واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: سيداشرفالدين حسيني در سال 1287 هـ.ق در قزوين به دنيا آمد. وقتي شش ماهه بود پدرش را از دست داد و اشرفالدين تحت نظر و مراقبتهاي دلسوزانه مادر «علوم مقدماتي» را در قزوين فرا گرفت. پس از کسب اين علوم با وجود همه مشکلاتي که داشت براي تکميل تحصيلات به بين النهرين سفر کرد. در سال 1300 هـ.ق بعد از پنج سال تحصيل در نجف و کربلا، به زادگاهش برگشت. چند سال در قزوين بود، سپس در سن 22 سالگي به تبريز رفت و در آن جا نزد استادان وقت به آموختن علوم متداول آن زمان پرداخت. حدود پنج سال در تبريز ماند و در 28 سالگي به رشت رفت و چون در آنجا اقامت گزيد به اشرفالدين گيلاني معروف شد. چندي از ورودش به آنجا نگذشته بود که فرمان مشروطيت صادر شد. در همانجا بود که در شعبان سال 1324 هـ.ق پس از اعلام مشروطيت، اولين شماره روزنامه خود را به نام «نسيم شمال»، منتشر کرد. اشرفالدين شماره نخست روزنامه نسيم شمال را در دوم شعبان 1325 منتشرکرد؛ اما شماره «سال يك» که بر بالاي اين شاره آمده نشان ميدهد که پروانه امتياز روزنامه مربوط به سال 1325 است. اشرفالدين که در پي مجالي بود تا «ملانصرالدين» را ايجاد کند، در شش ماه و نيم مانده از سال 1324 هجري قمري يعني پس از صدور فرمان مشروطيت، بدون پروانه امتياز بيدرنگ دست به نشر نسيم شمال زده است. از اين رو ناگزير بوده که از ذکر سال دوم در نخستين شماره سال 1325 خود داري کند.
اشرفالدين در يکي از حجرههاي مدرسه صدر تهران اقامت گزيده بود. اطفال روزنامه فروش به حجره او ميرفتند و اشعاري را ميگرفتند که به نام نسيم شمال چاپ ميشد. اين روزنامه معمولا در چهار صفحه با مندرجات فکاهي و انتقادي تماما به شعر منتشر ميگشت که تمام اين اشعار به وسيله خود اشرفالدين سروده ميشد. قيمت آن بسيار ارزان، از شش تا هشت شاهي و پس از يک هفته يک قران بود. شيوه نگارش روزنامه به حدي ساده و روان بود که با قدرتي عجيب در عامه مردم رسوخ ميکرد و اشعار و تصانيفش در مجلس بزم و طرب، کوچه و بازار، دهان به دهان ميگشت و نقل ميشد. اشرفالدين در اين باره ميگفت: «ميخواهم روزنامهاي تاسيس کنم که به زبان شعرهاي بسيار ساده و دلنشين با مردم صحبت کند و هر شماره آن را به يک شاهي به خلق الله بفروشم. چون معتقدم که اين شماره ساده خواه نشاط بخش باشد خواه غم انگيز تنها زباني است که به دل مردم ساده مينشيند؛ مخصوصا اگر بتوانند آن را به آواز هم بخوانند..
به راستي سيداشرفالدين چنان ساده و زيبا ميسرود که بر دل پير و جوان، زن و مرد، عارف و عامي مينشست. اشعار او چنان از صميميت شگفتآوري لبريز بود که انسان را ناگزير به دوست داشتن سرآيندهاش وا ميداشت.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 114]