واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: منبع کتاب: بعد ناشناخته نویسنده: دکتر محسن فرشاد فصل ششم: تجارب باارزش چند دانشمند چاپخانه : اقبال سال انتشار: 1361
در سال های 1343 تا 1347 که من به دانشکدۀ حقوق دانشگاه تهران می رفتم یکی از استادان معروف ما که امکان هیچگونه کذب در گفتۀ او نمی رفت یکی از خاطرات زندگی خود را در باب تجارب ماوراء روحی چنین بیان داشت:
"یکی از روزهای بهاری سال 1332 که من نمایندۀ مجلس شورای ملی بودم, نزدیک مجلس در میدان بهارستان از اتوموبیل پیاده شدم و آهسته به طرف در بزرگ آن به راه افتادم. جوانی ناشناس به من نزدیک شد و گفت آقا بنده عرضی داشتم .من هم ایستادم تا او حرفش را بزند.ناگهان چاقویی کشید و چنان بر من فرود آورد که من درجا از هوش رفتم و فقط یادم میاید که گفتم آخ و بر زمین افتادم . لحظه ای بعد دیدم جسدم افتاده و عده ای دور آن جمع شده اند و خود من در حالیکه کناری ایستاده بودم داشتم آنرا نظاره می کردم و حالم نیز بسیار خوب بود و همه چیز را می دیدم و تمام صداها را می شنیدم. بعد کم کم گویا حس کردم باید به بدنم برگردم به طرف جسدم رفتم و مثل اینکه وارد آن شده باشم دوباره زندگی عادی را به دست آوردم , در همین موقع بود که مرا به بیمارستان بردند.
این گفتۀ یکی از اساتید دانشگاه بود که از بردن نام او خودداری می کنم, اما تجربۀ او یک تجربۀ ماوراء روانی و روحی بود که نشانۀ استقلال " من" یا روح و یا انرژی حیاتی ماست. این تجربه را "خروج از بدن" و آزاد شدن من یا به عبارت روحیون خروج بدن ستاره ای از بدن فیزیکی می نامند.در ایران چون تحقیق در امور علمی راه درازی را نپیموده است چه برسد به امور روانی و پدیده هایناشناخته .این مسایل را یا معجزه می دانند یا با تردید و انکار حرف گوینده را گوش می کنند. اما وقتی مسئله تحقیق علمی و شناخت علل اشیاء و امور مطرح باشد دیگر معجزه و شیاطین و غیره مفهومی ندارند و باید علت آنرا معلوم ساخت.در کشورهای پیشرفته صنعتی برخلاف ایران دربارۀ این مسایل تحقیقات فراوان شده است و بالاجبار برای اثبات نظریۀ خود از آنها سود خواهیم جست.
امروزه مسئلۀ دنیای ناشناختۀ روح و زندگی پس از مرگ یا به قول یعضی نویسندگان حیات بعد از حیات, دیگر یک اعتقاد مذهبی صرف نیست بلکه یک واقعیت عینی و علمی است که انسان بایدهمچون مکانیزم سلول های خود آنرا بشناسد. روح و دنیای پس از مرگ به متافیزیک تعلق دارد که امروزه علم فیزیک سعی در مطالعۀ آن دارد.مسئله ماهیت و مکانیزم روح در حقیقت متن اصلی متافیزیک است و موضوعات دیگر هم از متفرعات آنند.
امروزه روح به عنوان یک شیی قابل مطالعه مورد تجزیه و تحلیل علم فیزیک قرار گرفته است. زیرا روح و ماده آنچنان درهم آمیخته اند که مطالعۀ یکی بی دیگری برای فیزیک ممکن نیست.(1) گذشته از علوم دقیقه , تجربیات بسیاری از پزشکان و روان شناسان در این مورد ارزنده می باشد.
ما یکی از تحقیقات با ارزش پزشک مشهور آمریکایی دکتر مودی Moody دربارۀ زندگی پس از زندگی را به عنوان سندی از استقلال جهان روانی انسان عرضه می نماییم. وی در کتاب " زندگی پس از زندگی" ( چاپ آتلانتا 1975) چنین می نویسد:
"آیورپاتر" مهندس تلفن با موتور سیکلت خود تصادف سختی نمود. در حالیکه بیهوش بود او را به بیمارستان رساندند.پس از اینکه معالجه شد روزی به دکتر مودی گفت : وقتی مرا به بیمارستان رسانده و روی تخت عمل خواباندند من دیدم روی بدن خود شناور شده ام و شعله ای نورانی اطراف مرا فرا گرفته است .من شروع به بالا زفتن کردم تا به یک باغ مصفا در سرزمینی آرام رسیدم. از دور سلسله جبالی آبی رنگ به چشم می خورد . پاتر در لحظه تصادف 26 سال داشت و از تجربه خود به عنوان یک احساس عالی یاد می کرد ونمی خواست آن را رها کند . او می گفت که در آن هنگام پدرش را که در یک تصادف رانندگی کشته شده بود دید و به پاتر امر کرد که فورا" به زمین مراجعه کند و به زندگی خود ادامه دهد زیرا مادر و خواهر او به وی احتیاج دارند .پاتر بر خلاف میلش به روی زمین مراجعت کرده و به زندگی خود ادامه داد.و بعد از اینکه چشمانش را باز کرد دید که مادر و خواهرش کنار تخت ایستاده وگریه می کنند , در حالیکه پزشک معالج قبلا او را مرده قلمداد نموده بود. چه تاثیری این واقعه بر زندگی پاتر که اکنون 48 سال دارد گذاشت؟ تاثیر به قدری زیاد بود که پاتر می گوید دیگر هرگز از مرگ هراس ندارد و تنها هم و غم او انجام آن چیزهایی است که در زندگی از او خواسته شده است.
دکتر ریموند مودی 150 مورد از این موارد را جمع آوری کرده است. وی می گوید اشخاصی که خروج از بدن و زندگی پس از مرگ را تجربه کرده اند, ماحصل وقایع خود را در اختیار روزنامۀ "آفتاب" چاپ لندن گزارده که آن نیز آنها را اتشار داده است. احساس شناور شدن روی جسد, ملاقات با والدین در گذشته , اصل تحقیقاتی است که به وسیلۀ دکتر مودی انجام پذیرفته است.
دکتر مودی از چهرۀ مرگ تابوی نقاب برداشته است, زیرا بسیاری از افراد جرات بیان تجربۀ خود را ندراند یا کسی آنها را باور نمی کند یا فکر می کنند دیوانه شده اند که چنین چیزی را می گویند.اما با انتشار عقاید این همه زن و مرد دری جدید به روی مردم باز شده است.
دکتر مودی با انتشار کتابش, زندگی بعد از زندگی ( آتلانتا 1975) سفر بسیار نمود. با هزاران نفر صحبت کرد و برای آنان نه تنها جنگی از داستان های زیبا تعریف کرد بلکه رقه ای از امید و اطمینان در دل آنان روشن نمود. نویسنده آنچنان امیدی به مردم داده که تاکنون سابقه نداشته است. این کاملا" درست است زیرا وقتی انسان بفهمد که با مرگ همه چیز تمام نمی شود و در آن دنیا سعادت و آرامش در اختیار اوست و تنها قاضی وی وجدان درست اوست, زندگی برایش مفهومی عالی تر و والاتر خواهد یافت. و عقل و خرد را باارزش ترین چیز خواهد دانست زیرا می داند که تنها این دو چیز به عنوان دو جوهر پایدار تعیین کنندۀ شخصیت دائمی او خواهند بود و بی دلیل نیست که ادیان بزرگ اعمال انسان را در دنیای دیگر علت خوشبختی یا بدبختی می دانند.
این پزشک در کتاب خود می نویسد:" من از لحاظ علمی چیزی را ثابت نکرده ام. من فقط داستان های مردمی را جمع آوری کرده ام که از لحاظ کلینیکی مرده اند. هر چه بیشتر داستان های آنان را گوش می کنم بیشتر معتقد می شود که بعد از مرگ زندگی وجود دارد. البته خود من هم نسبت به این موضوعات پیش داوری هایی دارم. دلم می خواهد باور کنم که یک زندگی پس از مرگ وجود دارد و این در داوری من و جمع آوری این داستان ها موثر است.(2)
وقتی دکتر مودی در برابر جامعۀ تحقیقات روانی آمریکا سخن می گفت حداقل دوازده نفر از دانشمندانی حضور داشتند که بخش اعظم عمر خود را صرف مطالعۀ مسئلۀ بقای شخصیت انسان پس از مرگ کرده بودند, اما تحقیقات دکتر مودی فوق مطالعات آنان بود.
یکی از تحقیقات دکتر مودی دربارۀ مردی بود که صاعقه برای مدتی او را فلج کرده بود. نام این مرد دانیون برینکلی می باشد که در روزنامۀ واشنگتن پست در 27 مارس 1977 خاطرات خود را چنین می نویسد:
"آیورپاتر" مهندس تلفن با موتور سیکلت خود تصادف سختی نمود. در حالیکه بیهوش بود او را به بیمارستان رساندند.پس از اینکه معالجه شد روزی به دکتر مودی گفت : وقتی مرا به بیمارستان رسانده و روی تخت عمل خواباندند من دیدم روی بدن خود شناور شده ام و شعله ای نورانی اطراف مرا فرا گرفته است .من شروع به بالا زفتن کردم تا به یک باغ مصفا در سرزمینی آرام رسیدم. از دور سلسله جبالی آبی رنگ به چشم می خورد . پاتر در لحظه تصادف 26 سال داشت و از تجربه خود به عنوان یک احساس عالی یاد می کرد ونمی خواست آن را رها کند . او می گفت که در آن هنگام پدرش را که در یک تصادف رانندگی کشته شده بود دید و به پاتر امر کرد که فورا" به زمین مراجعه کند و به زندگی خود ادامه دهد زیرا مادر و خواهر او به وی احتیاج دارند . پاتر بر خلاف میلش به روی زمین مراجعت کرده و به زندگی خود ادامه داد.و بعد از اینکه چشمانش را باز کرد دید که مادر و خواهرش کنار تخت ایستاده وگریه می کنند , در حالیکه پزشک معالج قبلا او را مرده قلمداد نموده بود. چه تاثیری این واقعه بر زندگی پاتر که اکنون 48 سال دارد گذاشت؟ تاثیر به قدری زیاد بود که پاتر می گوید دیگر هرگز از مرگ هراس ندارد و تنها هم و غم او انجام آن چیزهایی است که در زندگی از او خواسته شده است.
یک مورد دیگر داستان زن حامله ای است که بیمار دکتر مودی بود و در هشت ماهگی بارداری خود دچار بیماری سختی شد.در بیمارستان اجبارا" خواستند بچه ی او را به دنیا بیاورند . خون بسیاری از بدن زن بیمار رفت , به طوریکه تمام کادر درمانی وی اعلام خطر نموده و پزشک وی نیز قطع امید کرد . زن بیمار که خود نیز پرستار بود احساس خطر نمود و بعد در کوما فرو رفت . بعدها که این زن سلامتی خود را باز یافت برای دکتر مودی چنین تعریف نمود :
"وقتی به حالت اغماء افتادم خود را در قایقی روی نهر بزرگ دیدم .از دور روی آب تمام عزیزان از دست رفته ی خود را دیدم .مادر , پدر ,خواهر و سایر دوستانی که قبلا" فوت نموده بودند .چهره ی آنها را درست مانند دوران زنده بودنشان می توانستم ببینم. آنها مرا صدا می کردند که به طرف آنها بروم ولی من به این بهانه که قادر نیستم نمی رفتم . "
چیزی که در این تجربه ی فوق بدنی جالب است این است که در همان لحظه که زن بیمار با عزیزان مرده ی خود ملاقات می نمود , پزشکان و پرستاران خود را می دید که اطراف او حلقه زده و سعی می نمودند که او را نجات دهند .بیمار چند بار تلاش کرد که به دکتر بگوید نگران نباشد زیرا او نمرده است اما کسی صدای او را نمی شنید . ناگهان , روی تخت عمل , بدن خارجی و روح با جسد بی جان وی یکی شده و او به هوش آمد.
موارد یاد شده موجب جلب نظر بسیاری از محافل علمی آمریکا به کارها و تحقیقات دکتر مودی شد .مجله اخبار پزشکی که توسط جامعه پزشکی آمریکا منتشر می شود از دکتر الیزابت کوبلر راس درخواست کرد که نقدی بر کتاب دکتر مودی بنویسد. نقد و بررسی دکتر راس تحت عنوان "مرگ ,و بحث از زندگی "انتشار یافت.او در نوشته خود تائید نمود که به تجربیاتی از همین قبیل برخورد نموده است.منتقد کتاب از نویسنده ی آن به عنوان کسی که راهگشای حل معمای زندگی پس از زندگی است یاد کرده و زحمات او در این راه را ستوده است.
دکتر راس کنفرانس های زیادی را در آمریکا از پزشکان, پرستاران و بیماران ترتیب داد تا تجربیات آنان را در این زمینه جمع آوری نماید. او در کتاب خود می نویسد:
"با توجه به گسترش تحقیق درباره مسائل روانی و کتابهای زیادی که درباره ی مردگان انتشار می یابد , بسیار جای خوشوقتی است که ببینم یک پزشک که در عین حال دانشمند نیز هست شهامت به خرج داده و تجارب کسانی که مرگ را از نزدیک دیده اند بررسی نموده و راه آنان را روشن نماید.دکتر مودی ترس اشخاص را از مرگ و لحظه ی پایان زندگی از بین برده است."
دکتر راس عقاید خود را چنین توصیف می کند :
"انسان فقط یک بدن فیزیکی نیست , بلکه دارای ابعاد پنهانی بسیاری است که ما در حال کشف کردن آن هستیم."(3)
به زعم عده ای این ابعاد پنهانی انسان موضوع تحقیق فلاسفه , دین شناسان و ادیان توحیدی در طی قرن ها بوده است.وما فقط از اواخر قرن نوزدهم به طور علمی به آن پرداخته ایم .تحقیقات دکتر مودی مسلم و صحیح بوده و او توانسته منافع عمومی را در راهی بیندازد که هیچ محقق دیگری سابقا" این کار را نکرده است .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 235]