تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 6 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):عمل اندک و بادوام که بر پایه یقین باشد و در نزد خداوند از عمل زیاد که بدون یقین ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1818653642




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

وقتی زلزله را با بمباران اشتباه گرفتم


واضح آرشیو وب فارسی:پایگاه خبری آفتاب: وقتی زلزله را با بمباران اشتباه گرفتم
آن شب وقتی در اتاقی آرام و بدون صدای انفجار خوابیدم باورم نمی‌شد که می‌شود شبی را بدون اضطراب به صبح رساند. از نیمه‌ شب گذشته بود تخت فنری که روی آن خوابیده بودم لرزید و من با وحشت پریدم و گفتم: «چی شده؟ کجا را زده‌اند؟»
آفتاب‌‌نیوز : فاطمه عمادپور از تکنسین‌های بخش اتاق عمل بیمارستان رازی اهواز در دوران دفاع مقدس است. او در خاطره‌ای از شب آرامی سخن می‌گوید که زلزله او را از خواب پرانده است.


عمادپور می‌گوید: «وقتی جنگ شروع شد مثل همه‌ی مردم نه می‌دانستم جنگ چیست و نه از پیامدهای آن خبر داشتم. یک شبه همه چیز بهم ریخت. اما در هر وضعیتی زندگی جاری بود. زیر بمب‌باران‌ها ازدواج می‌کردیم، بچه‌هایمان را به دنیا می‌آوردیم و آرزوهایمان رنگ می‌گرفت. بی‌محابا اشک می‌ریختیم و کم نبود لحظه‌هایی که برای خندیدن غنیمت می‌شمردیمش.


وقتی جنگ شد من دختری مجرد و پر شور بودم که هرگز تصور نمی‌کردم روزی برای ازدواجم مجبور شوم به شهر دیگری بروم چرا که در اهواز هیچ محضرداری وجود نداشت که عقد ما را ثبت کند. اسفند سال ۵۹ در همان گیرو داری که اهواز عملاً تخلیه شده بود من و شوهرم به تهران آمدیم و بدون هیچ مراسم و لباس عروسی و جشن به محضر رفتیم و عقد کردیم و یک هفته بعد هم به اهواز برگشتیم و به کار مشغول شدیم.


شهر پر بود از نیروهای نظامی و ما شاید از معدود زن‌هایی بودیم که در شهر زندگی می‌کردیم. دوتا بچه‌هایم در جنگ به دنیا آمدند و در حالی که کار طاقت فرسای بیمارستان را لحظه‌ای ترک نکردم بچه‌هایم را به نیش می‌کشیدم و زیر هجوم بمب‌باران‌ها و خمپاره‌ها بزرگ کردم. یکی از جالب‌ترین خاطراتم برمی گردد به سفر کوتاهی که به تهران برای درمان مشکل شدید تنفسی شوهرم داشتم.


طبق روال هر روز بیماران را بعد از درمان‌های سرپایی آماده‌ اعزام به شهرهای دیگر می‌کردیم. هر روز یکی از پرسنل بیمارستان موظف بود مجروحین را به فرودگاه ببرد. آن روز نوبت من بود. شوهرم را هم همراه خودم بردم تا به تهران اعزامش کنم. وقتی مجروحین را سوار هواپیما کردیم خلبان و مسئولین پرواز از سوار شدن من و شوهرم ممانعت کردند. با دلخوری به آن‌ها گفتم: «از روز اول جنگ تا حالا شب و روز کار کردم، نه مرخصی رفتم و نه استراحتی داشتم حالا که شوهرم را می‌خواهم برای درمان به تهران ببرم شما مانع می‌شوید؟!»


بحث‌مان بالا گرفت.خلبان می‌گفت که جای اضافه برای شما نداریم. در همین حین صدای مردی از پشت سرم آمد که گفت:«اینجا چه خبر است؟» برگشتم. دیدم مرد روحانی پشت سر من ایستاده است. خلبان مشکل را توضیح داد من هم با دلخوری گفتم: «بعد از این همه کار شبانه روزی می‌گویند جا برای من نیست. مرد روحانی رو کرد به مسئولین پرواز و گفت: «این خانم را ببرید جلوی هواپیما و جای من را به او بدهید.»


وضعیت پروازها خیلی سخت و دشوار بود. چند ساعتی در هواپیمای ۳۳۰ نشستیم تا بالاخره اجازه‌ پرواز گرفتیم و از آن طرف جنگنده‌های دشمن لحظه‌ای آسمان اهواز را خالی نمی‌کردند. بالاخره ساعت ۱۰ شب به فرودگاه قلعه مرغی تهران رسیدیم. دکتر آقایی که چند وقتی بود در بیمارستان رازی با ما کار می‌کرد به اصرار، من و همسرم را با خودش به خانه‌اش برد. تقریباً دی ماه بود و برف شدیدی می‌آمد. دکتر  اجازه نداد آن موقع شب در سرما و برف ما به دنبال هتل بگردیم.


به گزارش ایسنا، آن شب وقتی در اتاقی آرام و بدون صدای انفجار خوابیدم باورم نمی‌شد که می‌شود شبی را بدون اضطراب به صبح رساند. از نیمه‌ شب گذشته بود. تخت فنری که روی آن خوابیده بودم لرزید و من با وحشت پریدم و گفتم: «چی شده؟ کجا را زده‌اند؟» شوهرم آرامم کرد و هی تکرار می‌کرد: «هیچی نیست.آرام باش .اینجا اهواز نیست.»


صبح که بیدار شدم مادر دکترآقایی گفت که شب قبل زلزله آمده بود. شوهرم لبخندی زد و گفت: «زنم فکر کرد بمب‌باران شده. بهش نگفتم زلزله آمده. حقش بود بعد از این همه سختی یک شب را با آرامش به صبح برساند.»






۳۰ آبان ۱۳۹۶ - ۰۸:۳۸





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پایگاه خبری آفتاب]
[مشاهده در: www.aftabnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 26]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن