واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: هوسرل اصطلاح پديدارشناسي را هم براي «روش» خاص و هم براي اصول و مبادي فلسفي خود به كار ميبرد. او از دو واژه «منشاء» و «آغاز» در تبيين و توضيح اين اصول و مبادي استفاده ميكند. انديشه هوسرل با خود آگاهي مبتني بر پديدارشناسي آغاز ميشود و بر نقطه آغازين تفكر تاكيد ميورزد و بر اين باور است كه انديشمند ميتواند بر سبق ذهنها و تمايلات غالب آمده و تنها بر مطالب متقين اتكا داشته باشد. با بررسي و ژرفانديشي در آثار هوسرل به جهتگيري او به جانب «مابعدالطبيعه حضور» ميرسيم. او در كتاب «معاني» وجود را همچون حضور مطرح ميكند و همين حضور است كه لحظه شناختشناسي و مابعدالطبيعي را در انديشه او تشكيل ميدهد. وجوه مهم فلسفه او يعني شهود ذوات، تعليق مبتني بر پديدارشناسي، افاده معني، بداهت و غيره جملگي با ابتنا بر اين مفهوم (حضور) معني پيدا ميكنند. مقاله حاضر به بحث درباره وجهه روش شناختي پديدارشناسي هوسرل اختصاص دارد. اگر كسي بر آن است تا فيلسوف شود، بايد «يك بار در زندگياش» به خود بازگردد و در درون خويش سعي نمايد تا همه علوم پذيرفته شده زمانش را به كناري نهد و آنها را دوباره از نو بسازد.
ادموند هوسرل
توضيح و بيان اصول اساسي پديدارشناسي و نيز نتايج و لواحق آن آسان نيست، زيرا خود هوسرل تحقيقات فلسفي خود را به تدريج بيان كرده و هيچگاه بيان اجمالي و فشردهاي از آن به دست نداده است.
نكته اساسي و مهم اين است كه هوسرل از اصطلاح پديدارشناسي، هم «روش» خاص خود را مراد كرده است و هم اصول و مبادي فلسفي خود را.
اگر چه هر روشي همواره مبتني بر اصول و مبادي مفروضي است، اما در اين مورد ارتباط «روش» با اصول و مبادي آنچنان نزديك است كه متمايز ساختن يك وجهه كاملا روش شناختي را دشوار ميسازد.
«منشا» و «آغاز» پديدارشناسي
پديدارشناسي، به معناي دقيق كلمه، نخستين بار در كتاب «تحقيقات منطقي» مطرح ميشود. معمولا كم اتفاق ميافتد كه آغاز يك جريان فلسفي را با اين دقت بتوان نشان داد. اين امر در فهم بهتر پديدارشناسي حائز اهميت است، زيرا در اينجا كلمات «منشأ» و «آغاز» در تبيين و توضيح اصول و مبادي اين مكتب نقش عمده دارند. البته مشخص كردن دقيق منشا و آغاز پديدارشناسي بدين معنا نيست كه هوسرل از متفكران قبلي خود درسي نياموخته يا تحت تاثير آنها نبوده است، بلكه او به فرانتس برنتانو و پل ناترپ بسيار مديون است. همچنين از لحاظ تاريخي، او در آثار كساني مثل دكارت، هيوم، كانت و ديگران چيزي ميديد كه آن را طليعه پديدارشناسي ميدانست. در واقع، دكارت، هيوم، كانت و ديگران در تاملات فلسفي خود سخناني گفته بودند كه هوسرل را به پديدارشناسي رهنمون شد. گرچه خود آنها، آنطور كه بايد، با نتايج و لواحق گفتار خويش آشنا نبودند. البته مطالعه تاريخ فلسفه و توجه به مشابهتهاي نظامهاي مختلف فلسفي و نيز جهتگيري آنها يك امر و توجه به اصول و مبادي يك فكر و نيز لوازم و لواحق آن امر ديگري است.
هوسرل تفكر خود را با خود آگاهي مبتني بر پديدارشناسي شروع ميكند. خود او به اين نقطه آغاز توجه دارد و در اين باره ميگويد: آيا در طلب كردن فلسفهاي كه متوجه رهايي مطلق از سبق ذهن و تمايلات است و استقلال خود را بر بديهياتي كه خود پديد آورده است موسس ميداند، نبايد خود اين مطلب، در تفكر فلسفي اصيل سهمي داشته باشد؟
اين گونه، توجه و تاكيد پديدارشناسي بر نقطه آغازين تفكر است و از اينرو متفكر ميتواند بر سبق ذهنها و تمايلات غالب آمده و تنها بر مطالب متيقن اتكا داشته باشد. اين مطالب تفكر دكارت را به ياد ميآورد و به تعبيري، خود تفكر دكارت است كه اين بار بدين نحو بيان ميشود.
هوسرل در كتاب «تاملات دكارتي» چنين ميگويد: اول آنكه اگر كسي به طور جدي قصد دارد فيلسوف شود، بايد «يك بار در زندگياش» به خود برگردد و در درون خود سعي كند تا تمامي علومي را كه تا آن زمان پذيرفته بود به كنار نهد و از نو دوباره آنها را بسازد.
اما وقتي نظر خود را به آغاز پديدارشناسي معطوف ميداريم، در مييابيم كه رشته تفكر هوسرل از تاريخ فلسفه به كلي منقطع نبوده است. در واقع، اين آغاز كه مورد تاكيد هوسرل واقع ميشود، التزام به قديميترين و نافذترين تمايل در تاريخ فلسفه غرب است؛ تمايلي كه در اينجا از آن به «ما بعد الطبيعه حضور» تعبير ميشود.
ژاك دريدا در كتاب مهم خود «گفتار و پديدارها» اين جهتگيري را در تفكر هوسرل كشف ميكند و ميگويد: به هر حال به نظر ميرسد كه تقدير تاريخي پديدارشناسي متضمن اين دو مطلب باشد: پديدارشناسي ارجاع و تحويل ساده (طبيعي) هستيشناسي است، يعني بازگشت به تقويم و تاسيس جدي حس و ارزش و بازگشت به فعاليت حيات كه از طريق علائم خود به طور كلي حقيقت و ارزش را به وجود ميآورد. اما در عين حال، بيآنكه به سادگي با اين اقدام هم عنان شود، عامل ديگري ضرورتا مابعدالطبيعه رسمي حضور را تاييد (مطرح) خواهد كرد و پيوستگي و ارتباط پديدارشناسي را با هستيشناسي قديم نشان خواهد داد. در اينجا ما توجه خود را به اين پيوستگي معطوف داشتهايم.
البته هوسرل خود علت اين جهتگيري به جانب «مابعدالطبيعه حضور» را هيچگاه بيان نكرده است، منتها در ضمن تعاليم او در كتاب «معاني» ميبينيم كه وجود به نحو حضور مطرح شده و همين حضور است كه لحظه شناختشناسي و مابعدالطبيعي در تفكر او را تشكيل ميدهد و نظريه اساسي موسس بر شهود هوسرل بر اين پايه بايد فهم شود. به علاوه، مطالب مهم تفكر هوسرل، يعني شهود ذوات، تعليق مبتني بر پديدارشناسي، افاده معني، بداهت و... جملگي با ابتنا بر اين مفهوم قديمي است كه معني پيدا ميكنند. اين معنا، به تعبير ديگر در واقع تقدم مابعدالطبيعي و شناختشناسي حضور است.
هوسرل خود با توصيفات و تحليلات پديدارشناسانه بسيار مشهوري، مفهوم تقدم مابعدالطبيعي حضور را مورد مداقه قرار ميدهد. از جمله اين توصيفات و شايد از مهمترين آنها مسائل مربوط به زبان، زمان و موضوعيت نفساني متقابل است. در اين رساله به اين مسائل به طور مستقيم و مستقل نميپردازيم و توجه خود را صرفا به بحثالمعرفه در نظر هوسرل و ارتباط آن با «مابعدالطبيعه حضور» و نيز ارتباط آن با معانياي چون «شهود و ذوات» و «تعليق مبتني بر پديدارشناسي» و «وجهه روش شناختي در تفكر هوسرل» و «بداهت» و از همه مهمتر معني «حيثالتفاتي» معطوف خواهيم داشت. اما اين امر نبايد نظر اهميت و توجه ما را از مسائل ديگر در تفكر او زبان، زمان، حقيقت، موضوعيت نفساني متقابل و... باز دارد. با اندك تاملي در تاريخ فلسفه در سالهاي بعد از جنگ جهاني اول، به خوبي دريافته ميشود كه اين مسائل همواره از مسائل عمده تفكرات فلسفي بوده است. اما قبل از ورود به اين مباحث، لازم است در ابتدا وجهه روششناختي تفكر هوسرل را بيان كنيم و سپس به تعاليم فلسفي و مبادي تفكر او و نيز لواحق و نتايج آن بپردازيم.
وجهه روش شناختي پديدارشناسي
در اينجا ابتدا بايد روشن كنيم كه مقصود ما از «وجهه روش شناختي» در تفكر هوسرل چيست. «روششناسي» را معادلي براي كلمه «متدلوژي» قرار دادهايم:
اين لفظ خود از الفاظ يوناني (در امتداد) و (طريق و راه) اخذ شده است. از طريق ديگر در تركيب «متدلوژي» لفظ «لوگوس» به كاررفته است. از اين رو، روششناسي (متدلوژي) از لحاظ لغوي نحوي «لوگوس» است. بنابراين، معناي آن در واقع «كلامي است در مورد رفتن در امتداد راه (صحيح).» از اين رو روش نحوي رهسپاري در حوزهاي بهخصوص است كه در واقع تنظيم و تنسيق افعال و هماهنگ ساختن عينيتها است. روششناسي نظريه مربوط به روشهاست.
بسته به اينكه يك روش در چه قلمرويي (حوزهاي) مورد استفاده قرار ميگيرد، انحاي مختلف روششناسي وجود دارد. ممكن است در مسائل خاصي روش «تعليم و آموختن» لازم باشد و در مسائل ديگري روش زهد و ارتياض به كار رود. به هر تقدير، انحاي مختلف روششناسي را به دو دسته منقسم ميگيرند؛ اول: روششناسيهايي كه در آنها افعال جسماني مورد بحث قرار ميگيرد دوم: روششناسيهايي كه در آنجا افعال عقلاني منظور نظر واقع ميشود.
در بحث از روش پديدارشناسي ادموند هوسرل ما صرفا با مورد دوم سروكار پيدا ميكنيم و از ميان انواع روششناسيهايي كه به افعال عقلاني ميپردازند توجه خود را تنها به «روشهاي تفكر» معطوف ميداريم. مساله اين است كه براي ورود به تفكر درست بايد به چه جهتي متوجه باشيم؟ روششناسي در اين صورت، «علم تفكر صحيح» است كه با نحوه تحصيل دانش ارتباط پيدا ميكند و به بيان ديگر راه كسب دانش و فهم مطلب را نشان ميدهد.
در اينجا بايد متذكر اين نكته مهم بشويم كه وقتي اصطلاح «روششناسي» به كار ميرود بيشتر از آن «روش نيل به علوم جديد»مراد ميشود. روششناسي در اين معنا با عزل نظر از ذوات و ماهيات و حتي نفي آنها ملازمه دارد و در آن تنها به ظواهر امور اقتصار ميشود. در اين «روششناسي» نحوه رهسپاري براي نائل آمدن به قوانين معيت يا مقارنت يا توالي و تعاقب يا تقدم و تاخر اين ظواهر كه همان فنومنها در معناي هيومي است بيان ميشود. اين روششناسي اگر در تفكري غالب آيد، ناگزير با نفي ذوات و ماهيات و از اين طريق با نفي فلسفه و تفكر فلسفي ملازمه دارد. اين وجهه نظر فلسفه را در خدمت علم ميآورد و به همه چيز صورت علوم جديد ميدهد. هوسرل در برابر اين وجهه نظري كه آن را «مذهب اصالت علم» ناميدهاند ميايستد و روش «پديدارشناسي» او نهتنها با اين معناي روششناسي كه متفرع از مذهب اصالت علم است ملازمه و مناسبتي ندارد بلكه او در صدد آن است كه با احياي ذوات و ماهيات، اين نحوه تفكر مبتني بر مذهب اصالت علم را به كناري نهد و در فلسفه قديم رسوخ نمايد. به علاوه تفكر هوسرل را نبايد در حد تنها يك روش تقليل داد و آن را به مصرف يك روش- هر نوع روشي كه باشد – تحويل نمود. در واقع روش پديدارشناسي اگرچه سهم مهمي در تفكر او دارد اما صرفا مدخلي است براي ورود به حوزه تفكرات وآراي اصلي او كه تقريبا تمام مباحث و مسائل فلسفي از قبيل بحثالمعرفه، هستيشناسي، اخلاق، هنر، زيبايي و... را دربرميگيرد
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 290]