واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: در حاشيه و متن «دعوت»اثر تازه حاتمى كيا بازگشت يكه سوار ... يا ، سه نقطه؟
على جعفر آبادىفيلم تازه حاتمى كيا آنچنان سروصدايى نكرد و روى پرده آمد. «دعوت». اصلاً اسمش هم حاتمى كيا نبود، به آدم نمى چسبيد. مثل اين اواخر حلقه سبز هم نچسب بود.ياد آن موقعى به خير كه اسم آژانس شيشه اى يك جورايى تكان مى داد آدم را... آدم ناخودآگاه مى ترسيد شيشه هايش بشكند. نگران بود. اسمش را مى گويم ها... اما حالا... دعوت... خدايا رحم كن...هر چه اكران دعوت بى سروصدا بود، پيش توليدش سروصدا كرد. وقتى خبر آمد قرار است سر تيتراژ فيلمى از حاتمى كيا، نام مهناز افشار بخورد و محمدرضا فروتن، حاشيه ها و فريادها شدت گرفت.مى خواهم بگويم حاتمى كيا طبق شنيده ها از دعوت، به فيلم هاى درجه يكش نزديك شده، ولى باز ياد اين مى افتم كه فيلم جنگى نيست... ياد اولين صحنه آژانس شيشه اى مى افتم و صداى پرغم پرستويى، فاطمه جان... فاطمه... اينجا همه خوابند... يادش مى افتم و نمى گويم حرف دلم را... نمى گويم يكه سوارمان، ابراهيم، برگشته است. دعوت فيلم خوبى شده را نمى گويم.مى خواهم بگويم حاتمى كيا نبايد اين جور فيلمى را مى ساخت، نبايد از ژانر خودش فاصله مى گرفت، باز يادم مى افتد مگر تجربه كردن بداست؟ اصلاً شايد دلش خواسته با اين بازيگران و قصه فيلم بسازد؟!اصلاً نه تنها تجربه كردن بد نيست، بلكه بسيار هم خوب است. ما كه تا به حال حاتمى كياى اجتماعى و كمدى و ملودرام و ... را نديده ايم، چه بسا بهتر از جنگى اش باشد.چه بسا اگر حاتمى كيا، با پرستويى، حاج كاظم ساختند، حالا با فروتن، چه مى دانم، يك قهرمان بسازند براى اين نسل. بد است؟ نه،خيلى هم خوب است. ولى ... نه خدايا رحم كن. نمى توانم بگويم اين فيلمى كه حالا پيش روى ماست خوب است.نديده ام فيلم را، اما مى دانم هر چه هست، هر چقدر تجربه خوبى است براى حاتمى كيا، ديگر خبرى نيست از آقاى عمار آژانس شيشه اى.اگه بهت بگم ما هممون مديون عباسيم، باورت مى شه؟ واى خدا، يعنى عباس و حاج كاظم دوره شان تمام شد؟ مى خواهم بگويم ما از ابراهيم باز هم كاظم و عباس مى خواهيم،اما يادم مى افتد شاهكارها تكرار شدنى نيستند. اصلاً شايد ابراهيم دلش گرفته. يا اصلاً خوش بين باشيم. شايد بعد از ۱۵ فيلم و دو سريال، ديگر حرفى نباشد براى گفتن از جنگ... شايد ديگر بايد ابراهيم براى جلوگيرى از تكرار هم كه شده، فيلم ساده بسازد، شايد خسته شده... پرويز پرستويى «به نام پدر» را به ياد داريد؟ چقدر شكسته تر و خسته تر و نحيف تر از حاج كاظم بود نه؟ قبول داريد؟ تازه موبايل هاى مد روز هم داشت... عكس صفحه اصلى اش هم دوست شهيدش نبود... چقدر پدر،در « به نام پدر» شبيه اين روزهاى ابراهيم بود...چه كار كنم خدا؟ بگويم ابراهيم چه بسازد؟ كدام كارش را بيشتر دوست دارم؟ آن قبلى ها را يا اين تجربه هاى جديد را؟ اصلاً به حرف من است مگر؟ يا اصلاً نكند ابراهيم مجبور است جنگى نسازد؟ بگذريم... دنبال دردسر نمى گرديم...- نه كه نمى ترسم... براى چى بترسم... معلومه كه مى ترسم... تفنگ دستته...دعوت حالا ساخته شده و پيش روى ماست. اجتماعى است.... فيلم نامه اش از همين نويسندگان سطحى است، نقش اولش افشار است، خبرى هم از كاظم و عباس و فاطمه نيست.نگفتم اين دعوت، تجارى است. چون نيست. يعنى نبايد باشد. اسم حاتمى كيا به اندازه يك سوپراستار جذب مخاطب مى كند و فروش فيلم را مى برد بالا. ديگر چه نيازى به اركان سينماى تجارى است؟حتم دارم شما هم از اين نوشته چيزى دستگيرتان نشد. نفهميديد بالاخره موضع اين بنده خداى نگارنده چيست.پشت سر هم از آژانس شيشه اى ديالوگ مى آورد بعد هم از منتقدان دعوت انتقاد مى كند. راستش بنده خداى نگارنده هم نفهميد موضعش كجاست. اين موضع در مقابل ديگران هم ناپيداست،ميركريمى اگر سوپراستار بگذارد در فيلمش، يا مجيدى مثلاً اگر بخواهد فيلم موزيكال بسازد هم نگارنده نمى داند بگويد تجربه خوب است يا تكرار مكررات.نگارنده حتى در انتخاب تيتر مطلبش هم دوبه شك است.براى حاتمى كيا و دعوت جديدش چه تيترى بايد زد؟ بازگشت يكه سوار؟... يا ... سه نقطه؟
يکشنبه 28 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 82]