محبوبترینها
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1840381620
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمتريت مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. كيهان:يك حرف از آن هزاران ! «يك حرف از آن هزاران !»عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در آن ميخوانيد؛پيام آيت الله هاشمي رفسنجاني به مناسبت سالگرد قيام خونين 19 دي كه دو روز قبل منتشر شد اگرچه در نگاه اول از توجه ايشان به ضرورت گراميداشت خاطره آن قيام خونين حكايت مي كند و از اين زاويه درخور تقدير به نظر مي رسد ولي برخي از آنچه در متن پيام آمده و نيز، بي سابقه بودن آن طي 33 سال- و يا دستكم 31 سال- گذشته، پرسش ها و ابهاماتي را پيرامون چرايي تهيه و انتشار اين پيام پيش مي كشد كه اميد است اين پرسش ها و ابهامات با توجه به هوشمندي حضرت آيت الله رفسنجاني، پاسخ هاي روشني را در پي داشته باشد. و در اين باره گفتني است كه؛ 1- طي 33 سالي كه از قيام خونين 19 دي مي گذرد، براي اولين بار است كه آقاي هاشمي رفسنجاني به مناسبت سالگرد اين قيام بيانيه مي دهند و سؤال اين است چرا ايشان در تمامي طول 33 سال گذشته كمترين ضرورتي براي صدور بيانيه به همين مناسبت، احساس نكرده اند؟ و امسال با 33 سال گذشته چه تفاوت هاي درخور توجهي دارد كه احساس نياز به صدور بيانيه را در حضرت ايشان برانگيخته است؟ ممكن است گفته شود كه ترك يك اقدام خداپسندانه نظير گراميداشت قيام آفرينان 19 دي، طي سه دهه گذشته، نمي تواند و نبايد مانع از انجام آن در سال هاي بعد باشد و حكيمان به حكمت گفته اند «جلوي ضرر از هر كجا كه گرفته شود، سودمند خواهد بود». اين تلقي قابل قبول است ولي متاسفانه و آنگونه كه در پي خواهد آمد، متن و محتواي پيام با اين گزاره همخواني ندارد و نشان مي دهد براي همين امسال تهيه شده است و با عرض پوزش، قيام 19 دي فقط بهانه صدور اين بيانيه بوده است و نه «علت» آن! چرا...؟! براي شرح بيشتر اين ماجرا بايد به متن مراجعه كرد. 2- جناب رفسنجاني در بخشي از بيانيه ياد شده به رخدادهاي سال 1356 اشاره كرده و مي نويسد؛ آمريكا و رژيم شاه وقتي مانند سران مشرك قريش به عجز خود در مقابله با اقبال روزافزون مردم به امام و نهضت روحانيت پي بردند، در همان سال دو سياست را براي ترور فيزيكي و شخصيتي امام دنبال كردند و توضيح مي دهد كه؛ «براي ترور فيزيكي نور چشم امام، حاج آقا مصطفي خميني را در آبان ماه 1356 نشانه گرفتند تا امام را از ادامه مبارزه مأيوس كنند. اما وقتي استواري امام را در تداوم مبارزه و صلابت مردم در حمايت از امام ديدند، در دي ماه همان سال سياست ترور شخصيتي امام را در دستور كار خويش قرار دادند و مقاله اي سراسر توهين و تهمت به امام را در روزنامه اطلاعات منتشر كردند كه به اعتراف دوست و دشمن، اتفاقات پس از آن، سقوط رژيم پهلوي را در سراشيبي تسريع نهاد.» و در ادامه مي نويسد؛ «اينك 30 سال از پيروزي انقلاب اسلامي مي گذرد و بقاياي فكري دين زدايي و روحانيت ستيزي كه در بهار هوشياري مردم ايران، چون مارهاي افسرده سر در خاك انتقام فرو برده بودند، در پاييز بداخلاقي هاي سياسي و اختلافات سليقه اي، پوست اندازي كرده و سر برآورده اند و خاكريز به خاكريز جلو مي آيند و شاهديم كه پس از توهين و تهمت به سران روحاني عرصه سياست در 30 سال گذشته، به فضلا، علما و مراجع قم رسيده اند. تأسف آور است كه اين بار براي توهين و تهمت، لباس رشيدي مطلق ها را درآورده و خرقه دوستي و ارشاد پوشيده اند». همانگونه كه ملاحظه مي كنيد آقاي رفسنجاني به مقاله اهانت آميز شخصي با نام مستعار «رشيدي مطلق» در روزنامه اطلاعات دي ماه 1356 اشاره مي كند كه در آن به ساحت مقدس حضرت امام(ره) اهانت شده بود و اين اهانت قيام 19 دي قم و تداوم بي وقفه انقلاب اسلامي را به دنبال داشت. اما «رشيدي مطلق» كيست؟ بخوانيد؛ 3- «رشيدي مطلق» آنگونه كه بعدها از اسناد ساواك بدست آمد نام مستعار «داريوش همايون» است. او يك صهيونيست نشان دار است كه وابستگي خود به صهيونيست ها را انكار نمي كند. وي وزير اطلاعات و جهانگردي رژيم شاه در كابينه جمشيد آموزگار و مدير و مؤسس روزنامه آيندگان بود كه باز هم مطابق اسناد ساواك از طريق لابي با صهيونيست ها و سفارت رژيم اشغالگر قدس اداره مي شد و از سوي حضرت امام(ره) با ذكر نام طرد شده بود. البته برخي از اسناد ساواك از داريوش همايون به عنوان كسي كه نامه ياد شده با اسم مستعار «احمد رشيدي مطلق» را براي چاپ از دربار به روزنامه اطلاعات برده است ياد مي كنند كه در اين حالت نيز يكي از عوامل اصلي در چاپ نامه مورد اشاره است. ممكن است بپرسيد اين توضيحات درباره هويت «داريوش همايون» چه ضرورتي دارد؟ پاسخ آن است كه «داريوش همايون» در جريان فتنه 88 يكي از حاميان سينه چاك سران فتنه بوده است كه كيهان به نمونه هايي از آن با ذكر منبع و سند اشاره داشته است. داريوش همايون بارها اعلام كرده است كه «پيروزي انقلاب اسلامي بزرگترين كابوس عمرم بوده است». وي با وجود آن كه يك سلطنت طلب است در اواخر آذرماه 89 طي مصاحبه اي با راديو فردا گفته بود، تجربه 85 ساله من نشان مي دهد كه موسوي و خاتمي و كروبي براي سرنگوني رژيم جمهوري اسلامي به مراتب مفيدتر از شاهزاده رضا پهلوي عمل كرده اند. جنبش سبز اميد از دست رفته را به ما بازگرداند و حمايت همه جانبه از اين جنبش و رهبران آن وظيفه ملي- ميهني همه كساني است كه حضور اسلام را در حاكميت ايران نمي پسندند! داريوش همايون در مصاحبه با نشريه ضد انقلابي «تلاش» ضمن تشكر از همراهي منافقين با سران فتنه، خطاب به كساني كه اين همراهي و همكاري را باعث بدنامي فتنه گران مي دانند، گفته بود؛ «من خودم يك بي دين هستم ولي امروزه بايد موقعيت حساس موسوي و كروبي را درك كرد و حضور همه گرايش ها از بهايي ها، سازمان مجاهدين خلق، سلطنت طلب ها و حتي ماركسيست ها را در كنار رهبران جنبش به فال نيك گرفت.» و... 4- اكنون بايد از آقاي هاشمي رفسنجاني پرسيد؛ حضرتعالي كه در پيام خود از داريوش همايون، يعني همان «احمد رشيدي مطلق» به عنوان عامل رژيم آمريكايي شاه و اهانت كننده به اسلام و امام و روحانيت ياد مي كنيد و اقدام وي را با اهانت «سران مشرك قريش» به ساحت رسول خدا(ص) برابر مي دانيد- كه حق نيز چنين است- آيا از حضور فعال وي در كنار آقايان موسوي و خاتمي و كروبي در فتنه 88 خبر نداريد؟ به يقين از اين ماجراي مشمئزكننده باخبريد. بنابراين پرسش بعدي آن است كه چرا عليه وي كمترين موضعي نگرفته و دوستان خود را به خاطر همراهي با اين جرثومه فساد و تباهي كمترين ملامتي نفرموده ايد؟! مگر حضرتعالي با صراحت- و به صحت- نمي فرماييد كه مقاله «رشيدي مطلق» در روزنامه اطلاعات دي ماه 1356، احساسات مذهبي و غيرت ديني مردم را برانگيخت و قيام خونين 19 دي را در پي داشت؟ بنابراين چه انتظاري داريد كه حضور وي در فتنه 88 و در كنار سران فتنه- كه ده ها بار از داريوش همايون وطن فروش تر و جنايتكارترند- حماسه 9 دي را در پي نداشته باشد؟ اگر داريوش همايون فقط يك مهره آمريكايي و اسرائيلي بود، در فتنه 88 كه آمريكا و اسرائيل و انگليس با هويت كامل خود و بدون پرده پوشي و بي نقاب به حمايت مالي، تبليغاتي و سياسي و... همه جانبه از موسوي و كروبي و خاتمي برخاستند. راستي! جناب آقاي هاشمي، رشيدي مطلق كه عليه او- به حق- خروش برداشته ايد در كدام سو ايستاده است؟! قاتلان مردم مظلوم قم در قيام 19 دي ماه 56 در كدام سو؟! 5- در بيانيه خود به «لات و هبل و عزي» بت هاي مورد پرستش مشركين در جاهليت اشاره كرده ايد و از شكست آنها در مقابل تعاليم روحبخش و متعالي اسلام خبر داده ايد، كه سخن پسنديده اي است. اما جناب هاشمي، حضرتعالي بهتر و بيشتر از نگارنده و امثال نگارنده مي دانيد كه حضرت امام راحل(ره) بارها زبان به ملامت كساني مي گشودند كه تجسم «لات و هبل و عزي» آن روزها را در آمريكا و اسرائيل و انگليس اين روزها نمي ديدند يا نمي خواستند ببينند! جنابعالي به يقين، نگاه حكيمانه و منطبق با واقعيت حضرت امام(ره) را نفي نمي كنيد. بنابراين، اگر مصداق لات و هبل و عزي را در آمريكا و انگليس و اسرائيل مي دانيد - كه بايد بدانيد- لطفا و با عرض پوزش بفرمائيد كه امروزه لات و هبل و عزي در كدام سوي از آوردگاه جمهوري اسلامي ايران با دشمنان تابلودار آن ايستاده اند؟! بي ترديد مي دانيد كه آنها از حاميان سينه چاك مالي و سياسي و تبليغاتي سران فتنه 88 بوده اند. بنابراين تاسف آور است و از حضرتعالي بعيد است كه در بيانيه خود اين بت ها را جابجا كنيد! و حضور بي پرده «لات و هبل و عزي» را در كنار سران فتنه نبينيد و يا خداي نخواسته ببينيد و عليه آنها خروش برنداريد! 6- حضرت آيت الله، از اهانت به مراجع عظام گله كرده ايد كه گلايه اي برحق است و مراجع عظام و علماي بزرگوار اسلام حقي غيرقابل انكار بر ملت و نظام دارند، اما، باز هم توضيح نداده ايد كه مگر حضرت امام(ره) مرجع نبودند؟ چرا وقتي همين چند ماه قبل، تصوير مبارك آن بزرگوار را پاره و لگدمال كردند، نه فقط سكوت كرديد و احساسات جنابعالي برانگيخته نشد، بلكه به گونه اي تلويحي - اگرچه سكوت نيز چنين است- از آن اراذل و اوباش حمايت نيز فرموديد؟! جناب هاشمي عزيز، به اين گزاره هاي مستند كه پيش از اين نيز در يكي از يادداشت هاي نگارنده آمده است توجه بفرمائيد؛ «تقليد از مراجع كار ميمون است»! «روحانيت، قشري گرا و انحصارطلب است»! «روحانيت به جاي عاقل پروري، عوام پروري و مقلدپروري مي كند»! «اصلي ترين مانع دموكراسي در كشور ما، آن است كه در ايران هنوز خدا نمرده است»! «امامان معصوم هم قابل نقد هستند»! «مظاهر ديني، چون حجاب و حياي زنان، نماد عقب افتادگي است»! و.... حضرت آيت الله رفسنجاني، آيا حق نداريم از حضرتعالي به عنوان يكي از مدافعان مرجعيت بپرسيم كه چرا در مقابل اينهمه اهانت آشكار به مرجعيت، پيامبر اكرم(ص)، ائمه اطهار(ع)، اسلام و... سكوت كرده بوديد؟ آيا مي دانيد كه تمامي اين اهانت كنندگان در تمامي طول فتنه 88 به گونه اي آشكارا و نه پنهان در كنار سران فتنه و در ائتلاف با آنها بوده اند؟! و... 7- نگارنده انكار نمي كند كه امروزه بعضي ها به قول حضرتعالي؛ «براي توهين و تهمت(به مرجعيت) لباس رشيدي مطلق ها را درآورده و خرقه دوستي و ارشاد پوشيده اند» ولي به خوبي مي دانيد توده هاي عظيم و چندده ميليوني كه در مقابل فتنه 88 ايستاده بودند، اينگونه افراد را نيز به خوبي مي شناسند و از نهيب و خروش عليه آنها دريغ نكرده اند كه نوشته هاي كيهان عليه آنان و هشدارهاي پي درپي نسبت به خطر حضورشان در برخي مراكز حساس گواه روشني بر اين مدعاست. اما؛ سخن آن است كه اگر اشاره حضرتعالي در بيانيه اخيرتان به اين افراد است، چرا در برابر نمونه هاي بارها پلشت تر و آشكارتر سكوت كرده بوديد و هنوز هم سكوت مي كنيد؟! و چگونه انتظار داريد كه مردم با وجود برخورد اينگونه حضرتعالي، توصيه هاي شما را دلسوزانه تلقي كنند؟! 8- و بالاخره اين وجيزه اگرچه فقط حرفي از آن هزاران است، ولي يادآوري اين نكته در سطور پاياني آن نيز ضروري به نظر مي رسد، آن جناب آقاي رفسنجاني كه نگارنده مي شناسد و سال ها قبل از پيروزي انقلاب و در جريان انقلاب با بينش و منش و حتي شيوه نگارش ايشان آشنايي داشته و دارد، نمي تواند نويسنده بيانيه ياد شده باشد. اين بيانيه، به لحاظ ادبيات نوشتاري، «مغلوط» از نظر محتوا، «مخدوش» و با توجه به چگونگي استدلال، «ابتدايي» به نظر مي رسد و اين تلقي را پديد آورده و قوت مي بخشد كه جناب هاشمي فقط تاييد كننده متن بوده و اجازه انتشار آن را صادر فرموده اند! و اين احتمال اگر با صحت قرين باشد، نشان مي دهد كساني كه در جريان فتنه 88 پشت شخصيت و جايگاه آقاي رفسنجاني سنگر گرفته بودند، هنوز ايشان را رها نكرده اند و بيانيه ياد شده را براي خروج هرچند، موقت رسانه هاي فتنه از خمودگي و درهم ريختگي ناشي از شكست تدارك ديده اند. جمهوري اسلامي:ما و پيامدهاي بحران اقتصادي جهان «ما و پيامدهاي بحران اقتصادي جهان»عنوان سرمقاله ي روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛جهان غرب درحالي پا به سال جديد ميلادي گذاشته است كه سنگيني مشكلات و عوارض بحران مالي سالهاي 2008 و 2009 ميلادي را نه مانند گذشته ولي همچنان به دوش ميكشد. به نظر ميرسد تاب و توان كشورهاي غربي چنان براي تحمل اين كوله بار سنگين كاهش يافته كه به هر روش و قيمتي به دنبال تقسيم كردن آن با ديگران هستند تا بلكه قدري از دشواريها و دردسرهاي اين مسير ناهموار كاسته شود و براي تقسيم اين بار چه كساني مناسبتر از مردم كشورهاي شرقي و خاورميانه اي! سياستمداران و دولتمردان غربي به عادت معمول به دنبال راهي ميگردند تا هزينه زياده خواهيها و افزون طلبيهاي خود را با كشورهاي آسيايي شريك شوند و در اين نيت شوم هم برايشان تفاوتي ندارد كه اين هزينهها را به حساب كشورهاي درحال توسعه مانند چين و هند بنويسند يا كشورهاي خاورميانه كه اتكاي اصليشان بر درآمدهاي نفتي است، مهم تنها كاستن از هزينههاي سنگين اقتصادي و اجتماعي است. سال گذشته ميلادي براي اقتصاد جهاني كه تازه توانسته بود قدري از زير بار بحران دو سال گذشته كمر راست كند، بيش از هر چيز سال جنگهاي اقتصادي بود. در اين سال كشورهاي غربي و آمريكا در نبردي خاموش و غيررسمي به شدت به دنبال پائين آوردن تصنعي ارزش پولهاي ملي خود بودند تا بتوانند از اين طريق تراز تجاري خود را از وضعيت به شدت اسفناكي كه طي دو سال پيش از آن تجربه كرده بود، بهبود ببخشند. اين سياست غيراصولي كه از آن به "جنگ ارزي" تعبير ميشود در سال گذشته ضربات سنگيني به ذخاير ارزي كشورهاي آسيايي وارد آورد چرا كه اين كشورها بخش عمدهاي از ذخاير ارزي خود را در قالب دلار و يورو نگهداري ميكردند و افت ارزش اين ارزها كه در پي سياست انبساط مالي آمريكا و بحران بدهي كشورهاي اروپايي به وقوع پيوست، ارزش كل دارائيها و ذخاير ارزي كشورهاي آسيايي را پائين آورد. به اين ترتيب كشورهاي غربي بوسيله به راه انداختن جنگ ارزي بخشي از زيانهاي ناشي از بحران مالي خود را جبران كردند چرا كه هم در قبال انرژي خريداري شده از خاورميانه دلار و يورو ارزان تري ميپرداختند هم قيمت صادرات خود را به كشورهاي طرف تجاري خود پايين ميآورند تا سهم بازار بيشتري به دست آورند. اين سياست با كمي تعديل و تأخير در سال جديد ميلادي نيز ادامه خواهد يافت. فدرال رزرو آمريكا براي تزريق 600 ميليارد دلار نقدينگي تا اواسط سال جاري برنامه ريزي كرده است و اتحاديه اروپا هم با همكاري چين به دنبال ترميم وضعيت اقتصادي خود و بقاي يورو است. به اين ترتيب در هر دو ارز رايج يعني دلار و يورو شاهد افت مجدد ارزش برابري خواهيم بود و اين براي كشورهايي مانند ايران كه به علل گوناگون برنامهاي براي تعديل نرخ برابري پول ملي خود با ارزهاي رايج ندارند به منزله يك هشدار تلفي ميشود. اقتصاد ايران اكنون شاهد اجراي يكي از حساسترين طرحهاي چند دهه اخير است و حساسيت و پيچيدگي اين طرح كه در قالب اصلاح قيمتها و حذف تدريجي يارانهها پيگيري ميشود درحال حاضر و تا آيندهاي نه چندان كوتاه امكان انجام عمليات اقتصادي ديگري را از بين برده است. به عبارت ديگر اگرچه بسياري از كارشناسان و ناظران اقتصادي طي سالهاي اخير همواره از ضرورت تصحيح و تعديل نرخ ارز يا همان برابري ارزش دلار و يورو با ريال سخن گفتهاند اما به نظر ميرسد در شرايط فعلي كه به درستي حفظ آرامش بازار و جلوگيري از بروز شوكهاي قيمتي در اولويت سياستهاي دولت قرار دارد، اتخاذ تدابيري مانند كاهش ارزش ريال گرچه به تقويت صادرات ميانجامد، اما به منزله رها كردن تيري از چله كمان است كه ديگر به اين سادگي قابل مهار كردن و هدايت نيست. از اين رو مسئولان اقتصادي كشور در عين پيگيري سياستهاي محافظت از آرامش بازار بايد نيم نگاهي هم به تحركات بينالمللي كشورهاي غربي داشته باشند تا همانگونه كه به علل گوناگون اقتصاد كشور حداقل تا حدودي از پيامدهاي موج اول بحران مالي جهان مصون ماند در اين مقطع نيز مصون بماند و به دام سياستهاي منفعت طلبانه كشورهاي غربي نيفتد. رسالت:آينده چپ خود خوانده در ايران «آينده چپ خود خوانده در ايران»عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن ميخوانيد؛تبار شناسي چپ در ايران را از مشروطه تا اواخر سلطنت رضاخان و از آن پس تا كودتاي 28 مرداد ميتوان در اسناد تاريخ و بويژه اسناد ساواك رصد كرد. از كودتاي 28 مرداد تا پيروزي انقلاب و از پيروزي انقلاب تا حوادث دردناك و خشونت بار دهه 60 نيز ميتوان آن را به خوبي بازخواني نمود. حزب توده، چريكهاي فدايي خلق، گونههاي مائوئيستي و تروتسكيستي، پيكار و بالاخره مجاهدين خلق (منافقين) از تيرههاي گوناگون چپ در ايران هستند. با افول چپ در ايران عدهاي با چپ نمايي تلاش كردند اين ظرفيت را پر كنند و با آنكه خود را مسلمان و خط امامي و طرفدار انقلاب معرفي ميكردند رسما "چپ" ناميدند. مجاهدين انقلاب، دفتر تحكيم وحدت و بالاخره مجمع روحانيون مبارز و چند گروهك وابسته به همين جماعت خود را چپ خود خوانده در ايران ناميدند و سعي كردند خلاء چپهاي واقعي را در فضاي سياسي پر كنند. چپ خود خوانده دردهه اول انقلاب تفسيري سوسياليستي از اسلام داشت و در دهه دوم انقلاب پس از سقوط ماركسيسم به تفسير ليبراليستي از انقلاب و اسلام روي آورد و هنوز هم بر اين طريق سلوك خود را قرارداده است. چپ خود خوانده در دهه اول انقلاب به دليل حيات نيمه جان چپ واقعي و نيز آگاهي مردم و كاريزماي حيرت انگيز امام(ره) و نيز به دليل تصدي برخي سمتهاي حياتي كشور، فرصت چپ نمايي پيدا نكرد. اما پس از پايان حيات نوراني امام(ره) چپ خوانيها شروع شد كه در اين مقال، فرصت پرداختن به بيمهريهاي چپ خود خوانده به مردم نيست. چپ خود خوانده پس از ارتحال امام(ره) بويژه پس از دوم خرداد 76 تاكنون سه بار تا مرز محاربه با نظام و براندازي پيش رفته و هر سه بار با سيلي مردم و واكنش هوشمندانه نخبگان سياسي روبهرو شده است. حوادث تلخ 18 تير سال 78، تحصن در مجلس شوراي اسلامي در سال 82 و بالاخره قيام عليه راي ملت و نفي جمهوريت نظام و همصدايي با آمريكا و اروپا در مقابله با انقلاب اسلامي در سال 88 نشان داد كه چپ خود خوانده مانند چپ واقعي هيچ نسبتي با اسلام و انقلاب و نظام و امام(ره) و قانون اساسي ندارد. آنها قسم و پيمان خود را با مردم و انقلاب شكستند و در عاشوراي سال 88 به شعار مرگ بر اصل ولايت فقيه رضايت دادند!! خداوند در قرآن در سوره واقعه از جماعتي ياد ميكند كه وضعيتي بسيار تكان دهنده و هولناك در قيامت دارند. آنها در قيامت به درجهاي از بدبختي ميرسند كه هر بينندهاي را به شگفتي وا ميدارند. نامه اعمال اين جماعت در قيامت در دست چپشان است. يكي از گناهان اين جماعت شكستن پيمان است (وكانو يصرون علي الحنث العظيم) "سوره واقعه آيه 46". حنث در مطلق گناه و نيز در خصوص شكستن پيمان و خلف قسم به كار ميرود. توصيف "حنث" به وصف "عظيم" بيانگر آن است كه شكستن پيمان در همه موارد گناهي بزرگ است.(1) چپ خود خوانده در بدنه ريزش داشته و خيليها در اين جريان با شرارتهاي سران آن همنوايي نكردند. برخي از آنها در وادي حيرت و برخي در وادي فناي سياسي گرفتار آمدند. اين روزها تصوير پوست اندازي چپ خود خوانده در ايران را در"بي بي سي فارسي" و " وي او اي" و بيانيههاي آمريكا پسند سران نگون بخت آن به خوبي ميشود به تماشا نشست. بحران هويت، بيماري جانكاهي است كه آنها را در مرز از دست دادن مشروعيت سياسي در ايران زمينگير كرده است. روح مدرنيته در جسم بيجان آنها حلول كرده و آموزههاي آن اين جماعت را با قرآن، اسلام و تاريخ ايران بيگانه كرده است. لذا چپ خود خوانده دارد به همان جايي ميرود كه چپ واقعي رفت. آنها يا به وطن اصليشان، غرب كوچ خواهند كرد يا در ايران در انزواي بدنامي و گمنامي خواهند مرد. چپ خود خوانده در دوم خرداد76 هويت جديدي براي خود تعريف كرد. آنها به سرعت به سمت سكولاريزه كردن نظام رفتند و در اين امر تعجيل كردند. اين سرعت طوري تنظيم شد كه در سال 88 به صورت سرمايه اجتماعي غرب در ايران ظاهر شدند. ابتدا فكر ميشد آنها كارگردان اين معركه هستند اما خيلي زود فاش شد كه آنها تنها بازيگرند و كارگردانان اصلي آمريكا و رژيم صهيونيستي و انگليس مكار هستند. مقام معظم رهبري در ديدار با مردم قم به مناسبت 19 دي به اين مهم اشاره فرمودند. مردم صبوري نشان دادند و فكر ميكردند كه آنها موفق به بازگشت به دامن پر مهر انقلاب ميشوند. اما ديدند آنها شخصيت مستقل ندارند و صاحب راي نيستند كه در برابر كارگردانان تبهكاريها و حوادث پس از انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري بايستند. لذا در 9 دي مردم با پلاكاردها و دستنوشتههايي از لعن و نفرين به سران فتنه در خيابانهاي سراسر كشور ظاهر شدند و اعلام كردند آنها را شناسايي و از آنها تبري ميجويند. صدا و سيما و مطبوعات نجابت كردند و تصاوير سران فتنه را كه توسط مردم در تظاهرات به نام و مشخصات معرفي شده بودند، سانسور كردند يا خيلي روي آن مانور ندادند فهم اين واقعيت كه درجه مشروعيت چپ خود خوانده در افكار عمومي چقدر است و آينده رقابتهاي سياسي در ايران به كجا ميرود، خيلي مهم است. آنچه در زير ميخوانيد واكاوي اين فهم است؛ 1- هيچ مبناي نظري و عملياتي وجود ندارد كه مدل رقابت سياسي كه در دهههاي 60 و 70 به صورت دو ضلعي بود تا امروز پايدار بماند. ما اكنون وارد دهه 90 انقلاب اسلامي ميشويم بايد با توجه به كثرت نگاههاي سياسي و روشهاي جديد و اضلاع رقابت كه همگي به انقلاب و اسلام و قانون اساسي و ولايت فقيه و رهبري وفادار و معتقدند، مدل جديد رقابت را تعريف كرد. بايد به رقابتي كه محصول آن فناي انقلاب باشد خاتمه داد. هندسه رقابت بايد تابعي از متغير اصول نظام باشد. انتخابات در هيچ يك از كشورها چنين صورت مسئلهاي ندارد. مگر اينكه آمريكاييها بخواهند با آن كشور معامله انقلاب مخملي كنند. 2- چپ خود خوانده به دليل همگرايي با دشمنان ملت خودكشي كرده است. همان طور كه چپ واقعي دردهه 60 � سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 432]
-
گوناگون
پربازدیدترینها