واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: مرحله اول از لوازم انتظار (قسمت سوم)
همانطور که در مقاله قبل گفته شد، آنچه اهمیت دارد این است که انسان در مواجهه با حرام چگونه خویشتن داری و خود نگهداری کند. میزان ارزش اعمال انسان به همین عامل بستگی دارد که تقوا نامیده می شود.ابوبصیر از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که فرمودند:لا والله لا یقبل الله شیئاً من طاعته علی الاصرار علی شی ء من معاصیه.نه، قسم به خدا، خداوند هیچ طاعتی را با وجود اصرار (شخص) بر یکی از گناهان خود نمی پذیرد.معنای اصرار این نیست که شخص گناهی را به طور مکرّر انجام دهد، بلکه اگر نسبت به انجام یک گناه بی باک و لاابالی باشد، اهل اصرار بر آن شمرده می شود. جابر از امام باقرعلیه السلام در توضیح آیه شریفه:«و لم یصرّوا علی ما فعلوا و هم یعلمون» نقل کرده است:الاصرار هو ان یذنب الذّنب فلا یستغفرالله و لا یحدّث نفسه بتوبة. فذلک الاصرار.اصرار این است که گناهی را مرتکب شود ولی از خدا (به خاطر آن) طلب مغفرت نکند و به فکر توبه ای (از آن گناه) نباشد. پس این حالت (همان) اصرار است.توبه به معنای بازگشتن است. و کسی که به فکر توبه نیست، در حقیقت تصمیم به بازگشت از گناه خود ندارد. بنابراین اگر باز هم امکان تکرار آن برایش آید، از ارتکاب آن هیچ ابایی ندارد. و معنای اصرار بر گناه همین است و این لازمه بی تقوایی می باشد. شخص متّقی نسبت به هیچ گناهی- ولو یک گناه- چنین حالتی ندارد، و اگر گناهی مرتکب شود یا گناه گذشته خود را تکرار کند، پس از هر بار انجام آن، فوراً پشیمان شده، به فکر توبه و استغفار می ا فتد و هیچگاه نسبت به آن بی تفاوت و لاابالی نمی باشد.
آیه شریفه ای که جابر، تفسیر قسمتی از آن را از امام باقرعلیه السلام نقل کرده، در وصف اهل تقوا آمده است. مضمون خود آیه همراه با توضیح امام علیه السلام به روشنی، ارتباط تقوا را با اصرار نداشتن بر گناه بیان می کند. به طور خلاصه می توان گفت: تقوا آن حالت خویشتن داری و خود نگهداری است که انسان مومن را در هنگام مواجهه با گناه، از ارتکاب آن حفظ می کند. و لازمه وجود این حالت این است که شخص باتقوا نسبت به انجام هیچ گناهی- حتی یک گناه- اصرار نداشته باشد، و اگر هم گناهی مرتکب شد، بلافاصله نسبت به آن طلب مغفرت می کند و به فکر توبه می افتد.با این ترتیب نمی توان گفت که مومن با تقوا هرگز گناهی مرتکب نمی شود. آنچه مسلّماً در او نیست، همان حالت اصرار بر گناه است. و بنابراین گناهانی که گاهی مرتکب می شود، در واقع لغزش (زلّة) محسوب می شود.لغزش وقتی است که اختیار و تصمیم قلبی در مورد آن وجود ندارد. کسی که در راه رفتن پایش می لغزد و به زمین می خورد، هیچگاه از قبل تصمیم به زمین خوردن نگرفته و عمداً به گونه ای راه نمی رود که پایش بلغزد.مومن با تقوا هم نسبت به ارتکاب گناه همین طور است. او هیچگاه پیش از ارتکاب گناه، بنای بر انجام آن ندارد و حالت بی پروایی و جسارت نسبت به آن در او نیست، امّا ممکن است گاهی در شرایطی قرار گیرد که پایش بلغزد و به درّه گناه سقوط کند، و اگر چنین شد، فوراً پشیمان می شود و تصمیم به ترک آن برای همیشه می گیرد. و اگر به فرض بار دیگر هم چنین اتفاقی تکرار شود، باز هم همان پیامد را خواهد داشت، و هیچگاه مومن متّقی مجوّز انجام گناه را در هیچ حالی- حتی برای یک بار هم- به خود نمی دهد.
اگر چنین صفتی در شخصی باشد، امید است که خداوند اعمال خویش را بپذیرد و گناهانش را هم عفو نماید. ولی اگر این صفت در کسی نباشد، نمی تواند اطمینانی نسبت به شمول رحمت و مغفرت الهی در حق خود داشته باشد.حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام همین حقیقت را با تعبیر دیگری از پدر گرامی خود نقل فرموده اند:کثیراً ما کنت اسمع ابی یقول: لیس من شیعتنا من لا تتحدّث المخدّرا بورعه فی خدور هنّ. و لیس من اولیائنا من هو فی قریة فیها عشرة الاف رجل فیهم [من] خلق الله اورع منه.من از پدرم بسیار می شنیدم که می فرمود: از شیعیان ما نیست کسی که (در تقوا و ورع به اندازه ای شهرت نیافته باشد که) زنان پرده نشین در پس پرده خویش از ورع او سخن نگویند. و از دوستان ما نیست کسی که در شهری با ده هزار نفر مرد باشد که در میان آنها خدا مخلوقی با ورع تر از او داشته باشد.عفّت و پاکی دوست امام عصرعلیه السلام باید آنقدر شدید باشد که حتی مخدّرات که پرده نشین هستند و تماس مستقیمی با مردان نامحرم ندارند، از ورع و پاکدامنی این مومن، در پس پرده سخن بگویند. آری؛ این است صفت منتظر فرج امام علیه السلام.برگرفته از کتاب سلوک منتظراننوشته دکتر بنی هاشمی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 347]