واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
پخش تلهتئاتر؛ حركتيمبارك از شبكه 4 سيما تئاتر در همه ابعاد و رشتههاي آن ازجمله تئاتر تلويزيوني هميشه نقشي اساسي در بالندگي فرهنگ و هنر هر ملتي دارد. به اين دليل رسانه ملي تلاش كرده به موازات توليد تئاترهاي تلويزيوني بر اساس متنهاي ايراني و خارجي به دوبله و پخش تلهتئاترهايي بپردازد كه افزون بر متن، عوامل ساخت آن نيز غيرايرانياند. علاقهمندان به تئاترهاي تلويزيوني حتما از مدتي قبل شاهد روي آنتن رفتن اينگونه تلهتئاترهاي خارجي از شبكه 4 سيما بوده و هستند. در اين باره با چيستا يثربي كه از نام آشنايان و فعالان در عرصه تئاتر كشورمان است گفتوگويي انجام دادهايم. وي متولد سال 1347 در تهران، نمايشنامهنويس، كارگردان، منتقد ادبي و مدرس دانشگاه است. يثربي دكتراي روانشناسي تربيتي دارد و فعاليت هنري خود را از سال 68 شروع كرده است. وي همچنين تاكنون 4 بار جايزه اول جشنواره تئاتر فجر را براي نمايشنامهنويسي و كارگرداني برده و نمايش«سرخ سوزان» و «يك شب ديگر بمان سيلويا» ازجمله كارهاي شاخص اوست. تلهتئاترهاي خارجي را كه از شبكه 4 سيما پخش ميشود ميبينيد؟ بله برخي از آنها را ميبينم. يادم است حتي در دوره راهنمايي كه تحصيل ميكردم اينگونه آثار پخش ميشد و آنها را نيز ميديدم. آيا آثار انتخاب شده از جهت انتخاب و گزينششان مطلوب بودهاند؟ با محدوديتهاي سيما معمولا آثاري انتخاب ميشوند كه شايد درجه يك نباشند. اخيرا تلهتئاتر «سايه يك سرباز» شون اوكيسي را ديدم، خوب بود ولي مشخصا، معلوم است حذف و پرش دارد. در واقع برخي صحنهها پريده بود. برعكس از آثار «تنسي ويليامز» بيشترين تلهتئاتر در دنيا ساخته شده و ما نداريم. براي اينكه درست روي مسائل خانوادگي و اجتماعي حادي انگشت ميگذارد كه جامعه غرب به آن مبتلاست و الان در خانوادههاي ايراني هم وجود دارد، اما غيرقابل پخش از رسانه ملي است. شايد بشود در تئاتر شهر آن را اجرا كرد؛ چون در تئاترشهر يك عده خاص ميروند و ميبينند. ولي مردم عادي مطمئنا به آن واكنش نشان ميدهند. چون برايشان عجيب و در واقع غيرقابل پذيرش است. ولي من فكر ميكنم ما بايد سطح فكر مردم را در حدي بالا ببريم كه بگوييم تئاتر يعني فرهنگ، فرهنگ يعني كلنجار رفتن با بايدها و نبايدها و حتي باورها و تابوهاي جامعه. گاهي وقتها برخي سنتهاي دست و پاگير جامعه خلاقيت را از بين ميبرند و براي جامعه ويرانگر است. نمايشنامههاي «تنسي ويليامز» همه در اين باره است كه برخي سنتهاي دست و پاگير، حتي چيز سادهاي مثل احترام به والدين ميتواند چگونه در بعضي از شرايط سوءتعبير بشود. براي همين فكر ميكنم تلهتئاترهاي خيلي خوبي را نميتوانيم ببينيم. باز هم من فكر ميكنم پخش همين آثار هم غنيمت است، براي كساني كه با تئاتر غرب آشنايي ندارند و حوصله خواندن نمايشنامهاش را هم ندارند و لااقل ميفهمند كه نمايشنامه خوب نوشتن يعني چه و آن وقت ديالوگ اين نمايشنامهها را مقايسه ميكنند با ديالوگهايي كه برصحنه تئاتر خودمان ميبينيم. به هر حال در همين حد هم كه نشان داده ميشوند خيلي خوب است و جاهايي را مجبور هستند حذف كنند كه البته بايد حذف كنند، چون خيلي جاها با شرايط ما نميخواند. در كل براي مردم عادي ما خوب است. با تئاتر غرب آشنايي پيدا ميكنند و شايد هم به تئاتر و تئاترهاي تلويزيوني علاقهمند شوند. فكر ميكنيد تلهتئاترهاي تلويزيوني خارجي كه تاكنون روي آنتن رفتهاند از چنان تنوع و ويژگيهايي برخوردار بودهاند كه بتوانند مخاطبان با سليقههاي مختلف را به سوي خود جذب كنند؟ نه. اينها چون گزينشي هستند، بيشتر خانوادگيها ترجيح داده ميشوند. بديهي است كه رمانتيك، عشقيها، تاريخيها و سياسيها انتخاب نميشوند. بنابراين بيشتر افراد ملودرام بين جذب ميشوند. البته چارهاي هم نيست. آنهايي كه خيلي سياسي يا خيلي تاريخي يا ممكن است موردهاي ديگر داشته باشند مثلا آثار «ژان آنوي» براي ايران مناسب نيست. ولي «تنسي ويليامز» سليقه من است. من كه روانشناسي خواندم و به روانشناسي اجتماعي پايبندم و او خيلي دقت دارد در روانشناسي اجتماعي. حالا كه صحبت از مخاطب شد اساسا تئاتر به نسبت تلويزيون و سينما با مخاطب محدودي روبهرو نيست؟ در همه دنيا همينطور است. حتي گالريهاي نقاشي هم نسبت به تئاتر مخاطب بيشتري دارند. تئاتر در همه جاي دنيا مهجورتراست. براي اين كه يك عده خاص ميروند و تئاتر ميبينند. مگر سالن تئاتر ظرفيتش چقدر است. سالن قشقايي 120 نفر ظرفيت دارد. مسلما كسي كه سالن قشقايي را ساخته، ميدانسته تماشاگران اگر خيلي هنر كنند بيشتر از 120 نفر نميآيند براي ديدن. علت محدود بودن مخاطب تئاتر چيست؟ خيلي واضح است.چندين علت دارد كه فرد بيايد تئاتر ببيند. 1 ـ فرد بايد متفكر باشد تا تئاتر ببيند، يعني نياز به تفكر داشته باشد. خيلي از مردم ما تلويزيون و ماهواره آنها را اقناع ميكند و حتي ديگر سينما هم نميروند. ديويدياش را ميخرند. 2 ـ فرد بايد نيازهاي اوليهاش تامين باشد تا تئاتر ببيند. مثلا فرانسه بيشترين سالنهاي تئاتر را دارد، شبي بيش از صد اجرا فقط در پاريس روي صحنه ميرود، چون نيازهاي اوليهشان فراهم است. يا مردم سوئيس كه وضع بهتري دارند از نظر اقتصادي، اما بين كره شمالي و جنوبي، كرهشمالي فقيرتر است. كره جنوبي پولدار است و آنها تئاتر ميبينند. پس علت اقتصادي هم دارد. 3 ـ مردم بايد وقت كنند تئاتر ببينند. تئاتر ساعت 9 ـ 10 شب تمام ميشود و خيلي از علاقهمندان به تئاتر نميتوانند اين موقع شب بروند و تئاتر ببينند، مخصوصا بانوان. كار كردن در تئاتر خيلي سخت است. تئاتر درآمد ندارد. امكانات ندارد. مهجور است. خيليها تئاتر را رها كردند براي همين مشكلات. خيليها رفتن خارج از كشور. اصغر فرهادي رفت سينما. حسن فتحي رفت سينما. به قول «آلبر كامو» سلحشوري ميخواهد تئاتر كار كردن در كشوري كه فرهنگ استحكام و قوت خود را پيدا نكرده است. البته «سوءتفاهم» آلبر كامو از شبكه 4 پخش شد خيلي خوب بود و خوشحالم كه آن را پخش كردند. سوال اصلي من اين بود با توجه به مخاطب محدود تئاتر براي آشتي دادن بيشتر مخاطب با تلهتئاتر، آن هم تلهتئاتر خارجي چه تلاشهايي بايد صورت پذيرد؟ ما مخاطب تلهتئاتر نداريم. تلهتئاتر خيلي خوب است از اين جهت كه باعث ميشود مردم بيشتر تئاتر ببينند. ولي من كمكم دارم به اين نتيجه ميرسم كه مثل تيراژ كتاب كه در ايران خودت را بكشي 2000 تاست يا اگر كتابي خيلي عامهپسند باشد يا خيلي طرح جلد جالبي داشته باشد يا مد بشود به 4 يا 6000 برسد. ميخواهم بگويم هر چقدر تلهتئاتر بيشتر نشان بدهند مردم شايد علاقهمند شوند، اما تئاتر بين نميشوند. چون وقتي تئاتر بين ميشوند كه نيازهاي اوليه شان بر طرف بشود. بليت در تئاتر شهر بين 10 تا 12 هزار تومان است و در ايرانشهر 23 هزار تومان، هر كسي نميتواند تئاتر ببيند قبول كنيد، اما تلهتئاتر را مجاني از تلويزيون ميبينند. خيلي از اين تلهتئاترها قوي و مناسب هستند. («سوء تفاهم» آلبر كامو) و («سايه يك مبارز» شوم اكيسي) بسيار قوي است، اما باعث نميشود مردم به ديدن تئاتر بروند. تلهتئاتر، فرهنگ تئاتر در كشور را بالا ميبرد، خريد نمايشنامههاي خارجي را هم بالا ميبرد. من دقت كردم، هر تلهتئاتري كه تلويزيون پخش كرده است و نمايشنامه آن هم بيرون وجود داشته مردم هم آن كتاب را خريدهاند. چرا يك پخش تلهتئاتر اين خوبي را دارد كه مردم به تئاتر علاقهمند ميشوند و كتابش را ميخوانند. الان هر چي به قول«آلبر كامو» فرهنگ تئاتر در كشور بالا برود، انگار فرهنگ تفكر بالاست حالا حتي اگر نيايند تئاتر ببينند همين كه تلهتئاتر خوب خارجي ببينند، توقعشان از تلويزيون بالا ميرود. از سريالهايمان، از فيلمهايمان. به هر حال من فكر ميكنم پخش اين تلهتئاترها از شبكه 4 سيما يك حركت مبارك است. البته از 2 يا 3 سال بعد از انقلاب پخش ميشده است. اما چند بارهم در پخش اين آثار وقفه افتاده؟ بله، چند بار وقفه افتاد و من خيلي از تلهتئاترهاي خوب اون موقع رو هم ديدم مثل«مرگ فروشنده.» اخيرا اتاق فكري براي تلهتئاتر در معاونت سيما تشكيل شده، فكر ميكنيد اين تشكيلات چقدر ميتواند موثر باشد و براي گزينش تلهتئاترهاي خارجي چه محورهايي را بايد مورد توجه قرار دهد؟ البته بنده كه دعوت نشدم. اما ميدانم اين كه همواره يكسري آدم ثابت نظر بدهند به جايي نميرسيم. آدمهايي مثل من 23 سال عمرشون روگذاشتن در اين كار و از من باسابقهتر هم خيلي داريم. بايد از نظرات مختلف استفاده كرد. اتاق فكر يعني شورا، مثلا من اگر بروم ميگويم تئاترهايي پخش كنيم كه ساختار موضوعش به فرهنگ ما بخورد. كارهاي چخوف، اصولا تلهتئاترهاي روسي فضايش به ما ميخورد. اتاق فكر اسم قشنگي است؛ زماني براي سينما هم تشكيل شده بود ولي بايد ديد چقدر كارايي دارد. وقتي چند نفر ثابت در همه اتاق فكرها وجود دارند ديگر نسيمي نميوزد. سيمافيلم، فارابي، كانون پرورشي فكري و... آدمهاي مختلفي رو دعوت ميكنند، با تفكرات مختلف اين است كه رشد ايجاد ميشود. تلويزيون بايد از سلايق مختلف بهره ببرد و از آدمهايي در اتاق فكر تلهتئاتر استفاده كند كه اهل تئاتر هستند. تلهتئاترهاي خوب ميبينند، از همه مهمتر زبان ميدانند، خودشان تلهتئاتر وارد ميكنند. من هروقت رفتم روسيه كلي تلهتئاتر خوب ديدم و آوردم، همه آنها مال چخوف است و همه هم قابل پخش است. خب به هر حال مديران هم با توجه به سياستهاي رسانه عمل ميكنند. بايد بگذارند فكرهاي جديد هم بيايند. مديريت صدا و سيما، آقاي ضرغامي به نظر من آدم روشني هستند و اين را در چند برخورد لحظهاي كه با وي داشتم احساس كردم، ولي اي كاش همه كمي بازتر فكر كنند. بازخورد آثار پخش شده در ميان همكارانتان و به طور كلي اهالي و علاقهمندان تئاتر تلويزيوني چگونه بوده است؟ همكارانم كه معمولا وقت نميكنند ببينند، اما بين مردم بازخوردش خيلي خوب بوده است. مثلا وقتي «سايه يك مبارز» يا «باغ وحش شيشهاي» پخش شد، مردم خيلي علاقهمند شده بودند و خيليها از من ميپرسند آثار ديگر «تنسي ويليامز» را از كجا ميشود خريد؟ آنقدر بازيها خوب بود كه مردم متعجب شده بودند. آينده تئاتر تلويزيوني را در كشور و به طور مشخص در تلويزيون چگونه ميبينيد؟ اميدوارم اتاق فكر از آدمهاي مختلف فراخوان فكري كند و بخواهند كه بيايند و فكر بگذارند، در اين صورت آينده را روشن ميبينم. گروهي براي خريد آثار انتخاب شدند كه كمي زبان بدانند. ميشود تئاترهايي را انتخاب كرد كه با فرهنگ ما بيشتر همسفران باشد. به عنوان آخرين سوال از آخرين فعاليتهايتان برايمان بگوييد؟ عزيزترين و عظيمترين پروژه زندگيم را دارم آماده ميكنم به نام «اتاق تاريك.» نمايشي كه سعي دارم به جشنواره فجر برسانم؛ 28 بهمن در سالن قشقايي تئاترشهر اجرا داريم و اداي ديني است به تمام نمايشنامهنويسان اين كشور بويژه آنهايي كه در راه قلم در دوران مشروطه كشته شدند؛ توسط قوام، وثوقالدوله و رضا خان. اداي ديني است به حرمت قلم و حرمت نمايشنامهنويسي اين كشور. كار «پري كوچك دريايي» كه براي خارج از كشور دعوت شده است، ولي دوست دارم اول در ايران اجرايش كنم. يك برداشت شخصي از عروسك دريايي «هانس كريستين» است. كتاب «افسار انجمن ارواح» به چاپ دوم رسيد و 3 نمايشنامه زير چاپ دارم به نامهاي«پريخواني عشق و سنگ»، «با صحرا بخوان، بيصدا» و «ازخواب تا مهتاب.» الهام كريمي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 298]