واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: مستند و مستدل حرفزدن، يعني بدانيم چه ميگوييم و همچنين براي هر جمله و کلام ابرازشدهي خود، دليلي قانعکننده تحت پوشش علم، تجربه و مشاهدات عيني و ذهني داشته باشيم...
استدلال گفتاري
مستند و مستدل حرفزدن، يعني بدانيم چه ميگوييم و نيز بدانيم چرا ميگوييم و همچنين براي هر جمله و کلام ابرازشدهي خود، دليلي قانعکننده تحت پوشش علم، تجربه و مشاهدات عيني و ذهني داشته باشيم. اينگونه حرفزدن، نهتنها ذهن و درون گوينده را آزرده نميسازد، بلکه شنونده را نيز ترغيب مينمايد تا هم به کلام گفتهشدهي گوينده، خوب و دقيق گوش فرادهد و هم اعتماد درونياش به شخصيت گوينده و نه کلام او جلب شود. آرامش ايجادشده در سايهي اين اعتماد، باعث ميشود شنونده به يک حس نزديکي دستيافته و خود را در آرامشي خوشايند و دلخواه ببيند و سعيکند بين درونيات پرسشگر خود و گفتههاي فرد، ارتباطي منطقي برقرارنمايد. در سايهي همين استدلال گفتاري، دانشپذيري و علمآموزي بهشکلي سادهتر و مناسبتر، تجلي مييابد.
براي بهرهگيري کافي از قدرت بيان، علاوهبر مستند و مستدل بودن گفتار، گوينده بايد از اعتمادبهنفس و قدرت و خودباوري بالا نيز برخوردار باشد تا شنونده را در حفاظ محکم اطمينان و اعتماد، قراردهد. همچنين صداقت گفتار، رنگ و لعاب اثرپذيري را پررنگتر نموده و داشتن آرامش در هنگام بيان مطالب، علاوهبر بالابردن سطح اثرپذيري، به شنونده اعتمادبهنفس، حس مهمبودن و ديدهشدن و نيز آرامش و تمرکز حواس خارقالعادهاي را هديه مينمايد.
منظم و با احترام به وقت و حوصلهي شنونده حرفزدن، هنري منحصربهفرد است. به درازا کشيدن کلام، آفتي است که گاه تمام زحمات گوينده را در ثانيهاي از بين ميبرد. اينجاست که طراحي مدلِ گفتن و مهندسي زمان، بايد دست به دست هم داده تا محيطي زنده، پويا و شاد را براي بهرهگيري از ثانيههاي پيشرو مهيا نمايد.
عامل صداقت، گاهياوقات ميتواند عامل زمان را به کنترل خود درآورده و گوينده را حاکم تصميمگيريهاي شنونده نمايد. با دسترسي به اين مهم، اين گوينده است که حتي زمان خستهشدن مخاطب را در زماني که خود نيز از گفتن اشباع شده است، تعيين مينمايد.
پرهيز از بيان جملههاي تکراري، شمرده و در عين حال موزون و هماهنگ بيانکردن کلمات و نيز کنترل شديد تن صدا، اعم از بلندي و کوتاهي آن و انتخاب الحان بهجا، از هنرهايي است که بايد فراگرفته شود.
مهم است که: آرام و متين حرف بزنيم؛ اعتمادبهنفس را چاشني تکتک واژههايي کنيم که آنها را مهمان گوش شنوده مينماييم؛ بهشدت از بيان جملهها و واژههاي خستهکننده و آزاردهنده پرهيز نماييم؛ صداقت و صراحت بيان را تا جاي ممکن رعايت کنيم؛ در هرحال و وضعيت، سعيکنيم تسلط رواني بر سخن خود را از دست ندهيم و نيز مهم است براي گفتارمان در هر زمان که مطالبهي دليل شد، آمادگي بيان آنرا در سريعترين زمان ممکن، دارا باشيم و مهمتر اينکه براي دلايل خود نيز اسناد و مدارکي داشته باشيم که بدبينترين و بهانهگيرترين افراد را بر مدار قبول و آرامش قراردهد.
يکي از ابزار تربيتي، چه در بعد کوچک و محدود به نام خانه، و چه در بعد وسيع و بزرگ به نام اجتماع، «گفتار به شيوههاي گوناگون» ميباشد. ابزار برقراري ارتباط بين پدر و مادر و فرزندان، ابزار ارتباطي در محيطهاي کوچک مانند کوچه و محله و نيز ابزار ارتباطي در جامعههاي عمومي و آموزشي، چيزي نيست جز کلام. اين کلام، بهطور حتم نبايد در قالب يک سخنراني بزرگ جلوهگر باشد تا خود را مجبور به رعايت اصول و قواعد و قوانين مخصوص به خود نمايد بلکه در اولين ارتباط کلامي با کودک خردسال خود نيز بايد تابع قوانين خاصي باشيم تا او زبان گفتار ما را بهخوبي درک نمايد. براي نمونه وقتي کودکي، براساس ذات طبيعي خود مرتکب اشتباهي ميشود که شايد از ديد پدر و مادرش، بزرگ و نابخشودني باشد، خطرناکترين نوع برخورد در قالب شيوهي گفتار، اين است که او را در ميان جمعي از حاضران، مورد مؤاخذه و تنبيه قراردهيم. شايد در برخي موارد، دادن يک تذکر جدي و محکم، لازم و ضروري نمايد اما بايد شرايط حاکم بر محيط و روحيات فرد خاطي را بهطور کامل درنظر داشته باشيم. اين اشتباه ممکن است از زن، شوهر، فرزند، دوست و هريک از وابستگان ما سر بزند. در اينگونه موارد، ديده شده عصبانيت از انجام و بروز آن خطا در قالب خشونت، خود را در کلام، پديدار ميسازد بهنحوي که آهنگ صدا را پرخاشجويانه، غيرمؤدبانه و در عينحال، بلند و گوشخراش مينمايد. معناي اين نوع برخورد اين است که فرد برخوردکننده، عصباني است و هيچچيز جز بروز و بيان اين عصبانيت، برايش اهميت ندارد.
وقتي در قالب استدلال گفتاري به مسائل نگريسته شود، گوينده که هماکنون در جايگاه پرخاش و برخورد با يک فرد خاطي نشسته، اگر خود را مسؤول گفتار خود بداند، پرخاش نميکند، داد نميزند (با صداي بلند حرف نميزند)، با کلماتي تحکمآميز بر سر مخاطب خود آواري از اضطراب و تشويش و نگراني فرونميريزد، بهشدت از توهين و بهکارگيري کلماتي خارج از ادب و احترام، پرهيز مينمايد و بهجاي جستوجوي راهي براي تنبيه کلامي فرد خاطي، بهدنبال راهي ميگردد تا در بدو امر، خود را آرام سازد چراکه آرامنمودن خود، يعني حل نيمي از مشکل.
در بيشتر موارد، ديده شده که عدم برخورد آني و شديد، بيشترين کمکها را به حل مشکل نموده است. فردي که در ميان جمع بر سر کسي فرياد ميزند، توهين و جسارت ميکند و از دايرهي ادب و احترام خارج ميشود، فاقد صلاحيت بوده و از پيشپاافتادهترين قوانين و قواعد استدلال گفتاري نيز برخوردار نيست.
بينديشيم، باز هم بينديشيم، پس از آن اگر ضرورتي احساس گرديد، با حفظ حريم اشخاص، با نگاهي احترامآميز و در خورِ شأن يک انسان، به زيباترين شکل ممکن، به گفتن بپردازيم که آن هم بزرگي ميگويد: «چيزي بگو که ارزش آن بيش از خاموشي باشد.»
استدلال رفتاري
مستند و مستدل رفتار کردن، يعني با بروز و ظهور هر عملي بدون توجه به ميزان اهميت آن، نشانههاي منطقي، رنگ و بويي قابل هضم به شيوهي رفتاري ما بدهد. اينکه ندانيم چه ميکنيم، فاجعهاي اسفناک است، حال اگر ندانيم که چرا نميدانيم و يا اين عمل چرا و چگونه از ما سر زد، بايد يک بازبيني کلي در حالتها و رفتارمان از بعد روانشناسي داشته باشيم. دانستن اينکه چرا ميخواهيم انجامدهندهي عملي باشيم، اولفايدهي آن اين است که کنترل عمل بهطور کامل در دستمان است يعني تمام جزئيات عمل مورد بحث، از پيش طراحي شده و اتفاق و تصادف، کوچکترين نقشي در بروز يا عدم بروز آن عمل ندارد؛ درنتيجه، خطرات و مشکلات احتمالي که ممکن است در حين انجام عمل، بروز نمايد را خوب ميشناسيم و در برخورد با آن، دچار يأس و سردرگمي نخواهيم شد و درصد موفقيت آن نيز بهنحو اميدوارکنندهاي بالاميرود.
وقتي انجام کاري را بهعهده ميگيريم، در ابتدا بايد نقشهي راه، با بينهايت دقت و همهجانبهنگري ترسيم شود و سپس با ايماني محکم که نشأتگرفته از اعتمادبهنفس است، پيشبرويم. اين براي ما مانند حل مسألهاي است که از قبل حل شده و در نتيجهي اين کار، تشويش و حس ناخوشايند ترس و ترديد، از بين ميرود چراکه قدم در راهي ناشناخته نگذاشتهايم.
اين، يک چرخهي قانونمدار و نظمپذير است که نتيجهبخشبودنش، چيزي کمتر از صددرصد نيست چراکه تصميمي اتخاذ شده و تمام مواردي که بايد بررسي شود، انجام گرفته است.
گريز از استدلال، يک نوع نظمگريزي و رويگرداني از پاسخگوبودن است. اگر قرارباشد هرکسي به هر دليلي که تنها ميتواند براي خودش قابل قبول باشد، دست به انجام هر عملي، طبق ميل و خواستهي خودش بزند که ميشود داستان تکراري هرجومرج. وقتي قرارباشد مسؤوليت حرفهايمان و تبعات انجام اموري که از ما سرميزند را بپذيريم و صادقانه پاسخگو باشيم، تبعيت از اين دو مقوله، نبايد زياد سخت و سؤالبرانگيز باشد. اگر بر پايهي استدلال و استناد رفتار نماييم، گاهيوقتها همين مقوله بهخودي خود، ياريگر جوابگويي برخي اشتباههاي ما ميشود چراکه اشتباه، از سر بيبرنامگي يا انجام کار از روي باريبههرجهت، نبوده است زيرا دلايل و استناداتي براي انجام اين کار داشتهايم با وجودي که نتيجهاش، اشتباه بوده است. اينک تنها و تنها، تحليل اشتباهمان را ميپذيريم و چون عمل ما بر پايهي يکسري دلايل و استنادات بوده، اين خود کمک شاياني براي رهايي از حجم وسيعي از تنشهاي فردي و روحي بعدي بين ما و فرد معترض به عمل ميگردد.
وقتي انجام عملي را بهعهده گرفتهايم که نتيجهاي غير از آنچه بايد، حاصل شده است، جوياي علت که ميشوند اگر بگوييم: «نميدانم چرا اين کار به نتيجهي دلخواه نرسيد»، براي هيچکس قابل قبول نيست اما اگر با ذکر دلايلي که نشاندهندهي مستندانجامدادن آن کار باشد، جوياي ريشهي عدم نتيجهگيري شويم، نهتنها خود را از سختي شکست و عدم نتيجهگيري رهاندهايم بلکه همراهاني داريم که در بهبود نسبي اوضاع، يار و همراهمان خواهند بود.
«نميدانم چرا اينطور شد»، يعني من يک انسان مستبد و خودرأي هستم که تابع هيچ قاعده و قانوني نميباشم، درنتيجه ديگران نيز براي تنبيه اين خودرأي مستبد، بار گناهان او را سنگينتر ميکنند يعني چندين اشتباه ديگر که منشأ بروز آنها ارتباطي اندک با اشتباه او دارد را بهطور مستقيم به آن عمل او نسبت ميدهند.
انجام يک کار اشتباه که در سايهي استدلال و تحليل، صورتگرفته باشد، قابل قبولتر از عملي است که باريبههرجهت و بر پايهاي غيرعلمي و منطقي انجام شده باشد چراکه کاري که باريبههرجهت و بدون هيچگونه دليل و مدرکي انجام پذيرفته باشد، غيرقابل دفاع ميباشد.
استدلال رفتاري و گفتاري، خود دليلي محکم بر شأن و شخصيت افراد ميباشد. نپذيرفتن مسؤوليتِ حرف و عمل، خوشايند ذهن بشرِ استدلالگرا نبوده و نيست. حجم وسيع وقايعي که تفسير دقيق ناهنجاري ميباشند، نتيجهي طبيعي و روشن اعمالي است که کوچکترين فکري در بروز آنها نقش نداشته است. تصادفاتِ گاه فاجعهآميز جادهاي که ساليانه تعداد بسياري را از سلامتي و زندگي محرومميسازد، ترافيک، حجم وسيع پروندههاي ورودي به مراکز قضايي، معضلات اقتصادي و اجتماعي و... را نيز ميتوان از اين ديدگاه بررسي و تحليل نمود.
تنها و تنها حرفي بزنيم که توان پذيرش تبعات بعدي آنرا داشته باشيم و همچنين، تنها و تنها دست به انجام اموري بزنيم که کارشناسانه، دقيق و علمي تمامي جوانب آن، بررسي و تحليل موشکافانه شدهباشد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 97]