واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: پيام مولانا براي انسان امروز
اين سر بزرگ و اصيل و عميق را به يادگار نهاده كه ساحتهاي وسيع تر، عوالم گسترده تر، دنياهاي پهناورتري را براي ما آشكار مي كند، ما را از اين حبس ، از اين محدوديت از اين زندان مي رهاند و بانگ آزادي و سرود دلپذير رهايي را درگوش ما به ارمغان مي آورد.مولوي رازهاي بزرگي را برملا كرده و پرده هاي آسمان را به روي ما باز كرده و نردبان آسمان را در مقابل ما استوار نمود. صحنه هاي زيبايي رابراي انسانهاي پس از خودش آشكار كرد. به ما گفت كه :
تو درون چاه رفتستي زكاخ
چه گنه دارد جهانهاي فراخ
به ما گفت رنج اساسي بشر عمدتا به دليل افتادن در دام محدوديت و بر مركب نفس سوارشدن است . در صندوق انانيت خود حبس شدن است . چشم درون را بستن ، حقيقت را نيافتن است . اشاره كرد اگر چشم درون خويشتن را باز كنيم قدري رياضت بكشيم. قدري از تمايلات ناصواب خود دست بكشيم . سختي و بلا بكشيم و درد كشف حقيقت در سينه بپرورانيم ، آنگاه صحنه هاي بس زيبايي در مقابل ديدگانمان آشكار خواهد شد.
تو درون چاه رفتستي زكاخ
چه گنه دارد جهانهاي فراخ
شايد اين مهمترين كاري بود كه مولوي در مورد ما انسانها انجام داد. پيام او، كلام او، مثنوي او،ابياتي كه او از خود به جاي گذاشت . اين سر بزرگ و اصيل و عميق را به يادگار نهاده كه ساحتهاي وسيع تر، عوالم گسترده تر، دنياهاي پهناورتري را براي ما آشكار مي كند، ما را از اين حبس ، از اين محدوديت از اين زندان مي رهاند و بانگ آزادي و سرود دلپذير رهايي را درگوش ما به ارمغان مي آورد. اما از اينكه بگذريم من تصور نمي كنم امروز خصوصا ايران عزيزخودمان ميان نسل دانشجو، محقق ، پژوهشگر كساني كه هنوز ذوق و درد ديني درونشان هست و از دين جاذبه مي گيرند و از اين گرمي مي گيرند بسيارند. شايد مولوي يكي ازكارهايي كه براي ما در همين دوره بخواهد انجام بدهد، اين است كه ديده ما را، عقيده ما را، باورهاي ما را تصحيح كند، ما مي توانيم به جرأت تمام ، با اطمينان تمام با قوت تمام ، باورخودمان را در مقابل مولوي آفتابي كنيم ، آن وقت آرايشي كه او به ما خواهد داد، تصحيحي كه او خواهد كرد، قلم نقدي كه مولوي در دست خواهد گرفت، بسيار، بسيار، در باور ما تأثيرخواهد گذاشت و صد درصد وقتي افكار ما عوض شد، انديشه ما عوض شد، آن وقت رفتارما، سلوك ما و اخلاق ، سخت تحت تأثير اين تغيير قرار خواهد گرفت شايد مهمترين كاري كه در همين باورهايمان بايد در مقابل مولوي آفتابي كنيم خداي مولوي است . خداي مولوي ،خدايي است كه مولوي از او به دليل وجود في نفسه او لذت مي برد.به دليل لحظات خوش وخرمي كه با او سپري مي كند مولوي لذت مي برد و مولوي به خدا به عنوان وسيله اي براي رسيدن به يك حقيقت عالي تر هرگز نگاه نمي كند. اينقدر اين وجود زيباست ، دلنشين است ، اينقدر خلوت در كنار خداوند براي مولوي شخصيت آفرين است كه همواره ذهنش رامعطوف كرده به اين نكته مهم كه نفس ديدن او، نفس تماشاي او، خارج از هر مرزي ، خارج ازهر مسئله و رنجي براي مولانا زيباست . خداي او مانند خدايان ما نيست . خدايي نيست كه مادر تعاليم گذشته خودمان ، در سنت ها در تعليم هاي گذشته و آموزش هايي كه پيشينيان به ماداده بودند منطبق باشد. خالق او خالق همه زيبايي هاست ، خداي سختگيري نيست او بسيارمهربان است خداي كريمي است كه دائما مي بخشد و لطف مي كند.خداي مولوي خداي محبوبي است ، خداي خشني نيست كه منتظر بهانه اي از ما باشد تا گريبان ما را بگيرد وعذابمان بدهد. در دستگاه ذهني مولانا قهر خداوند معطوف به كافراني است كه عمدا ازحقيقت روي برگردانده اند و حاضر نيستند حقيقت را دريابند. چشم درون خودشان را كوركرده، گوش درون را كر كرده اند. شايد عذاب معطوف به چنين انسان هايي است . آن هم نه عذابي كه خداوند به آنها بخواهد تحميل كند، عذابي كه زاييده برخوردها، تصميم ها،انگيزه ها و انديشه هاي غلط آنهاست . خداي مولوي خدايي است كه با بهانه اي آدمي را لبريز رحمت بي پايان خود مي سازد.
هم نظري ، هم خبري ، هم قمران را قمري
هم شكر اندر شكر اندر شكري
اين تصويري است كه مولوي از خداوند مطرح مي كند چقدر فاصله دارد با آن تلقي كه ما ازخداوند داريم ما به فرزندانمان ما در مراكز آموزشي ، مدارسمان تصويري از خداوند، مطرح مي كنيم كه معمولا خداي ترسناكي است به همين دليل غالبا رفتار ما در عرصه هاي ديني رفتار خشونت آميزي است ، رفتاري است كه با تحمل سازگاري كمتري داريم . با مداراسازگاري كمتري داريم . تحمل ، مدارا، صبر. از يك جهت برمي گردد به نوع خدايي كه مامي پرستيم . مولوي را نگاه كنيد، اينقدر آزارش مي دادند ولي خيلي راحت تحمل مي كرد اصلا ويژگي عارفان اين وسعت صدر است ، اين باطن گسترده عارفان است .
دكتر ناصر مهدوي
سه شنبه 7 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 449]