واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: انديشه - دكان سرگرمي نود
انديشه - دكان سرگرمي نود
محمدرضا جعفري:چهارشنبه هفته گذشته (يكم آبانماه) بخش اول اين مقاله را خوانديد. آنچه در پي ميآيد بخش دوم و پاياني آن است:
برنامه تلويزيوني نود، بخشي از سيستم سرگرمي عمومي است با تمام مشخصات آن و نظرسنجي آن، در حكم دستگاههاي بخت و اقبال كازينوهاي فرنگي. سرگرمي، با جداكردن خود از كليت اجتماعي، دست به كار بازياي ميشود كه در آن فرد در يك فرآيند سرگرمكننده اما موجه و بهظاهر مهم جلب ميشود و با بيرونراندن هر آنچه كه در ذهن و روانش باعث رنج و درد ميشود، خود را به مرحله كيف و لذت ميرساند. سرگرمي با اين راندن درد است كه شادي را در پي ميآورد نه با حل آن. فرد از اين طريق سرحال ميشود و با حصول كيف از طريق سرگرمي، خود را براي حضور مجدد در زندگي واقعي آماده ميكند. سرگرمي او را از زندگي ميگيرد با اميدها و ميلاش به لذت بازي ميكند و دوباره به زندگي روزمره پساش ميدهد تا در بطن كليت اجتماعي، وظيفه محوله را انجام دهد. سرگرمي بزك واقعيت موجود است كه در خيال تا مرز تحقق پيش ميرود اما ناكام، مهياي دور ديگري از بازي ميشود. 90 از پس اين نقش به خوبي برميآيد. بيداربودن تا نيمههاي شب و بحثهاي روزهاي بعد نشان ميدهد، 90 هم در كسب لذت و هم در تحريف واقعيت موجود، موفق بوده است. 90 اين توهم را كه «به مسائل مهم ميپردازد» و اين توهم را كه «كاري در رفع مشكلات انجام ميدهد»، با اين تصور كه بالاخره اين كار انجام خواهد گرفت، گره ميزند تا بينندگان را بهمثابه يك كل منتظر نگه دارد، و اين كل در پاي تلويزوين مدام منتظر ميماند تا اتفاقي بيفتد و به ناگهان، هيچ اتفاقي نميافتد! همهچيز موكول ميشود به بعد، به آيندهاي كه شايد در آن، اتفاقي در پاي تلويزيون و در برنامه 90 بيفتد. اما نكته اين جاست: هيچ اتفاقي در شرف افتادن نيست.
مسئله مركزي همين نيفتادن اتفاق است. همين انتظار براي اتفاقي كه نخواهد افتاد. در 90 همه اجزا دستبهدست هم ميدهند تا در روندي يكسان با فرازونشيبهايي هدايتشده كه از حد خاصي پيشتر نميرود، داستاني رقم بخورد كه بيننده را تا انتها با خود همراه كند، بدون اينكه در عينيت ماجرا تغييري پديد آورد. 90 براي حدود دو ساعت مردم را از يك فعاليت اجتماعي در يك سازمان اجتماعي مبتني بر كار كه بهطور فزايندهاي با ناكارآمدي و نارضايتي از آن مواجه است، جذب كند و آن را در برنامه و روندي ادغام كند كه عملا به هيچ كجا نميانجامد. 90 ذهن و روان مردم را در اختيار ميگيرد تا آن را با چيزي پر كند كه هيچ آسيابي را نميگرداند. 90 به شكل كامل يك سرگرمي بدل ميشود كه قرار است جاي همهچيز را بگيرد و خلاهايي ديگر را پر كند آن هم نه از مشاركتي به ظاهر اجتماعي يا در هماهنگيهاي به ظاهر خودانگيخته در مجامع عمومي. 90 همه را در خانه در كنار چاي و ميوه و تخمه، در حال لمدادن سرگرم ميكند. 90 خواب را با سرگرمشدن يكي ميكند تا در معجوني وهمآلود، فرد با چشماني پفكرده پيگير ماجراهايي باشد كه او را از يك كليت بيمار دور ميكند، ذهناش را از درد و رنج كار و گراني را با خود به سرزمين دعواها و مشاجرههاي زرگري ميبرد. با اين ديد، دعواها و فحشها و سنگاندازي بازيكنان و تماشاچينماها تمامشدني نيست؛ چهكه در فرآيند سرگرمشدن، همچون كمدي بزنبكوب يا جنگ گلادياتورها عمل ميكند.
نود حقيقت را افشا نميكند بلكه آن را در نماهاي خود از يك مسابقه جنجالي يا بهجنجالكشيدهشده به صورت تكهتكه توليد ميكند. تمام حقيقت همين چيزي ميشود كه ميبينيم نه آنچه در پس پشت ماجرا پنهان مانده است. فرد سوژهزداييشده در يك ساختار اجتماعي، پاي تلويزيون و برنامه 90 چنان از خود بيگانه ميشود كه خود را با رنگ و چهره تيمها و بازيكنان محبوب خود، يكي ميكند. هويت تيمهاي رنگي درون فرد نفوذ ميكند، هويت خود را به او ميدهد. فرد ايزولهشده در اجتماع كه به صورت مكانيكي و برحسب منافع مالي و موقعيت اجتماعي با ديگري در ارتباط است، در خانه و بعد در ورزشگاهها و خيابانها در زير هويت صوري قرار ميگيرد كه به او حس شخصيت و صاحب سبكوسليقه بودن ميدهد، سليقهاي كه از قبل او را انتخاب كرده است.
چهرههاي بزكشده بازيكنان ميليوني كه محجوب و با صدايي آرام در برنامه حاضر ميشوند، اگر نميتواند آينده هر فرد ايراني باشد، لااقل ميتواند به تصوري خيالي از آنچه روزيروزگاري ميتوانستيم باشيم بدل شود. ايدهآلي كه اگر در تلاش برنامهريزيشده و هوشمند اجتماعي از طريق كار و تحصيل به دست نميآيد ميتواند در بخت داشتن استعداد يا موقعيتي كه در آن فردْ ديده و گزيده ميشود، به دست آيد. همين كه اين بازيكنان از زمينهاي خاكي سربرآوردهاند، اين شانس و اقبال را پر رنگ ميكند. بخت و اقبال اين چنين به ميدان ميآيد تا هم مرهمي باشد بر آن ايدهآل دستنايافته و هم پردهاي بر ناكارآمدي يك سيستم اجتماعي. 90 مردم را سرگرم ميكند تا هم ايدهآل اجتماعي و فردي آن را در خيال متصور شود و هم دردهاي عميقا اجتماعي آنان را براي ساعتي به فراموشي بسپارد.
هر سرگرمي با هديهاي همراه است. چه آن شعف و نشاطي كه تخليه انرژي و تمدد اعصاب به همراه ميآورد، چه امكان بردن و بهدستآوردن جايزهاي نفيس يا گران. براي مردماني كه جمعپذيري و مشاركت اجتماعي آنها تنها از طريق پيامهاي كوتاه شكل ميگيرد و تنها نقطه اشتراكشان 90 است و تيمي كه به آن عشق ميورزند، اعمال نظر و سوژهشدن حتي براي لحظهاي، تنها از طريق شركت در مسابقه 90 امكانپذير است. بختي كه از اين طريق با احتمال بسيار ناچيز در خانه يا زنگ موبايل را ميزند همان فضاي خالياي است كه از طريق آن يك گشايش يا امكان آن در خلال ديدن اين برنامه مهيا ميشود. همان فضاي خالي كه فرد ميتواند بخشي از ناممكن زندگي واقعي خود را در آن بيابد و پر كند. جايزههاي چند كيلو طلا و چند كيلومتر پول و اين طرفتر، جايزههاي كوچكتر برنامههاي تلويزيوني، بهطور ضمني اين معنا را با خود دارند كه بهطور واقعي و در زندگي بيرون بهدستنيامدنياند مگر با برخوردارشدن از امتيازي خاص، داشتن بخت بلند يا پيمانكاري درون واقعيت موجود، همان كه «يكشبهاش» ميخوانند. و در تقابل با اين وضعيت است كه اين بخت به جديبودن بازي منجر ميشود، به شركت در آن و پيگيري مداوماش. نفع اقتصادي چنين بازياي، از پيش، در درآمد حاصل از پيامهاي بيشمار بهحساب آمده است.
آنچه پس از پايان برنامه و در ابتداي خواب تا هنگام بيداري زودهنگام صبح باقي ميماند، يك خيال راحت است از جدي گرفته شدن از سوي ساختاري كه هيچگاه جديمان نگرفته است. 90 تنها برنامه انتقادي رسانه است تا اين جدي بودن را در عرصهاي كاذب به جريان بيندازد و هدايت كند. تنها در اين عرصه است كه فرد و نظرش و بهاصطلاح منافعاش (كه با منافع باشگاهاش) گره خورده است، بهحساب ميآيد. نظرسنجي فقط در اين مورد به صلاح است نه درباره بسياري حقايق و واقعيات ديگر. و اين حقايق و واقعيات ديگر، زير سايه چند صد ميليوني ستارهها و مديران فوتبال و زدوخوردهايشان رنگ ميبازد و رنگ ميبازد تا آنجا كه نقشي از آن باقي نميماند جز تيزر پاياني نودي ديگر.
دوشنبه 6 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 165]