واضح آرشیو وب فارسی:گیل نگاه:
گیل نگاه:سیامک رحمانی روزنامهنگار در “فرهنگستان فوتبال”نوشت:قرعهکشی که تمام شد و معلوم شد ایران در گروه B مسابقات جام جهانی در کنار پرتغال و اسپانیا و مراکش قرار گرفته است انگار در ثانیهای امیدها ته کشید. همه خیال و آرزوی ما برای این که برای اولینبار از گروه مقدماتی صعود کنم و تاریخ را کج کنیم انگار در فاصله بالا گرفتن نام کوچک ایران تا پایین آوردنش بخار شد و در تاریکی یخزده شب مسکو به هیچ پیوست.بیتردید امید و آرزو هیچوقت تا امروز اینهمه قدرتمند نبوده است. نه در جام جهانی ۱۹۷۸ که رابطه گنگی با فوتبال جهان داشتیم و وقتی به هلندیها و به کوبیلاس پرویی رسیدیم انگار با مریخیها طرفیم و نه در جامجهانی ۱۹۹۸ فرانسه که وقتی ایویچ از تیم رفت همه خیال و انگیزه ما را با خود برد. تیم طالبی که همه میدانستند برای سه بازی به میدان رفته و با گل میهاییلوویچ یوگسلاو، بلیتهای برگشتمان را ریکانفرم کردیم. جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان را هم از پیش باخته بودیم. برانکو میدانست که آخرین روزها را با تیم ملی ایران سپری میکند و انگار برای اتمام قراردادش بیقرار بود. برای همین هم بازی بزرگ تدارکاتی نداشتیم و دستپاچه رفتیم تا یک جام برایمان در لگد علی کریمی به ساک و ضربه معوج میرزاپور و فحاشی به دایی در فضای مجازی خلاصه شود.فوتبال ایران را باید به قبل از بازی مقابل آرژانتین در جام جهانی برزیل و پس از این بازی تقسیم کرد. تنها وقتی بازی تمام شد و ما از شوک دیدار با مسی و همبازیهایش خارج شدیم، وقتی دیدیم روی یک اشتباه گل خوردهایم و باختهایم، در حالیکه اگر سوت بیرحمانه داور نبود میتوانستیم برنده بازی باشیم، متوجه شدیم که کیروش با تیم ایران چه کرده است. تازه آنوقت بود که فهمیدیم آمدن او برای تیم ملی چه معنایی داشته. وقتی که دیگر دیر شده بود. همین بیدار شدن ناگهانی برای این که دو بازی دیگر را در منگی تمام به باد بدهیم کافی بود. برای این که فرصت را به باد بدهیم.اما همه چهار سال بعد را با ایمان به او سپری کردیم و حتی لحظهای بدگمان نشدیم. که او میتواند نیروهای پنهان در ساقهای بازیکنان ما را آزاد کند و از آنها نمایشی بگیرد که کسی ندیده است. آنوقت بود که توانستیم مقتدرتر از همیشه به ۲۰۱۸ روسیه برسیم. آنوقت بود که فهمیدیم بهترین تیم قارهایم و میتوانیم شبها با رویای پیروزی و صعود در جام سر بر بالین بگذاریم. با او چنان آبدیده شده بودیم که نگران بازیکنان اندکمان در لیگهای حرفهای اروپا نشدیم و دل به حضور در سید سوم بستیم. جاییکه میتوانست ما را تا دورترین قلهها پرتاب کند.اما جمعه شب اول دسامبر، نام مراکش که از گوی سفیر درآمد و کنار نام ما قرار گرفت انگار همهچیز برایمان تمام شده بود. انگار جام برایمان تمام شده بود. تنها باری که بیشترین امیدها را جلوی چشم داشتیم در طرفهالعینی همه انگیزهمان را گذاشتیم برای تمسخر رؤیاهایمان. برای لطفه ساختن و تمجید از حریفان. در این دقایق، شاید تنها کسی که هنوز شرارهها را در دل داشت، کارلوس بود. او که گفت سه بازی برای عزت و احترام ایران باید به میدان برویم. او که انگار همه ترسی که در دل دیگران افتاده در سینهاش میتواند چون گلوله بزرگی انباشته شود و او را به جلو براند. کیروش است که امروز میتواند به ما بگوید ما سه مسابقه فوتبال در پیش داریم و نه چیز دیگر. که ما هم یازده نفریم و غیرممکنی در کار نیست.من به او و تواناییهایش باور دارم و نمیخواهم با امیدهایم وداع کنم. من به تیم ملی ایران و ستارههای در حال رشدش باور دارم. میدانم همه به روسیه خواهند آمد تا بهترین باشند و با همه وجود خود را عرضه کنند. کسی این فرصت را از ما ندزدیده است. نه اسپانیا و پرتغال را دستکم میگیریم و نه رو به قبله دراز میشویم. پرتغال در یورو نشان داد تیم شکنندهای است. حتی اسپانیا هم بزرگتر از آرژانتین ۲۰۱۴ نیست. امشب دوباره باید بروم دیدار بلوهوریزنته را پلی کنم و باور کنم که جامجهانی محل بروز ارادههاست. ما در کنار کیروش سرشار از امید و سودای موفقیتایم. چرا باید پیش از سوت مسابقه همه چیز را ببازیم. چرا باید ششماه مانده، جنین آرزوهایمان را سقط کنیم؟این نقطه شروع ماراتن بزرگ است، خط پایان آن نیست. تپانچه تازه شلیک کرده است.
۱۱ آذر ۱۳۹۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: گیل نگاه]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 28]