واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: جرعهنوشى از چشمه فياض على (ع)/ نگاهي به نهجالبلاغه و تأثير آن بر ادبيات فارسي
گروه ادب: نهجالبلاغه مرهمي است بر دردهاي جانكاه بشريت، نهجالبلاغه داروي مؤثري است بر تلطيف روح انسانها و مبارزه با خشونتها،اين كتاب گرانبها كه مجموعه خطبهها و نامههاي امام علي (ع) است به مانند قرآن بر ادبيات فارسي بسيار تأثيرگذار بوده است.
نهجالبلاغه اثري است به درخشندگي آفتاب، به لطافت گل، به قاطعيت صاعقه، به غرش طوفان و برق، به تحرك امواج، به بلندي ستارگان دوردست بر اوج آسمانها.
اين مجموعه زيبا و نفيس كه روزگار از كهنه كردن آن ناتوان است و گذشت زمان و ظهور افكار و انديشهاي نوتر و روشنتر بر ارزش آن افزوده، منتخبي است از خطابهها، دعاها، وصايا، نامهها و جملههاي كوتاه مولاي متقيان علي(ع) كه بوسيله «سيدشريف رضي» در حدود هزار سال پيش گردآوري شده است.
او از نظر خودش آنهايي كه از جنبه بلاغت برجستگي خاصي داشتهاند را انتخاب كرده، از اينرو اين منتخب را نهجالبلاغه نام نهاد. كلمات اميرالمؤمنين(ع) از قديمترين ايام با دو امتياز همراه بوده است، فصاحت و بلاغت و همهجانبه بودن (چندي بعدي بودن). توأم شدن ايندو با هم، سخن علي(ع) را در حد اعجاز قرار داده و به همين جهت سخن مولا در حد واسط كلام مخلوق و كلام خالق قرار گرفته است.
نهجالبلاغه به اقرار اغلب دانشمندان و نويسندگان و ادباي معاصر غير شيعي عرب، زيباترين متن عرب است، سخناني كه از نظر ادبي در اوج زيبايي و از نظر فكر در عمق بسيار و از نظر اخلاق سرمشق و نمونه است و در آن عباراتي است كه هر خوانندهاي اقرار ميكند كه در بشريت نظاير اين عبارات وجود ندارد.
در نهجالبلاغه، همه جا سخن از همدردي با طبقات محروم و ستمديده انسانها است. سخن از مبارزه با بيعدالتي و ظلم و طاغوتهاست، همه جا در مسير آزادي انسانها گام بر ميدارد. آزادي از زنجير اسارت هوا و هوسهاي سركش، از زنجير اسارت ستمگران خودكامه، طبقات مرفه پرتوقع، جهل و بيخبري، كه انسان را به لذت و بدبختي ميكشاند، نهجالبلاغه هشدار ميدهد كه هر جا نعمتهاي فراواني روي هم انباشته است، حقوق از دسترفتهاي در كنار آن به چشم ميخورد.
جذبههاي عرفاني نهجالبلاغه چنان است كه ارواح تشته را با زلال خود آنچنان سيراب و مست ميكند كه نشئه شراب طهورش را به لرزه مياندازد، لرزهاي دردناك و در عين حال لذتبخش.
در هر ميداني گام مينهد، چنان سخن را ادا ميكند و دقايق را موبهمو شرح ميدهد كه گويي گوينده متخصص همين موضوع بوده است، ليكن از امتيازات سخنان امام علي(ع) اين است كه محدود به زمينه خاصي نيست در شرح اسماء و صفات الهي به چهره يك فيلسوف مجسم ميشود كه فقط از توحيد سخن گفته، در خطبه جهاد، فرمانده و افسر شجاع و دلاوري را ميبينيم كه دقيقترين تاكتيكها را تشريح ميكند، در مسند حكومت و رهبري راه وصول به يك آرامش اجتماعي و سياسي و نظامي را با پختهترين عبارات بيان ميكند و در مسند درس و اخلاق عباراتي محكم، عميق و نافذ براي سالكان ميگويد كه مرد وارستهاي چون «همام» پس از شنيدن آن صيحهاي ميزند و نقش زمين ميشود.
درباره فصاحت كلام نهجالبلاغه همين بس كه سيد رضي در مقدمه نهج البلاغه مىگويد« ... اميرالمومنين عليه السلام سرچشمه فصاحت و منشا بلاغت و زادگاه آن است، و از او اسرار بلاغت آشكار گشت و از وى قوانين و دستورات آن گرفته شد، هر خطيب توانايى بر شيوه او راه يافت و به گفتار او يارى جست و با اين حال او در ميدان پيش رفت و يكه تاز ميدان بوده ، و ديگران فرو ماندند ... زيرا در كلام او نشانه هايى از علم خدا، و عطر و بويى از سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله مىباشد».
نهجالبلاغه از آغاز پيدايش بر ادبيات عرب و از قرن ششم به بعد بر ادبيات فارسى تاثيرى گسترده و ژرفانگيزى داشته است، بهويژه در سده هفتم بر اشعار سه شاعر برجسته آن دوران، عطار، مولوى و سعدى تاثير بسيار گذاشته و در قرنهاى بعد از آن هم بر حافظ، جامى و شاعران ديگر اثر گذاشته است. البته سخنان اميرالمومنين(ع) پيش از تاليف نهجالبلاغه هم بر دانشمندان، نويسندگان و شاعران تأثير داشته و به خصوص شاعران شيعى مانند فردوسى، ناصرخسرو و سنايى نكات حكمتآميزى از اميرالمومنين(ع) را در آثار خود بازتاب دادهاند.
«محمدمهدى جعفرى» محقق و مترجم نهجالبلاغه معتقد است، نهجالبلاغه با اين كه نثر است ليكن بيشتر از هر ديوان شعرى صور خيال، صنايع ادبى، آرايههاى هنرى و تصويرآفرينى دارد.
او ميگويد: «نهجالبلاغه به نحو شگفتانگيزى مشحون از بدايع صنعت و دقايق بلاغت است. اين صنعتگرى و هنرآفرينى تا حدى است كه «ابنابىالحديد» شارح نامدار نهجالبلاغه، آن حضرت را در عين حال امام، «ارباب صناعة البديع» مىخواند و سيدرضى در ديباچه كتاب از وى به عنوان سرچشمه فصاحت و منشأ بلاغت ياد مىكند و اين سخنى است كه جملگى اديبان و ارباب بلاغت برآنند».
مرحوم «سيدجعفر شهيدى» نيز ميگويد: «در عالم اسلام، ما دو منبع را سراغ داريم كه اديبان عرب و فارسىزبان به اين دو منبع توجه داشتهاند، يعنى مىكوشيدهاند تا گوهرهايى از اين دو گنجينه بردارند و آن را زيور گفتار خود كنند، يكى قرآنكريم كه سخن خدا است و ديگرى گفتار بنده خدا اميرالمؤمنين علىبن ابىطالب(ع)، و سومى ندارد»
او در ادامه ميافزايد، سعدي در شعر «چه خوش گفت فردوسى پاكزاد/ كه رحمت به آن تربت پاك باد/ ميازار مورى كه دانهكش است/ كه جان دارد و جان شيرين خوش است» ، شعر فردوسى را تضمين مىكند ولى وقتى مىخواهد از او نام ببرد نمىگويد فردوسى سخنى گفته كه من نمىتوانم مثل او بگويم، او را بعنوان شاعر پيشكسوتى مىستايد، اما خود را از او كمتر نمىداند. ولي شاعران و گويندگان نسبت به گفتار على(ع) اين طور نيستند، همه ادباى عرب و عجم افتخار مىكنند و به اين افتخار هم تظاهر مىكنند، يعنى محرمانه و پوشيده يا بطور تضمين نمىگويند، به صراحت مىگويند كه ما از اين منبع فياض بهره فراوان گرفتهايم، «عبدالحميد كاتب» نويسندهاى است كه در آغاز قرن دوم هجرى زندگى مىكرده است. او را پدر فنّ كتابت به شمار آوردهاند و كاتب «مروانبن محمد» بود، او ايرانىالاصل و پدر زن «صالحبن نصر» كه او هم ايرانى و كاتب «حجاجبن يوسف» بود، بوده است. دربارهاش گفتهاند كه اين مرد، يعنى عبدالحميد، مىگفت، «هفتاد خطبه از خطبههاى اين اصلع را من فرا گرفتم تا قلمم به نويسندگى جارى شد»، بايد توجه داشته باشيم كه اين سخن در دوران حكومت اموى گفته شده است، يعنى دورهاى كه هم دولت و هم وابستههاى به دولت مىكوشيدند، تا فضايل آلمحمد(ص) را محو كنند، ولى از آنجا كه خورشيد را نمىشود به گل اندود، «عبدالحميد كاتب»، نويسنده «مروانبن محمد» (دشمن سرسخت خاندان على (ع)) مجبور است بگويد كه من گفتار خودم را تحت تأثير خطبههاى على (ع) نوشتم».
از قرن هفتم به بعد دوره از هم گسيختگى حكومت ايران به وسيله حمله مغول است و بعدش هم دوره تيمورى است كه آغاز گسترش مذهب شيعه است، از آن وقت يعنى دوره تيمورى تا عصر ما پيداست كه ادبيات فارسى بايد تحت تأثير گفتار كسى قرار بگيرد كه ملت ايران وابسته به او است، اما گذشته از دو قرن اوليه در آن پنج قرن (از سوم تا هفتم) تمام نويسندگان و گويندگان ايرانى كسانى بودند كه جز يكى دو نفرشان، گرايشى به مذهب تشيع نداشتند و با اين وصف، اين چنين چشمگير از كلام مولا اميرالمؤمنين تأثير پذيرفتهاند.
نهج البلاغه از ديرباز به زبانهاى مختلف ترجمه شده است و زبان و ادبيات فارسى اين افتخار را داشته كه اولين ترجمان كلمات نورانى امير بيان، اميرالمومنين على (ع) باشد.
شهيدي در مورد ترجمه نهجالبلاغه ميگويد: «كسى نمىتواند معانى نهجالبلاغه را با حفظ همه آن زيباييها در قالب زبان فارسى بريزد با اين كه زبان فارسى با زبان عربى طبعا توأم است و بنابراين اگر اين كار در زبان فارسى ممكن نباشد در زبانهاى ديگر وضعش روشن است و كوششهائى كه براى ترجمه نهجالبلاغه به زبانهاى فرانسه يا انگليسى به كار مىرود در حد كوشش ريختن معنا در قالب لفظ است، اما اين كه آن زيباييها را بتوانند با زبان و عبارات انگليسى يا فرانسوى بيان كنند، اگر محال نباشد، كارى است نزديك به محال».
شاعران و نويسندگان بسياري خطبههاي نهجالبلاغه را به نظم درآوردهاند، براي نمونه ميتوان به ناصرخسرو اشاره كرد، كه بيش از شصت مورد، عينا گفتار امير المؤمنين على عليه السلام را در قالب نظم آورده است. گويندگان عرفانى نظير سنايى، غزنوى، عطار نيشابورى، مولانا جلالالدين بلخى نيز چنيناند.
مرحوم شهيدي نيز در اينباره ميگويد «هيچ دو صفحهاى از «حديقه» ضيائى را نبينيد كه يك يا دو فقره از مضامين خطبهها يا سخنان كوتاه اميرالمؤمنين(ع) را نداشته باشد، حتى نثرنويسان هم همين نوع اقتباسها را كردهاند و كلام خود را آرايش دادهاند، از «كليله» «نصراللَّه منشى» بگيريد تا «مرزبان نامه» سعدالدين وراوينى، تا «بختيار نامه»، و «نامه تنسر»».
در پايان بايد گفت، ما كه چنين چشمه زلال و گوارا و جوشندهاي در دسترس داريم، ما كه داراي اين ميراث بزرگ اسلامي هستيم چرا از آن بهرهمند نشويم، نهجالبلاغه مانند قرآن كريم كتاب زنده است و هم چنان ميدرخشد و نظر دانشمندان را به خود جلب ميكند، همانطور كه تاكنون پس از گذشت قرنها زنده مانده و پابرجاست.
منابع:
ـ شهيدي، سيدجعفر/ بهرهگيرى ادبيات فارسى از نهجالبلاغه
ـ سايت امام علي(ع) /www.emamali.net
دوشنبه 1 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 678]