تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 6 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):سزاوار است كه عاقل ، از مستى ثروت، قدرت ، دانش ، ستايش و مستى جوانى بپرهيزد، چرا ك...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797944280




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ناسازگار باوری و اصل انتقال ضرورت - بخش دوم و پایانی سیر تکامل و اصلاح اصل انتقال اجتناب­ ناپذیری


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: ناسازگار باوری و اصل انتقال ضرورت - بخش دوم و پایانیسیر تکامل و اصلاح اصل انتقال اجتناب­ ناپذیری
خبرگزاری فارس: سیر تکامل و اصلاح اصل انتقال اجتناب­ ناپذیری
ثبات جریانات علّی حاکم بر پدیده ­های طبیعی و گذشته اجتناب­ ناپذیر به ضمیمه اصل انتقال ضرورت ما را به این نتیجه می­رساند که تمام رخدادهای زمان حال از جمله آنچه رفتار اختیاری انسان می­نامیم، متعیّن و اجتناب ناپذیرند.

  1.6. سیر تکامل و اصلاح اصل انتقال اجتناب­ ناپذیری (قاعدۀ ) برخلاف ادعای طرفداران قاعدۀ  بر اینکه هیچ موردی از این قاعده را نمی­توان یافت که با مقدمات صادق به نتیجۀ کاذب برسد؛ برخی فیلسوفان مثال­های نقض فراوانی از این قاعده را نشان داده­اند که با مقدمات صحیح به نتیجه­ای کذب و باطل منجر شده است. البته این مثال­های نقض هیچ­کدام سبب نشده که حامیان این قاعده از حمایت خود انصراف دهند. بلکه هر مثال­ نقضی به نوبه خود موجب اصلاحاتی در شده تا همچنان صادق بماند و در مقابل مثال­های نقض وارد شده بر آن ایمن باشد. درواقع به نحوی قاعدۀ  را تکامل بخشیده و به دوام آن کمک کرده­اند. در ادامه به بخشی از اصلی­ترین و مشهورترین مثال­های نقض  می­پردازیم و نشان خواهیم داد که ناسازگارباوران در مقابل این مثال­های نقض چه تمهیداتی برای دفاع از  اندیشیده­اند. 1.7.  مثال نقض مک کی20 و جانسون21  برخی از مثال­های نقض  مبتنی بر انکار اصل انباشتگی و تراکم22 است. یعنی این اصلکه: NA & NB ˫ N (A&B) مثال­های نقض از این نوع ابتدا توسط اسلوت23 )طرح شد و سپس به صورت نظام­مندی توسطمک کی وجانسون بسط داده شدند. آنها با مثال­های نقضی عدم اعتبار اصل انباشتگی و تراکم را نشان دادند و به دنبال آن عدم اعتبار قاعدۀ  را نتیجه گرفتند. بر پایه اصل انباشتگی اگر A اجتناب­ناپذیر و B نیز اجتناب­ناپذیر باشد، گزارۀ عطفیه­ای که حاکی از عطف این دو است نیز اجتناب­ناپذیر خواهد بود و لذا در حیطۀ قدرت و توان فاعل نیست که بتواند آن را تبدیل به گزاره­ای کاذب کند. اکانر اصل انتقال ضرورت را با توسل به اصل تراکم و انباشتگی این­طور اثبات می­کند: 1. Npقضیۀ مفروض                     2. N (p q) قضیۀ مفروض          3. N (p & (p q) ) از مقدمۀ اول و دوم و اصل انباشتگی و تراکم 4.  £ {[ p & (p ⊃ q)] q}  قاعدۀ وضع مقدم               Nq از مقدمۀ سه و چهار و قاعدۀ بستار استلزام منطقی24                                         (O`Connor, 2000, 11) برای ملاحظه چگونگی نقض اعتبار این استدلال سکّه­ای را فرض کنید که دیروز در توان و قوۀ من بوده که به هوا پرتابش کنم ولی پرتابش نکرده­ام. این را هم فرض کنید که اگر من آن را پرتاب می­کردم هیچ انتخابی در این مورد نداشتم که سکّه از سمت روی آن فرود آید و یا پشت آن. با توجه به شرایط مفروض می­توانیم عملگر N را که بیانگر اجتناب­ناپذیر بودن و عدم احاطۀ قدرت و توانایی فاعل بر تغییر چیزی است بر سر این گزاره آورد که «دیروز سکّه از سمت روی آن فرود نیامد» و همچنین «دیروز سکّه از سمت پشت آن فرود نیامد» چرا که اصلاً هیچ سکّه­ای پرتاب نشد و در حال حاضر گذشته امری غیر قابل تغییر و خارج از حیطۀ اثرگذاری من است. اما آیا طبق اصل انباشتگی بر سر گزارۀ عطفی این دو که عبارت است از «سکّه دیروز از سمت روی آن فرود نیامد و سکّه از سمت پشت آن فرود نیامد» نیز می­توان عملگر N را آورد؟ پاسخ منفی است. این گزاره برای من اجتناب­پذیر است و می­توانم از صدق آن ممانعت به عمل آورم. زیرا طبق شرایط مفروض، دیروز من این قدرت را داشته­ام که سکّه را پرتاب کنم و اگر آن را پرتاب می­کردم؛ بالاخره یا از سمت روی آن و یا پشت آن فرود
می­آمد. لذا این گزارۀ عطفی با عملگر Nی که بر سر آن آمده، غلط است و ما می­توانیم از آن اجتناب کنیم. هرچند که با توجه به مفروضات ما، دو طرفی که به هم عطف شده­اند صادقند و به صورت جدا جدا، اجتناب­ناپذیر. (McKay, T. and D. Johnson, 1996, 113-122) 1.8. مثال نقض ویدرکر25و اصلاحیۀ او بر یکی دیگر از مثال­های نقض بسیار مشهور بر  توسطویدرکر طرح شده است. البته او پس از نقض این قاعده با مثال خود، صورتی اصلاح شده از  نیز ارائه می­کند که در مقابل این مثال نقض پاسخ­گو است. فرض کنید تنها یک فاعل وجود دارد به نام سام. او مقدار اندکی رادیوم دارد که گاه اجزاء ریز درون اتمی از آن تشعشع می­یابد. اما این که رادیوم ذراتی را در زمان خاص T ساطع کند یا خیر، یک امر نامتعین26 است و لذا نمی­توان پیش از تشعشعی که در زمان خاص T رخ می­دهد به صورت قطعی بگوییم که در فلان زمان خاص، ذرات ریزی از این رادیوم متشعشع می­شود یا خیر. این را هم فرض کنید که سام در مورد این که رادیوم را در زمان پیش از T از بین ببرد انتخاب داشته است و او در آن زمان رادیوم خود را از بین برده است. به همین دلیل نیز مطمئن است که رادیوم هیچ ذره­ای را در زمان T از خود ساطع نمی­کند چرا که اصلاً هیچ رادیومی وجود ندارد. حال با توجه به شرایط مفروض اگر نماد R اشاره داشته باشد به این­ که «رادیوم هیچ ذره­ای را در زمان T ساطع نمی­کند» و نماد  Sبه این گزاره که «سام رادیوم را پیش از زمان T تباه کرده است»؛ ما این مثال را از قاعدۀ  خواهیم داشت: N R, N (RS) ˫N S مقدمۀ دوّم این استدلال در صورتی باطل خواهد بود که سام بتواند کاری را انجام دهد که عطفی (R & ~ S) صحیح باشد. یعنی سام شرایطی فراهم کند که در آن رادیوم را پیش از زمان T تباه نکند (‌در این مورد قدرت و اختیار دارد) و در همین حالت رادیوم هیچ ذره­ای را در زمان T ساطع نکند. اما طبق فرض، تشعشع ذرات در صورت وجود رادیوم، امری نامتعین و خارج از حیطۀ قدرت و کنترل سام است. لذا او نمی­تواند این عطفی را محقق کند و نتیجه آنکه مقدمۀ دوم استدلال، صحیح است. مقدمۀ اول نیز با توجه به شرایط مفروض، صحیح است. اما نتیجه­گیری حاصل از آن یعنی NS صحیح نیست، زیرا طبق شرایط مفروض S در حیطۀ قدرت و کنترل سام است و او می­تواند پیش از زمان T از تباه کردن رادیوم ممانعت کند. در اینجا ما از مقدماتی که طبق شرایط مفروض صحیح است، به نتیجه­ای غلط می­رسیم و این شاهدی است بر بی­اعتباری  و نشان می­دهد که در ساختار این اصل، نقصی وجود دارد. ویدرکر در ادامه با ایجاد تغییراتی  را ارائه می­کند که از نظر او به مراتب از  در مقابل انتقادات آسیب­ناپذیرتر و به وضوح معتبر است.از این قرار است: 2: Np, □ (pq) ˫ N q (Widerker, 1987, 41) ویدرکرمقدمۀ دوم ما را قوی­تر کرده و عملگر □ را جایگزین عملگر  N می­کند. در  هرچند که (pq) اجتناب­ناپذیر است، اما آنچه موجب اجتناب­ناپذیری آن می­شود یک ضرورت منطقی است. بنابراین دیگر نمی­توان هر امر صرفاً اجتناب­ناپذیری را به جای مقدمۀ دوم آورد (همانند مثال خود ویدرکر). بلکه قاعدۀ ما فقط در صورتی جاری است که رابطۀ اجتناب ناپذیر موجود در مقدمۀ دوم از ضرورت منطقی برخوردار باشد. بنابراین با توجه به توصیف کامل جهان در لحظۀ پیش از زمان T و مجموعه قوانین طبیعی­ای که در این جهان صادق است، مفاد گزارۀ q یعنی اینکه «فاعل S  فعل الف را در زمان T انجام داد»، از یک ضرورت منطقی برخوردار خواهد بود.  هر چند در مقابل مثال­های نقضی که توسط خود ویدرکر طرح می­شود پاسخ­گو است، اما می­توان با مثال­های نقض دیگری آن را نیز از اعتبار ساقط کرد. لذا برای بازسازی استدلال بر ناسازگار باوری کافی نیست و همچنان باید به دنبال جایگزینی برای آن بود. 1.9. مثال نقض زاگزبسکی27  زاگزبسکی با ذکر مثال نقضی نشان می­دهد ویدرکر قلب مشکل را نشانه نگرفته و راه حل او در همۀ موارد پاسخ­گو نیست.  فرض کنیم که تام آزادانه تصمیم می­گیرد در مدت زمانی که منتظر است دوستش از ساختمانی در آن دست خیابان بیرون آید، به دیواری تکیه دهد. بی اطلاع از اینکه با تکیۀ شانه­اش به آجر خاصی از دیوار، زنجیره­ای از حوادث را فعال خواهد کرد که در نهایت منجر به انفجار بمبی مهیب در همان ساختمانی می­شود که دوستش در آن ساکن است. از آنجایی که طبق نظریۀ تعیّن علّی، رخ دادن هر حادثه­ای پیامد ضروری و متعیّن حوادث پیشین است؛ در شرایط مفروض رخ دادن حادثۀ انفجار بمب در زمان  T2پیامد و نتیجۀ ضروری این است که آجر در زمان T1 فشار داده شود. حال اگر در شرایط مفروض فوق این نمادها را در نظر بگیریم: C: عطف قوانین طبیعت. :P حصول مجموعه وضعیت­ها و شرایط علّی­ای که انفجار بمب منوط به آنها و مقارن با آنهاست؛ از جمله فشار دادن آجر که در زمان T1 توسط تام انجام شد. ( طبق نظریۀ ضرورت و تعین علّی در شرایطی کهC  وP  حاصل باشد «منطقاً» ضروری است که بمب در T2 منفجر شود.) q: آجر در زمان T1 فشار داده شده است. S: فاعل :T زمان پیش از انفجار بمب (T1) مورد نقض زیر رابر  خواهیم داشت: N (P&C), □ ((P&C)  q) Nq ضرورت منطقی­ای که در این مثال برای مقدمۀ دوم طرح شده با توجه به مفروضات ما درست است. بمب در زمان T2 تنها در صورتی منفجر می­شود که انفجار آن مغایر با قوانین حاکم بر طبیعت نباشد و شرایط علّی لازم برای انفجار آن از جمله اینکه آجر در زمان T1 فشار داده شود نیز حاصل باشد. اما اجتناب­ناپذیر بودن مقدمۀ اول یعنی عطف (P&C) چه طور؟ یکی از شرایط علّی لازم برای انفجار بمب، فشار داده شدن آجر است که با تکیه دادن تام به دیوار حاصل شد. حال آیا در آن لحظۀ خاص این در حیطۀ قدرت و توان تام نیست که به آن آجر خاص تکیه ندهد و لذا موجب تحقق ~P شود و در نهایت موجب بطلان N(P&C) پاسخ مثبت است. تام ناخودآگاه موجب فعال شدن زنجیره­ای از حوادث شده است اما اگر او می­دانست تکیه دادنش به دیوار موجب فعّال شدن زنجیره­ای از حوادثمی­شود که در نهایت بمبی را منفجر خواهد کرد، این احتمال وجود داشت که از انجام عمل خود ممانعت کند. لذا ~P در دایرۀ توان و قوۀ تام است و عطف (P&C) یک امر اجتناب­ناپذیر به حساب نمی­آید که فاعل نتواند آن را به گزاره­ای کاذب و باطل تبدیل کند. در اینجا هر چند که به درستی از عملگر در مقدمۀ دوم استفاده کردیم بازهم مثالی داریم که در آن قاعدۀ  پاسخ­گو نبوده و نقض می­شود.  (Zagzebski, 1991, 165-168) 1.10. پاسخ اکانر به مثال­های نقض اختلاف نظر در مورد صورت درست  و مثال­های نقضی که بر آن وارد شده، همگی ناشی از تکیه بر روی معانی مختلف از ضرورت است. برای مثال در صورت اولیۀ قاعدۀ  که توسط اینواگن به کار گرفته می­شود، بر ضرورت وجود قوه و توان28فاعل بر کنترل فعل و انتخاب­گری تأکید می­شود؛ در صورت اصلاحشدۀ آن تأکید ویدرکر بر ضرورت منطقی است؛ و زاگزبسکی در مثال نقض خود به ضرورت علّی29  توجه دارد. ولی ما به تبیینی واحد و مشتمل بر انواع ضرورت­ها نیازمندیم و  در صورتی می­تواند مشتمل بر انواع ضرورت­ها باشد که بتوان صحت آن را با همین عملگر N که حداقل معنای مشترک میان انواع ضرورت­هاست، حفظ کرد. اهتمام اکانر دقیقاً به همین است و در مقام دفاع از  سعی می­کند راه حلی ارائه کند تا اصل انتقال ضرورت شامل انواع ضرورت­ها باشد و در نتیجه در مقابل همۀ مثال­های نقضی که بر آن وارد شده، پاسخ­گو باشد. اکانر ما را به این نکته توجه می­دهد که وجه مشترک مثال­های نقضی که پیش از این آمد، طریقۀ خاص چینش امور در آنهاست. در همۀ آنها گزارۀ مطابق با q در زمانی پیش از آنکه گزارۀ مطابق با p صادق باشد، صادقند. همان­طورکه پیش از این گفتیم p نشانگر هر گزاره صادقی است و می­توان به جای آن هر گزاره صادقی را که در مورد یکی از رخ­دادهای حال و یا آینده است قرار داد. اما q نشانگر گزاره صادقی است که به دنبال تحقق  pو در نتیجه تحقق آن، محقق می­شود. خطای مثال­های نقض پیش­گفته در این است که از اصل انتقال به عنوان کمانی برای پرتاب کردن اجتناب­ناپذیری به زمانی عقب­تر استفاده می­کند. حال آنکه اصل انتقال به عنوان اصلی در حرکت رو به جلو مورد توجه بوده و گزارۀ q، گزاره­ای ناظر به آینده است و نه گذشته.  مثلاً در مثال زاگزبسکی ابتدا تام در زمان T1به دیوار تکیه می­دهد و سپس در زمان بعد، مجموعه شرایط علّی لازم برای انفجار بمب فراهم می­شود و یا در مثال ویدرکرچون سام رادیوم خود را پیش از زمان  Tاز بین برده است، در زمان T دیگر هیچ تشعشعی صورتنمی­گیرد. او در بررسی مواردی که از نظر زمانی به این ترتیب هستند، می­پذیرد که  معتبر نیست. حوادث آینده، ممکن است مرتبط باشد به اینکه فاعل در زمان خاصی در گذشته در چه موقعیتی نسبت به انجام آن دسته از اعمال خود قرار دارد که مرتبط با حوادث آینده­ هستند. اگر فاعل این را در دایرۀ توان و قوۀ خود داشته باشد که به صورت متفاوتی آن اعمال را در گذشته انجام دهد و یا به عبارتی آن عمل برای فاعل در گذشته قابل اجتناب بوده باشد؛ حوادث آینده نیز می­تواند چیز دیگری باشد و ضرورتاً به آن طریقی که محقق شده، نخواهد بود. (O`Connor, 2000, 8) آنچه اکانر سعی در توضیح آن دارد، هر چند که خود او به این نام از آن یاد نمی­کند، در واقع همان قانون تقدم علت بر معلول است. طبق این قانون اگر q نتیجه و پیامد  pو به عبارتی معلول آن باشد، در زمانی متأخر بر p محقق می­شود و نه پیش از آن.30 و اگر q از ضرورت و اجتناب­ناپذیری برخوردار است این ضرورت از وجود p و به دنبال ضروری بودن آن ناشی خواهد شد و نه قبل از آن.  با توجه به این نکته اکانر در جهت حفظ اعتبار و عمومیت صدق ، قیدی را برای گزاره­هایی که در موقعیت q در قاعدۀ  قرار می­گیرند، وضع می­کند، از این قرار که «این گزاره در زمانی بعد از زمانی که گزارۀ p صادق است، صادق باشد». ما این قاعدۀ اصلاح شده را  می­نامیم.  همان ساختار  را دارد و از همان عملگر N در هر دو مقدمه استفاده می­کند، اما برای گریز از مثال­های نقض مقید است به تصریح بر اینکه «قاعده در مورد هر p و qای معتبر است که q پس از p صادق باشد».  (O' connor, 1993, 209) 1.11.پاسخ ژینت به مثال­های نقض ژینتنیز به طریقی به بازسازی اصل انتقال پرداخته و صورتی ترمیم شده از آن ارائه می­کند. او با تکیه بر «اصل ثبات گذشته» بحث را پیش برده و از این نمادها استفاده می­کند: Os t P: برای فاعل s ممکن است که در زمان t، مورد P را محقق کند.  at: گزاره­های صادقی که در زمان t و یا بعد از زمانt  اتفاق افتاده­اند. bt:گزاره­های صادقی که پیش از زمان t اتفاق افتاده­اند.  حال با توجه به این نمادها به ازاء هرs, t, bt, at  که در نظر بگیریم، اصل انتقال از این قرار است:  [Nst bt& Nst (bt ⊃at)] ˫ Nstat «Nstb» در اینجا بیان نمادینی است برای اشاره به اصل ثبات گذشته که با رمزگشایی از معنایش این عطفیه را خواهیم داشت: «گزارۀ b صادق است و این در توان و قوۀ S نیست که در زمان t، b را تبدیل به ~b کند». حال با توجه به نمادهای بالا طرف دوم این عطفیه یعنی «این در توان و قوۀ S نیست که در زمان t، b را تبدیل به ~b کند» را می­توانیم در این قالب بیاوریم: «~Ost ~b». ژینت با فرض اینکه bt و at فقط مشتمل بر واقعیات و حقایق باشد؛ به جای عملگر «Nstb» برای بیان اجتناب­ناپذیری گذشته از «~Ost ~b» استفاده می­کند و به این صورت از اصل انتقال می­رسد:  [ ~Ost ~ b& ~Ost (bt& ~at) ]˫  ~Ost~ at سپس با عکس کردن31گزارۀ فوق به ازاء هر  s, t , bt , at ای که در نظر گرفته شود؛ به این صورت می­رسد:  Ost ~at ⊃[Ost (bt &~at)  Ost ~bt ­] این عبارت عکس شدۀ ما در یک بیان غیرنمادین از این قرار است که «تنها در صورتی برای s ممکن است که در زمان t گزارۀ در واقع صادق at (آنچه در زمان t و بعد آن اتفاق می­افتد) را کاذب کرده و تبدیل بهat  کند که در مورد گزارۀ bt (آنچه پیش از زمان t اتفاق افتاده است) یکی از این دو حالت تحقق یابد: (الف) برای فاعل s ممکن باشد که در زمان t این حالت را محقق کند که bt صادق باشد و at کاذب. و یا (ب) برای s ممکن باشد که در زمان t موجب کذب bt باشد.(ibid,  214-215) اما با توجه به اصل ثبات گذشته حالت دوم در انفصالی بالا (ب) قابل تحقق نیست. حالت اول (الف) نیز در واقع صورتی بسط یافته از همان چیزی است که اکانر در مقام دفاع از  آورد. این حالت در واقع به آینده نظر دارد و اینکه فاعل بتواند با توجه به آنچه که تا کنون محقق و ثابت شده است، بر آنچه در آینده خواهد آمد؛ تأثیرگذار باشد. اما هیچ یک از مثال­های نقض همان­طورکه پیش از این نیز گفتیم به این صورت نبوده و همه در واقع ناظر به گذشته­اند و نه آینده. 1.12.نتیجه­ گیری اصل انتقال ضرورت () از جایگاهی ویژه در باور به ناسازگاری ارادۀ آزاد با تعیّن علّی برخوردار است. چرا که تمامی استدلا­های ناسازگارباوران بر مدعایشان به نوعی به استدلال پیامد بازمی­گردد و استدلال پیامد بر مبنای اعتبار اصل انتقال ضرورت، بنا شده است. ضرورتی که به انتقال آن در نظر داریم و با عملگرN نشان داده می­شود، ضرورت فیزیکی است. لذا به نظر می­رسد که معنای کامل عملگرN pاز این قرار است: « p صادق است و هیچ فاعلی در هیچ زمانی نمی­تواند در جهان بالفعلpرا به pتبدیل کند» هر چند که ممکن است فاعل از این توانایی برخوردار باشد که در جهان­های ممکن دیگر آن را به  pتبدیل کند و یا به عبارت دیگر تبدیل آن بهPمنطقاً ممکن بوده و مستلزم هیچ تناقضی نباشد.  علیرغم تمام هجمه­هایی که به آن شد، اگر مقید به این قید شود که قاعده در مورد هر p و q ای معتبر است که q پس از p صادق باشد؛ همچنان پاسخ­گو خواهد بود و از طریق ابطال آن نمی­توان به استدلال پیامد و ناسازگار باوری خدشه­ای وارد کرد. پی ­نوشت: 20. Mc Kay 21. Johnson 22. principle of agglomeration 23. Slote 24. Np, £ (p⊃q) ˫ Nq 25. Widerker 26. undetermined 27. Zagzebski 28. power necessity 29. causal necessity 30. شایان ذکر است که نزد فیلسوفان مسلمان علت تامّه بر معلول خود به تقدم علّی مقدم است، ولی از جهت زمانی با آن مقارن است. به دیگر سخن، ممکن نیست معلول از جهت زمانی پس از علت تامه محقق شود، بلکه ضرورتاً تحقق این همزمان است. اما در نزد بسیاری از فیلسوفان غربی تقدم علت بر معلول نوعی تقدم زمانی است. 31. contraposition مراجع London: George Allen & Unwin Ltd. Fischer, John Martin (1995). The Metaphysics Of Free Will, Oxford: Blackwell. Fischer, John Martin/ Mark Ravizza (1995). When The Will Is Free?, In T.O'Connor (ed.) Agents, Causes And Events, New York: Oxford University Press. Ginet, Carl (1983). In Defense Of Incompatibilism, Philosophical Studies, vol. 44, No.3. Ginet, Carl (1990). On Action, Cambridge: Cambridge University Press). Kapitan, Tomis (2001). A Master Argument For Incompatibilism, Robert.Kane (ed.), the Oxford Free Will Handbook, New York: Oxford University Press. Kane, Robert (1996). The Significance of Free Will, New York: Oxford University Press. McKay, T. / D. Johnson (1996). A reconsideration of an argument against compatibilism, Philosophical Topics, Vol. 24. O'Connor, Timothy (2000). Person And Causes, New York: Oxford University Press. O'Connor, Timothy (1993). On the Transfer of Necessity, Noûs, Vol. 27, No. 2, 1993. Pink, Thomas (2004). Free Will: A Very Short Introduction, New York: Oxford University Press. Suaster, Danilo (2004). Incompatibilism And The Logic Of Transfer, Acta Analytica, Vol. 19, Issue 33. Taylor, Richard (1983). Metaphysics, ed.3, New Jersey: Englewood Cliffs. Van Inwagen, Peter (1986). An Essay on Free Will, New York: Oxford University Press. Van Inwagen, Peter (1982).The Incompatibility Of Free Will And Determinism, G.Watson (ed.), Free Will, New York: OxfordUniversity Press. Van Inwagen, Peter (1995). When Is The Will Free?, T.O'Connor (ed.), Agents, Causes And Events ,Oxford: Oxford University Press. Vihvelin, Kadri (1988). TheModal Argument for Incompatibilism, Philosophical Studies, Vol.5 3, No.2. Widerker, David (1987). On an Argument for Incompatibilism, Analysis, Vol. 47. Zagzebski, Linda (1991). The Dilemma of Freedom and Foreknowledge, New York: Oxford University Press. نویسندگان: زینب ابوالقاسمی دهاقانی، محمد سعیدی مهر فصلنامه حکمت و فلسفه شماره 43 انتهای متن/

1395/06/02 :: 04:31





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 87]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن