تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 31 فروردین 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم را رها مكن حتى اگر بعدش شعر باشد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

لوله پلی اتیلن

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

مرجع خرید تجهیزات آشپزخانه

خرید زانوبند زاپیامکس

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

کلاس باریستایی تهران

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1796959985




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

همه اموالم را به نام زنم کردم؛ وقتی دستگیر شدم درخواست طلاق کرد! | آخرین و جدیدترین اخبار ایران و جهان


واضح آرشیو وب فارسی:آخرین نیوز: همه اموالم را به نام زنم کردم؛ وقتی دستگیر شدم درخواست طلاق کرد!
مرد ۵۴ ساله ای است که به اتهام اختلاس و کلاهبرداری توسط کلانتری آبکوه مشهد دستگیر شده سرگذشت خودرا برای کارشناس اجتماعی کلانتری تعریف کرد.  
وی گفت: در خانواده ای کم بضاعت به دنیا آمدم به طوری که پدرم با سختی و مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می کرد ولی به هر طریقی بود با زحمتکشی و آبرومندی مخارج زندگی و تحصیل مرا می پرداخت من هم با همه وجودم درس می خواندم تا این که در یکی از رشته های مدیریتی دانش آموخته شدم و تحصیلاتم را تا مقطع کارشناسی ارشد ادامه دادم. در همین روزها با د ختری دبیرستانی ازدواج کردم و در یک شرکت دولتی استخدام شدم از همان آغاز زندگی مشترک کمر همت را بستم تا با سعی و تلاش بیشتر رفاه و آسایش را برای خانواده ام فراهم کنم چرا که خودم با شرایط سختی تحصیل کردم و دوست داشتم همه امکانات رفاهی را برای خانواده ام تهیه کنم. حتی همسرم را که ترک تحصیل کرده بود به ادامه تحصیل تشویق کردم تا دیپلم گرفت. خلاصه پست و مقامم هر از گاهی ارتقا می یافت و درآمدم بیشتر می شد به طوری که دیگر نیاز مالی نداشتم اما از سوی دیگر همسرم غرور عجیبی داشت و می خواست در میان فامیل و اطرافیانم یک سرو گردن از دیگران بالاتر باشد. چشم و هم چشمی هایش روز به روز افزایش می‌یافت و دچار مدپرستی شده بود. روزی خودروی شاسی بلند خارجی تقاضا می کرد و روز دیگر خانه ای مجلل . دخترانم نیز مانند برگ کدو پول خرج می کردند و به ظاهر خودشان می رسیدند در واقع مرا «عابر بانک» می دیدند. روزگارم به همین ترتیب سپری می شد تا این که روزی یکی از روسای اداره پیشنهاد کاری غیرقانونی را داد که پول زیادی در آن نهفته بود. ابتدا قبول نکردم اما بعد از آن که خانه و زندگی رئیسم را دیدم تازه فهمیدم که هنوز از خیلی ها عقب هستم. وسوسه این پول که به یک امضای من بستگی داشت مانند خوره به جانم افتاده بود با خودم می گفتم «اتابک» درست می گوید چرا من مانند خیلی از مسئولان دیگر در رفاه نباشم! وقتی موضوع را با همسرم در میان گذاشتم برق از چشمانش پرید و با خوشحالی تشویقم کرد که آن کار غیرقانونی را انجام بدهم .دیگر همه زندگی ام از مال حرام انباشته شده بود. همسرم می گفت: چرا من نباید مانند همسر اتابک به سفرهای خارجی بروم و آن گونه زندگی نکنم ! این بود که شروع به امضاهای خلاف قانون کردم پول روی پول و سند روی سند می گذاشتم و خانواده ام هر آن چه را اراده می کردند به دست می آوردند. با راهنمایی اتابک همه اموال و دارایی هایم را به نام همسرم ثبت کردم تا مورد سوء ظن قرار نگیرم اما مهر و محبت و صمیمیت از خانه ما رفته بود. روزی از کلانتری تماس گرفتند که دخترم «آناهیتا» را به اتهام ولگردی و مصرف حشیش در پارک دستگیر کرده اند. دنیا روی سرم چرخید و زندگی ام در مسیر سراشیبی و سقوط قرار گرفت. مدتی بعد یکی از کارکنان بازرسی اداره به بررسی اسناد و پرونده ها پرداخت و این گونه ماجرای امضاهای جعلی و غیرقانونی من لو رفت. خیلی زود نیروهای کلانتری سراغم آمدند و درحالی که هنوز باورم نمی شد مال حرام عاقبتی ندارد حلقه های قانون بر دستانم گره خورد. سه روز بعد وقتی دیدم کسی از خانواده ام پیگیر امور قضایی من نیست با همسرم تماس گرفتم اما او در میان بهت و ناباوری من گفت دیگر تماس نگیر و ما را به دردسر نینداز! تو چیزی نداری! من هم با وکیل برای گرفتن طلاق مشورت کرده ام! آن جا بود که قلبم شکست و تازه فهمیدم این همه دزدی و اختلاس و نان حرام چنین بلایی را به سرم آورده است.   منبع: خبرآنلاین



دوشنبه, 22 مهر 1398 ساعت 09:30





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: آخرین نیوز]
[مشاهده در: www.akharinnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 128]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن