واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: ایران؛ مبهوت ماندهایم و به جملاتی که از دهان آقا رضا خارج میشود گوش میکنیم. آقا رضا دوست نویسنده ما است که در چند سال اخیر، رمانهایش در بازار کتاب مثل بمب صدا کرده و ظرف یک سال رکورد چاپ را شکسته است.
آقا رضا داستان جدیدی برایمان تعریف میکرد. داشت از آقا مهدی- یا به قول خود آقا رضا، مهدی ترکه- حرف میزد که در امارات چه دفتر و دستکی دارد؛ کسی که لیگ حرفهای امارات را سازماندهی کرده و اغلب تیمهای بزرگ اروپایی در تعطیلات ژانویه توسط او به دبی آورده میشوند. از انتقال بزرگش به بایرن حرف میزد و تعریف میکرد که چطور فرانک ریبری را در یکی از همین سفرهای ژانویهای به بایرن برد.
رئال و میلان را به دبی می آورد اما با ایرانیها کار نمی کند که نمی کند؛ حالا چرا؟ توضیح می دهم. مبهوت ماندهایم و به جملاتی که از دهان آقا رضا خارج میشود گوش میکنیم؛ بحث به افشین قطبی میرسد. آقا رضا یکدفعه میگوید: «مهدی ترکه زنگ زد به من سلام و احوالپرسی نکرده، کلی بد و بیراه به من گفت.
پشت تلفن داد میزد که من دیگر با ایرانی جماعت کار نمیکنم. ایرانی جماعت قاعده بازی را بلد نیست و همه چیز را خراب میکند!»
حالا داستان از چه قرار است؛ آقا مهدی که از بچههای فارغالتحصیل دانشگاه شریف است، در دبی برو بیایی دارد و در باشگاههای اماراتی اعتبار فراوانی پیدا کرده. از طریق یک واسطه با افشین قطبی آشنا میشود که پس از قهرمانی با پرسپولیس و جدایی حبیب کاشانی، بدون تیم مانده و به خاطر مشکلات همسرش میخواهد در دبی بماند اما دلش در تهران و پیش پرسپولیس گرفتار است.
آقا مهدی از سر رفاقت، با مسوولان النصر صحبت میکند تا افشین قطبی با رقمی نه چندان بالا- چیزی حدود 300 هزار دلار- مدیر فنی این باشگاه شود. قطبی در آستانه امضای این قرارداد است اما ته دلش آرزو میکند که به ایران برگردد و حتی بارها به مهدی میگوید: «حاضرم با نصف رقم النصر برگردم و دوباره پرسپولیس را بگیرم.»
در این گیر و دار یک دفعه آقای مصطفوی مدیرعامل جدید پرسپولیس میشود. داریوش خان با آن سن و سالش و البته دوری چند ساله از فوتبال حرفهای، دنبال قطبی میگردد و برای آنکه نزد هواداران محبوبیت به دست بیاورد و ماجرای استقلالی بودنش را به حاشیه براند، سراغ قطبی می رود. او که متوجه شده قطبی در آستانه امضای قرارداد با النصر است، برای آنکه مبادا این مربی از دستش بپرد، یک پیشنهاد نجومی جلوی او میگذارد، غافل از اینکه قطبی با نصف رقم النصر حاضر است دوباره برگردد. به عبارتی از هول حلیم می افتد توی دیگ.
ظاهرا پیشنهاد مصطفوی 2 برابر رقم النصر بوده و قطبی که این داستان را میبیند، کمی ناز و ادا درمیآورد و باز هم رقم را بالاتر میبرد و سرانجام به پیشنهاد النصر پشت میکند و دوباره سرمربی پرسپولیس میشود. حالا آقا مهدی که برو بیایی در دبی داشته، حسابی عصبانی است و هیچکس را جز آقا رضا- دوست نویسنده ما- پیدا نکرده تا درد و دلهایش را بگوید. بگذریم؛ آقا رضا داستان قطبی را تعریف نمیکرد بلکه ناآگاهی و غیرحرفهای بودن مدیران فوتبالی را توضیح میداد که به داستان قطبی رسید. از این دست اتفاقات کم نیست.
مثل ماجرای تمدید قرارداد با قطبی که عرف جهانی و بازار مربیان در آن لحاظ نشده است. وقتی به سیاهه قراردادهای مربیان شاغل در جام جهانی نگاه میکنیم، دو به شک میمانیم آیا مسوولان فدراسیون فعلی هم مثل مصطفوی دستپاچه شدهاند و این دو جمله معروف «دو کره را مثل کف دستم میشناسم و قهرمان جام ملتها میشویم» خامشان کرده است؛ اگر اینگونه باشد که دستتان درد نکند اساتید.
مصطفوی پیر بود، از شما جوانهای باتجربه المپیک دیده و استخوان خردکردههای لهجهدار بعید است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 223]