از بين‌مان كم مي‌‌شد و مي‌افتاد. مشت‌هاي گره خورده بود و اسپري‌هاي كه مي‌رقصيدند و شعارها كه مي‌روييدند بر ديوارها و سايه‌ها كه مي‌دويدند و سايه‌اي كه كم مي‌شد از بين‌مان و مي‌افتاد و به خود مي‌پيچيد ...» «زمان انقلاب» تا اوراق پاياني فصل 13 و پاياني اين رمان را به خود اختصاص داده است تا اينكه در جايي به يكباره افق انتظارهاي مخاطب شكسته شده و مي‌فهميم حالا سال‌هاست كه از روزگار انقلاب گذشته و دوستاني كه آنروزها در كنار هم بودن يا شهيد شده‌اند و يا سال‌ها اسير يودند و حكيم هم به ده رفته تا سر زمين‌ پدرش باشد. يعني اين جوان‌ها جنگ هم رفته‌اند و پس از پيروزي انقلاب دوباره به دانشگاه برنگشته‌اند بلكه احساس‌شان اين بوده كه بايد بروند تا از كشورشان به شكل ديگري و در پيكار ديگري دفاع كنند. در همين فصل پاياني مي‌فهميم «حكيم» به برخي اتفاقات نقد دارد و حرف‌هايش كه از سر صداقت‌اند تنها به گوش آن عده مي‌رسد كه سراغ او را در ده گرفته‌اند؛ او در جايي از داستان كه از نقاط بسيار تاثيرگذار هم هست درباره خودش و دوستانش مي‌گويد: «داريوش ناصري خانه‌اش را كوبيد و حسينيه كرد و جاي آلونك باغ نارمك؛ خانه‌اي ساخت و ماند همانجا؛ نواز شهبازي رفت بروجرد و دختر عمه‌اش را گرفت و پاسدار شد. من هم درس و دانشگاه را ول كردم و آمدم اينجا روي مزرعه پدرم. قبلاً دو سه ماهي يكبار با لندكروز سپاه مي‌آمدند و سر مي‌زدند؛ بعد هم جنگ شد. حالا هم كه شما تشريف آورديد. قدمتان روي چشم. ديگر تهران نرفتم تا يكي دو سال پيش؛ رفتم براي پرونده شيميايي‌ام. خيلي‌ها زود خبردار شدند و درصد گرفتند، كسي اطلاعم نداد. نواز زنگ زده بود مخابرات دِه. خواستم نروم اصرار كرد. نمي‌خواستم از آن فضا بيرون بيايم. دوست نداشتم خاطره‌هايم خدشه دار شوند. آمده بودم اينجا كه كمتر بشنوم. كمتر حرف بزنم؛ نه! نبايد مي‌رفتم. تقصير نواز بود، پيله كه مي‌كرد، بايد تسليم مي‌شدي. رفتم اما انگار نه به تهران. همه چيز عوض شده بود؛ خانه‌ها؛ خيابان‌ها؛ آدم‌ها. آدم دلش مي‌گرفت. بيمارستان بقيه‌الله غلغله بود. همه پوشه به دست آمده بودند براي درصد جانبازي؛ دچار تناقض مي‌شدي، بعضي‌ها حق داشتند، بعضي به ناحق دنبال حق بودند. دختر اخمو توي اتاقك شيشه‌اي نشسته بود. نگاهش را از كامپيوتر بر نمي‌داشت كه نگاهم كند. خم مي‌شديم توي پنجره‌ي كوچكي و سلام مي‌كرديم و هيچ نمي‌گفت. كاغذ را از دستش گرفتم. رويش نوشته بود: «حكيم بهرامي 57» ياد داريوش و بهمن و نواز و صابر ته ذهنم رژه رفت. كاغذ را دوباره خواندم. پنجاه و شش نفر جلويم بود.» در واقع از اينجاست كه روزگار بسياري از دوران انقلاب گذشته و «حكيم» حالا ديگر پسر جوان آن روزگار نيست. مخاطب در مي‌يابد كه او زخم‌هاي كهنه‌اي دارد كه مي‌خواهد آن‌ها را روايت كند، زخم‌هاي كهنه‌اي از كارهايي كه برخي از مواقع ما با آدم‌هاي جنگ داشتيم، آن‌هايي كه گمنام بودند و گمنام ماندند، او گلايه دارد از اينكه آمدنش از ده براي كيسه دوختن نبوده است؛ در واقع شايد رمان ديگري پس از سطر آخر اين رمان دوباره متولد مي‌‌شود. رماني كه باز حرف‌هاي «حكيم» است اما اينبار از جبهه و جنگ. او درباره بازگشتنش از بيمارستان و برگشتن به ده مي‌گويد: «پاشدم و از آن پنج‌شنبه‌ي لعنتي بيرون زدم و يك راست آمدم دِه. هفته بعد خبر دادند درصد نگرفته‌ام؛ سيگاري چاق كردم و بي خيال درصد و دكتر و دارو، عميق كام گرفتم و دودش را فوت كردم هوا و به دانه‌هاي درشت باران زل زدم و هيچ نگفتم. داريوش رفت و كريم رفت و ارجاسب رفت و خيلي‌ها رفتند و من ماندم و اين ريه‌ي درب و داغان و اين سرفه‌هاي لعنتي كه دست از سرم بر نمي‌دارند؛ اگر عمري بود و تشريف آورديد دفعه‌ي بعد از جنگ براي‌تان مي‌گويم؛ از كريم، از ارجاسب، از اسفنديار، از قاسم و از داريوش كه خمپاره كاسه‌ي سرش را كند از نواز كه هشت سال اسير بود؛ از خودم ...» طبق اصل «عليت»، ارسطو معتقد بود كه پايان داستان بايد نتيجه و برآيند كل حوادث پيش از خود باشد، از نظر باورپذيري و تاثيري كه پايان داستان بر خواننده خواهد گذاشت؛ بايد گفت توان داستان‌نويس بر به‌اصطلاح جمع كردن داستان بسيار مهم است. اين اثر داستاني در فصل پاياني بسيار در روح مخاطب كرده و او را با خود به ساعت‌هايي مي‌برد كه بايد با شخصيت‌ها بگذراند. رمان «تفنگ پدر بر بام‌هاي تهران» نوشته حسن بهرامي و همزمان با سي و يكمين سالگرد پيروزي انقلاب، توسط سوره مهر منتشر شد. انتهاي پيام/و




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 511]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن