تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836421239
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. رسالت: ايران 1404 «ايران 1404» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن ميخوانيد؛ مقام معظم رهبري در جمع نخبگان جوان نويد دادند كه ايران قبل از سال 1404 - سال پايان چشم انداز بيست ساله - به رتبه اول علمي منطقه ميرسد. توجه معظم له به علم و فناوري و تكريم وتعظيم نخبگان علمي و نيز سرمايه گذاري دولت در عرصه علم و فناوري اميدواريهايي به وجود آورده كه انشاءالله زودتر از سال 1404 ايران در مقام اول علمي منطقه بايستد. از هم اكنون در بسياري از رشتههاي علمي از جمله هوا فضا و نيز فناوريهاي نوين هستهاي، ايران نه تنها در مقام اول منطقه بلكه يكي از چند كشور نادر جهان در عرصههاي ياد شده است. اكنون به حول و قوه الهي در قلمرو پيشرفتهاي علمي يك چرخه و منظومه به هم پيوسته در حال شكل گيري است . مقام معظم رهبري در اين ديدار تاكيد فرمودند؛ به اين مهم بايد شتاب داد تا يك جريان عام و پايان ناپذير از پيشرفت علم و فناوري در همه عرصهها پديد آيد . دهه چهارم انقلاب همان طور كه مقام معظم رهبري فرمودند ؛ دهه پيشرفت ، خدمت و عدالت است. بدون شك پيشرفت كشور در سايه خدمت مسئولان نظام به مردم منجر به بسط عدالت در جامعه ميشود. اصولگراياني كه در انتخابات متعدد مورد اقبال مردم قرار گرفتهاند در مسير گفتمان رهبري معظم انقلاب حركت ميكنند. دشمن بويژه آمريكا و استكبار جهاني در مقابل گفتمان پيشرفت ، خدمت و عدالت يك ضد گفتمان به نام گفتمان آشوب ، اغتشاش و براندازي راه انداخته است. اوج ظهور اين گفتمان در انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري بود اما استراتژيستهاي دوم خردادي مقدمات آن را دوسال قبل از اين واقعه در پيوند با ضد انقلاب خارجي طراحي كرده بودند. آنها با آنكه ميدانستند در ايران اپوزيسيون قدرتمندي وجود ندارد، تمايلات سكولاريستي بين نخبگان عميق نيست ، رويكرد مثبتي نسبت به آمريكا در ميان مردم وجود ندارد و دولت مشروعيت خود را حفظ كرده اما براندازي و آشوب را كليد زدند به دو دليل؛ 1- آمريكا و اروپا مصمم به برخورد با ملت ايران و به تبع آن با دولت ايران بودند 2- ژنرالهاي افراطي در اقطاب اپوزيسيون داخلي و خارجي روي گفتمان آشوب و براندازي توافق كرده بودند. آنها معتقد بودند اگر براندازي نشد حداقل آشوب و اغتشاش را كليد بزنيم. تمامي اين تحركات براي آن بود كه فكر مردم و مسئولان را از پيشرفت كشور به بيراههاي منحرف كنند كه سالها مشغول آن شوند اما خوشبختانه بصيرت مردم و هوشمندي رهبري، آب سردي بر آتش فتنه شد.امروز ملت ما در سايه تعهد و ايمان نخبگان به سرعت در بزرگراههاي ترقي و پيشرفت در حركت هستند. آنچه امروز در نگاه و احساس مردم نسبت به سران فتنه وجود دارد يك نفرت عمومي است چرا كه آنها ميخواهند به دستور آمريكا كشور را عقب نگه دارند مردم ميخواهند آثار پيشرفتهاي علمي را در قلمرو اقتصادي و بهبود وضعيت اجتماعي حس كنند. اما جريان فتنه همچنان برهمگرايي با دشمن اصرار دارد. مردم و نخبگان كه هر روز با ديو جهل، سياهي وستم روبهرو هستند خنجر خيانتكاران و جنايتكاران اهل فتنه را نيز در پشت خود حس ميكنند. درد زخم اين خنجر باعث ميشود كه ما هميشه بيدار و آماده باشيم. آنها به تحريم ها دلبستهاند. آنها پروژههاي بزرگ و جراحي هاي عميق اقتصادي مثل هدفمند كردن يارانهها را به ديده اخلال در نظام اقتصادي كشور مينگرند و حتي از مسئله سادهاي به نام ماليات بر ارزش افزوده غائله درست ميكنند و با مافياي اقتصادي همگرايي نشان ميدهند. همانهايي كه روزي ميگفتند؛ " از اردوگاه اصلاحات صداي دشمن به گوش ميرسد"، امروز با همان صدا ، همصدايي ميكنند و آدرس غلط در خصوص مصداق " فتنه" و "فتنه گران" ميدهند . با كساني كه به جرم اغتشاش و آشوب و همگرايي با دشمن و براندازي در بند قانون و عدالت هستند همدردي نشان ميدهند اما ملت ما بويژه نخبگان در رسيدن به قلههاي عظمت و عزت و پيشرفت، لحظه اي درنگ نخواهند كرد. در تاريخ ايران از كساني كه در اين راه اخلال ميكنند به بدنامي ياد خواهد شد. مردم سالاري:نامه به پاپ با کدام استراتژي؟ «نامه به پاپ با کدام استراتژي؟»عنوان سرمقالهي روزنامهي مردم سالاري به قلم ميرزا بابا مطهري نژاد است كه در آن ميخوانيد؛هفته گذشته نامه رئيس جمهور به پاپ رهبر کاتوليک هاي جهان در صدر اخبار ريز و درشت جايگاهي ويژه يافت. از يک طرف براي نگارنده که هويتي ارتباطي دارد، ظرايف ارتباطي اين نامه قابل تحسين بود، چرا که در علم و فن ارتباطات مي گويند براي يک ارتباط اثر بخش ارتباط را با انتقاد، شکايت و محکوم کردن آغاز نکنيد بلکه در کنار طرف ارتباط قرار بگيريد و با او حرکت مشترکي را در عمل و نظرآغاز کنيد و سپس پيام و خواسته خود را طرح کنيد و اين نامه از چنين ويژگي اي برخوردار بود. از طرف ديگر محتواي نامه بود که دو محور اصلي را نشانه گرفته بود، محور اول تشکر از رهبر کاتوليک هاي جهان در محکوم کردن توطئه اهانت به قرآن کريم از طرف يک کليسا در فلوريداي آمريکا، که اقدامي به جا، حتي قدري دير هم بود ولي به مصداق ضرب المثل: ماهي را هر وقت از آب بگيريد تازه است، قابل تقدير است، گر چه در اين مورد هم حقير نکته اي دارم که به منظور حفظ انسجام مطلبم در پايان نوشته به آن اشاره مي کنم. محور دوم که بخش اعظم نامه کوتاه رئيس جمهور احمدي نژاد به رهبر کاتوليک هاي جهان را تشکيل مي داد ، دعوت از ايشان و اعلام آمادگي نظام اسلامي ايران به «مساعي مشترک در جهت تغيير ساختار ظالمانه حاکم بر جهان» و پيشنهادي با اين شرح: «حل معضلات مبتلابه جوامع بشري همچون هتک حرمت اديان و پيامبران الهي، اشاعه دين گريزي و اسلام هراسي و تزلزل نهاد مقدس خانواده از جمله موضوعات مهمي است براي رايزني و تعامل سازنده با مقر مقدس». يکي از مباني مهم حکومت که در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران به عنوان محکم ترين پيمان مشترک و مبناي وحدت ملي به آن تکيه شده است، ارکان نظام و تفکيک وظايف است، تاکيد مکرر امام راحل (ره ) و مقام معظم رهبري و نهادهاي حقوقي ديده شده در قانون اساسي و قوانين موضوعه توجه به تفکيک مسئوليت ها و وظايف است بطوري که وظايف با هم خلط نشوند و نقاط اختلاف و برخورد ارکان تشخيص داده شوند و همگان مقيد به اين مهم باشند و مرز وظايف و مسئوليت ها را حفظ نمايند. در تاريخ مهمترين نمونه اين نوع مساعي در حل معضلات جهان در جريان جنگ هاي صليبي که چند قرن طول کشيد قابل ملاحظه است، که در آن سالها کشيش گريگوري، رهبران مسلمانها و ساير اديان الهي را دعوت کرد تا در ترويج دستورات الهي و کشت آنها در اذهان پيروان اديان اهتمام ورزند تا با تکيه بر تعاليم آسماني، جوامع به آرامش و استقرار دست يابند و اين اقدام مفيد نيز واقع شد، به طوري که تاريخ يکي از عوامل موثر در اتمام جنگ هاي خانمانسوز صليبي را همين اقدام ثبت مي نمايد. نکته اي مي خواهم به آن اشاره کنم اين است که اگر هر يک از قوا خود را به تنهايي معادل نظام بداند و مواضعي را که شان و جايگاه آن وفق قانون اساسي فرا قوه اي است و در صورت لزوم بايد توسط رهبري هدايت شود بخواهند در يک قوه مستقر نمايند، درست است يا نه؟ راه درستي طي مي شود؟ آيا تعرض به جايگاه هاي والاي نظام نيست؟ ممکن است اين تعبير شود که واتيکان به مثابه يک کشور است و در جمهوري اسلامي ايران و بسياري از کشورها سفارت خانه دارد و پاپ رئيس دولت اين کشور تلقي مي شود و ارتباطاتي از اين نوع ارتباطاتي هم عرض، هم ارز، هم سطح و هم پايه است. اگر اين را بپذيريم، نبايد از ورود پاپ به يک ناهنجاري در کليساي فلوريدا در آمريکا تقدير کنيم. تقدير و تشکر از ورود پاپ به مسئله اي که در يک کليسا در يک ايالت آمريکا واقع شده است، مبين اين معناست که شان اورا به عنوان رهبر کاتوليک هاي جهان به رسميت مي شناسيم، بنابراين همتاي رئيس يکي از قوا نمي تواند قرار گيرد و تداوم چنين تداخل هايي نمي تواند پيامدهاي موثري داشته باشد. باشد که مورد توجه تحليل گران علم سياست قرار گيرد. نکته اي که قول دادم در پايان به آن اشاره کنم، بي توجهي به تکنيک هاي تبليغات است، اتفاقاتي از اين نوع، يعني محکوم کردن اهانت به قرآن کريم توسط شخصيت اول اعتقادي دنياي مسيحيت، يک ظرفيت تبليغي است، چرا آنرا به يک جريان سپاس و شکرگزاري و حضور در کليساها و ابلاغ تشکر از آن طريق تبديل نکرديم. اهميت اين روش از اهميت حضور معترضين مقابل سفارت سوئيس حافظ منافع آمريکا در ايران، اگر بيشتر نبود، که بود، به طور قطع هم عرض آن اقدام به حساب ميآمد. وزارت امور خارجه، نهادهاي مدني، احزاب سياسي و شوراي هماهنگي تبليغات اسلامي، حوزه هاي علميه و... مشاورين تبليغاتي خود را تقويت کنند، چرا که تبليغات امروز يک علم است و آموختني است. كيهان:سبد آرزوها! «سبد آرزوها !»عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن ميخوانيد؛گام نهادن در يك فرايند جديد مذاكراتي با غرب -كه احتمالا به زودي رخ خواهد داد- بدون مطالعه دقيق تجربه گذشته و استخراج درس هاي كليدي آن، داراي مخاطرات بزرگي است. اگر فرض كنيم ايران مذاكره را براي مذاكره نمي خواهد، كه دقيقا همينطور است به اين دليل كه ايران استراتژي خود را «دست يابي به راه حل» قرار داده نه «خريد زمان»، آن وقت درس آموختن از گذشته اهميتي صدچندان پيدا مي كند چرا كه تجربه 7 سال مذاكره هسته اي به خوبي نشان داده برخي از طرف هاي مذاكراتي ايران اصلا نمي خواهند مسئله حل شود و برخي ديگر راه حلي براي آن در نظر مي گيرند كه معنايي جز پاك شدن صورت مسئله ندارد. به طو رمشخص آمريكايي ها در پي آن هستند كه انتهاي مذاكرات با ايران ايجاد رويه اي جديد در مناسبات بين المللي باشد كه با نفي تمامي معاني صلح آميز غني سازي اورانيوم، آن را صرفا به مثابه «بخشي از مسير سلاح» تعريف و لذا ممنوع مي كند. در نتيجه، براي آمريكا تا زماني كه توان تحميل چنين موضوعي را به ايران ندارد، بهترين حالت آن است كه مذاكرات را آنقدر كش بدهد تا شايد امكان آنچه مي خواهد فراهم شود. مورد ديگر مربوط به روس هاست. رويه روس ها در 5 سال گذشته -از سال 2006 به اين سو- همواره اين بود كه تلاش كند هيچ كدام از دو طرف (ايران و آمريكا) برنده نباشند. خاصيت اين وضعيت براي روس ها اين است كه مي توانند به چانه زني با هر دو طرف بپردازند و از هر دو طرف بابت انعطاف هايي كه به خرج مي دهند -يا نمي دهند- امتياز مطالبه كنند. به اين ترتيب، روس ها هم دركش پيدا كردن موضوع نفع دارند و تا همين جا توانسته اند از طريق «بازي در گسل هاي مذاكراتي» برخي از مهم ترين مسائل خود را با غرب را اگر نگوييم حل كنند، لااقل مسكوت بگذارند. تحت اين شرايط و تا زماني كه موقعيت طرفين به طور راهبردي تغيير نكند، انتظار دست يابي به راه حل و متقاعد شدن همه بازيگران به اينكه اين بازي ديگر تمام شده، كار آساني نخواهد بود. با اين حال به نظر مي رسد نشانه هايي هست كه تغييراتي در اين روند طولاني در حال وقوع است. پس از حوادث سال 88 در ايران، آمريكا، چنانكه پيش از اين به تفصيل گفته ايم، راهبرد «تركيب گزينه ها» را در مقابل ايران در پيش گرفت. پيش فرض اين راهبرد آن است كه 1- هيچ راهبرد تك گزينه اي قادر به تاثير بر ايران، آنطور كه غرب مي خواهد، نيست. معني اين جمله آن است كه آمريكا پذيرفته ايران نيرومندتر از آن است كه بتوان محاسبات استراتژيك آن را صرفا با اعمال -ولو قدرتمند- يك گزينه مانند تحريم يا ايجاد ناآرامي داخلي در كوتاه مدت تغيير داد. 2- پيش فرض دوم آن است كه غرب احساس مي كند در موقعيتي است كه گزينه هاي مختلفي عليه ايران در اختيار دارد يا به عبارت بهتر سبد گزينه هاي آن خالي نيست. تحت اين شرايط، آمريكايي ها به اين تحليل رسيدند كه بهتر است به جاي استفاده از يكي از اين گزينه ها، تركيبي از همه آنها را با هم به كار بگيرند. كدهايي وجود دارد كه نشان مي دهد نتيجه تيم مسئول پرونده ايران در دولت اوباما به اين تحليل رسيد كه در پيش گرفتن يك استراتژي تركيبي مي تواند اولا باعث شود كه گزينه هاي مختلف همديگر را تقويت كرده و بر تاثير يكديگر بيفزايند و ثانيا تنها در صورتي كه چند اهرم فشار همزمان بر ايران فشار بياورد، اين احتمال وجود دارد كه ايران بازنگري در محاسبات خود راجع به برنامه هاي هسته اي و منطقه اي اش را آغاز كند! كل آنچه را كه از بهار 88 به اين طرف در محيط امنيت ملي ايران بويژه در بحث هسته اي رخ داده مي توان با اين مدل توصيف كرد. ابتدا با استفاده از روش هاي رسانه اي، اطلاعاتي و مالي فتنه اي سياسي در داخل ايران ايجاد شد، بعد ابزارهاي سياسي، اطلاعاتي، مالي و ديپلماتيك به كار گرفته شد تا اين فتنه در زماني كوتاه هر چه نيرومندتر شود. به محض اينكه سرويس هاي اطلاعاتي غربي به اين نتيجه رسيدند فتنه داخلي در ايران براي تيره كردن روابط مردم با نظام در ايران بي تاثير بوده است، اعمال تحريم هاي جديد در دستور كار قرار گفت. درست است كه غربي ها همواره با رياكاري و حتي بايد گفت بي چشم و رويي ادعا كرده اند كه در تحريم ها نظام را هدف گرفته اند نه مردم را، با اين حال نگاهي ساده به محتواي تحريم ها نشان مي دهدكه هدف اصلي مردم ايران بوده اند. اين البته عجيب هم نيست چرا كه آمريكا يي ها و صهيونيست ها تا امروز هم بارها گفته اند مشكل اصلي در ايران مردم ايران هستند و همه انرژي كه در پس استراتژي مقاومت نظام جمهوري اسلامي وجود دارد از ايماني نشأت مي گيرد كه در جان هاي تك تك مردم جاي گرفته است. فتنه88 در آغاز اين توهم را براي غرب بوجود آورد كه توان تدبير متقابل نظام و انگيزه مقاومت مردم ايران در مقابل فشار خارجي همزمان كاهش پيدا كرده است. به تعبير يكي از استراتژيست هاي صهيونيست در كنفرانس سال گذشته هرتزليا، غرب به اين نتيجه رسيده بود كه «نظام در ايران درست تصميم نمي گيرد، مردم هم درست عمل نمي كنند». اين نوع نگاه به وضع داخلي ايران، باعث شد غربي ها در كنار گزينه ايجاد ناآرامي در داخل ايران، گزينه تحريم را هم وارد صحنه كنند. تيم امنيت ملي اوباما تصور مي كرد اگر تحريم ها در زمان مناسب اعمال شود و محتواي آن هم زندگي روزمره مردم را هدف گرفته باشد، آن وقت تركيب دو گزينه تحريم و ناآرامي داخلي -كه انتظار داشتند اولي دومي را هم تقويت كند- به همراه تشديد دو گزينه عمليات اطلاعاتي و رسانه اي، مي تواند وضعيتي در داخل ايران بوجود بياورد كه يا كنترل به طور كامل از دست نظام خارج شود و يا اينكه لااقل اوضاع آنقدر به هم بريزد كه كه ايران براي جمع و جور كردن حاضر به واگذار كردن امتيازهايي در پرونده هاي هسته اي و منطقه اي باشد. علت اينكه بنيامين نتانياهو دوست اسراييلي سران فتنه، آن همه اصرار مي كرد كه «اگر الان وقت تحريم نيست، پس كي وقت تحريم است» (؟!) دقيقا همين بود كه اسراييلي ها فكر مي كردند دوستان داخلي شان در ايران فرصتي طلايي بوجود آورده اند كه به هيچ قيمتي نبايد آن را از دست داد. گزينه بعدي كه با صحنه گرداني اسراييل و بازي البته نه چندان ماهرانه آمريكايي ها به اين فرايند تزريق شد، تهديد به حمله نظامي بود كه تقريبا به يك باره از جانب برخي آمريكايي ها آغاز شد. براي كساني در داخل ايران كه كل اين وقايع را از يك منظر راهبردي رصد و تحليل مي كردند، وارد شدن اين گزينه جديد به صحنه اصلا غير منتظره نبود؛ بلكه بايد گفت آن را پيش بيني هم كرده بودند. اسراييلي ها از مدت ها قبل گفته بودند كه تركيب 4 گزينه تحريم، ناآرامي داخلي، عمليات رسانه اي و عمليات اطلاعاتي بدون روي ميز بودن يك «تهديد نظامي» قادر به تحت تاثير قرار دادن ايران نخواهد بود. تعبير اوزي آراد مشاور امنيت ملي اسراييل اين است كه ايران تنها زماني كه تصور كند گزينه هاي فعلي ممكن است منجر به بالفعل شدن يك گزينه نظامي شود، ممكن است از اين گزينه ها تاثير بپذيرد! اكنون ظاهرا نوبت آن رسيده كه حلقه آخر اين زنجيره به آن متصل شود و آن گزينه مذاكره است. آمريكايي ها از قبل گفته اند اين گزينه را زماني فعال خواهند كرد كه احساس كنند ايران آمادگي نشستن پشت ميز مذاكره « آنطور كه آنها مي خواهند» را پيدا كرده باشد. تيم اوباما علي رغم ناكامي هاي آشكاراصرار دارد به متحدانش بقبولاند كه حالا آن زمان فرا رسيده است! كل اين فرايند را بايد نه به عنوان مجموعه اي از واقعيات بلكه به عنوان مجموعه اي از آرزوها در نظر گرفت. ما در اينجا استراتژي آمريكا را به شكلي مجمل تصوير كرديم تا فاصله اي كه بين طراحي و واقعيت وجود دارد، خود را به خوبي نشان دهد. آمريكايي ها در 2 سال گذشته اولا نتوانستند گزينه هايي از آن نوع كه توقعش را داشتند ايجاد كنند و مهم تر از آن، در تركيب اين گزينه ها با هم شكست هاي روشني خوردند. وقتي تحريم ها اعمال شد، توقع غربي ها اين بود كه نخبگان و مردم يكپارچه روبروي نظام بايستند و با تحريك امثال موسوي و كروبي ناآرامي هاي خياباني دوباره احيا شود. انصافا موسوي و كروبي همه سعي شان را كردند اما تحريم ها به جاي اينكه مردم را مقابل نظام قرار دهد اجماع داخلي در ايران در مورد ريشه هاي آمريكايي سران فتنه را كامل كرد و فرصتي ديگر بوجود آورد تا نظام توانايي هاي مهار بحران خود را به رخ جهانيان بكشد. مورد بنزين را در نظر بگيريد. مي توان كتاب ها نوشت درباره اميدي كه آمريكايي ها و دوستانشان چه اميدهايي به فشار ناشي از تحريم بنزين ايران بسته بودند. در ميان طيف هاي راديكال ضد ايراني دراروپا و آمريكا اجماع وجود داشت كه تحريم بنزين تنها ابزاري است كه در زماني بسيار كوتاه «مسئله ايران» را «به طور ريشه اي» حل خواهد كرد. اكنون نتيجه پيش چشم همه است. ايران با يك تاكتيك صنعتي، همه بنزين مورد نياز خود را در داخل توليد مي كند در عين حال كه واردات بنزين به هيچ وجه صدمه جدي نديده است. اكنون آمريكايي ها پاي ميز مي آيند در حالي كه همه گزينه هاي خود را سوزانده اند و به همين دليل ايران هم تصور مي كند كه حالا بهترين وقت مذاكره است. واقعا غرب ديگر مي خواهد با چه چيزي ايران را تهديد كند؟ آيا گزينه ديگري هم باقي مانده؟ مذاكره، نه آخرين حلقه از يك زنجيره به هم پيوسته بلكه ابزاري از سر ناچاري است كه آمريكا تصور مي كند مي تواند با آن از هم گسيختگي هاي استراتژي «تركيب گزينه ها» را رفو كند. ابتكار:سفري متفاوت به کشوري متفاوت «سفري متفاوت به کشوري متفاوت»عنوان سرمقالهي روزنامهي ابتكار به قلم محمدعلي وکيلي است كه در آن ميخوانيد؛سفر قريب الوقوع محمود احمدي نژاد به لبنان موجي از حساسيت را در منطقه و جهان بر انگيخته است .هنوز روزهاي زيادي از سفر پر سرو صداي ايشان به امريکا نگذشته است، که جريان رسانه ي تمرکز خود را بر پيامدهاي احتمالي سفراحمدي نژاد به لبنان قرار داده اند در اين مدت گمانه زني در محافل خبري منطقهاي رو به افزايش است يکبار خبر از قصد اسراييل به منظور ترور رئيس جمهور تيتر ميشود، لحظهاي بعد،خبر قصد احمدي نژاد براي حضور در مرز لبنان و اسراييل و پرتاب نمادين سنگ تيتر ميشود و همه نشان از اهميت اين سفر به کشوري متفاوت است چرا؟ لبنان به دليل ساختارهاي طايفهاي و سياسي داراي نقشهاي متفاوت منطقهاي و جهاني است سالهاست که نيروهاي منطقهاي و بين المللي در درون اين کشور به ايفاي نقش مشغول هستند و اين کشور به هماوردي دو اردوگاه تبديل شده است لبنان اکنون به عنوان عمق استراتژيک قدرت نرم ايران و آمريکا بحساب ميآيد. اردوگاه اول شامل امريکا، فرانسه،عربستان، مصر و هم پيمانان آنها ميباشد اين گروه از کشورها بر محور سازش با اسراييل اشتراک نظر دارند. اردوگاه مقابل شامل ايران،سوريه، حزب الله که مقاومت نقطه اشتراک آن هاست ميباشد .تضاد منافع در اردو گاهها بارها به رويا روي در لبنان منجر شده است گروه کشورهاي حامي خط سازش،جريان 14 مارس را راهبري کرد و تلاش نمود که قتل حريري نخست وزير مقتول لبنان را به عنوان ابزار فشار بر عليه رقيب به کار گيرد که البته با درايت سيد حسن نصر الله به بن بست رسيد .پيروزي حزب الله در جنگ سي و سه روزه، ناکامي امريکا در عراق بر موقعيت گروه مقاومت نزد افکار عمومي لبنان افزوده است. در اين ميان باز شدن مجدد پرونده مذاکرات صلح، زمان انتخاب شده براي سفر را پر اهميت کرده است. ويژگي شخصي دکتر احمدي نژاد در کنار عوامل ديگر باعث اردو کشي سياسي رسانهاي در منطقه گرديد بطوريکه کمتر رسانه عربي وجود دارد که اين روزها در حوزههاي تحليلي، بخشي را به اين سفر اختصاص نداده باشد به دليل حساسيت بيش از حد رسانههاي جهان بر سفرهاي خارجي دکتر احمدي نژاد و اين که ايشان در سفرها بسيار پر کار و انرژيک از فرصتها بهره لازم را ميبرد، توانسته در ميدان ديپلماسي عمومي بسيار موفق ظاهر شود. آنچنان که در سفر اخير به مجمع عمومي سازمان ملل مشهود بود بر اين اساس قابل پيش بيني است که سفر ايشان به لبنان به ناگاه نظام رسانهاي جهان را به مدد آورده تا همچنان مواضع و حرف هايش روي آنتن خبري به گوشهاي جهانيان برسد . ديگر کسي نگران سانسور حرفهاي رئيس جمهور ايران توسط کمپانيهاي رسانهاي نيست . اگر کشور لبنان چنين حساسيتي هم نداشت و اگر سفر ايشان معمولي و غير مهم ميبود اما توجه بيش از حد رسانههاي جهان به اقدامات ايشان باعث اهميت فوق العاده سفر گرديده است و البته دست آوردهاي مهمي براي تقويت اردوگاه مقاومت به همراه خواهد داشت و جريان سازش بيش از گذشته به انزوا خواهد رفت و امکان اينکه سوريه به موقعيت گذشته برگردد بسيار است. جمهوري اسلامي:ما و شاخه جديد فراعنه «ما و شاخه جديد فراعنه»عنوان سصرمقالهي روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛درست همزمان با اظهارات مداخله گرانه و گستاخانه حسني مبارك رئيس رژيم مصر عليه ايران، خبرهائي از توافق ايران و مصر در زمينه توسعه سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 357]
-
گوناگون
پربازدیدترینها