واضح آرشیو وب فارسی:آفتاب: امنيت گرايي، عامل شكست سوسياليسم قرن بيستم
جيمز پتراس ـ ترجمه: يعقوب نعمتي وروجني- جيمز پتراس استاد ممتاز جامعه شناسي در دانشگاه بينگهمتون نيويورك است. وي تاكنون 63 عنوان كتاب تاليف كرده و كتاب هاي وي به 29 زبان ترجمه شده اند. وي همچنين بيش از 650 مقاله در نشريات تخصصي همانند مجله جامعه شناسي آمريكا، مجله جامعه شناسي انگليسي پژوهش هاي جامعه شناختي، مجلس آسياي معاصر، نشريه مطالعات دهقانان و... به رشته تحرير درآورده است. همچنين حدود دو هزار مقاله از ايشان در نشريات غيرتخصصي همچون نيويورك تايمز، گاردين، نيشن كريستين ساينس مانيتور، فارين پاليسي و لوموند ديپلماتيك به چاپ رسيده است. انتشارات معتبري مثل راتلج، رندوم هاوس، مك ميلان و pluto Book كتاب هاي پتراس را منتشر كرده اند. جيمز پتراس مدرك دكتراي خود را از دانشگاه كاليفرنيا دريافت كرد. وي از سال 1972 تدريس در گروه جامعه شناسي دانشگاه بينگهمتون را آغاز كرد .زمينه هاي كاري وي عبارتند از توسعه، آمريكاي لاتين، كارائيب، جنبش هاي انقلابي و تحليل طبقاتي. وي جوايز متعددي را نيز به دست آورده است كه به عنوان نمونه مي توان به جايزه بهترين رساله از انجمن علوم سياسي غرب در سال 1968، جايزه انجمن جامعه شناسي آمريكا، جايزه خدمات برجسته از بخش جامعه شناسي ماركسيستي انجمن جامعه شناسي آمريكا و جايزه رابرت كني به خاطر بهترين كتاب در سال 2002 اشاره كرد. عنوان تعدادي از كتاب هاي تاليفي ايشان عبارتند از فرمانروايان و زيردستان در امپراتوري ايالات متحده(2007)، قدرت اسرائيل در ايالات متحده ( 2006)، امپراتوري همراه با امپرياليسم (2006)، محاكمه شركت هاي چندمليتي (2006)، جنبش هاي اجتماعي و قدرت دولت (2005)، بحران در سيستم (2003)، جهاني شدن بدون نقاب، امپرياليسم در قرن بيست و يكم (2001) و پويايي هاي تغيير اجتماعي در آمريكاي لاتين (2000). جيمز پتراس عميقاً به عدالت اجتماعي متعهد است و به مدت 11 سال با جنبش كارگران بدون زمين برزيل همكاري كرده است. وي از سال 1976- 1973 عضو دادگاه برتراند راسل راجع به سركوب در آمريكاي لاتين بود. وي خود را به عنوان يك فعال و نويسنده انقلابي و ضدامپرياليست توصيف مي كند و در جنبش كارگران بيكار آرژانتين نيز فعاليت داشته است. پتراس در مقاله حاضر ضمن برشمردن نقاط ضعف و قوت نظام هاي سوسياليستي قرن بيستم، راهكارهايي را براي بهبود وضعيت سوسياليسم در قرن بيست و يكم ارائه مي دهد.
---
به منظور پي بردن به چشم انداز سوسياليسم در قرن بيست ويكم، ضرورت دارد مفروضات اصلي برنامه سوسياليستي را بررسي كنيم. علاوه بر اين لازم است دستاوردهاي نظام هاي سوسياليستي قرن بيستم را نيز مورد توجه قرار داده و از سوي ديگر ساختارهاي تحريف يافته و خط مشي هاي اشتباه آنان را نيز از نظر دور نداريم.
بايد يادآوري كرد سوسياليسم، وسيله اي است براي رسيدن به زندگي مادي بهتر ازجمله استانداردهاي بالاتر زندگي، آزادي بيشتر سياسي، برابري شرايط اجتماعي و امنيت داخلي و خارجي. در اين راستا عزت، منزلت و همبستگي را مي توان با اين اهداف بنيادين مادي ملازم دانست. از اين جهت عزت و منزلت را نمي توان با وجود محروميت طولاني مدت، ايثار همه جانبه و پردامنه و به تاخير افتادن پيشرفت مادي پيگيري كرد. حكومت هايي كه تحت لواي اصل انتزاعي عدالت در پي قرباني كردن معيارهاي مادي زندگي هستند، بيشتر به سوسياليسم معنوي گرايش دارند تا يك دولت سوسياليست پوياي مدرن.
تغييرات اجتماعي و جايگزيني صاحبان سرمايه توسط دولت هاي سوسياليست تنها زماني موجه است كه نظم جديد بتواند كارآمدي، شرايط كار و پاسخگويي در قبال مصرف كنندگان يك نهاد اجتماعي را بهبود ببخشد. به عنوان مثال در بعضي نظام هاي سوسياليستي،
زير نقاب تهاجم انقلابي، دولت شروع به مداخله كرده و هزاران شركت خرده فروشي كوچك و متوسط را به اسم نابودي سرمايه داران، از بين مي برد. ماحصل اين اقدام، فاجعه اي بيش نيست؛ مغازه ها تعطيل مي شود، دولت نيز نمي تواند كسب و كار كوچك را سازماندهي كند و بخش عمده اي از كارگران از خدمات اساسي محروم مي شوند.
دولت هاي سوسياليستي قرن بيستم سيستم هاي خدمات درماني، آموزشي و امنيتي كارآمد و موفقي را براي خدمت به اكثريت كارگران فراهم كردند. اكثر كشورهاي سوسياليستي مانع از سلطه سياسي و بهره كشي بيگانگان از منابع طبيعي خود شدند و در بعضي موارد، اقتصادهاي صنعتي پيشرفته اي را پايه ريزي كردند. با اين وجود سوسياليسم قرن بيستم با تناقضات عميقي مواجه بود كه به بحران هاي سيستمي بزرگي منجر شد. تمركزگرايي بوروكراتيك مانع از آزادي در محيط كار شد و مباحثات عمومي و حكومت مردمي را محدود ساخت. تاكيد بيش از حد مقامات دولتي بر امنيت، سد راه هرگونه نوآوري، كارآفريني و ابتكارات علمي و مردمي شد كه اين امر به نوبه خود، انفعال عمومي و ضعف فناوري را به دنبال آورد. امتيازات مادي نخبگان سياسي به نابرابري فزاينده اي منجر شد و اين امر نيز باور عمومي به اصول سوسياليسم را تضعيف كرده و موجب گسترش ارزش هاي سرمايه داري شد.
سرمايه داري، نابرابري اجتماعي را در نظر دارد و در عوض سوسياليسم از طريق برابري بيشتر تقويت مي شود. سرمايه داري و سوسياليسم هر دو به كارگران مبتكر، خلاق و كارآمد وابسته اند؛ سرمايه داري براي به حداكثر رساندن سود و سوسياليسم براي حفظ دولت-رفاه روبه رو شد.
درس هاي قرن بيستم براي سوسياليست هاي قرن بيست و يكم
سوسياليست هاي قرن بيست و يكم مي توانند از دستاوردها و ناكامي هاي سوسياليسم قرن بيستم چيزهاي زيادي بياموزند؛اول اينكه خط مشي هاي دولت بايد در راستاي بهبود شرايط كاري و استانداردهاي زندگي مردم جهت دهي شوند. اين امر به معناي سرمايه گذاري كلان در اموري همانند مسكن مناسب، وسايل زندگي، حمل ونقل عمومي، نگراني هاي زيست محيطي و تقويت زيرساخت هاست. همبستگي و ماموريت هاي خارجي نبايد به سرمايه گذاري هاي وسيع و طولاني مدت در راستاي توسعه و تعميق پيشرفت هاي مادي طبقات داخلي نظام هاي سوسياليست ترجيح داده شوند. هرگونه همبستگي از داخل كشور شروع مي شود.
دوم اينكه سياست هاي توسعه اي بايد بر تنوع اقتصادي همراه با تاكيد ويژه بر صنعتي سازي مواد خام، سرمايه گذاري كلان در صنايع مولد كالاهاي مصرفي باكيفيت بالا و در كشاورزي و علي الخصوص خودكفايي مواد غذايي اساسي متمركز شود. اقتصادهاي سوسياليستي تحت هيچ شرايطي نبايد به اقتصاد تك محصولي (شكر، گردشگري، نفت و نيكل) تكيه كنند چرا كه اينگونه اقتصاد، بي ثبات و آسيب پذير است.
دولت سوسياليستي بايد هزينه برنامه هاي آموزشي و زيرساختي خود را هماهنگ با اولويت هاي فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي خود تامين كند. اين امر آموزش كارگران ساختماني ماهر (لوله كش، برقكار و نقاش) و مهندسان، كارگران حمل و نقل، طراحان مسكن شهري و روستايي براي تمركززدايي از شهرهاي بزرگ و گسترش حمل و نقل عمومي را نيز شامل مي شود. دولت هاي مذكور بايد شوراهاي مصرف محلي را براي نظارت بر كيفيت هوا، آب و آلودگي صوتي و نيز در دسترس بودن، بها و كيفيت غذا سازماندهي كنند.
دولت هاي سوسياليستي قرن بيستم با تغيير مسير كمك هاي خود به سوي كشورهاي خارجي (كه اغلب اين كشورها مترقي هم نبودند)، باعث انزواي كارگران خود شدند در نتيجه نيازهاي محلي تحت عنوان همبستگي بين المللي مورد غفلت قرار گرفتند. اولويت اول سوسياليسم قرن بيست ويكم بايد همبستگي داخلي باشد. سوسياليسم قرن بيستم بر رفاه از بالا-دولت ها دهنده و توده ها گيرنده- تاكيد كرده و مانع ابتكارات عمومي شده و انفعال را ترغيب كردند. سوسياليسم قرن بيست ويكم براي مقابله با وزيران بورژواي «سوسياليست» و عاملاني كه به منظور انباشت و حفاظت از ثروت شخصي از منصب خود سوءاستفاده مي كنند، بايد كنش طبقاتي مستقل را تشويق كنند. سازمان هاي مردمي و خودجوش مي توانند رياكاري وزيران ثروتمندي كه سوار بر اتومبيل هاي آخرين سيستم شده و از آپارتمان هاي لوكس استفاده كرده و فرزندان خود را به مدارس خصوصي ويژه و گرانقيمت مي فرستند را افشا كنند.فراتر از همه اينها سوسياليسم عبارت است از برابري اجتماعي، برابري درآمدها، مدارس و بيمارستان ها، برابري در بين و درون طبقات. بدون برابري اجتماعي، هرگونه بحث از تنوع، عزت و منزلت بي معناست. سرمايه داران نيز تا زماني كه ثروت و سودشان به خطر نيفتد، از تنوع حمايت مي كنند. سوسياليست ها از برابري حقوق و درآمد كه به طرز كارآمدي بتواند ثروت را در بين كارگران، چه سفيدوسياه، كشاورز روستايي و كارگر شهري، زن و مرد و پير و جوان، بازتوزيع كند، پشتيباني مي كنند. هيچ گونه عزت و منزلتي را نمي توان در فقر و استثمار متصور شد. در واقع عزت انساني با منازعه و حصول اهداف سوسياليستي برابري اجتماعي و استانداردهاي بالاي زندگي توام است.
منبع:Project synidicate.com
سه شنبه 12 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آفتاب]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 352]