واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: از باورهاي پرسشانگيز شيعه، علم امام حسين(ع) به شهادت خود و يارانشاست. اين پرسش در بارة علم ديگر امامان به شهادتشان نيز گفته ميشود؛ چرااميرالمؤمنين(ع) که ميدانست به شهادت ميرسد به مسجد رفت و به نماز ايستاد؟ وامامحسن(ع) چرا آب زهرآلود را نوشيد؟ و گاهي فراتر از موضوع شهادت، از علم پردامنةپيامبر و امامان به گذشته و آينده و امور پنهان پرسش ميشود که گسترة اين علم تا چهمقدار است و اين که آيا پيامبر و امام همه چيز را در هر حال و در هر زمان ميدانند و ياعلم آنان شروط و قيودي دارد و بخشي از امور از آنان پوشيده مانده است؟
در اين نوشتار، تلاش بر اين است با نگاهي گذرا در آغاز، علم پيامبر و امام رابررسي نماييم. سپس پرسش دربارة با علم به شهادت را پاسخ گوييم.
گستره علم پيامبر و امام
در باور شيعيان دربارة علم پيامبر و امام اختلافي نيست. از مناصبي که پيامبر وامام در آن با هم مشترک هستند، ميتوان بر شمرد: فضيلت در علم است، و عقيده به اينکه پيامبر و امام بايد از ديگران در علم برتري داشته باشند، و امامت استمرار منصب نبوتبودن، و بايستگي هر ويژگي پيامبر براي رهبري امت، در امام.
بنابراين، آنچه در اين بخش بررسي ميشود، دربارة پيامبر و امام است و اگر برايپيامبر رتبهاي بالا از علم ثابت شد، براي امام نيز همان رتبه ثابت است، و امام در تمامصفات رهبري با پيامبر همانند است جز در برخي از صفات که ويژة مقام نبوت است،مانند؛ وحي و...
بررسي گسترة علم پيامبر و امام در اين بخش در دو محور انجام ميپذيرد، محوراوّل از ديدگاه عقل و محور دوم از ديدگاه قرآن و روايات.
محور اوّل: ديدگاه عقل
در آغاز بايد از ديدگاه عقل اين موضوع بررسي شود که آيا مانعي در علم گسترده امام وجود دارد؟ و عقل چه مانعي را در وجود اين علم درک ميکند؟ ـ و چرا امام نميتواندبه هر چيزي آگاه باشد و با وسايل ارتباطي، مانند؛ تلفن، راديو، تلويزيون و رسانههايديگر از شهرها و روستاها و جاهاي دوردست خبر دهد و از باطن افراد که هيچگونه راهعادي براي رسيدن به آن نيست، اطلاع داشته باشد؟
عقل اين گونه علم و خبررساني را محال نميداند و مانعي را در دارا بودن آن تصوّرنميکند. پس از امکان دريافت علم غيب براي پيامبر و امام، نوبت ميرسد به بررسيلزوم آن و باور داشتن علم گستردهاي را براي پيامبر و امام که تمام امور مسلمانان را فراميگيرد، تا توانايي ادارة جامعه اسلامي و گسترش عدالت را در تمام ابعاد زندگي آنانداشته باشد.
اگر اين علم گسترده و فراگير نبود، ادعاي رهبري امّت اثر نداشت و چگونه کسيکه آگاهي به حال مردم ندارد، ميتواند سعادت دنيا و آخرت آنان را تأمين و تضمين نمايد.اين موضوع با چند دليل به اثبات ميرسد.
1ـ نبوت و امامت رهبري الهي است
نبوت و امامت، منصب الهي است و مردم هيچ گونه مداخلهاي در آن نميکنند.امام بايد از ديگران در کمالات افضل باشد. در حقيقت ملاک گزينش امام، برتر بودن او ازديگران در تمام صفات است. و اگر در افراد جامعهاي که امام در آن زندگي ميکند، کسييافت شود که از امام فضيلت بيشتري دارد، او سزاوار امامت است.
افضلبودن امام در يک چيز و در يک مورد نيست، بلکه در تمام صفات و جهاتاست؛ يکي از فضيلتها که امام بايد رتبة بالاي آن را داشته باشد، دانش و آگاهي است.امام بايد از تمام افراد بشر داناتر و دانشمندتر باشد، چنان که همانند او در افراد جامعهيافت نشود. اگر کسي در ميان مردم همسان در دانش با امام پيدا شود، رسيدن منصبامامت به هر کدام از آنان مساوي است و محروم شدن يکي از آنان از اين منصب ستم درحق اوست.
در هيچ زماني براي امام همتايي نخواهد بود که دانش گسترده و فراگيري چون اوداشته باشد. آن دانش نه با وسايل عادي، بلکه از راه غيرعادي و الهي يافت ميشود، وچون از دانش بي انتهاي خدا سرچشمه ميگيرد و فيضي از درياي ژرف فيض بخشاوست، گسترده است و به هرچيزي تعلق ميگيرد، زيرا خداوند فياض مطلق است وبخشش او پايان ندارد. پس دانش را که خداوند به پيامبر و امام ميبخشد، به زمان و ياحالتي اختصاص ندارد.
2ـ رهبري پيامبر و امام
پيامبر و امام براي راهنمايي تمام افراد بشر با وجود اختلاف زبان، طبيعت، رنگ،گسترش زمين، پراکنده بودن مردم از يکديگر و بسياري از جهتهاي مختلف که مردمرا از هم دور ميکند، بايد سخن تمامي آنان را بشنود و با آنان سخن بگويد، آن گاه تماميافراد را در اجراي عدالت و احکام خدا برابر بداند و از حال آنان با خبر باشد؛ اين گونه اطلاع و خبر داشتن از مردم را، انسان عادي نميتواند و فقط انساني اين ويژگي را دارست که ازدانش گستردة خدادادي بهره ميبرد.
امام بايد از دورترين جاهاي زمين که مردم در آن زندگاني ميکنند با خبر باشد تادرد و رنج آنان را دريابد و اگر نمايندهاي را به آن جاها گسيل کرد، در هر زمان از او با خبرباشد تا مبادا او در مقام خود بر مردم ستم کند.
اگر امام مانند ديگر افراد عادي در زمان قديم، پس از گذشت ماهها و سالها ازاخبار دور دست خبرگيري کند و يا با وسايل متعارف آن زمان با فاصلههاي زماني بسيار ازحال ديگران با خبر گردد، ستم زمين را فرا ميگيرد و فساد بر جامعه استيلا مييابد وهدف و غرضي که در فرستادن پيامبر و انتخاب امام از راهنمايي و هدايت مردم است، بهدست نخواهد آمد و نيکبختي دنيا و آخرت مردم بر رغم وجود امام تأمين نخواهد شد.
3ـ خلافت امام
پيامبر و امام، خليفه و جانشين خدا در زمين هستند:
واءذ قال ربک للملائکة اءني جاعل في الارض خليفه؛
زماني که پروردگارت بهفرشتگان گفت: من در زمين جانشين قرار ميدهم.
و جانشين او حضرت آدم(ع) بود که پيامبر خداست و تمام پيامبران جانشينانخدايند. جانشيني پيامبر واسطه بودن اوست ميان مردم و خدا و فيض رساني از طرف خدااوست. چون پس از آفرينش جهان، خداوند خواست جهانيان او را بشناسند تا با او ارتباطبرقرار کنند ـ و با چشم ديدن او ممکن نبود ـ و نميشد که ذات خود را آشکار کند تا او راببينند، افرادي از بشر را برگزيد و آنان را مظهر صفات خويش قرار داد تا صفات او رابنمايانند و نقش واسطه را ايفا کنند.
يکي از صفات خدا علم او به هر چيز و در هر حال است، و چون پيامبر مظهرصفات خداست بايد در دانش و آگاهي وسيع نيز مظهر خدا باشد. بر مظهر نبودن پيامبردر علم دليلي وجود ندارد، بلکه همان دليل بر خلافت و جانشيني که مظهر بودن پيامبر درتمام صفات است، علم خدايي را نيز براي او ثابت ميکند.
روشن است که مقصود از مظهر صفات بودن، همانندي پيامبر و خدا در تمامصفات از جهت چگونگي و مقدار نيست؛ زيرا اين باور شرک است، بلکه مقصود اين استکه خداوند بهرة سرشاري از علم و دانش خود را به پيامبران داده، که ديگر مردم از آن بيبهره هستند و علمي را که خداوند به پيامبران داده، افراد عادي بشر به آن دسترس ندارند.
پس از ثبوت اين دانش خدايي براي پيامبران، همين علم براي امام نيز ثابتميشود؛ زيرا امامت، خلافت نبوت و امام جانشين پيامبر است و تمام ويژگيهاي رهبريپيامبر را امام نيز دارد ـ به جز صفات ويژة پيامبر، مانند؛ وحي.
4ـ عصمت پيامبر و امام
از باورهاي شيعيان دربارة پيامبر و امام، عصمت و محفوظ بودن از گناه، اشتباه،سهو، نسيان و غفلت است که در تمام مدت عمر خود در يک لحظه و در يک بار نيز خطا،اشتباه و گناه از او سر نميزند.
معصوم بودن از گناه و خطا، در تمام لحظههاي عمر و برخوردهاي زندگاني، زمانيتحقق مييابد که دانش و آگاهي فراگير شود و به هر چيزي در هر حال علم داشته باشد واگر يک مورد را نداند، مقام عصمت را به نمييابد، زيرا آن چه با عصمت سازگار نيستگناه و اشتباه و ... از ناداني و جهل است و کسي که از مصالح و مفاسد واقعي باخبر است،گناه و اشتباه نميکند.
پس معصوم بودن پيامبر و امام، دانش و آگاهي ا و را به تمام مصالح و مفاسد وحقايق اشياء در هر حالي نياز دارد.
5 ـ شاهد بودن پيامبر و امام
در بسياري از آيات قرآن آمده است که پيامبر شاهد و گواه بر امت است و چونشاهد بودن و گواهي دادن، دانش و آگاهي را در هر حالي لازم دارد، پس پيامبر بايد بهتمام احوال امت از ظاهر و باطن و افعال آنان آگاه باشد تا بتواند در روز قيامت شاهد وگواهيشان باشد، زيرا اگر چنين دانشي را نداشت، نميتواند شهادت و گواهي را دربارة آنانادا کند. نمونهاي از آيات قرآن که شاهد و گواه بودن پيامبر را بر امت بيان کرده، چنيناست:
(و جئنا بک علي هؤلاء شهيدا)؛
و تو را ميآوريم تا بر آنان شاهد و گواه باشي .
(و يوم القيامه يکون عليهم شهيدا)؛
و روز قيامت پيامبر بر آنان گواه خواهد بود.
(و کنت عليهم شهيداً مادمت فيهم)؛
و تا زماني که در ميان آنان هستي برايشان گواه خواهي بود.
(ليکون الرسول شهيداً عليکم و تکونوا شهداء علي الناس)؛
تا پيامبر گواه برشما باشد و شما گواه بر مردم باشيد.
چنان که پنج دليل بر لزوم علم غيب پيامبر و امام آورده شد، عقل نه فقط مانعي درامکان اين علم ندارد بلکه وجود آن را در پيامبر و امام لازم ميداند. بزرگي و عظمت ايندانش سبب نپذيرفتن آن نميشود و چنين باوري غلو و زياده روي نيست، زيرا اگر امامداراي اين ويژگي نباشد و گستره دانش او همانند ديگر افراد عادي باشد، سزاوار امامت ورهبري نخواهد بود و گزينش وي براي امامت و بي بهره کردن ديگران از آن، ستم در حقديگران خواهد بود.
اگر امامت را منصب خدايي بدانيم و آن را خلافت و جانشيني از طرف خدابپنداريم و امام را بيانکننده و مظهر صفات الهي بدانيم، باور دانش وسيع او را زياده رويو غلوّ نميپنداريم و آن را از لوازم مقام امامت ميشمريم.
محور دوم: علم امام از ديدگاه قرآن و روايات
دانش گسترده و آگاهي پيامبر و امام به همه چيز و در هر حال، در قرآن و رواياتآمده است که نمونهاي از آيات قرآن را ذکر ميکنيم، سپس به نمونهاي از روايات اشارهمينماييم.
1ـ (قل اعملوا فسيري الله عملکم و رسوله و المؤمنون و ستردون اءلي عالمالغيب و الشهادة فينبئکم بما کنتم تعلمون)؛
بگو عمل کنيد پس خدا و پيامبر و مؤمنان عمل شما را ميبينند و برگشت دادهميشويد به داناي نهان و آشکار و شما را به آنچه عمل ميکرديد، خبر ميدهد.
در اين آية به خدا رؤيت و ديدن نسبت داده شده که مقصود ديدن به چشم نيست،زيرا خداوند چشم ندارد بلکه مقصود علم و ادراک مينمايد، پس مقصود اين است کهخداوند و پيامبر و مؤمنان اعمال شما را ميدانند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 199]