واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: کودک را سردرگم نکنیم (قسمت دوم)
در قسمت قبل گفته شد... 4- هرگز با سخنان تند، نیشدار و طعنهآمیز با فرزندان خود صحبت نکنید؛زیرا طعنه و تحقیر، مانعی جدی برای یادگیری و سلامت روانی کودک به شمار میآید. بسیاری از والدین در برابر کوچکترین ضعف یا اشتباه فرزند، او را به باد تمسخر میگیرند و با عبارتهایی چون: پس عقلت کجاست؟!، عقب ماند!، مگر کری؟!، مگر کوری؟!، چقدر بیادبی! یا چقدر خنگی! قصد ادب کردن کودک را دارند. در حالی که نمیدانند با این کلامهای توهینآمیز، راه ارتباطی خود و کودک را میبندند؛ و ذهن او را از احساس منفی نسبت به خودش و نیز پدر و مادر آکنده میکنند. بدترین تأثیر این شیوه آن است که خودپنداره کودک را مخدوش میکند؛ یعنی به تصویر ذهنی کودک از خودش لطمه میزند. در نتیجه او خود را آدمی پایینتر از دیگران میبیند و چنین فردی مستعد انجام کارهای خلاف و نادرست میشود؛ زیرا در ذهنش تصویر مثبتی از خود ندارد و در نتیجه وجدان اخلاقیاش شکل درستی پیدا نمیکند.به یاد داشته باشیم که در همه حال باید سعی کنیم به کودک احترام بگذاریم و با لحنی مؤدبانه و سرشار از اطمینان با وی صحبت کنیم تا او هم به فکر برخورد متقابل نیفتد و در ذهن خود پدر و مادرش را حقیر و نادرست نبیند و سرچشمههای خشم و نفرت در کودک پدید نیاید. فراموش نکنیم که اگر امروز به کودکانمان برچسبهای نادرست بزنیم، فردا آنها برچسبهای نامناسبتری تحویل خود ما خواهند داد و ما را آن گونه خطاب خواهند کرد.5- هرگز به کودکان خود قول ندهید به گونهای که در مقابل، از آنها وعده کار خاصی را بگیرید.اگر بچهها به قول دادن از سوی شما عادت کنند، حرفهای معمولیتان برایشان بیارزش میشود و فقط سخنان با پشتوانه قول و وعده را جدی خواهند گرفت.رابطه کودک و والدین باید براساس اعتماد متقابل باشد. اما وقتی مادر یا پدر برای اثبات گفته خود، وعدهای میدهد، در واقع نه از موضع اعتماد، بلکه از موضع ضعف رفتار میکند؛ زیرا به گونهای غیر مستقیم، حرف خود را بدون پشتوانه وعده، فاقد ارزش و اعتبار میبیند. مثلاً هرگز به کودکتان نگویید: اگر دختر خوبی باشی، برایت عروسک یا اسباببازی میخرم. یا اگر درست را خوب بخوانی، تو را به پارک میبرم. ؛ با این روش، اولاً ارزش رابطه سالم را زیر سوال میبرید و ثانیاً اگر به هر دلیلی نتوانستید به قول خود عمل کنید، از کودک سلب اعتماد میشود.او دیگر به شما اطمینان نخواهد داشت و به تدریج نسبت به محیط و جهان پیرامونش بدبین خواهد شد. بسیاری ازما وقتی در برابر چنین وضعیتی قرار میگیریم، با خود میگوییم که ای کاش هرگز به او قول یا وعده نداده بودم. باید توجه داشت که کودکان بدقولی و خلف وعده بزرگسالان را به آسانی فراموش نمیکنند و به تدریج رابطهای آکنده از بدگمانی با اطرافیان خود پیدا میکنند. به همین دلایل هرگز نباید از بچهها قول بگیریم که فلان کار را انجام ندهند و مثلاً بچه خوبی باشند. زیرا ما این قول را در دهان او گذاشتهایم و این وعده به خود کودک تعلق ندارد. پس اگر کودک به هر دلیلی نتواند از عهده انجام آن وعده برآید، بیدلیل احساس حقارت را در او دامن زدهایم. در رفتار با کودکان، شیوه برخورد مبتنی بر قول به تدریج به رفتاری شکایتآمیز بدل میشود؛ زیرا اغلب موانع بر سر راه انجام قولها و وعدهها وجود دارد؛ و معمولاً همیشه یکی از طرفین (والدین یا کودک) از طرف دیگر شاکی است و احساس زیان میکند، چون حس میکند طرف مقابل به وعدهاش عمل نکرده است. در حالی که روابط سالم انسانی، نباید بر مبنای داد و ستد وعدهها باشد، بلکه بایستی براساس محبت، احترام و اطمینان بنا شود؛ و این وظیفه ماست که با رفتاری سرشار از توجه، عاطفه و اعتماد، این شیوه برخورد را به کودکانمان بیاموزیم.منبع:سروش بانوان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 290]