تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835965469
تحول نظام آموزشي/ منشور تحول بنيادين نظام آموزشي برگرفته شده از بيانات مقام معظم رهبري
واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: تحول نظام آموزشي/ منشور تحول بنيادين نظام آموزشي برگرفته شده از بيانات مقام معظم رهبري
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: مسائل راهبردي ايران
اشاره:
آنچه كه در پي ميآيد منشور تحول بنيادين نظام آموزشي، برگرفته از بيانات مقام معظم رهبري است كه از سوي دبيرخانهي شوراي عالي انقلاب فرهنگي انتشار يافته است.
سرويس مسائل راهبردي خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، در آغاز بررسي اين موضوع در دفتر مطالعات ايسنا، متن رهنمودهاي مقام معظم رهبري را در اين باره تقديم حضور خوانندگان گرامي مينمايد.
منشور تحول بنيادين نظام آموزشي
برگرفته شده از بيانات مقام معظم رهبري
1- مفهوم تحول
1-1 چيستي تحول
ميتوان در مورد چيستي تحول، موارد زير را در نظر گرفت:
سنت لايتغير الهى؛ راز ماندگارى و راز تعالى بشر؛ دگرگوني به سمت پيشرفت و تعالى؛ حركت ريشهاى؛ بهروز بودن؛ دو گرايش غلط دربارهى تحول؛ تحول چه چيز نيست.
- تحول در جوامع انسانى و براى بشر، سنت لايتغير الهى است. هيچ كس نمىتواند در مقابل تحول بشرى بايستد؛ امكان ندارد. دير يا زود، يكى پس از ديگرى، تحولات بشرى اتفاق مىافتند. (18/8/85)
- تحول اجتنابناپذير است. تحول، طبيعت و سنت آفرينش الهى است. (8/9/86)
- اين راز ماندگارى و راز تعالى بشر است. (18/8/85)
- دو گرايش غلط هميشه دربارهى پيشرفت و تحولِ منتهى به پيشرفت وجود داشته است. يك گرايش عبارت است از خيانتهائى كه به نام پيشرفت و تحول انجام گرفته؛ ضربههائى كه به نام خدمت و زير پرچم اصلاحگرى بر پيكر ملت ما وارد شده است. از دوران قاجار خيلى از درباريان قاجار و شاهزادگان قاجارى - كه هم بيسواد بودند، هم دنياپرست بودند، هم در عين حال با محافل غربى ارتباط داشتند - عامل و وسيلهى وابستگىِ نادانستهى كشور و فرهنگ ما به غرب شدند و ادعايشان اين بود كه اين، پيشرفت و تحول است!
در نقطهى مقابل، كسانى بودهاند و هستند كه با هر نوع نوآورى و تحولى مخالفت كردهاند؛ به اسم اينكه اين سابقه ندارد، اين را نمىشناسيم، اين را نميدانيم، به اين مشكوكيم. حديثِ « شرّ الأمور محدثاتها» را بد معنا كردهاند. با اينكه نوآورى سنت تاريخ است؛ سنت طبيعت است و بدون نوآورى زندگى بشر معنا پيدا نميكند؛ اما اينها مخالفت كردند. ما بايد پيشرفت و آن چيزى را كه از تحول اراده ميكنيم و ميخواهيم، درست براى خودمان معنا كنيم و بفهميم دنبال چه هستيم، تا نه آن سوء استفاده انجام بگيرد، نه اين مخالفت و ضديت. (25/2/86)
- در دوران مشروطيت و بعد از استقرار آن، روشنفكرهاى درجهى اول ما عقيدهشان اين شد كه اگر ايران بخواهد پيشرفت كند، بايد از فرق سرتا پا غربىِ كامل بشود! اين، يعنى تقليد محض... تقليد، رايج شدن و پيشرفت تقليد، پيشرفت نيست... وابسته كردن اقتصاد، تقليدى كردن علم، ترجمه گرايى در دانشگاه؛ كه هر چه كه آن طرف مرزها، مرزهاى غربى و كشورهاى اروپايى، گفتهاند، ما همان را ترجمه كنيم و اگر كسى حرف زد، بگويند مخالف علم حرف مىزند؛ پيشرفت نيست و ما اين را پيشرفت نمىدانيم... زبان ملى را مغشوش كردن، هويت اسلامى ملى را سلب كردن و مدلبازى به جاى مدلسازى، پيشرفت نيست. (18/8/85)
- ما وابسته شدن و غربى شدن را پيشرفت نمىدانيم. (18/8/85)
- پيشرفت از نظر غرب، پيشرفت مادى است؛ محور، سود مادى است؛ هرچه سود مادى بيشتر شد، پيشرفت بيشتر شده است؛ افزايش ثروت و قدرت. اين، معناى پيشرفتى است كه غرب به دنبال اوست؛ منطق غربى و مدل غربى به دنبال اوست و همين را به همه توصيه ميكنند. پيشرفت وقتى مادى شد، معنايش اين است كه اخلاق و معنويت را ميشود در راه چنين پيشرفتى قربانى كرد. يك ملت به پيشرفت دست پيدا كند؛ ولى اخلاق و معنويت در او وجود نداشته باشد. اما از نظر اسلام، پيشرفت اين نيست. (25/2/86)
1-3 چگونگي تحول
مي توان در مورد چگونگي تحول، موارد زير را در نظر گرفت:
بحث نظري و ايده پردازي؛ مدل سازي و تعيين الگوي پيشرفت؛ با حفظ ريشهها و اصالتها؛ با استفاده از راه حل بومي ؛ با يافتن راههاي ميانبر.
- كارهاى بزرگ از ايدهپردازى آغاز ميشود. (25/2/86)
- براى اينكه ما بتوانيم نسخهى درست پيشرفت را پيدا كنيم، چه لازم داريم؟
بحث نظرى (18/8/85)
- با بحث نظرى و تعريف شفاف و ضابطهمند از پيشرفت، قصد داريم يك باور همگانى در درجهى اول در بينِ نخبگان، بعد در همهى مردم به وجود بيايد كه بدانند دنبال چه هستيم و به كجا ميخواهيم برسيم و بخشهاى گوناگون نظام بدانند چه كار بايد بكنند. (25/2/86)
- بحثى كه امروز من مطرح ميكنم، بحث لزوم بازشناسى الگوى توسعه و پيشرفت است. ما ميخواهيم پيشرفت كنيم. مدل اين پيشرفت چيست؟ اين مدل را بايد بازشناسى كنيم. (25/2/86)
- پيشرفت در همه حال خوب است. ايستايى و جمود در هيچ كارى خوب نيست. بايد پيشرفت كرد؛ اما بايد قاعده را حفظ نمود. (26/4/81)
- آنچه خوب و درست است، جامعهى با ثبات، اما غير راكد و داراى تحول است؛ جامعهاى كه حتّى تحولات صحيح را سريع در خودش به وجود بياورد. چگونه مىشود اين ويژگى را به دست آورد؟ اينكه: ريشهها و اصالتها را حفظ كنيم و شالودهشكنى نكنيم؛ هويت ملى را بشدت مورد ملاحظه قرار دهيم و ارج بنهيم. (18/8/85)
- دنبال تقليد از اين و آن نباشيم؛ دنبال سخن گفتن با زبان و لغت بيگانه و عاريه گرفتن از تجربههاى دست چندم آنها نباشيم. نه اينكه از فرآوردههاى علمى ديگران بهره نبريم؛ چرا، صددرصد معتقدم كه بايد از همه تجربههاى علمىِ بشرى بهره برد. پنجرهها را نمىبنديم؛ هركس كه در دنيا كار خوبى كرده، آن را انتخاب مىكنيم.
راه حلّ واقعى اين است كه يك ملتْ خودش باشد؛ با مغزِ خودش فكر كند؛ با چشمِ خودش ببيند؛ با اراده خودش انتخاب كند؛ آنچه را هم انتخاب مىكند، چيزى باشد كه برايش مفيد است. ما بايد با حفظ تمدنمان، با دست و بازوى خود كار كنيم و فقط ترجمه، كارِ منحصر ما نباشد. بعضى افراد، حتّى فكر را هم ترجمه شده قبول مىكنند؛ حاضر نيستند آن را با معيارها بسنجند؛ مىگويند چون فلان روانشناس يا فلان جامعهشناس يا فلان اقتصاددان اينطور گفته و اين فرمول را داده، ديگر برو برگرد ندارد. اگر كسى برخلاف او حرف زد، مثل اينكه كفر گفته است! چهار صباح ديگر آنها از حرف خودشان بر مىگردند و حرف ديگرى مىزنند؛ باز اين آقا همان حرف دوم آنها را بدون تحليل قبول مىكند! براى يك كشور، اين بدبختى است.
راه حلّ واقعى اين است كه يك ملت با دست خود، كار كند؛ براى خود، كار كند؛ با فكر و مغزِ خود بينديشد و اجتهاد كند و با ابتكار خود پيش برود؛ ضمن اينكه از همه تجارب هم استفاده كند.
راه حلّ كاذب چيست؟
راه حلّ كاذب اين است كه يك ملت به تغيير ظاهرى دل خوش كند و از حركت عميق رو برگرداند. (12/2/80)
- واقعيت اين است كه ما دويست سال از علم دنيا عقب ماندهايم؛ اما معناى رسيدن به مرزهاى دانش اين نيست كه راهى را كه اروپايىها در طول دويست سال رفتهاند، ما هم همان راه را در طول دويست سال برويم ؛ بعد به آنجايى كه امروز رسيدهاند، برسيم؛ نه، اين حرفها نيست؛ ما راههاى ميان بُر پيدا مىكنيم. ما علم را از دست اروپايىها مىقاپيم. (17/4/83)
2- ضرورتهاي ايجاد تحول بنيادين در آموزش و پرورش
2-1 نيازمندي آموزش و پرورش به تحول
- بايد آموزش و پرورش مان را تحول بدهيم. ما در آموزش و پرورش احتياج به تحول داريم. (12/2/85)
2-2عدم بنيان آموزش و پرورش بر اساس هندسه صحيح
- در كشور ما آموزش و پرورش يك بناي قديمي است ، ليكن نه با هندسه ي صحيحي از آغاز كار.(25/10/70)
- در اينجا اول كار آموزش و پرورش را مثل اغلب بناهاي فرهنگي ، مبناي صحيح نگذاشتند، شما داريد مجاهدت مي كنيد كه اين مبناي صحيح را به وجود بياوريد. بنابراين مشكلات زيادي دارد ، اين مشكلات را تحمل بكنيد و آن را به حساب جهاد در راه خدا بگذاريد. (25/10/70)
2-3 آموزش و پرورش كنونىِ كشور ما، ساخته و پرداختهى فكر ما و برنامههاى ما و فلسفه ى ما نيست
- آموزش و پرورش كنونىِ كشور ما، ساخته و پرداختهى فكر ما و برنامههاى ما و فلسفه ى ما نيست از آغاز كار - بناى كار بر آن فلسفهاى نبود كه ما امروز دنبال آن فلسفه هستيم. ( 3/5/86)
2-4 حاكميت رويكرد ضد دينى در طراحي اوليه آموزش و پرورش
- اساس، اساسِ ضد دينى بود، نه غير دينى؛ بر اساس ضديت با دين بود. هر چه هم گذشت، اين جنبهى ضد دينى، پيوسته و تا آخرِ دوران پهلوى بيشتر و بيشتر شد..
آن كسانى كه آموزش و پرورش جديد را وارد كشور كردند، نه فقط نيتشان متدين كردن مردم و جوانها نبود، بلكه بعكس، نيتشان دور كردن مردم از عقايد دينى بود. (3/5/86)
2-5 ضديت و بي توجهي به حفظ هويت ملي
- جنبهى سياسى و مديريتى، جنبهى ضد ملى آموزش و پرورش بود. مليت را دنبال ميكردند - لكن آن مليتى كه دنبال ميكردند، به معناى واقعى به معناى حفظ هويت ملى نبود. به چه دليل؟ به دليل اينكه وابستگيهاى سياسى آنها روز به روز بيشتر ميشد و همين در كيفيت تعاليم و آموزشهاى آموزش و پرورش خودش را نشان ميداد .(3/5/86)
2-6 غربزدگي نظام آموزش وپرورش
- نظام آموزش و پرورش ما يك نظام غربزده، تقليدى، مبتنى بر باورها و مبانى پذيرفتهى در اروپا بود. حالا يكى بلژيك را ترجيح ميداد، يكى انگليس را ترجيح ميداد، يكى فرانسه را ترجيح ميداد؛ بالاخره مربوط به آنها بود. غربزدگىِ مطلق. اين، در آموزش و پرورش هم بود. (3/5/86)
2-7 عدم روز آمدكردن آموزش و پرورش
- آن كسانى كه الگوى آموزش و پرورش سنتى و قديمى ما بودند، آنها به همان شكلها و قالبهاى آن روز بسنده نكردند؛ مرتباً تحولات به وجود آوردند و خودشان را پيش بردند؛ اما اين مقلدان آن تحولات را ديگر نفهميدند و همان شكل سنتى را نگه داشتند. (3/5/86)
2-8 عدم پاسخگويي به نيازهاى حقيقى كشور
- اين دو عيب بزرگ؛ يعنى اول، جنبهى ضديت با دين - حداقل مغايرت با مبانى دينى و اخلاق دينى و تربيت دينى - و دوم هم بشدّت ترجمهاى بودن، وابسته بودن، تقليدى بودن، از نيازهاى حقيقى كشور و ملت ايران نجوشيده بودن، عيب اساسى آموزش و پرورش ما بود كه ماند تا دورهى انقلاب اسلامى. (3/5/86)
2-9 وجود عيوب مهم در شيوه ها و مولفه هاي نظام آموزشي
- نظام آموزش و پرورش تحول پيدا نكرده و همان نظام قديمى است! اين عيوبى كه شما بخصوص معلمان قديمى، كاركُشته، مديران آموزش و پرورش و پرورشي هاى آگاه و قديمى معمولاً ميشمرند، ميگويند درسها حفظى است، قدرت ابتكار را در جوانها به وجود نمىآورد، تأمل نيست، كار متراكم و انبوه است و ...، اينها همه ناشى از همان نظام قديمى است كه از آن وقت مانده است. (5/86)
3- مباني تحول بنيادين
تدوين فلسفه آموزش و پرورش اسلامي
- بهترين و برجستهترين فكرها بايد بنشينند براى آموزش و پرورش طراحى كنند؛ بايد فلسفهى آموزش و پرورش اسلامى، واضح باشد و بر اساس اين فلسفه، افق آيندهى آموزش و پرورش كشور روشن باشد؛ معلوم باشد ما دنبال چه هستيم و كجا مىخواهيم برويم و بر اساس آن خط كشى بشود، برنامهريزى بشود و راهها مشخص بشود؛ ما به اين احتياج داريم. آموزش و پرورش بايد از روزمرّگى بيرون بيايد؛ اين اساس حرف است. (5/86)
4- اهداف تحول بنيادين (هدف غايي- هدف هاي كلي)
4-1 هدف غايي: انسان سازي بر مبناي اسلامي
- اسلامي بار آورن جوانان نوجوانان و كودكان: يكي از مهم ترين تدابير همين است كه جوانان و نوجوانان و كودكان را اسلامي بار بياوريم. من خيال مي كنم سر لوحه و محور برنامه هاي آموزش و پرورش در تنظيم كتاب، در تربيت معلم، در نظارت بر كار بخش هاي مختلف آموزش و پرورش، در نظارت بر كار آموزش دهندگان و داخل مدارس بايد بر اين باشد كه ببينند آيا تفكر اسلامي منتقل شده يا نه؟ (5/10/70)
- احياي اعتقاد و عمل اسلامي: به اعتقاد من، آن چيزي كه امروز بيش از همه بايد در آموزش و پرورش ما به آن توجه شود، اعتقاد اسلامي و عمل اسلامي است كه در دانش آموزان بايد احياء گردد. در مدارس، همت بايد بر اين باشد كه بچه هاي ما را از لحاظ ديني هم در قلمرو اعتقاد، هم در قلمرو تربيت و اخلاق، هم در قلمرو تعبد علمي انسان هاي مسلمان بار بيايند، اين علاج و اساس كار ماست. (5/10/70)
4-2 هدف كلي: سه بعد فكري و مغزي، اخلاقي و رفتاري
4-2-1 فكر و مغزي
افراد از نظر فكري، مشخصات زير را داشته باشند: آگاه، عالم و با سواد؛ روشنفكر؛ از لحاظ ذهني، فعال و عميق؛ انديشمند و مطلع؛ كاردان، متخصص و كارآمد؛ داراي لياقت و صلاحيت علمي؛ دانش دوستي؛ داراي تدبير و فكر؛ پرسش گر؛ داراي روحيه؛ پژوهش گري؛ داراي روح خلاقيت، ابتكار و نوآوري.
- تربيت نسل جوان با سواد، تحصيل كرده، انديشمند و روشنفكر بالاترين ضرورت انقلاب ماست. (7/8/65)
- اگر بخواهيم روي آينده ي اين نظام حساب كنيم، بايد بدانيم كه آينده نظام ما به دست جوان هاي با سواد، مطلع و عالم و داراي لياقت و صلاحيت علمي و عملي است و همين ها اداره كننده ي آينده ي دستگاه اداري، اقتصادي و فرهنگي كشور ما خواهند بود. (7/8/65)
- مردم، عالم و باسواد و از لحاظ ذهني، فعال و عميق بشوند، و از لحاظ ديني، ايمان آنها شكوفا و شفاف شود، معارف را عميقاً فرا بگيرند، دين را واقعاً از روي يك اعتقاد راسخ بخواهند و به آن عمل كنند و به آن اعتقاد پيدا كنند(2/10/76 )
- اكنون اين نسل (نوجوانان و جوانان) در دستگاه آموزش و پرورش در حال رشد است و شما بايد بكوشيد كه عناصري والا و كارآمد تحويل جامعه اسلامي بدهيد. (24/6/61)
- ما ميخواهيم آن كسى كه از آموزش و پروش خارج ميشود، انسانى باشد از لحاظ خصوصيات فكرى: خلّاق، پرسشگر، اهل فكر، اهل نوآورى، مايل به ورود در ميدانهاى بسيار وسيعِ نادانستنيهاى بشر براى كشف دانستنيها و افكندن نور علم به وادى مجهولات، و صاحب فكر.(3/5/86)
- ... مدارس همت خود را بر ... ايجاد روحيه ي دانش دوستي متمركز كنند و آن را اساس كار خود بدانند. (25/10/70)
4-2-2 اخلاقي
افراد از نظر اخلاقي، مشخصات زير را داشته باشند: دلسوز و مهربان؛ خوشخو وخوش روحيه؛ بدون احساس انتقام گيري؛ خيرخواه؛ خوشبين و اميدوار؛ صالح؛ پرهيزگار و پاكدامن؛ پاكيزگي اخلاقي؛ آرمان طلب؛ والا و بلندهمت؛ ولنگار نبودن؛ فداكار و شجاع؛ مثبت در قضاوتها.
- اگر خداي نكرده در محيطي كه انقلابي به وقوع مي پيوندد، انسان ها به شكل صحيحي تربيت نشوند .... انسانهايي كه هم آگاه باشند، هم دلسوز باشند، هم احساس مسئوليت كنند، هم كاردان باشند، هم خوش روحيه باشند، پرورانده نشوند، مطمئناٌ آن اساس اولي به خطر خواهد افتاد و ضايع خواهد شد. (25/10/70)
- ما ميخواهيم آن كسى كه از آموزش و پروش خارج ميشود انسانى باشد شجاع، ، خوشخو، خيرخواه، خوشبين، اميدوار، بلندهمت، مثبت در قضاوتها (3/5/86)
- اگر مي خواهيم نسلي به وجود بيايد ... مهربان و بدون احساس انتقام گيري در درون خانواده ي بزرگ جامعه، يك نسل فداكار... راه و كليدش آموزش و پرورش است. براي تربيت چنين نسلي، آموزش و پرورش بايد مهيا و مناسب باشد.(12/2/84)
4-2-3 رفتاري
افراد از نظر رفتاري، مشخصات زير را داشته باشند: درك پيام هاي انقلاب؛ حافظ آرمان هاي انقلاب؛ داراي لياقت و صلاحيت عملي؛ داراي اعتماد به نفس؛ منضبط به انضباط اجتماعي؛ مسئوليت پذير؛ با كفايت و با عرضه؛ داراي شوق و نشاط؛ پركار؛ دوري از اسراف؛ شجاع در اقدام؛ نظم پذير؛ مستقل؛ خستگي ناپذير؛ تن پرور نبودن؛ اهل اقدام هاي بزرگ؛ قانون شناس.
- انقلاب يك حادثه است كه در يك نقطه اي از عالم اتفاق مي افتد و آثار معجزه آسايي هم نشان مي دهد. بقاء و استمرار و بركات اين حادثه مستقيماً و تحقيقاً با تربيت انسان ها ارتباط پيدا مي كند. اگر انسان هاي صالح و عالمي باشند كه پيام انقلاب را درك كنند و آن را حفظ كنند و به آن عمل نمايند و آن راه و آن جهت را پي بگيرند، انقلاب زنده و مانده است و بركات آن خواهد رسيد. (25/10/70)
- آينده ي نظام ما به دست جوان هاي با سواد، مطلع و عالم و داراي لياقت و صلاحيت علمي و عملي است. (7/8/65)
- اگر مي خواهيم نسلي به وجود بيايد كه اعتماد به نفس و انضباط اجتماعي داشته باشد، يك نسل مسئوليت پذير و با عرضه و با كفايت براي كارهاي بزرگ، يك نسل داراي ابتكار، يك نسل مهربان و بدون احساس انتقام گيري در درون خانواده ي بزرگ جامعه، يك نسل فداكار، يك نسل پركار، يك نسل كم اسراف و دور از اسراف، اگر مي خواهيم فرهنگ عمومي جامعه به اين سمت حركت كند، راه و كليدش آموزش و پرورش است. براي تربيت چنين نسلي، آموزش و پرورش بايد مهيا و مناسب باشد. (12/2/84)
- شما به عنوان يك انسان، به عنوان يك مدير، به عنوان يك رئيس و به عنوان يك دلسوز، مي خواهيد كشوري داشته باشيد كه افراد آن... مردماني مستقل، داراي فكر، داراي ابتكار، داراي روح خلاقيت، پرهيزگار، پاكدامن، نظم پذير، قانون پذير، اهل اقدام هاي بزرگ و آرمان طلب باشند، مي خواهيد يك چنين كشور و جامعه اي بسازيد.
شجاعت در اقدام داشته باشند، آرمان هاي بلند را دنبال كنند، خسته نشوند، شوق و نشاط داشته باشند، نظم و انضباط داشته باشند، در آنها ولنگاري و بي انضباطي و تن پروري وجود نداشته باشد. (12/2/86)
5- اصول تحول بنيادين
5-1 مبتني بر نظريه و روش هاي ا سلامي ، ديني و مكتبي باشد.
- اصل و اساس زندگي ما و حركت ما و تلاش ما در همه جا از جمله در تعليم و تربيت، اسلام است ... (1/7/61)
- ما بايد پيشرفت را با الگوي اسلامي – ايراني پيدا كنيم. (25/2/86)
- نظام اسلامي ، يعني آن نظامي كه بر مبناي ارزش هاي اين مكتب بنا مي شود...بنّايان و سازندگان اين نظام، نظريه ها را از كجا بگيرند؟ يك عده متفكر و نظريه پرداز لازم است. به تعبير فقهي و شرعيش يك عده فقيه لازم است. اگر اين فقيه نبود، آن نظام نيست ....... اگر نظريه پردازان اسلامي نباشند، آن صورت نظام، يك صورت بي جان است. (2/3/63)
5-2 مبتني بر جهت گيري هاي انقلابي باشد.
- در تمامي برنامه هاي ارائه شده نبايد جهت گيري اسلامي و انقلابي را رها كنيم. يك كار علمي، اجتماعي، فرهنگي و حتي برنامه هاي سرگرمي مي تواند داراي جهت گيري اسلامي و انقلابي و يا بالعكس باشد. البته منظور از جهت گيري اسلامي و انقلابي اين نيست كه حتما ً در هر برنامه اي آيه اي از قرآن و يا يك داستان مذهبي باشد. جهت گيري اسلامي و انقلابي اين است كه پيام انقلاب اسلامي رسانده شود. (4 /10/64)
5-3 از الگوهاي پيشرفت غربي استفاده نشود.
- الگوي پيشرفت غربي، يك الگوي ناموفق است. آن چه موجب مي شود ما الگوي غربي را براي پيشرفت جامعه ي خودمان ناكافي بدانيم، در درجه ي اول اين است كه نگاه جامعه ي غربي و فلسفه هاي غربي به انسان – البته فلسفه هاي غربي مختلفند؛ امّا برآيند همه ي آن ها اين است – با نگاه اسلام به انسان، به كلي متفاوت است، يك تفاوت بنياني و ريشه اي دارد. لذا پيشرفت كه براي انسان و به وسيله ي انسان است، در منطق غرب، پيشرفت مادي است، محور سود مادي است ... امّا از نظر اسلام، پيشرفت اين نيست. البته پيشرفت مادي مطلوب است، امّا به عنوان وسيله. هدف، رشد و تعالي انسان است. (25 /2/ 85)
5-4 هويت ملى مورد ملاحظه قرار گرفته و ارج نهاده شود.
- هويت جمعى يك ملت، جزو آن چيزهايى است كه در تحولات بايد دست نخورد. (18/8/85)
- هويت ملى هم كه مىگوييم، مليت در مقابل دين نيست، بلكه هويت ملى هر ملت، مجموعهى فرهنگها و باورها و خواستها و آرزوها و رفتارهاى اوست. يك ملت مذهبى، يك ملت موحد، يك ملت مؤمن و يك ملت معتقد به پاكان درگاه الهى و اهل بيت پيغمبر است؛ اين جزو فرهنگ و هويتشان است؛ هويت ملى كه مىگوييم، شامل همهى اينها هست؛ اينها را حفظ كنيم. حالا براى تغيير بخش هاى غلط، كارهاى غلط و راههاى غلط، تلاش و پويايى لازم است. (18 /8/ 85)
5-5 ريشهها و اصالتها حفظ گردد و شالودهشكنى نشود.
- آنچه خوب و درست است، جامعهى با ثبات، اما غير راكد و داراى تحول است؛ جامعهاى كه حتّى تحولات صحيح را سريع در خودش به وجود بياورد.چگونه مىشود اين ويژگى را به دست آورد؟ اين كه: ريشهها و اصالتها را حفظ كنيم و شالودهشكنى نكنيم. (18 /8/ 85)
- يك عدهاى كه طرفدار ثبات اجتماعىاند، با هر تحولى مخالفت مي كنند؛ به خيال اينكه اين تحول، ثبات را به هم مىزند. از طرف ديگر، كسانى كه خيال مىكنند هر تحولى به معناى ساختار شكنى و شالودهشكنى و زير سؤال بردن همهى اصالتهاست، اينها هم براى اينكه تحول ايجاد كنند، ثبات اجتماعى را از بين مىبرند و دچار خطر مىكنند. اين دو اشتباه، از دو طرف وجود دارد. (18 /8/ 85)
6- الزامات تحول بنيادين
الزامات تحول بنيادين با چند شاخص زير قابل بررسي است: مديريت صحيح؛ خط مشي درست؛ برنامه ريزي؛ تعيين الگوي پيشرفت؛ هوشمندي؛ مشاركت نخبگان؛ آزاد انديشي و نوآوري؛ نقادي و نقد پذيري؛ عملي و منطقي؛ دقت، صحت و سرعت؛ پركاري و تلاش؛ پويايي، نشاط و اميد.
- بايد راه آزاد انديشى و نوآورى و تحول را باز گذاشت، منتها آن را مديريت كرد ... اين كار، مديريت صحيح لازم دارد. چه كسى بايد مديريت كند؟... مديريتش با نخبگان است... دنبال حرف نو و پيدا كردن حرف نو حركت كنيد. (18/8/85)
- پويايى، نشاط، برخوردارى از آزادىِ تحرك و روح رقابت در ميان جمع خود را بايد بشدت ارج بنهيم و به آن اهميت بدهيم. لازمهى اين نشاط و پويايى اين است كه هم منتقد باشيم، هم انتقادپذير، كه هر كدامش نباشد، بد است اينها لازمهى آن تحول و حالت مطلوب جامعه است؛ همراه با اميد، همراه با پُركارى، همراه با برنامهريزى و همراه با داشتن خط مشى درست و سرمشق براى تحول. (18/8/85)
- اين تحول و تطور، بايد خيلي هوشمندانه، از روي صبر، از روي حوصله و با دقت انجام بگيرد. (3 /10/ 76)
7- گامهاي تحول بنيادين
گام اول: تدوين فلسفه آموزش و پرورش اسلامي
گام دوم: تعيين ويژگي هاي انسان مطلوب
گام سوم: طراحي نظام مطلوب
گام چهارم: طراحي محتوا ي برنامههاى آموزشى
گام پنجم: تربيت مجريان مستعد و لايق
گام ششم: اقدام شجاعانه در اجراي برنامهها
- بايد فلسفهى آموزش و پرورش اسلامى، واضح باشد و بر اساس اين فلسفه، افق آيندهى آموزش و پرورش كشور روشن باشد؛ معلوم باشد ما دنبال چه هستيم و كجا مىخواهيم برويم و بر اساس آن خط كشى بشود، برنامهريزى بشود و راهها مشخص بشود. (12/2/85)
- ما ميخواهيم آن كسى كه از آموزش و پروش خارج ميشود بعد از سيزده سال - حالا كه پيش دبستانى هم هست، ميشود سيزده سال - انسانى باشد با برجستگيهاى اخلاقى، برجستگيهاى فكرى و مغزى، و با تدين؛ يك چنين انسانى ميخواهيم. (3/5/86)
- بر اساس اين فلسفه، نظام مطلوب آموزش و پرورش به دست خواهد آمد. آن نظام بايستى مثل يك جدول، پُر بشود از برنامههاى گوناگون، و البته بخش مهم و اساسىِ آن، اِجراست. اجرا، به انسانهاى مستعد و لايق احتياج دارد كه اين را هم باز بايد تربيت كنيم. (3/5/86)
- آدمهاى كارآمدمان بنشينند آن نظام را تعريف و تدوين كنند و با شجاعت لازم وارد ميدان شوند و تشكيلات آموزش و پرورش را بر طبق آن نظام تعريف كنند و تحقق ببخشند. (3/5/86 )
8- مؤلفهها و عناصر تحول بنيادين
مولفه ها و عناصر تحول بنيادين عبارتند از: معلم؛ دانش آموز؛ ساختار؛ فضا و تجهيزات؛ روش ها؛ قوانين و مقررات؛ كتاب هاي درسي؛ برنامه.
- ... آموزش و پرورش بايد محل كشف و جذب خلاقيت ها و ابتكار ها باشد و اين كار با تربيت معلمين صالح و تدوين كتابهاي مناسب و برنامه ريزي صحيح امكان پذير خواهد بود. به خصوص در امر تربيت معلم و تدوين و تأليف كتب درسي هر قدر ابتكار، علم، هنر، خلاقيت و همچنين بودجه صرف اين كار شود جا دارد. (24/6/61)
- يك تجديد نظر كلي در بنيان كيفيت درسي و رشته هاي تحصيل مطابق با نيازهاي نسل آينده ي اين جامعه بايد صورت گيرد. (11/5)
- در آموزش دو چيز بايد مورد توجه قرار گيرد: يكي برنامه ريزي آموزش يعني شناخت مخاطبان و تعيين نياز آنها، اولويت هاي اين نيازها و پاسخ گويي به اين نيازها و ديگري سازماندهي آموزش يعني طراحي تشكيلات و شبكه ي آموزش دهندگان و فراگيرندگان. (27 /10/ 63)
9- متوليان تحول بنيادين
متوليان تحول بنيادين عبارت خواهند بود از: دست اندركاران آموزش و پرورش؛ شوراي عالي انقلاب فرهنگي؛ شوراي عالي آموزش و پرورش؛ نيروهاي فكري و زبده كشور.
- شوراى عالى انقلاب فرهنگى، مسئوليت مهمى دارد. كما اينكه خود شوراى عالى آموزش و پرورش هم مسئوليت دارد. همهى نيروهاى فكرى و زبدهى كشور با همديگر دست به دست هم بدهند و هر كدام در جاى خود و به سهم خود، اين كار بزرگ را انشاءاللَّه بتوانند انجام بدهند. (3/5/86)
- اين مجموعهاى كه امروز، مسئوليتهاى مهم كشور و آموزش و پرورش وتعليم و تربيت را بر عهده دارند، اينها انگيزهى كافى براى اين كار دارند.(3/5/86)
- وظيفهى نخبگان فكرى و فرهنگى جامعه و حوزه و دانشگاه، مديريت اين تحول است. (18/8/85 )
انتهاي پيام
شنبه 16 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 300]
-
گوناگون
پربازدیدترینها