تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836428241
جشن خانمان برانداز!!!2500 ساله
واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: منبع: روزنامه - شرق
روز ۱۲ اكتبر ۱۹۷۱ (۱۳۴۹) ساعت ۱۱ صبح، زير آفتاب گرم پائيزى در برابر آرامگاه كوروش كبير، بنايى كه تقريباً از ۲۵ قرن پيش تا آن زمان سالم مانده بود. در ميدانگاهى كه به همان مناسبت ساخته شده بود محمدرضا پهلوى خطاب به بنيانگذار امپراتورى اى كه دو هزار و پانصدمين سالگشت ايجادش را گرامى مى داشتند، سخنانى ايراد كرد. او در آن زمان ۵۱ سال سن داشت و در سلامت جسم و روان به سر مى برد. اعتماد به نفس فراوانى داشت و با همان اطمينان در خطابه خود گفت: «كوروش، شاه بزرگ، شاه شاهان، آسوده بخواب ما بيداريم»! مراسمى كه در آن سال بسيارى از شخصيت هاى داخلى و خارجى به همراه خانواده سلطنتى در آن حضور داشتند و همين توهم خود بزرگ بينى باعث شد تا در سالگرد بعدى، جشن باشكوه ترى در تخت جمشيد برگزار كنند. مراسمى كه انديشه برگزارى آن از اوايل سال ۱۳۴۷ مطرح شد. مراسمى كه قرار شد روساى كشورهاى ديگر و روساى جمهورى و پادشاهان سراسر جهان در آن دعوت و حضور داشته باشند. انديشه اى كه شاه به سرعت مجذوب آن شد و به نظر او ايران جايگاهى يافته بود كه هم از لحاظ مالى و هم سياسى مى توانست پذيراى آنها باشد. سطورى كه خوانديد بخشى از خاطرات هوشنگ نهاوندى است. او در زمان پهلوى دوم از رجال سياسى آن دوره بود و براى مدتى وزير آبادانى و مسكن و در اواخر نيز در كابينه مهندس شريف امامى وزير علوم و آموزش عالى بود. او در ضمن رياست دانشگاه تهران و سرپرستى دفتر فرح پهلوى را نيز به عهده داشت. همزمان با شروع موج انقلاب اسلامى، از ايران خارج شد و در فرانسه اقامت گزيد. وى به مدت هفده سال در دانشگاه پاريس با مقام استادى تدريس كرد و در سال ۱۹۹۶ بازنشسته شد.
هوشنگ نهاوندى بعد از خروج از كشور و تدريس و بازنشستگى با توجه به آن كه در روزهاى پايانى رژيم پهلوى يكى از افراد تاثيرگذار بود و نقش پررنگى در دستگاه داشت، خاطرات خود را از آن روزها به رشته تحرير درآورده است. خاطراتى كه با فصل نخستين «كوروش آسوده بخواب، ما بيداريم» شروع و به سرنگونى شاه ختم مى شود. خاطراتى كه مى توان به عنوان يك سند به آن استناد كرد. در اين روزگار خاطره نويسى و خاطرات سازى، نوشته هاى او بعد از خاطرات امير اسدالله علم قابل مطالعه و قابل استناد است. او معتقد است كه موج اعتراض ها از سال ۱۹۷۱ (۱۳۴۹) همزمان با آغاز جشن هاى دو هزار و پانصد ساله شروع و در ادامه مسير خود با انجام اشتباهات بزرگى از سوى دربار در سال ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) به نتيجه رسيد و باعث برچيده شدن تومار سلطنت و پادشاهى محمدرضا در ايران شد. او مى نويسد: «در زمينه برگزارى جشن ها، بررسى ها و نظرسنجى هايى محرمانه از دولت هاى گوناگون انجام گرفت كه پاسخ ها مثبت بود. بنابراين تصميم به برگزارى «جشن هاى شاهنشاهى تخت جمشيد» گرفته شد. اما چگونه بايد از شاهان، روساى جمهورى و شخصيت هاى درجه اول سياسى استقبال و از آنها پذيرايى مى شد؟
شاه بر اين عقيده بود كه بايد اين مهمانان در هتل هايى كه به همين منظور ساخته مى شد جاى داده و از آنان پذيرايى مى شد. هتل هاى كوروش و داريوش در شهر شيراز و نزديك تخت جمشيد بنا شده بودند. اما ناگهان انديشه برپا كردن يك خيمه گاه كرباسى در تخت جمشيد مطرح شد و هدف از ايجاد آن برپا داشتن مجموعه اى از خيمه ها به سبك قديمى و همخوان با عظمت و شكوه كوير پيرامون تخت جمشيد بود. نظرى كه فرح پهلوى را خيلى به خود جذب كرده بود. او كوشيد تا نظر مساعد شاه را هم جلب كند. سازمان هاى امنيتى مخالف پراكنده كردن مهمانانى با آن اهميت در هتل هاى گوناگون بودند. گروهى نيز در دربار بر نظريه خيمه ها پافشارى مى كردند و بالاخره توانستند شاه را راضى كنند. در ظرف يك سال تيم موسسه «ژانسن» به كمك متخصصان و كارگران محلى اين كار عظيم را به انجام رساندند. پديده اى كه مطبوعات بين المللى آن را «اردوگاه ايرانى خيمه هاى طلايى» ناميدند. خيمه گاهى عظيم از ۶۸ چادر موقت بزرگ در مساحتى چهار برابر و نيم ميدان كنكورد پاريس، آماده پذيرايى از مهمان ها بود. اين اقامتگاه موقتى از پارچه هاى صنعتى ساخته شده و بر روى اسكلت بندى چوبى كشيده و بر زيربنايى بتونى كار گذاشته شده بود. چادرهاى ضد آتشى كه در برابر بادهايى با سرعت ۱۰۰ كيلومتر در ساعت مقاوم بودند. همه آنها مجهز به تهويه مطبوع بودند. دهكده اى خيمه اى به شكل ستاره كه در مركز آن خيمه گاه سلطنتى به طول ۳۵ متر قرار داشت. دو خيمه نيز به طول ۶۸ متر و عرض ۲۴ متر براى ناهار و گردهمايى مهمانان قرار داشت كه ديواره يكى از آنها از مخمل سرخ و ديگرى آبى رنگ پوشيده شده بود. در تمام خيمه ها وسايل راحتى با سليقه تمام از بهترين نوع چيده شده بود تا مهمانان خود را در يك قصر واقعى حس كنند. در مورد هزينه ها نيز ولخرجى بسيار شد. موسسه «باكارا» سفارشى براى ساختن چندين هزار قطعه وسايل ميز شام ضيافت بزرگ را به انجام رساند. يك خياط فرانسوى بسيار مشهور ۳۰ دست لباس روز و ۳۰ دست لباس شب براى نديمه هايى كه قرار بود مهمانان را طى سه روز اقامتشان همراهى كنند تهيه كرد. موسسه «اويرى» آتش بازى و جلوه هاى ويژه فواره را برعهده گرفت. آرايشگران مشهور «الكساندر» و «كاريتا» و «اليزابت آردن» سالن هاى آرايشگاهى كه حدود چهل نفر در آن كار مى كردند، برپا كردند. تهيه سرويس هاى قهوه خورى و ملحفه و دستمال ها به موسسات «هاويلند» و شركت «پورتول» واگذار شد. آشپزى و تهيه غذا نيز به عهده رستوران مشهور «ماكسيم» پاريس داده شد، در حالى كه غذاهاى ايرانى از لذيذترين خوراكى هاى مشهور دنيا بود. تنها خوراك ايرانى خاويار بود كه در ميان غذاهاى فرانسوى قرار گرفت. با تمام اين اوصاف اين مجموعه خيمه گاه به صورت يك مشكل اساسى درآمد و بعد از پايان جشن ها هيچكس نمى دانست با آن خيمه گاه و آن همه اشياى گران قيمت و زينت آلاتش چه بكند. حتى نمى شد آن را براى عموم به نمايش گذاشت، زيرا ايرانيان كه از جشن ها بركنار مانده بودند خشمگين بودند. منطقى بود آن را به يك منطقه توريستى ثروتمندان تبديل كنند اما كسى جرأت پيدا نكرد، درهاى خيمه گاه را باز بگذارد. چون نمى توانستند بى دليل آن را از بين ببرند، شهر خيمه اى به محلى ممنوعه تبديل شد كه مردم آن را از دور تماشا مى كردند، شهر ممنوعه كه در شامگاه برگزارى جشن تخت جمشيد تصور چنين وضعيتى براى آن نمى رفت. جشنى كه با استقبال از مدعوين در فرودگاه شيراز كه به همين مناسبت نوسازى اش كرده بودند شروع مى شد. هريك از بلندپايگان بين المللى كه از پلكان هواپيما پائين مى آمد مورد پيشواز يكى از برادران ناتنى شاه يا هويدا قرار مى گرفت. بعد از نواختن سرود ملى و اداى احترام نظامى و تشريفات سوار مرسدس بنز هاى ۲۸۰-ES مى شد كه به اين منظور خريدارى شده بودند. مرسدس هاى كبودرنگ با تهويه مطبوع كه از بولوار پهن ميان فرودگاه و شهر شيراز به سوى تخت جمشيد مى آمدند. در طى مسير، مهمانان از دور موزه «هنرهاى زيباى» شهر، دروازه بزرگ بازار و مسجد وكيل و بناى دانشگاه و كاخ ارم را ديدن مى كردند. سپس شهر را از دروازه قرآن ترك مى كردند. در ورود به تخت جمشيد مورد استقبال شاه و همسرش در برابر پلكان بزرگ قرار مى گرفتند و پس از انجام تشريفات ۱۵ دقيقه اى به چادرهاى خود راهنمايى مى شدند.
فهرست شخصيت هايى كه آمده بودند چشمگير بود. «هايله سلاسى» امپراتور اتيوپى. شاهان و ملكه هاى بلژيك، دانمارك و اردن، پرنس و پرنسس موناكو، وليعهد ژاپن و همسرش، پادشاهان مراكش، نروژ و تايلند و نپال، پرنس «فيليپ ادينبورو» شوهر ملكه انگليس به اتفاق دخترش پرنسس آن كه به نمايندگى از طرف ملكه آمده بودند به همراه همه پادشاهان و اميران شبه جزيره عرب كه علاوه بر اينها حضور شمار زيادى از روساى جمهور و سياستمداران تراز اول كه قدرت و اهميت بيشترى از پادشاه يا جايگاه نمادين داشتند مانند پادگورنى از شوروى، مارشال تيتو از يوگسلاوى، روساى جمهور تركيه و پاكستان و تونس و سنگال همچنين لهستان، ايتاليا، اتريش، سوئيس، آلمان فدرال، هند و چندين كشور ديگر سوسياليست و آفريقايى اما با حضور تمام اين مهمانان جاى دو دوست و متفق ايران در اين جشن ها خالى بود «ريچارد نيكسون» معاون خود «اسپريو آگنيو» را فرستاده بود و ژرژ پمپيدو رئيس جمهور فرانسه با قبول دعوت از ترس تومار روشنفكران چپگراى «سن ژرمن دوپره» نيامده و نخست وزير را فرستاد كه بر سر استقرار وى در چادرها مسئله اى دلگيرانه به وجود آمد كه باعث شد براى مدتى روابط ايران و فرانسه سرد شود.
بعد از استقرار مهمانان در جاهاى تعيين شده صبح روز بعد طى مراسمى رژه تاريخى ارتش انجام شد. سربازان از برابر جايگاه رسمى كه در پاى پلكان بزرگ ورودى كاخ مركزى تخت جمشيد در قالب هاى ارتش ايران باستان با بيرق كاوه آهنگر، سربازان ماد و پياده نظام هاى كوروش و سواره نظام هخامنش رژه مى رفتند. بعد از آنها ناوگان شاهنشاهى نبرد سالامين را نمايش دادند و آنگاه سواران پارت و سواره نظام شاه عباس و ارتش نادرشاه نيز در هيبت آن زمان رژه رفتند. بعد از آنها گارد سپاه جاويدان و دختران و پسران سپاه دانش پايان بخش رژه هاى نيروهاى مسلح بودند. در آسمان نيز جت هاى نيروى هوايى موسوم به «تاج طلايى» نمايش هاى خارق العاده اى انجام مى دادند. بعد از پايان اين نمايش ها مهمانان براى استراحت به چادرهاى خود مراجعت كرده و آماده براى مراسم ضيافت شام شدند، اگرچه قبل از ضيافت كليه مهمانان بعد از ظهر را به ديدار از تخت جمشيد و آرامگاه شاهان هخامنش مشغول شدند. ساعت هشت شب ضيافت شام كه باشكوه ترين و بحث انگيزترين بخش جشن ها بود آغاز شد. مهمانان با لباس هاى شب و رسمى وارد خيمه غذاخورى مى شدند و در آستانه ورود مورد استقبال شاه و ملكه قرار مى گرفتند. شام را رستوران ماكسيم تهيه كرده و دويست خدمتكارى كه غذاها را سرو مى كردند همه از يك موسسه در فرانسه آمده بودند به جز دو تن كه مامور پذيرايى از شاه بودند. صورت غذا استثنايى بود؛ تخم بلدرچين با خاويار، خميرماهى Homard با سس مخصوص، بره كباب شده، طاووس پرشده از جگر غاز كه به طرز باشكوهى تزئين شده بود به همراه اين غذاها سالاد ميوه با انجير و تمشك و يك كيك بزرگ ۳۳ كيلويى به مناسبت سى وسومين سال تولد فرح پهلوى كه همزمان با جشن ها بود. اين كيك به وسيله دو خدمتكار حمل مى شد. بعد از صرف شام قهوه و چاى و مشروبات الكلى نيز سرو مى شد. در پايان شاه سخنانى ايراد كرد كه جنبه تشكر از مهمانان را داشت و هايله سلاسى به نمايندگى از مهمانان از سوى آنها جواب داد. جالب است كه ده سال بيشتر طول نكشيد كه هر دو مرد، تاج و تخت خود را از دست دادند.
آن شب با آتش بازى كه از ويرانه هاى كاخ داريوش انجام شد به پايان رسيد. روز بعد به بازديد از تخت جمشيد و گردش محرمانه در شيراز سپرى شد. در پايان شب نمايش نور و صدا كه متن گفتار آن را «آندره كاستلو» مورخ فرانسوى نوشته بود، اجرا شد. روز بعد بيشتر مدعوين شيراز را ترك كردند. بعضى از آنها به تهران رفتند تا در مراسم گشايش طاق نصرت ورودى تهران به نام «شهياد» و استاديوم صدهزار نفرى شركت كنند. اين طاق نصرت به ارتفاع ۶۰ متر اثر معمار جوان «حسين امانت» بود كه در آستانه اصلى ورودى شهر تهران ساخته شده بود. در زيرزمين آن موزه اى به وسعت ۸ هزار متر همان روز گشايش يافت. مجموعه ورزشى المپيك تهران، ورزشگاهى با گنجايش صدهزار نفر كه طرحش را «عبدالعزيز فرمانفرمائيان» ريخته بود نيز در آن روزها افتتاح شد. اين بنا و شهرك المپيك پذيراى بازى هاى آسيايى تهران شد كه در آن، ايران پس از چين و ژاپن به مقام سوم رسيد و بدين ترتيب ايران توانست ميزبان بازى هاى المپيك ۱۹۸۸ شود، ميزبانى اى كه بعدها در سئول برگزار شد. در آن سال همزمان با جشن هاى دوهزار و پانصدساله چندين طرح ديگر گشايش يافت. از جمله ۲۵۰۰ آموزشگاه در شهرهاى كوچك و روستاها، هتل شرايتون تهران، شرايتون اصفهان و هتل كوروش تخت جمشيد و مجموعه ورزشى دانشگاه شيراز كه همه در آن سال به بهره بردارى رسيدند. هوشنگ نهاوندى در ادامه خاطراتش بعد از توصيف تمامى اين طرح ها و صحنه ها معتقد است اگر براى اين جشن ها خيمه گاه تخت جمشيد را نمى ساختند و برگزارى شام را به عهده ماكسيم نمى گذاشتند و آن ۲۰۰ خدمتكار را نمى آوردند افكار عمومى در تهران و ايران مشوش نمى شد و اين جشن ها به هدف خود مى رسيدند. او معتقد است بهتر بود براى غذا از غذاهاى لذيد ايرانى استفاده مى شد. خدمتكاران آموزش ديده هتل ها را براى سرو به خدمت مى گرفتند. او در ادامه مى افزايد صورت غذاى فرانسوى آن مهمانى بزرگ و ۲۰۰ خدمتكارش كه با هواپيمايى ويژه وارد شدند به اصطلاح درختى بود كه جنگل را پنهان كرد. اقداماتى كه اشتباه بود و برنامه گسترده پوشش رسانه اى آن اشتباهى بزرگتر كه نتايج آن اشتباه را وخيم تر كرد. هوشنگ نهاوندى درباره مخارج جشن ها و همزمان با آن افتتاح تمام طرح ها از رقم هاى غريب و شگفت به ميان مى آورد طورى كه براى جشن ها در حدود دوازده ميليون دلار مثال مى زند و براى حساب هزينه ها و خرج ساختن سدها و ساختمان ها و شاهراه ها و هتل هاى بزرگ و آموزشگاه ها و ديگر طرح ها به يك ميليارد دلار اشاره مى كند. مخارجى كه هيچ كس تا آخر نتوانست به مدارك آن هزينه ها دست پيدا كند و نهاوندى درباره ادعاى خود به شنيده هايش از اميراسدالله علم استناد مى كند و در آخر اين فصل نيز اضافه مى كند كه مطبوعات و رسانه هاى بين المللى هيچكدام به طرح ها و پروژه هاى ساخته شده از جمله پرديس پهناور دانشكده كشاورزى شيراز و كارخانه ها و شهرك هاى اقمارى جاده شيراز اشاره نكردند و حتى بدون توجه به سياست توسعه و سازندگى چشم هايشان فقط و فقط به جشن ها به ويژه به جنبه هاى منفى آن خيره شده بود. در حالى كه اگر از اين ادعاى عجيب و غريب هوشنگ نهاوندى گذر كنيم و به تاكيدات او درباره جشن ها و طرح ها توجه نكنيم خود او هم در اين مورد اذعان دارد كه برگزارى جشن ها و آن همه حاشيه يك كار عبث و پرهزينه بود كه همان عاملى شد براى بروز نارضايتى مردم، مردمى كه در كشور خود غريبه انگاشته شده و راهى به جشن و سرور نداشتند. مردمى كه در كنار اين زرق و برق ها روزگار خود را در گودهاى جنوب شهر و حلبى آبادها سپرى مى كردند. نهاوندى در ادامه مى آورد كه در پايان اين جشن ها محمدرضا پهلوى به اوج خود رسيده بود، شخصيتى كه هفت سال بعد در رفتارش در برابر انقلاب تضادهاى غريبش را آشكار كرد. نهاوندى در فصل دوم به مهمانى شب ژانويه كاخ نياوران در سال ۱۹۷۸ اشاره مى كند شبى كه كارتر و همسرش در تهران حضور مى يابند. نگارنده در اين باره مى نويسد: اگر سفر فرانكلين دى روزولت را در سال ۱۹۴۲ به تهران براى شركت در كنفرانس تهران كنار بگذاريم اين سومين ديدار يك رئيس جمهور آمريكا از ايران بود. پيش تر از او آيزنهاور در دسامبر ۱۹۵۹ و ريچارد نيكسون در ماه مه ۱۹۷۲ به تهران آمده بودند. سفر رسمى جيمى كارتر به ايران يك استثناى مهم بود. كارتر و همكارانش در دوران مبارزات انتخاباتى خود براى رياست جمهورى و چه پس از رسيدن به آن مقام، هميشه بيزارى خود را از رژيم تهران ابراز مى كردند طورى كه فضاى روابط دو كشور مدام تيره تر مى شد. تا قبل از آن تمام دنيا ايران را متحد بى چون و چراى آمريكا مى شمردند و انتخاب كارتر و نوع رفتار او با ايران و حاكمان آن اين فرضيه را كمرنگ كرده بود. تا اينكه اردشير زاهدى سفير ايران در آمريكا براى پايان بخشيدن به اين فضا برنامه سفر كارتر و همسرش را به ايران طرح ريزى كرد.
در ساعت ۸ شب ۳۱ دسامبر ۱۹۷۷ در مهمانى نياوران كه با حضور ۱۲۰ مهمان داخلى و همراهان كارتر برگزار شده بود مدعوين از مرد شماره يك آمريكا، سخنانى را شنيدند كه براى دقايقى آنها را در شگفتى فرو برد. او در آغاز سخنانش شعرى از سعدى خواند كه در آن به انسانيت و حقوق بشر اشاره مى شد. سخنان زيركانه و حرفه اى كه به مذاق ايرانيان خوش مى آمد. اما ناگهان لحن وى دگرگون شد و گفت: «ايران با رهبرى خردمندانه شاه، جزيره صلح و ثباتى در يكى از پرتلاطم ترين مناطق جهان است و اين نشانگر قابليت رهبرى محمدرضا شاه پهلوى است.» او در پايان حتى شاه را به خاطر كوشش هايش براى تحكيم دموكراسى و حقوق بشر مورد ستايش قرار داد و تمام مدعوين ايرانى و آمريكايى را در شگفتى آشكارى فرو برد. حالتى كه سپس در گفتار تمام مفسران آن سوى اقيانوس اطلس نيز آشكار شد. در آن شب چهره شاه در سايه لبخندى از سر رضايت پديدار شد. قرار بود رئيس جمهور و همراهانش قبل از نيمه شب از ايران خارج شوند و جشن سال نو را در هواپيماى رئيس جمهور برگزار كنند. اما شگفتى دوم نيز تكميل شد، تا قبل از آن همه اين وقت كوتاه چند ساعته را حاكى از بى اعتنايى كارتر به شاه فرض مى كردند اما در آخرين ساعات شب رئيس جمهور و همسرش اعلام كردند كه آن شب را در تهران مى مانند و جشن سال نو را در نياوران برگزار مى كنند. جشنى كه عذر مقامات ايرانى را محترمانه مى خواهند و در ساعت دو نصفه شب الباقى مدعوين بعد از غيبت يك ساعته كارتر و شاه ناگهان با مهمانى همراه آنها مواجه مى شوند كه كسى جز ملك حسين پادشاه اردن نبود. شاه مى خواست همه تلاش خود را براى تحقق صلح ميان اردن و دولت يهود به كار بندد. به زودى همه در مى يابند كه ترتيب ملاقات ملك حسين با كارتر در چارچوب همين تلاش قرار داشت. كارتر و همراهانش ظهر روز بعد تهران را به مقصد دهلى نو ترك مى كنند. خيال شاه از اين بابت كه متحدش در هر شرايطى او را ترك نخواهد كرد، راحت مى شود. شرايطى كه در دى ماه همان سال (۱۳۵۶) با انتشار مقاله اى در روزنامه اطلاعات با نام مستعار «رشيدى مطلق» جرقه مى خورد.
نهاوندى تا قبل از چاپ اين مقاله به تمام انتقادهاى مطبوعات بين المللى درباره جشن هاى دوهزار و پانصدساله اشاره مى كند و بعضى از آنها را مثال مى زند. او مى گويد بعضى مى نوشتند گشايش ورزشگاه يكصد هزار نفرى نشانه خود بزرگ بينى شاه است. آنان مى پرسيدند ايران در سال هاى دهه هشتاد ميلادى چه نيازى به چنين ورزشگاهى دارد كه ويژه كشورهاى پيشرفته است و ميزبانان بالقوه المپيك هستند. تمام اين انتقادها در محيط كوچك سياسى پايتخت ايران شكاف انداخته بود. شكافى كه در روزهاى پس از سفر كارتر بيشتر شد. روز هشتم ژانويه، ماجرايى روى داد كه امروز مى توان آن را به درستى نقطه آغاز فراگير انقلاب و چاشنى انفجارى آن دانست. بيست و دو سال بعد، پس از واقعه انقلاب، مسئله چاپ اين مقاله هنوز در كتاب هاى پايان ناپذير «شاه و انقلاب» مطرح است و درباره آن نوشته مى شود. پژوهشى دقيق و كنجكاوى و كنار هم گذاشتن اطلاعات گوناگون سرمنشاء اين ماجرا را آشكار مى سازد. انديشه تهيه آن مقاله را اميرعباس هويدا وزير دربار به شاه پيشنهاد كرد. نگارش مقاله برعهده روزنامه نگارى گذاشته شد كه هيچ اطلاع دقيقى از ماجرا نداشت و به چند شايعه خصمانه استناد كرد. هويدا بعد از نوشته شدن اين مقاله آن را در اختيار داريوش همايون وزير اطلاعات گذاشت و همايون بعدها اعتراف مى كند كه مقاله را گرفته و ديده ولى پيش از چاپ نخوانده است.
بعدها اين مسئله پيش آمد كه در كدام روزنامه چاپ شود. دو روزنامه صبح معاف مى شوند. رستاخيز و آيندگان به علت دولتى بودن كنار مى روند. دو روزنامه كيهان و اطلاعات باقى مى مانند. مصباح زاده كيهان از نفوذش استفاده مى كند تا اين مقاله را چاپ نكند. در اين بين روزنامه اطلاعات كه از همه ضعيف تر بود انتخاب مى شود. در آن زمان سناتور عباس مسعودى فوت كرده بود و پسرش فرهاد مسعودى نه تاثيرى داشت و نه نفوذى و نه تجربه سياسى به طورى كه هويدا توانسته بود براى او سردبير تحميلى انتخاب كند كه زير فرمان خودش بود. فرهاد مسعودى ۴۸ ساعت مقاومت كرد. كار به دخالت ساواك كشيد و به او فهماندند كه چاپ اين مقاله يك دستور است. مقاله اى كه مسعودى تلاش كرد قبل از چاپش با شاه تماس بگيرد و موفق نمى شود. هوشنگ نهاوندى در سرتاسر خاطراتش از نقش منفى هويدا در ماجراى انقلاب گذر نمى كند و تمام آنها را با جزئيات تعريف مى كند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 388]
-
گوناگون
پربازدیدترینها