تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 11 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خداى والا مى فرمايد: وقتى بنده من كار نيكى اراده كند و نكند آن را يك كار نيك براى ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1836452322




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ششم و هفتم تير، ترور ياران صديق انقلاب


واضح آرشیو وب فارسی:حيات: ششم و هفتم تير، ترور ياران صديق انقلاب


تهران – حيات

ششم و هفتم تير سال 60 روزهاي فراموش نشدني تاريخ انقلاب است. دو تن از ياران صديق انقلاب در حساس ترين مقطع تاريخي كشور مورد ترور منافقين كوردل قرار مي گيرند كه خداوند تقدير ملت ايران را بر بقاي يكي از اين دوتن قرار مي دهد.
به گزارش حيات، آيت الله خامنه اي در ششم تير سال 60 طي سخنراني در مسجد ابوذر تهران با انفجار بمب جاگذاري شده در دستگاه ضبط صدا دچار جراحات جدي مي شوند و با از كار افتادن دست راستشان به مقام رفيع جانبازي نائل مي آيند و آيت الله بهشتي در هفتم تير سال 60 در جلسه حزب جمهوري بر اثر انفجار بمب به نوشيدن شهد شيرين شهادت توفيق مي يابد.
در اين حادثه 71 تن از خدمتگزاران ملت نيز به شهادت رسيدند.
در اين نوشته به بازخواني پيام امام خمينى (ره) به آيت الله خامنه‏اى درباره سوء قصد به ايشان و نحوه اطلاع ايشان از حادثه حزب جمهورى اسلامى مي پردازيم.

پيام امام خمينى (ره) به آيت الله خامنه‏اى درباره سوء قصد به ايشان

بسم الله الرحمن الرحيم

جناب حجت الاسلام آقاى حاج سيد على خامنه ‏اى دامت افاضاته خداوند متعال را شكر كه دشمنان اسلام را از گروه‏ها و اشخاص احمق قرار داده است و خداوند را شكر كه از ابتداى انقلاب شكوهمند اسلامى، هر نقشه كه كشيدند و هر توطئه كه چيدند و هر سخنرانى كه كردند، ملت فداكار را منسجم‏تر و پيوندها را مستحكمتر نمود و مصداق «لا زال يؤيد هذا الدين بالرجل الفاجر» تحقق پيدا كرد.اينان هرجا سخن گفتند، خود را رسواتر كردند و هر چه مقاله نوشتند، ملت را بيدارتر نمودند، و هر چه شخصيتها را ترور نمودند، قدرت مقاومت را در صفوف فشرده ملت ‏بالاتر بردند.اكنون دشمنان انقلاب با سوء قصد به شما كه از سلاله رسول اكرم و خاندان حسين بن على هستيد و جرمى جز خدمت‏به اسلام و كشور اسلامى نداريد و سربازى فداكار در جبهه جنگ و معلمى آموزنده در محراب و خطيبى توانا در جمعه و جماعات و راهنمايى دلسوز در صحنه انقلاب مى‏باشيد، ميزان تفكر سياسى خود و طرفدارى از خلق و مخالفت ‏با ستمگران را به ثبت رساندند.اينان با سوء قصد به شما، عواطف ميليونها انسان متعهد را در سراسر كشور، بلكه جهان جريحه‏ دار نمودند. اينان آن قدر از بينش سياسى بى ‏نصيبند كه بى‏درنگ پس از سخنان شما در مجلس و جمعه و پيشگاه ملت‏به اين جنايت دست زدند و به كسى سوء قصد كردند كه آواى دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمين جهان طنين ‏انداز است.اينان در اين عمل غير انسانى، به جاى برانگيختن و رعب، عزم ميليونها مسلمان را مصمم‏تر و صفوف آنان را فشرده ‏تر نمودند. آيا با اين اعمال وحشيانه و جرايم ناشيانه، وقت آن نرسيده است كه جوانان عزيز فريب خورده از دام خيانت اينان رها شوند و پدران و مادران، جوانان عزيز خود را فداى اميال جنايتكاران نكنند و آنان را از شركت در جنايات آنان بر حذر دارند؟ آيا نمى‏دانند كه دست زدن به اين جنايات، جوانان آنان را به تباهى كشيده و جان آنان به دنبال خودخواهى مشتى تبهكار از دست مى‏رود؟ ما در پيشگاه خداوند متعال و ولى بر حق او حضرت بقية الله ارواحنا فداه، افتخار مى‏كنيم به سربازانى در جبهه و در پشت جبهه كه شبها را در محراب عبادت و روزها را در مجاهدت در راه حق تعالى به سر مى‏برند.من به شما خامنه ‏اى عزيز، تبريك مى‏گويم كه در جبهه ‏هاى نبرد با لباس سربازى و در پشت جبهه با لباس روحانى، به اين ملت مظلوم خدمت نموده و از خداوند تعالى، سلامت‏ شما را براى ادامه خدمت‏به اسلام و مسلمين خواستارم. و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته روح الله الموسوى الخمينى 1360/4/7

مقام معظم رهبرى كه آن روز در بيمارستان در وضع دشوارى قرار داشتند، نحوه اطلاع خود را از حادثه حزب جمهورى اسلامى اين طور شرح مى‏دهند:

در آن حالت علاقه‏مند بودم ايشان را پيش خودم ببينم و احساس مى‏كردم اگر ايشان را ببينم، گرم مى‏شوم، قوى مى‏شوم و خوشحال مى‏شوم.بعد هم پرسيدم آقاى بهشتى نيامد بيمارستان؟ گفتند ايشان آمد، ولى شما بيهوش بودى و خواب بودى رفت. بعد از آن، ديگر چيزى نفهميدم، تا پس از چند روز كه دوستان مى‏آمدند پيش من، اما آقاى بهشتى نمى‏آمد و پيش خودم تصور مى‏كردم چون كار ايشان زياد است و براى خودش كار درست مى‏كند، نمى‏تواند بيايد بيمارستان، لكن انتظار آمدن ايشان را داشتم.
شب اول و دوم بين خواب و بيدارى بودم كه يكى از اطبا پيش من آمد و سرش را نزديك گوشم آورد، گفت لازم است من يك حقيقتى را به شما بگويم و آن اين است كه در حزب يك انفجارى روى داده، لكن چون در حال تخدير و يك جو بيهوشى بودم، اصلا حساس نشدم و اين قضيه برايم مهم نيامد.تا اين كه از عوامل بيمارستان خواستم برايم روزنامه بياورند و آنها امتناع مى‏كردند. روز هشتم و نهم حادثه‏ بود كه يك روز عصر، آقاى هاشمى و حاج احمد آقا آمدند و نشستند پهلوى من.دكتر معالجم وارد اطاق شد.به من گفت اگر شما اجازه بدهيد، قضيه‏ روزنامه و راديو را به اين آقايان بگويم.چون من فشار مى‏آوردم كه راديو بياورند، آنها هم مى‏گفتند اگر راديو بياوريم، اين دستگاه‏هاى الكترونيك (چون دستگاه‏هاى زيادى به قلب و ريه و بدن من وصل بود) را مختل مى‏كند و اين در حالى بود كه شب اول راديو آوردند، پيام امام را گوش كردم، اما اين‏جا مى‏گفتند ايراد دارد.
يك روز يكى از بچه ‏ها را فرستادم روزنامه بخرد بياورد.رفت و ديگر برنگشت.من عصبانى شدم و يكى از بچه‏ هاى ديگرى را فرستادم، گفتم روزنامه بخرد.وقتى برگشت، گفت اين جاها روزنامه نيست.به او گفتم بايد بروى بگردى در اين شهر بزرگ، يك روزنامه پيدا كنى بياورى و بايد دست‏خالى برنگردى.رفت و برنگشت.ديگر را فرستادم، او هم رفت و برنگشت و من به علت عصبانيت ناشى از دوران بيمارى، قدرى اوقات تلخى كردم.در همان روز يا فرداى آن روز، ديدند ديگر نمى‏شود مرا قانع كرد، وقتى آقاى هاشمى آمد بيمارستان، دكتر به آقاى هاشمى گفت ايشان اصرار دارد برايش روزنامه و راديو بياوريم و ما نمى‏دانيم، مصلحت هست‏ يا نيست؟
آقاى هاشمى به من گفت: «روزنامه و راديو براى چه مى‏خواهى؟» گفتم: «من از هيچ چيز خبر ندارم و اين جا تنها ماندم.» ايشان گفت: «حالا فكر مى‏كنى بيرون خيلى خبرهاى خوشى هست كه تو اين جا خودت را ناراحت مى‏كنى؟» گفتم: «در عين حال عيبى ندارد.» گفت: «شما از جريان انفجار حزب مطلع شديد؟» در اين جا حرف آن دكتر را كه روز اول گفت در حزب انفجار اتفاق افتاده، به خاطرم آمد، گفتم: حزب منفجر شده؟ چه اتفاقى افتاده است؟» گفتند نه، براى بعضى از دوستان ناراحت‏ شدم.
گفتم: «آقاى بهشتى چه شده است؟» و نگران شدم.
گفتند: «آقاى بهشتى هم مجروح شد.» وقتى گفت مجروح شده، بى‏اختيار گريه ‏ام گرفت.و احمد آقا هم به ايشان كمك مى‏كرد.
پرسيدم: «جراحت آقاى بهشتى در چه حدى است؟ آيا مثل من، يا بهتر و يا بدتر از من است؟» گفتند نه در همين حدودهاست. از ايشان خواستم تمام امكانات پزشكى كشور را براى نجات آقاى بهشتى بسيج كنند و گفتم مبادا از ايشان مراقبت نشود.بعد از ايشان پرسيدم كجا هستند. گفتند فلان بيمارستان و بالاخره مرا نگران كردند و رفتند.
وقتى كه رفتند، از يكى پرسيدم مساله چگونه بود و جراحت آقاى بهشتى از كدام ناحيه است؟ و احتمال دادم كه چيزى را از من پنهان مى‏كنند، كه يكى از بچه‏ هاى دور و بر بنده وارد اطاق شد.يك چيزى از او پرسيدم كه حالا به خاطر ندارم چه بود.اما همين قدر يادم هست كه به اصطلاح يك دستى زدم.او گفت، بله همان اول تمام شد، و من فهميدم كه ايشان شهيد شدند.تا اين كه توضيحات و خصوصيات واقعه را بعدا فهميدم و آن روزى كه آقا محمد رضا به عيادت من آمد، وقتى گفتند محمد رضا بهشتى براى عيادت آمده، من به علت اين كه بشدت منقلب شدم، نمى‏توانستم حرف بزنم و خيلى حادثه برايم سخت و سنگين بود، حتى الان هم وقتى به خاطر مى‏آورم، فكر مى‏كنم ضربه سختى خوردم.
شخصيت مرحوم بهشتى دو جنبه دارد، يكى جنبه‏ شخصيت آقاى بهشتى است و ديگر جنبه‏ عاطفى اوست.ايشان واقعا براى دوستان نزديكش از لحاظ عاطفى، خيلى محبوبيت داشت و در چارچوب خصوصياتش كه گفتم، خيلى لطيف بود و در خصوصيات آن شهيد، خشونت نبود، بدى و بدخواهى نبود، بى‏جهت عصبانى نمى‏شد و بى‏خودى كسى را نمى‏رنجاند.آن چهره‏ گريها و موذى‏گريهايى كه انسان گاهى در بعضى از معاشران و دوستان مشاهده مى‏كند، اصلا در وجود او نبود و هيچ ‏وقت‏ خودش را بالاتر از اين حرفها نمى‏دانست و خودش را اسير اين چيزها نمى‏كرد.
پايان پيام
 چهارشنبه 5 تير 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: حيات]
[مشاهده در: www.hayat.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 186]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن