واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: عيد نوروز و جشن بزرگ فيروزجم جام جم آنلاين: ديگر بار عيد نوروز جمشيد فرزندان كهن و نژاد فريدون و بهمن را به شادي نو و ساز و برگ تازه صلاي ميمنت و مباركي در داد. زهي جشن فرخنده پي: كه پيوسته گلستان را بتشريف سرسبزي مشرف و درختان را به خلعت زمردگون مخلع دشت و باديه را غيرت گلشن و كوه را از گلهاي گوناگون انباشته دامن ميسازد. زهي عيد سعيد كه خلق را از جامه خلقان همواره عريان ساخته جماد و نبات و انسان را با ديبه رنگ رنگ قباي نو ميپوشاند.عيد نوروز – با همه جواني و سرسبزي كهن ساله پيري است جهانديده و سرد و گرم چشيده. اين پير جهان پيموده كه برخلاف عادت طبيعت با جواني تا سرمنزل ابد همراه است در دفتر سينه و لوح دل با زشت و زيبا كه از تاريخ باستان ضبط و محفوظ دارد. از ديباچه اين دفتر با چشم دانش چنين مي خوانيم: جشن بزرگ نوروز به دستياري فكر جمشيد ايران افروز گرديد و در آغاز ميمون و نخست مباركش جمشيد جم جهانيان را به رسم خاص صلاي عام به بارگاه در دارد. هنگامي كه شاهان جهان و سالاران هفت اقيلم در برابر اورنگ كيان دست بكش براي تنظيم ايستاده و آن خداوندگار زمين بر سرير آسمان پايه نشسته و همه ديدند و جهان را هنوز در خاطر است كه پيش تابش افسر عظمت و جهانباني جمشيد تابش خورشيد چنان پست و بي مقدار بود كه يك شمع نيز مرده در پيشگاه آفتاب نو دميده. در قسمت سياه اين دفتر از فصول زشتي و نحوست نيز چنين مي خوانيم: زشتترين روزها از عمر اين جشن زيبا آن روز بود كه ضحاك ماردوش بر گنج اورنگ جهانباني ايران مار مانند چنبر زد. آن روز بود كه اسكندر يوناني كتابخانه هوشنگي استخر را آتشكده و آتشكدهها را از خون فرزندان كيان خاموش كرد. آن روز بود كه شاهان اشكانيان از چشم ايران جاي اشك خون فرو ريختند و بسا روزهاي ديگر كه جشن جهانديده نوروز همه را با يد حسرت نگريسته و از چشم ابر فروردين به جاي سرشك باران در كوه و بيان خون گريسته. در قسمت سفيد و روشن اين دفتر از فصول سعادت و خطوط برجسته نيز چنين مي خوانيم بهترين ايام كاميابي از عمر جشن نوروز آن روز بود كه سپاه انگيزي كاوه سپاهاني در سايه هماي پرچم درفش كاوياني فريدون را از پايه كوه باورنك عرش پايه نشانيد و ضحاك را از تخت به تخته بربسته. ماردوشان را سركوفته به خاك و خون كشانيد. آن روز بود كه اردشير بابكان استخر ويران را آباد و آتشكده دلها را فروزان و گريه حسرت اشك و اردوان را به خنده شادي مبدل كرد و بالاخره آنروز بود كه نادرشاه افشار در دشت و بيابان با وقار كوه و بلندي آسمان بار ديگر سرير و افسركيان را زندگي و زينت بخشيد. در خاتمه اين دفتر كلك؛ دبير روزگار چنين رقم كرده بزرگان قوم و دودمان كه بهترين روز اعتدال سال را به اسم نوروز جشن بزرگ خويش برگزيده و پيرامون وي نيز جشنهاي كوچكي به نام گهنبار يا گاهنبار اختيار كردهاند. آري چنانچه حكيم منوچهري در يكي از قصايد بهاريه خود اشارت فرموده جشن نوروز سپهسالاري است نامدار كه با لشكر زمستان به عزم كار و زار برخواسته و (جشن سده) يا (دهقان آيين) كه پنجاه روز و قبل از نوروز در همه جا با زبان آتشين مقدم اين جشن را نويد مي دهد به منزله طلايه نوروز است و دوازده جشن گهنبار ديگر كه از دوم نوروز تا سيزده پي در پي فرا ميرسند و به مناسبت بروج دوازده گانه برقرار شده و هريك به اسم برجي موسوم هستند لشكريان نوروز به شمار ميآيند. خوان هفت سين كه هنوز هم در خانه فرزندان جمشيد هنگام تحويل خورشيده گسترده ميشود تحفه و تبريكي است كه فرزندان چهار مادر سفلي به پيشگاه هفت پدر علوي عرضه داشته تاثير سعادت و خرمي و بهروزي از آن پاداش ميطلبند. هفت سين به عدد هفت ستاره سياره وضع شده و هريك سين با يك ستاره خالي از مناسبت نيست و اين تحفه هفت سين را هفت سين ديگر همواره پاداش و انعام فرا رسيده و ميرسد ولي هفت سين تحفه خاكيان هرسال و زمان به يك نوع و نسق چيده شده و هفت سين پاداش افلاكيان به اختلاف زمان مختلف بوده است. اين خلاف از حيث خوبي و بدي – با سعادت و نحوست به حدي بزرگ و سهمگين است كه خوب و سعد را هفت سين يزدان بد و نحس را هفت سين اهرمن ناميدهاند. اينك ما هرسه هفت سين را ذيلا نام برده و فهم درجه اختلاف را به ميزان هوش و فكر قارئين واگذار مينماييم. هفت سين تحفه فرزندان جمشيد 1- سيب 2- سبزه 3- سير 4- سركه 5- سنجد 6- سرمه 7- سمنو هفت سين يزدان 1- سپهبد 2- سالار 3- سرهنگ 4- سلحشور 5- سخن سنج 6- سپاهي 7- سفته كاسه هفت سين اهريمن 1- سالوس 2- سايه پرور 3- سفته گوش 4- سياه پستان 5- سعتري 6- سرابيلي 7- سنگسار جشن بزرگ نوروز هم پير است و هم جوان: هم جشن است و هم خطابه خوان و هرسال فراز كرسي خطابه با زبان اندرز خوان چنين ميسرايد. اي فرزندان ايران كه از پدران كار و خداوندان كوشش در جهان يادگار هستيد. اين سان كه شما تن پروري و كاهلي و بيكارگي و بيچارگي را خوي و عادت و طبيعت ثانوي خود قرار داده ايد ناگريز در قسمت سياه دفتر يادداشت من به فرزندان ناخلف و پسران بي نشان از پدر نامبردار ميشويد و در آينده نيز طعن و تير شماتت اخلاف خود را هدف خواهيد گشت. اي فرزندان ايران نياكان كوشش كار شما به چهار صنف منقسم مي شدند. كاتوزيان يا اثوريان و حرفت آنان خداشناسي و راهبري و حكمت اندوزي و صنعت آموزي بود. نياساريان يا ارتيشتاران و شغل ايشان سپاهيگري و رزمآزمايي و حفظ وطن و جهانگيري بود. اهنوخشي و يا هوتخشان و كار آنان بيشه وري و صنعت و بازرگاني و تجارت بود. نسوديان يا استريوشان و عمل آنها دهقنت و شباني بود. اي فرزندان ايران كه اكنون به صد قسم بيكار و هزار صنف بيچاره منقسم شده طوق فرمان بندگان ديرينه را حلقه وش و زيب گردن خداوندي پيشينه ساختهايد . مادام كه صفوف بيچارگان و صنوف بيكارگان پيوند نبريد و به صفوف چهارگانه كار و كوشش گران نپيونديد آزادي از زندان بندگي و از سرگرفتن استقلال و خداوندي براي شما محال است. اي فرزندان ايران – من كه جشن بزرگ نوروز به حساب اندرم بر كوشش كاري و خداوندگاري پدران و نياكان شما برهان قاطع هستم و هم بر اين دعوي اي بسا گواه كه چون عاشق صادق درآستين دارم زيرا در ميان تمام اعياد و جشن هاي اقوام و ملل دنيا تنها منم كه در عالم آبادي آرا و خرابي پيرا هستم. به سعي من دانه از زمين ميرويد – به عمل من بر از شاخ گل از گلزار و سبزه از مرغزار سر ميزند – به كار من چشمه از كوهسار مي جوشد – بكردار من كودك نهال از پستان دايه ابربهار شير مي نوشد – به شغل من ابر گريان و غنچه خندان مي گردد – به زحمت من فاخته و بلبل نفس راحت كشيده زندخواني آغاز ميكنند – به كوشش من حبه سنبله و سنبله خرمن مي شود. پس به حكم سنخيت پدران و نياكان شما كه من جشن بزرگ برگزيده آنانم خداوندا كار و كوشش و آباد كننده جهان تربيت دهنده صنوف انسان بودهاند . انصاف مي خواهم آيا شما يادگار همان پدران و نواده همان نياكان و در خور دارايي اين جشن برگزيده بزرگ هستيد؟ اين است خطابه اندرز آميز جشن بزرگ نوروزي كه همه ساله به زبان خاموشي با فرزندان ايران باز گفته و مي گويد و خواهد گفت. مگر پاسخ همين خطابه بود كه گوشياران ايران و شعراي شيرين زبان در مقام ستايش و سپاس نوروز چون بلبل با هزارگونه داستان داد نغمه سرايي دادهاند و اينك ما به نام سپاس عيد نوروز نمونه ازآن نغمات دلكش را ذيلا آوازه ساز طبع و نشر مي نمايم. فرزندان ايران را فرخنده و مبارك باد خبرگزاري ميراث فرهنگي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 315]