محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1832743863
درآمدي بر مطالعه مقايسهاي عرفان اسلامي و ذن بودائي(قسمت دوم)
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: درآمدي بر مطالعه مقايسهاي عرفان اسلامي و ذن بودائي(قسمت دوم)
خبرگزاري فارس: نگارنده، پس از معرفي ذن بودايي و عرفان اسلامي، به بررسي نكات اشتراك و اختلاف اين دو پرداخته، پس از نقد و بررسي، به اين نتيجه ميرسد كه دين و عرفان، هر دو داراي ريشة فطري است.
وجوه اختلاف عرفان اسلامي و مكتب ذن بودايي
1. توحيد
يكي از ويژگيهاي بارز عرفان اسلامي، مسألة توحيد و ولايت است. سلوك اليا، طي درجات توحيد است. عارف با به دنبال خرق حجاب عالم كثرت و اختلاف است. وي بازدودن اين حجاب، به آنچه حق و اصيل است، روي ميكند و معناي توحيد و فنا را ميفهمد و موحد ميشود؛ بدانگونه كه قرآن فرموده است: هُوَ الا َوَّلُ وَالا َّخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالبَاطِنُ.102
آيتالله حسنزادة آملي در جاي ديگر ميگويد: حقيقت امر اين است كه دين، يعني عرفان با، يعني معرفتالله معرفت، دار هستي و كلمات هستي هم معرفتالله است. اين حقيقت عرفان است و عارف هم ميكوشد كه به چنين مقامي برسد.103
حقيقت اين است كه معروف در علم شريف عرفان، خداي سبحان و اسماي حسناي او است و خداي سبحان، ذات اقدسي است كه به مصداق "ليس كمثله شيء"104 براي آن مانندي وجود ندارد؛ پس معرفت عرفاني، در ارزش بينظير بوده و انسان كاملي كه به قدر امكان از آن بهره ميبرد نيز مظهر آن يگانگي و بيمانندي است؛ چرا كه منزلت هر انسان به معرفت105 و رقبت هر معرفت، به معروف آن است.
شيخ صدوق4 از رسول خدا6 نقل ميكند كه فرمود: ما قلت و لا قال القائلون قبلي مثل لاالهالاالله106 هيچ گويندهاي، چه من و چه كساني كه پيش از من بودهاند، هرگز سخني مانند لاالهالاالله نگفته است.
مسلم است كه منظور نبياكرم از گويندگاني كه پيش از او به توحيد سخن گفتهاند، فقط انبياي سلف نيست؛ بلكه تمام اوليا و مقربان الاهي است كه پيش از او زيسته و مناديان راستين توحيد بودهاند.
همچنين روشن است كه مقصود پيامبر6 از اين بيان، تلفظ آنان به جملة عربي نيست؛ زيرا بسياري از انبيا و اولياي پيش از پيامبر به زبان غير عربي از قبيل عبري يا سرياني سخن ميگفتند؛ پس معناي حديث آن است كه محتواي "لاالهالاالله" حقيقتي است كه نه من مانند آن را آوردهام و نه انسانهاي كاملي كه پيش از من بودهاند، نظير آن را ارائه دادهاند؛ پس در فن شريف عرفان، معرفتا سبحانه و تعالي و معرفت اسماي حُسنا و معرفت صفات علياي الاهي معيار الاهي، يعني توحيد در ذات و توحيد در صفات و توحيد در افعال مطرح است. از امام محمدباقر(ع) منقول است كه فرمود:جأ جبرئيل الي رسولالله6 فقال يا محمد طوبي لِمَن قال من اُمتك لاالهالاالله وحده وحده وحده.107
تثليث در توحيد به ظاهر به توحيد ذات و صفات و افعال ناظر است بدين معنا كه لاالهالاالله وحده ذاتاً، وحده وصفاً، وحده فعلاً.108
در بوديسم، فقدان آموزة توحيد مشهود است. بيشتر محققان و دينشناسان غربي برآنند كه بودا از خدا سخن گفته است؛ البته عدهاي از دينشناسان با اين مسأله مخالفند و معتقدند كه به خدا در دين بودايي، در مقام لاتعين اشاره شده است. اين مسأله در جاي خود، تحقيق و تفحص مستقلي را ميطلبد. بههر حال، مشخص بودن مسألة توحيد در بوديسم، آن را بستر مناسبي براي سوءاستفادة آن دسته از خداستيزان غربي كرده است كه به دنبال جايگزيني براي حفظ آرامش انسان پس از حذف خدا، در زندگي او ميگردند. ايشان ذن بودايي را واجد اين شرايط ديده، آن را به صورت جايگزين تبليغ ميكنند.
2. استوار نبودن آموزه ذن بر كلمات يا متون مقدس
نويسندة مقالة مكتب مراقبه109 در دائرةالمعارف دين ميگويد: آموزة ذن "بر كلمات يا متون مقدسي" استوار نيست؛ بلكه "انتقالي خاص بيرون از تعاليم مقدس" و انتقالي از ذهن به ذهن است.110 اين در حالي است كه عرفان اسلامي، بر آموزههاي قرآن و احاديث معصومان: مبتني است و اين يكي از نقاط قوت آن به شمار ميرود و اساساً يكي از موارد امتياز عرفان ديني بر عرفان بشري همين است كه به جهت ابتناي بر وحي، خطاپذيري آن در كمترين حد قرار دارد؛ ولي عرفان بشري، مخلوق و مجهول آدمي است؛ بدين سبب نميتواند اطمينان لازم و كافي را برانگيزد.
3. مسألة خلا و انكار واقعيت موجودات خارجي
آموزة خلا(Sunyata) در فرقههاي مهايانة بودايي، از جمله مادهيميكه111 و ذن، به صورتي افراطي و ايدهآليستي در يوگاچاره112 مطرح ميشود به اين معنا كه همة پديدههاي عالم خارجي را از وجود خالي، و منشأ و علت همه چيز را در فكر و فعاليت ذهني ميدانند؛ براي مثال، شعر ذيل كه از هويي ننگ113 يكي از راهبان بزرگ ذن است، اين مطلب را نشان ميدهد.
هرگز درخت بودهي نبوده است هرگز آينة شفافي نبوده است اساساً هيچ چيز وجود ندارد پس خاك كجاست تا پاك شود؟114 آيتا حسنزاده آملي در اين باره مينويسد: بدان كه گاه، در بحث وحدت وجود، اين توهم پيش ميآيد كه وجود، شخص واحدي است و منحصر به يك فرد است و آن، واجب الوجود ميباشد، و مفهوم وجود، مصداقي جزء او ندارد. بر اين اساس، ساير موجودات از آسمان و زمين و گياه و حيوان و نفس و عقل، خيالهاي اويند؛ يعني جز آن فرد، چيز ديگري نيست و موجودات چيزي جز از او نيستند؛ مانند آب دريا و امواج آن كه در واقع، امواج، چيزي جز آب دريا نيستند، جز آنكه اختلاف امواج و كثرت آنها، انسان را بر آن ميدارد كه گمان نمايد، آنها موجودات مستقلي هستند. چنين توهم و برداشتي از وحدت وجود، با بسياري از قواعد محكم عقلي مخالف است؛ زيرا عليت حق تعالي و معلوليت ممكنات را حقيقتاً نفي ميكند، و اين توهم را ايجاد ميكند كه ممكنات در وجود خود، بينياز، بلكه واقعاً وجود آنها را نفي ميكند. خلاصه اينكه مفاسد اين اعتقاد از نظر شرع و عقل بسيار است و هيچ يك از حكماي الاهي و عرفاي بزرگ، بدان معتقد نيستند و نسبتدادن اين اعتقاد به آنان، تهمت و دروغي بس بزرگ است.115
صدرالمتألهين در مبحث علت و معلول كتاب اسفار مينويسد: ... هر موجود ممكن را دو جهت است: يك جهت اين كه او موجود است و واجب بهغير. از اين جهت با تمام موجودات بدون هيچ تفاوتي در وجود مطلق مشترك است. جهت ديگر، چيزي است كه با آن، هويت وجودياش معين ميگردد كه آن عبارت از اين است كه ببينيم موجود از نظر شدت و ضعف و كمال و نقص، در كدام درجه از درجات وجود واقع است؛ زيرا ممكنيت ممكن، از تنزل از مرتبة كمال واجب و قوة غيرمتناهي و قهر اتم و جلال ارفع، ناشي ميشود و به اعتبار هر درجهاي از درجاتِ قصور از مرتبة وجود مطلق كه هيچ جهت عدميت و حيثيت امكاني ندارد، براي وجود، خصايص عقلي و تعينات ذهني پيدا ميشود كه به آنها ماهيات و اعيان ثابته گويند؛ پس هر ممكني در هنگام تحليل، زوج تركيبي است از جهت مطلق وجود، جهت مرتبة معيني كه در قصور دارد ... .116
حكيم ملاهادي سبزواري ميگويد: اين مغالطه از آن جا ناشي شده است كه ماهيت را با هويت خلط نموده و ماهيت من حيث هي را با حقيقت اشتباه گرفتهاند. اينان نفهميدهاند كه وجود نزد آنان (صوفيه) اصل است؛ پس چگونه هويت و حقيقت ميتواند اعتباري باشد و جهت نوراني هر چيز كه وجها است و مظهر خدا و قدرت و مشيت او است كه بيانكنندة فاعل است نه مفعول، چگونه ميتواند اعتباري انگاشته شود؟ كه دامن كبريايي و جلال خداوند، از غبار اعتبار پاك و منزه است. كي عارفان برگزيده و آگاه گفتهاند كه ملك و فلك و انسان و حيوان و ساير مخلوقات، اعتباري هستند؛ بلكه منظور آنها ماهيت اين اشيا است كه اعتبارياند.117
4. آموزة تناسخ
ذن مانند ديگر فرقههاي بودايي و اديان هندي، به آموزة تناسخ118 اعتقاد دارند به اين معنا كه روح انسان پس از مرگ، به بدن ديگري برميگردد و به زندگي خود ادامه ميدهد.
مسألة مرگ و زندگي دوباره، از دغدغهها و دلمشغوليهاي جدي هندوان و بودائيان است. ايشان دائم به فكر چارة نجات از اين چرخة مرگ و زندگي دوباره هستند. زندگي بعدي هر فرد در دنيا، با توجه به عمل زندگي گذشتهاش، كرمه،119 تعيين ميشود؛ بهطور مثال، ممكن است فرد در صورت انجام عمل بد، در زندگي بعدياش در دنيا از زهدان يك حيوان متولد شود. در اسلام، هر فرد، مسؤول اعمال خويش است و پس از مرگ در حيات برزخي به زندگي ادامه خواهد داد؛ البته كيفيت زندگياش در برزخ و در قيامت كبرا به اعمالش در اين دنيا بستگي دارد و بههيچوجه روح فرد به بدن ديگري در اين دنيا برنميگردد.
تناسخ در عرفان اسلامي نه مفهوم و ماهيت ملكي و ناسوتي، بلكه ماهيت ملكوتي دارد و آن، تجسم و تمثل برزخي آدمي در صور اعمال است. اينكه حيات آخرتي انسان بر اساس معيشت و عمل دنيايي او است، سخن درستي است؛ اما مشكل در تحليل مادي اين مسأله در مكاتب و عرفانهاي غيرديني است.
نتيجهگيري
عرفان و دين هر دو ريشة فطري دارند؛ از اين رو تقابل و تضاد در ميان دو چيزي كه منشأ واحد دارند، معنا نمييابد. غايت عرفان، خوديابي، و دستيابي به شخصيت اصيل انساني است. اگر ما عنصر فطرت را عنصر شخصيتي انسان بدانيم، رسيدن به فطرت و بازيابي شخصيت فطري، غايت آموزههاي عرفاني را تشكيل ميدهد. فطرت، حقيقتي ماورايي است و هويت مادي ندارد. طبعاً لازمة دستيابي به اين حقيقت، فاصلهگرفتن از ماديت و نزديكي به جهان مجردات است كه انس و نسبت بيشتري ميان آدمي با حقيقت انساني او را فراهم ميكند. همانگونه كه پيشتر نيز بيان شد، دغدغة دين بودايي نيز از همان ابتداي شكلگيري، مسألة انسان و شناخت نفس است؛ اما راه ارائه شده براي وصول به اين شناخت، در اين مكتب ناكارآمد است.
دين به جهت اتصال به منبع الاهي و اصل و مبدأ آفرينش، روشهايي را براي دستيابي به معرفت ارائه ميدهد كه سريعترين، نزديكترين و سالمترين و درستترين راهها هستند. بهطور قطع، روشهاي ارائه شده جهت كسب معرفت در دين خاتم به جهت "مصدقاً لما بين يديه و مهيمنا عليه"120 بودن آن، بسيار كارآمدتر خواهد بود؛ البته ممكن است تجرد، از غير راه دين كسب شود؛ براي مثال، كسي با رياضت و دنياگريزي به تجرد برسد؛ اما نكتة مهم اينجا است كه ماهيت تجرد با هم متفاوت است. در عرفان، ملكوت را به "ملكوت عُليا" و "ملكوت سُفلا" تقسيم ميكنند. شخصي كه در تضاد با جوهر شريعت قرار دارد، به ملكوت سُفلا راه مييابد. در قرآن كريم همانگونه كه از "تنزل ملائكه" و روح بحث ميشود (اًِنالذين قالوا ربناا ثم استقاموا تتنزل عليهمالملائكه121 تنزلالملائكة و الروح فيها)122 در كنار آن از نزول شياطين هم سخن رفته است و ميفرمايد:تنزل علي كل افاكٍ اثيم؛123
يعني شيطان هم تنزل و القا دارد يا ميفرمايد: ان الشياطين ليوحون الي اوليائهم؛124
پس ممكن است كه فرد از طريق غيرشرعي به ملكوت سُفلا راه يابد؛ اما بنا به تعبير عارفان، صاحب تجليات شيطاني ميشود و تحت تدبير ولايت شيطان قرار ميگيرد.
به هر حال، دين عهدهدار دو امر مهم است: اولاً در جهانبيني، به شناسايي حقيقت ميپردازد و ثانياً طريق ايصال به حقيقت را بيان ميكند؛ بدينجهت، هر فرد به ميزان نسبتي كه با حقيقت مييابد، از باطن دين بهره گرفته است. به دليل ويژگيهاي خاص و بينظير دين الاهي، هيچ جايگزيني براي آن وجود ندارد؛ زيرا اولاً دين، طريق همگاني براي تقرب به حقيقت است و ثانياً دستورالعمل كامل، قطعي و خطاناپذير است كه عمل دقيق و درست به آن، حتماً فرد ديندار را به حقيقت ميرساند.125
نه ذن بودايي و نه هيچ عرفان بشري ديگر نميتواند به تمام و كمال، به تمام نيازها و ابعاد وجودي انسان پاسخ دهد و او را در بستر كمال مطلوب رهنمون باشد؛ چرا كه اين نوع عرفان (اعم از ذن بودايي يا هر عرفان بشري ديگر) به دليل عدم ابتنا بر وحي، خطاپذير، و جهت وصول به كمال مطلوب ناكارآمد است.
انسان، افزون بر حيات فردي، حيات اجتماعي نيز دارد. ذن بودايي خود را متكفل بُعد شخصي و حوزة خصوصي126 حيات انساني ميداند و درگير بُعد اجتماعي127 نميشود؛ به همين دليل، مروجان سكولاريزم به ويژه در كشورهاي غربي، اين مكتب را هماهنگ با اهداف خود ميدانند و در تبليغ آن ميكوشند. اين در حالي است كه عرفان اسلامي به تمام ابعاد وجودي انسان نظر ميافكند و به حيات فردي و اجتماعي او هر دو عنايت دارد. پيشتر گفتيم كه رابطة دين و عرفان، رابطة طولي است. عرفان به لاية باطني و عميق دين ميپردازد؛ پس عرفان، حوزهاي مستقل و جدا نيست. دين اسلام متكفل حيات فردي و اجتماعي انسان است؛ پس عرفان اسلامي هم كه لاية باطني آن بهشمار ميرود، چنين است.
عزيزاني كه در پي معارف باطني هستند (به ويژه جوانان) بايد در نظر داشته باشند كه طعام معنوي خود را از چه سفرهاي بر ميدارند.128 هر گروه و مكتبي كه مدعي راههاي باطني شد نميتواند عهده دار اين امر خطير شود. سالك با گام نهادن در مسير درست و سلوك صحيح به نتيجه ميرسد و مراتب سير را طي ميكند. بدون التزام به شريعت و آموزههاي ديني، رهيابي به طريق حقيقت ميسور نيست.
پينوشتها:
.1 دانشجوي دكتري دانشگاه آزاد اسلامي.
. esoterism.2
. exoterism.3
. janana marga.4
. karma marga.5
. bhakti marga.6
.7 يثيروا لهم دفائِنَ العُقُول. (نهجالبلاغه، صبحي صالح، خطبة 1)
. Hinayana.8
. Mahayana.9
10. Zimmer, Heinrich, Philosophics of India, PP,1 .506-11
1. Bodhidharma.1
2. Smart, ninan, "Zen" in, Ency clopedia of philosophy,1 .7 - 366paul, Edwards (ed) PP.
3. Buddha - hood.1
4. Sangha.1
5. dhyana.1
6. Satori.1
7. Laotzu.1
8. saye.1
9. ibid.1
0. Ma - tsu.2
1. Nan - chvan.2
2. Hvang - po.2
3. Lin chi.2
4. chao - chov.2
5. koan.2
6. "zen" in the columbia Electronic Encycloredia.2
71. Smart, Ninian, "Buddhism" in: Encyclopedia of - 2 .7 - 365Philosophy, Poul Edwards (cd), PP.
8. Linchi.2
9. Isao tung.2
0. Dogen.3
1. zazen.3
2. Rinzai.3
3. D.t. suzuki.3
4. locicit.3
5. Suzuki.3
.36 همانطور كه ملاحظه ميفرماييد، مكتب ذن به دنبال شناخت انسان است؛ اما آيا در ارائة راه وصول به اين شناخت موفق است يا نه، در نتيجهگيري همين مقاله به اين مطلب پرداخته شده است.
7. Suzuki, D.t., what is zen, the Buddhisf, society.3 .14 - 13london, PP
8. wahs.3
9. Madhyamika.3
0. Laotzu.4
1. watls, Alanw. the way of zen, pantheon Books,4 .96newyork: P.
2. Mondo.4
3. Public problem.4
4. Koan.4
5. the "lghtning" method.4
6. Ts o - tung.4
7. soto.4
8. Meditation School in - An: Encyclopedia of4 .3 - 102Religion, ferm, Virijilious (ed) , PP.
9. Izustu, T., Toworad a philosophy of zen Buddhism,4 .7 - 3pp.
0. non - ego.5
1. absolute selfhood.5
2. lmmediate isness.5
3. (Ibid).5
4. Nan - sen.5
ang.س5. T 5
6. Ibid.5
7. discrimination.5
8. vikalpa.5
9. prajna.5
0. non - apple.6
1. A - ness.6
2. svobhovo.6
3. lokav yavahara.6
4. All things are egoles.6
5. Wuhsin.6
.15 - 613. Ibid, PP. 6
7. no - mind.6
8. nothing ness.6
.915. ibid, P.6
0. Emprical ego.7
1. Isuthio.7
2. Tathagata - garbha.7
3. wamb of the absolpute Reahty.7
4. ego - consiovsness.7
5. ultimate Reality.7
6. True selfhood.7
.25 - 718. Ibid, pp 7
.78 سيد جلالالدين آشتياني: شرح مقدمة قيصري، ص 70 - 74.
.79 انعام (6): 75.
.80 محمود شبستري: گلشن راز.
.81 سيد جلالالدين آشتياني: شرح مقدمة قيصري، ص 51 و 52.
.82 سيدحيدر آملي: جامعالاسرار و منبعالانوار، ص 591 و 592.
.83 لأكلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم. مائده (5): 66.
.84 حسن حسنزادةآملي: قرآن و عرفان و برهان، از هم جدايي ندارند، ص 41 - 43.
.85 سيدعباس حسيني قائم مقامي: رنج بيپايان، ص 200 - 204.
.86 روحا موسوي خميني [امام]: مصباحالهدايه، الي الخلافة و الولاية، صص 205 - 207؛ سيدعباس حسيني قائم مقامي: رنج بيپايان، ص 204 و 205.
.87 از جمله بزرگاني كه عرفان را به صورت برهان درآوردهاند ميتوان از ابنعربي صاحب فصوص و فتوحات مكيه، شيخ رئيس بوعليسينا كه توانست ظرايف و دقايق عرفاني را در نمطهاي هشتم و نهم و دهم اشارات در كسوت برهان ارائه دهد و نيز تركة اصفهاني صاحب قواعد و ابن تركه مؤلف تمهيد القواعد و همچنين ابن فناري صاحب مصباحالانس و ديگر، سيدحيدر آملي و صدرالمتألهين شيرازي و در دورة اخير، علامة طباطبايي نام برد. (ر.ك: حسن حسنزاده آملي: مجموعه مقالات، ص 12)
.88 ر.ك: سيدعباس حسيني قائم مقامي: رنجبيپايان، ص 200 - 204.
.89 ر.ك: عبدا جوادي آملي: تحرير تمهيدالقواعد، ص 15.
.90 حديد (57): 3.
.91 فصلت (41): 54.
.92 همان، 53.
.93 حديد (57): 4.
.94 ق (50): 16.
.95 بقره (2): 156.
.96 علق (96): 8.
.97 ر.ك: سيد جلالالدين آشتياني: شرح مقدمة قيصري، ص 62 - 64.
.98 ر.ك: حسينيطهراني: رسالة لبالباب، ص 113 و 114.
9. wen - ta.9
.100: Mondo گفتوگوي كوتاه استاد با شاگرد.
.101 ر.ك: عبدا جوادي آملي: مراحل اخلاق در قرآن، ص 402 و 403.
.102 حديد (57): 3.
.103 حسن حسنزادة آملي: گفتگو، ص 42.
.104 شوري (42): 11.
.105 قيمةُ كل امرءٍ ما يعلم. (آمدي: غررالحكم و دررالكلم، ص 42)
.106 شيخ صدوق: التوحيد، باب ثوابالموحدين و العارفين، ص 18.
.107 همان.
.108 عبدا جواديآملي: تحريرتمهيدالقواعد، ص 70 و 73.
90. meditation School.1
.103 - 01102. Ferm, pp 1
11. Madhyamika.1
21. Yogacara.1
31. Hvi - neng.1
.116 - 41110. Cf. watts. pp, 1
.115 حسن حسنزادة آملي: لقأا، ص 35 و 36.
.116 ملاصدرا: الاسفارالاربعه، ج 1، فصل 27، مرحلة ششم، ص 190.
.117 حسن حسنزادة آملي: لقأا، ص 36 - 38.
81. Samsara.1
91. Karma.1
.120 وَ أَنزَلنَا اًِلَيَ الكِتَابَ بِالحَقٍّ مُصَدٍّقاً لِمَا بَينَ يَدَيهِ مِنَ الكِتَابِ وَمُهَيمِناً عَلَيهِ. مائده (5): 47.
.121 قدر (97): 4.
.122 فصلت (41): 30.
.123 شعرا (26): 222.
.124 انعام (6): 121.
.125 سيدعباس حسيني قائم مقامي: تأملات فلسفي، ص 198 - 200.
62. Privatu.1
72. Public.1
.128 فلينظرالانسان الي طعامه. عبس (80): 24.
.........................................................................................
منبع:فصلنامه قبسات
سه شنبه 9 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 274]
-
گوناگون
پربازدیدترینها