واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: بهروز شعیبی کارگردانی است که دومین فیلم سینماییاش با نام «دهلیز» جایزه بهترین فیلم جشنواره فجر را برایش به ارمغان آورده و اولین سریالش با نام «پردهنشین» از جمله آثار پرمخاطب تلویزیون بوده است.
او کارش را به عنوان دستیار کارگردان و بازیگر آغاز کرد، بعد از تجربه ساخت چند تلهفیلم، وارد دنیای سینما شد و پس از آن بود که تولید سریال پردهنشین را به دست گرفت. شعیبی امسال فیلم سینمایی «سیانور» را روی پرده داشت که هر چند در شکار سیمرغ چندان موفق نبود، اما نظر منتقدان سینمایی و مخاطبان را به خود جلب کرد. چندی پیش بهروز شعیبی طرح سریالی به نام «اقیانوس آرام» را به تلویزیون ارائه کرده که در مرحله بررسی است و هنوز تصمیمی برای تولید آن گرفته نشده. ارائه این طرح به تلویزیون حاکی از آن است که موفقیتهای شعیبی در سینما، باعث دور شدنش از تلویزیون نشده و او به همکاری مجدد با قاب جادویی تمایل دارد. درباره همکاری با تلویزیون و نگاه شعیبی به این رسانه گفتوگویی با او داشتهایم که در ادامه میخوانید: با این گفته که کارگردانها بعد از موفقیت در سینما، تمایل به همکاری با تلویزیون ندارند، موافق نیستید؟ تلویزیون یکی از حیطههایی است که میتوانیم در آن فعالیت کنیم و فرصتی است برای اینکه بتوانیم در این حرفه فعالیت مستمر داشته باشیم، بنابراین هر کارگردانی در کنار سینما، حتما به تلویزیون هم فکر میکند. مسائل مالی یکی از مهمترین دغدغههای کارگردانها برای همکاری با تلویزیون است و شما سریال پردهنشین را در سالهایی ساختید که این رسانه با مشکلات مالی دست به گریبان بود. این مشکلات شامل شما نمیشد؟ اتفاق خوشایندی که برای ما در ساخت سریال پردهنشین رخ داد، همراهی و همکاری با آدمهایی بود که تکتک آنها با عشق و علاقه وارد این پروژه شده بودند. درواقع این سریال حاصل همدلی، انگیزه و شوق آدمهایی است که در تولید آن سهم داشتهاند؛ از مدیران تلویزیون گرفته تا خود من که تا آن زمان سریال نساخته بودم و به مضمون پردهنشین هم بسیار علاقه داشتم. درواقع همه باهم در تلاش بودیم به یک نتیجه خوب برسیم و فارغ از اینکه من کارگردان سریال پردهنشین هستم، میتوان گفت سریالهای خوب زمانی ساخته میشود که مجموعه سازنده با دل و جان کار کنند. البته باید تاکید کنم من همیشه مدیران تلویزیون را جزو گروه سازنده میدانم، چون اگر مدیران را جدا کنیم آثار تلویزیونی قائم به فرد میشود و نمیتوان هر اثر را بخشی از یک جریان دانست. به عبارتی اگر نقش مدیران در تولید سریالها نادیده گرفته شود، نتیجه کار به خود سازنده اثر و تواناییهای او ارتباط پیدا میکند درحالی که اگر مدیران دخیل باشند، تعاملی به سمت تولید آثار خوب و موفق شکل خواهد گرفت. پروسه تولید سریال در تلویزیون به این ترتیب است که فیلمسازان طرحهایی ارائه میکنند و مدیران انتخاب کننده هستند. این شیوه مانع آن نیست که مدیران خودشان را بخشی از پروژه بدانند؟ منظور از مدیر، کسی نیست که درگیر کار اجرایی میشود؛ مدیر تلویزیونی کسی است که برای آثار و ایدههای تلویزیونی و نیز سازندگان این آثار نقش پشتوانه را داشته باشد. طبیعی است که ارائه طرحها و ایدهها باید از سوی فیلمسازها باشد و کاری که باید از طرف مدیران انجام شود، ایجاد انگیزه است. یک مدیر خوب تلویزیونی میتواند انگیزه ایجاد کند تا کسانی که متن یا قصه خوبی دارند، با انگیزه و رغبت آنرا ارائه کنند و نیز این مدیر باید قدرت تمییز داشته باشد و بداند که طرح ارائه شده به چگونه اثری بدل خواهد شد؛ چه کارهایی برای تولید آن باید انجام شود و چه کسانی باید در اجرایی شدن طرح و تولید آن همکاری داشته باشند. این اتفاق در سریال پردهنشین رخ داد؟ طرح اولیه سریال پردهنشین را آقای گلبن نوشته بودند و فکر میکنم قصد داشتند آن را بسازند، اما به دلایلی که در جریانش نیستم، از این کار انصراف دادند و من از ایشان اجازه گرفتم این کار را بکنم. زمانی که کارم را شروع کردم با یک ایده و طرح اولیه روبهرو بودم که به نظرم مضمون جذابی داشت؛ با گروه نویسندگان همراه شدیم و مدیران این رغبت و انگیزه را در ما ایجاد کردند. با اینکه موضوع حساس بود، اما مدیران تلویزیون پشت ما ایستادند و از ما حمایت کردند. میتوان فرمولی ارائه کرد که تجربهای مانند پردهنشین تبدیل به یک روال همیشگی شود؟ به نظرم برای رسیدن به یک روال همیشگی، نمیتوان توقع داشت فیلمسازها تغییر کنند، چون شیوه و عملکرد آنها ناشی از تربیت یکسانی است که درباره هر فیلمسازی رخ میدهد. رغبت و انگیزه برای ساخت آثار خوب و ماندگار، همیشه در فیلمسازان وجود دارد و از فرصت همکاری با تلویزیون هم استقبال میکنند. از نگاه من این مدیران تلویزیون هستند که باید زمینه را برای تعامل فراهم کنند و دراین باره استراتژی مشخصی داشته باشند. مدیران هوشمند میدانند وقتی در دوران مدیریت آنها سریالی با اثرگذاری قابلتوجه و مخاطب زیاد ساخته بشود، قطعا بهپای آنها هم نوشته میشود. بنابراین اگر مدیران به این بخش از کارشان توجه بیشتری داشته باشند، حتما زمینه را برای تولید آثار ماندگار فراهم خواهند کرد. گاهی ممکن است مشکلات مالی، سیاستها و برنامهریزیهای تلویزیون از سوی فیلمسازان درک نشود و امکان تعامل وجود نداشته باشد! کارگردانهای زیادی در شرایط سخت مالی که سازمان با آن درگیر بوده، آثاری برای تلویزیون ساختهاند و این نتیجه تقسیمبندی درست منابع مالی و حمایت از پروژهها بوده است. مساله مالی مشکلساز است، اما سدی برای تولید محسوب نمیشود. به اعتقاد من کیفیت یک اثر بیشتر از این که به مسائل مالی برگردد، بیشتر به انگیزه آدمها ارتباط پیدا میکند. اقیانوس آرام که طرحش را به تلویزیون ارائه کردهاید، یک سریال پربازیگر است. چرا به چنین ایدهای رسیدید؟ برای اینکه در رقابت هستیم و چارهای جز این وجود ندارد که همپای دیگر کشورها که دارند سریالهای پرتعداد میسازند و روی شبکههای اینترنتی یا ماهوارهای منتشر میکنند، ما هم سعی کنیم مخاطبمان را درگیر سریالهای خودمان کنیم. ایده اصلی سریال اقیانوس آرام و چیدمان و مهندسیاش براساس همین رقابت بود. از نگاه شما چقدر میتوان از یک سریال توقع فرهنگسازی داشت؟ بیتعارف اولین مسئولیت فضای نمایشی و برنامههای تلویزیونی این است که مخاطب را جذب کند و نگه دارد؛ بعد از آن به فرهنگسازی برسد. جذب و نگهداری مخاطب هم شامل محتوای خوب، ساختار مناسب و رنگ و لعاب مناسب میشود، اما متاسفانه ما از انتها به نقطه شروع میرسیم که معمولا هم جواب نمیدهد. به اعتقاد من، برای فرهنگسازی باید اول درخواستها و علایق مخاطب بررسی و آثاری تولید شود که پاسخگوی این خواستهها باشد و در درجه بعد میتوانیم برای فرهنگسازی مضامینی را به این آثار تزریق کنیم. فرهنگسازی زمانی اتفاق میافتد که مخاطبی وجود داشته باشد، پس جذب مخاطب اولویت اصلی است. تاثیری که دغدغه فرهنگسازی بر روند تولیدات تلویزیونی دارد، چقدر با سینما متفاوت است؟ در سینما همه چیز قائم به فرد است. وقتی من فیلمساز اثری میسازم، جوابگوی فیلم خودم هستم ولی در تلویزیون اوضاع فرق میکند و تولیدات تلویزیونی در دل یک جریان معنا پیدا میکنند. برای همین تلاش مدیران رسانه ملی باید این باشد که جریان ایجاد کنند و همه چیز قائم به فرد نباشد. نشانههای وجود چنین جریانی چیست؟ به نظر من درستترین معیار و نشانه وجود چنین جریانی، مخاطب است. وقتی تلویزیون مخاطب مستمر داشته باشد، یعنی جذب مخاطب و فرهنگسازی بدرستی در آن انجام میشود. اگر تعداد کارهای پرمخاطب زیاد باشد، یعنی داریم یک کارگروهی و جریانساز انجام میدهیم و هرقدر مخاطب کم شود؛ یعنی براساس دانش و انگیزههای یک نفر یا یک گروه یک کار خوب ساخته میشود و اگر این فرد یا گروه کار نکند، یعنی دیگر اثر خوبی ساخته نخواهد شد. آذر مهاجر
دوشنبه 25 بهمن 1395 ساعت 01:00
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 112]