واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: شـعـبـان؛ ماه عشق، ماه شور، ماه دعا
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: نگاهي به وبلاگها
و اينك شعبان المعظم، آغاز ماهي با يادمانهايي عظيم! آكنده از عطر نامهايي شريف، سرشار از ساعاتي عاشقانه و لبريز از دقايقي عارفانه! شعبان؛ ماه نور، ماه فجر، ماه انتظار! شعبان، شكوه شكوفايي امامت! شعبان، بهار هميشه سبز ولايت! شعبان، ماه عشق، ماه شور، ماه دعا!
به گزارش سرويس نگاهي به وبلاگهاي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در وبلاگي به نشاني http://fatemeh466.blogfa.com آمده است: السلام عليك يا ثارالله! سلام بر تو و سلام بر سوم شعبان! گويي آسمان به انتظار عروجي سبز نشسته است؛ عروج نوري كه باعث پيوند امامت و رسالت خواهد شد تا جلوه جاودانه ولايت، آسمانها و زمين را محو پرتو خويش گرداند! فوج فرشتگان با بالهاي سپيد و پرندين، خانه ولايت را احاطه كردهاند تا در ازدحام انوار الهي، «سيدالشهدا» را به زيارت عرش ببرند! جايي كه خيل فرشتگان مقرب به پيشواز قنداقه مطهر و معطر «حسين» پنجمين نور ازلي خواهند آمد تا جلوه جاودانه شهادت، ميوه گلگون درخت طوبي، با تبسم نوراني خويش، شادماني و سرور، نذر لحظات اشراقي عرش كند!
مدينه است و كوچه كوچه عطر سيب! مدينه است و عطر گلهاي سوري! مدينه است و عطر صلوات فرشتگان! مدينه است و شادمانههاي تبسم دلانگيز پيامبر(ص) كه نگاه پر از تحسين خويش را به «دومين ميلاد» آسماني حضرت زهرا(س) دوخته است! مولودي كه در عزت و عظمت سفينه نجات است و چراغ هدايت! نامش مفهوم عاشقترين شهيد عشق و مرامش معناي برترين بنده ستوده پروردگار!
خورشيد تابناك عاشوراست! خورشيدي كه تبلور نور ولايت را به ديار نينوا بخشيد و خاك گلگون كربلا را با عطر بهشتي خويش معطر ساخت. عطري كه تمام سيبهاي گلاب، هر سحرگاه ميهمان لحظات عطرافشانياش ميشوند!
مولا جان! استعداد ارادت ما تنها به «غم» ختم نميشود! شادمانيتان را سپاس كه در شعبان المعظم، ياد شما را با تبسم همراهي ميكنيم، گو اينكه اشك، ازليترين بهانه براي گفتن «يا حسين» است! يا حسين! خوشا عاشقان حريم كويت! كه عاكفان شادي و انبوه توأمانند! اين چه رازي است در نام شريفتان كه اشك تبسم، تبسم اشك را به نگاهمان مينشاند و عاشقانگي تا پاي جان را به ما ميآموزد!
مولا جان! اي «پاسدار» ولايت! اگر نبودي چه كسي به معناي حقيقي عشق دست مييافت؟! چه كسي ميتوانست جوابگوي سختترين امتحان الهي از بندگانش باشد؟! تويي نتيجه رسالت انبياء و امامت اولياء! تويي كه اسلام مديون خون پاك تو و تشيع مديون نام هميشه مبارك توست!
تو را سپاس كه ترنم نامت شفابخش تمام دردها و تكلم كلامت هستي فزاي آرزوهاي ماست! ميلادت، كه هديه بيبديل انوار الهي به خاكيان و افلاكيان است مبارك باد!
كيست تا از تو نگويد؛ اين تويي كه تنها ساقي اقاليم عشقي، كه هر كه اسير عشقت ميشود نخستين درسي را كه از ميخانه لاهوتيات فرا ميگيرد «وفا» ست، وفا! اي خداوندگار وفا! عباس! قداست دستهاي تو را اين عظمت بس كه بوسهگاه مولاي متقيان(ع) بوده است! چرا دستهايت را خداوند طالب نباشد كه لبهاي «علي» آن را بوسيده است؟! كدامين محراب به قداست دستهاي آبآور توست؟! كه معطر از عطر نفسهاست. گويي اين تقدير دستهاي آسماني توست كه در هنگام تولد بوسهگاه علي(ع) و در هنگام شهادت بوسهگاه حسين(ع) باشد! عظمت نامت را سپاس كه مردي و مردانگي از تكلم آن ميتراود و آسمانيترين عاشق حقيقت حسيني(ع) را به تجسم مينشيند! اي حقيقت جاري در دل رودها و چشمهها! تمام اقيانوسهاي جهان سرگشته وقار تواند. حاشا كه با تو از تشنگيها گفت!
.... سروش آسماني، بشارتي را به «شهربانو» ميدهد؛ بانويي كه آسمان مقابل عظمت نامش تواضع ميكند و خورشيد به جمال معنوياش رشك ميبرد. بانويي كه نام مباركش همچون «صحيفه» مقدس و همچون «كربلا» معطر است.
بشارت ميدهد طلوع نوري را كه از مشرق عرفاني ولايت طلوع كرده و رنگينكمان هدايت خويش را ارزاني آسمان «ايران» ميكند!
نوري كه فصلي جديد از ايمان و اعتقاد در دل ايرانيان پديد خواهد آورد تا شاهد ظهور عظمتي بينظير در تاريخ باشند؛ ظهور مشرقيترين حكومت الهي! مولاي صحيفههاي عاشقانه عبادت ميآيد تا آسمان به وجود فرزندان «نبوت» ببالد! به وجودي ببالد كه عبادتش پيامبروار و حلمش عليوار است؛ كرامتش حسني و شهامتش حسيني است. خطبههايش آيينه سخنان زهرا(س) و كلمات آتشين بيانش، بتشكن است. وقارش وقار خليل و كلامش كلام كليم است.
از انفاس قدسياش مسيحا در شگفت و از شكيبايي وجودش، ايوب درسآموز است. حضورش تركيببند حماسه كربلا و صحيفه كلامش آيينه شكوه عاشوراست. درويشترين امير كشور دل كه عارفانهترين غزلها از تبسم نگاهش ميتراود و عاشقانهترين دو بيتيها از ترنم دعايش.
ميآيد تا آسمان را درس بندگي بياموزد.
ميآيد تا زمين را از آسيب جهالت حفظ كند.
ميآيد تا دلهاي مؤمن بينيايش نمانند.
ميآيد تا كربلا بهانهاي براي ادامه زندگي داشته باشد.
ميآيد تا شام به وسعت تيرگي خويش نبالد.
ميآيد از مشرقيترين لحظات شيرين خلقت؛ تا فرصتي تازه براي شادماني ما باشد. مولا! سيد عابدان حقيقتفروز! اي چلچراغ ايمان در فصلي از احاطه جهل! حضورت مبارك كه ظهورت روشنيبخش سايهزار زمين است. بادا كه دست شفاعتتان روز افتادگيها دستگيرمان باد!
انتهاي پيام
جمعه 18 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 140]