واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: تاريخ باستان نشان از آن دارد که در ايران حکيمان دانندگان علم نجوم بودند در حالي که اختر شناسان در مصر باستان را کاهنان تشکيل مي دادند و فقط آنها اجازه داشتند که علم نجوم را ياد بگيرند. زمان و پيشينه رصدهاي مصريان شناخته شده نيست و شايد دليل آن هم اين است که کاهنان سعي مي کردند کتابهاي نجومي را ميان خودشان حفظ کنند اما در ايران باستان روزي خاص چون تيرروزگان اردي بهشتي براي بازشناسي ستارگان و نجوم به کار مي رفته است. اخترشناسان مصري دوره مختلف حرکت سيارات را با رصد تعيين کردند که برخي از پژوهش گران اعتقاد دارند که ساعت هاي آبي، عقربه اي و آفتابي نخستين بار پيش از قرن هفتم قبل از ميلاد مسيح در مصر توسعه يافتند. در ايران باستان نيز از علم نجوم براي پيشبرد اهداف کشورداري استفاده مي شد و گروهي از نجوميان نيز به واسطه قرار گرفتند ستارگان در زواياي آسمانها، از شرايط جوي آگاهي مي يافتند و زمان مقابله با دشمن را تعيين مي کردند. مصريان براي زاويه سنجي در آسمان ابزارهاي قابل حملي را ساختند که به نظر مي رسد که اين ابزار در رصدهاي منجمان مصري چندان دقيق نبود و دانسته هاي رياضي آنها اندک از همين روز به کتابهاي ايرانيان چشم دوخته بودند. در يونان باستان نيز برخي از کتابهاي رياضي دانان فيلسوف بر رصد علم نجوم ايرانيان صحه مي گذاشتند و بسياري از رياضي دانان پارسي، همواره دستي در علم نجوم و ستاره شناسي داشتند. در ايران باستان به ويژه در عهد ساسانيان، زيج شهريار يا زيگ شهريار (شهرياران) وجود داشته که از آن تنها روايت تاريخي باقي مانده و استنادي که دانشمندان اسلامي به آن کردهاند. مشهورترين دانشمند ايراني که به اين اسناد روايت و استناد مي کند، ابوريحان بيروني است که در زيج خودش (قانون مسعودي) به زيج شهرياران اشاره کرد و آن زيجي است مربوط به دوره خسرو انوشيروان بوده و در همان اوايل تاريخ اسلام به عربي ترجمه شد. نخستين زيجي که به عربي ترجمه شده و يکي از پايههاي زيجهاي اسلامي بوده،زيج شهرياري است و بعد از اسلام هم زيجهاي متعددي در خصوص نجوم بيان شده است. نخستين زيج اسلامي از دادههاي دانشمندان قرن دوم هجري بوده و توسط محمد الفزاري از زيج هندي به نام سد هانتا استفاده زيادي کرده که سند هند کبير است. دومين شخصي که با استفاده از زيجهاي هندي و فلکيات بطلميوسي زيج نوشته، شخص بزرگي به نام ابوجعفر محمد بن موسي خوارزمي، پايهگذار علم جبر است که در نجوم هم کار کرده و زيج خود را با استفاده از زيج ايراني (زيج شهرياران)، يوناني (فلکيات بطلميوس) و هندي (سند هند کبير) تدوين کرد. پس از او نيز سومين نفري که زيج نوشته،حبش حاسب يا ابوعبدالله مروزي بوده که بيشتر روي حوزه سالهاي قمري و محاسبه ساعات و روزها و ماههاي آن بود و محاسبات دورههاي 30ساله سالهاي قمري که همه اين دانشمندان ناشناخته ايراني بوده يا از ايراني علمي نجوم آموخته اند. بيشتر غربيها معتقدند مولد علم، غربيها بودهاند و اول يونان و روم و بعد رنسانس تا دوران فعلي، در حالي که اين طور نيست و مسلمانها به ويژه ايرانيها علوم يوناني، اسکندراني، هندي و چيني را گرفتهاند و بعد به آن افزودهاند و اين روش علم است زيرا علم سرزميني نيست و از جهاني به جهان ديگر مي آيد و سيالترين پديده بشري، علم است. مسلمانها ابتدا هر آنچه ديگران نوشته بودند ترجمه کردند و نخستين قومي بودند که بدون تعصب چيزهاي خوب ديگران را به زبان علمي آن زمان يعني عربي ترجمه مي کردند و هم خودشان استفاده مي بردند و هم باعث ماندگاري اين کتابها مي شدند و نخستين خدمت آنها حفظ کتابها بوده است. مسلمانها ، علوم را از کشورهاي ديگر مي گرفتند و چيزهاي جديد به آن افزودند و اگرچه پايه علوم نجومي غربي براساس نظريه فلکي بطلميوس است اما خود ايراني ها در زمينه نجوم پيشرو بوده اند و هرچه در اين علم مي دانسته اند به سرزمين هاي ديگر نيز انتقال مي دادند. مسلمانها بارها کتابهاي بزرگ را ترجمه کردند و بعد روي آن حاشيه نوشتند و در اين بين نيز ابن هيثم بصري از فيزيکدانان برجسته فيزيک نور، واضع اتاق تاريک و کاشف قوانين انکسار نور و فيزيک رويت است. اين دانشمند مسلمان نقدي بر نظريه بطلميوس مينويسد در کتابي به عنوان الشکوک علي بطلميوس که در آن اشکالات نظريه بطلميوسي را مطرح ميکند و نخستين نقد علمي را به صورت کتاب منتشر کرد. خواجه نصيرالدين طوسي در مراغه روي زيج ايلخاني کار ميکند و در آن اشکالات متعددي بر نظريه بطلميوس ميگيرد و نظريه خواجه نصير يکي از ارکان مهم نجوم جديد است که نظريه بطلميوس را مورد نقد جدي قرار مي دهد و برخي از اين رنج ها را به چالش مي کشد. بطروجي اشبيلي که از سرزمين اشبيليه آندلس بود، نظريه زمين مرکزي را نقد ميکند و پس از او نيز ابن شاطر هم همين نقد را ادامه ميدهد و آن را ساده تر مي نويسد. عروضي دمشقي هم نظريه بطلميوس را نقد ميکند و خواجه نصيرالدين طوسي با طراحي و ساخت کرههاي تو درتو (جفت طوسي) نظريه زمين متحرک را بيان ميکند و پايههاي زمين مرکزي را سست ميداند. ابوسعيد سگزي در قرن چهارم هجري تاکيد ميکند که زمين به دور خورشيد گردش دارد و قرنها قبل از کپرنيک و کپلر از اين نظريه مسلمانان استفاده مي کند و نظريه معروف گردش زمين به دور خورشيد را طرح نو مي اندازند. تعداد زيجهايي که مسلمانان در طول تاريخ اسلام تا قرن 13 هجري داشتهاند 250 زيج يا کتاب نجومي است و هر پنج سال يک کتاب جديد يا يک نظريه جديد که در تاريخ ملل بيسابقه است. دانشمند ديگري با نام بتاني از بزرگان تاريخ رياضي و نجوم است که يکي از کارهاي او محاسبه دقيق سال شمسي و کبيسه گرفتن است که مبناي تقويم جلالي شد و بعدها افرادي مثل ابوريحان در کتابي با عنوان تحليل نظريه بتاني به بررسي و تحليل اين نظريه مي پردازند. دانشمندان اسلامي کارهاي بزرگي در علم نجوم انجام دادهاند در ترجمه علوم نيز امانتداري کرده اند و با ترجمه کتابها از زباني به زبان ديگر علاوه بر نشر علوم به زنده نگهداشتن يک زبان و مواجه اختلال زباني کمک مي کردند. کساني از جمله اخوانالصفا و در راس آنها سليمان سيستاني آنقدر به علم اهميت مي دادند که بيش از 50 رساله و کتاب را در شاخههاي مختلف علمي تحت عنوان اخوانالصفا و خلانالوفا منتشر شد. دانشمندان ايراني بسياري از کتابهاي خود را به زبان عربي تاليف مي کردند چرا که زبان عربي در ايران نيز زبان علمي بوده و در اصل دانشمندان ايراني در بسياري از علوم از جمله علم نجوم سرآمده بوده اند. پس از ان ابوريحان کتابي التفهيم و در پي آن نيز ابنسينا دانشنامه علايي را به فارسي نوشته و زيج الغ بيگي الغ بيک سمرقندي و غياثالدين جمشيد کاشاني کتابهاي را به زبان فارسي به نگارش درآورده اند. آخرين زيج معتبر در خصوص نجوم درقرن 13 هجري در هند به نام زيج بهادرخاني و به زبان فارسي نوشته شده است. پس از اسلام مورخان ايراني اطلاعات ارزشمندي از بخش تاريخ بايگانيهاي دولتي و شيوه تاريخنويسي ايرانيان ارايه دادهاند که ميتواند منبع و مرجع بسيار مهمي براي تاريخپژوهان محسوب شود و در ابن تاريخ نويسي نيز علم نجوم مورد توجه بوده است. عبدالحيبن ضحاکبن محمود گرديزي از مورخان قرن پنجم هجري کتاب زين الاخبار يا تاريخ گرديزي را به نگارش در مي آورد و وقايع دوران محمود غزنوي را با اشارهاي مختصر به پادشاهان اساطيري، تاريخي و خلفاي اسلامي و توضيحاتي درباره آداب و رسوم ملل مختلف بيان مي کند و بخشي از آن نيز به کاربرد نجوم در ايران اختصاص مي يابد. ايرانيان باستان به نگارش تاريخ روزگار خود دلبستگي و علاقه داشتهاند و در شرق به موازات تاريخنويسي دو رشته بايگانيهاي دولتي و ستاره شناسي نيز رشد مي کند. ايرانيان مسلمان به علوم نجوم دلبستگي فراوان داشتند و در اين بين ردصدخانه مراغه بزرگترين مرکز ستاره شناسي دوره هاي تاريخي بوده و بسياري از پديده هاي نجومي در آن زمان مورد ارزيابي قرار مي گرفت. علاوه بر رصدخانه ها برخي نيز به استطرلاب روي آورده بودند و از طريق وجود نشانه هاي نجومي،پاسخ گوي بسياري از سوالات مردم بودند. نگاه عرفاني به آسمان و وجود برهان و نظم آفرينش بين مسلمانان توجه مردم به علم نجوم را افزايش داد و گرايش مردم به دانستن آنچه در آسمان ها و زمين هاست در دوره هاي تاريخي در جوامع شهري فروني يافت. اما در دوران معاصر با پرتاب تلسکوپ هابل به فضا و ورود ماهوارهاي تحقيقي و اکتشافي به فضا سازمان نسا در حوزه هوا و فضاي رشد يافت و سالگرد پرتاب هابل نيز به عنوان روز نجوم مورد نطر قرار گرفت. به گزارش ايرنا،ايرانيان در عرصه نجوم با ثبت نظرياتي به نام خود توانستند در اين علم به همراه علم رياضي در جهان تحولات بزرگي را ايجاد کنند.گزارش از محمود رييسي 7359/671
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 569]