واضح آرشیو وب فارسی:الف: نگاهی به اهمیت شبکه های اجتماعی در ایران
بخش تعاملی الف - بهروز ساریخانی
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۰۸:۳۲
بحث تندی در یکی از شبکه های اجتماعی, بهانه ای شد تا با توجه به رابطه قومیت ها و همبستگی ملی, بعنوان یک آذری زاده تهرانی، نگاهی نیز به اهمیت نقش شبکه های اجتماعی در جهت حل مساله ملی در ایران بیندازیم. یک ) مساله ملی در کشور ما، صدها سال است همچنان حل ناشده بصورت زخمی در استخوان باقیست. خواب آلودگان و خویش را بخواب زدگان، در این مورد تنها وقتی چرتشان پاره می شود که مثل ساختمان پلاسکو، پای آتش یا آشوب بزرگی بمیان آید. شاید در غیبت رسانه ملی، شبکه های اجتماعی بتوانند با بحث های معقول, به دور از عصبیت و احساسات، در این زمینه مهم ملی راه گشا باشند. یکی از ویژگی های ارزنده روشنفکران، آغاز مباحثی است که با وجودی که هست، اما معمولا بجهت مماشات و عادت به ماستمالی مسائل، در مباحث عمومی مردم لاپوشانی می شود. روشنفکران با دامن زدن بچنین مباحث، هرچند در آغاز بین مردم (و حتی برخی گروه های روشنفکری دیگر)، آدم بَده می شوند، اما با نمایش آتش زیر خاکستر، از بلای خانمان سوز قابل پیش بینی در آینده پیشگیری می کنند. شاید بهمین جهت است که معمولا روشنفکران رادیکال (از جمله حافظ شیرازی) بسیار بعد از حیات خود کشف شده و ارج و قرب پیدا می کنند. طبیعت شروع چنین مباحث نو و اغلب چالش برانگیز، همانند گشودن معبر در میدان مین، خطر کردن است و اعتماد بنفس بالا می خواهد. از سوی دیگر شروع چنین مباحثی، بجهت اهمیت جلب توجه عمومی، شاید بناچار با تندی همراه است. اما بنظر می رسد عدم کنترل بحث ها بویژه در فضای دوستانه شبکه های اجتماعی، بجای کمک به شکل گیری یک بحث علمی و تحلیلی، بیشتر موجب آسیب و خدشه به اصل هدف گردد. دو ) در کلاس اول ابتدایی، همکلاسی آذری زبان داشتیم که حتی یک کلمه فارسی نمی دانست. متاسفانه هم خانم آموزگار (بجهت عدم درایت و مدیریت لازم) و بچه ها (به واسطه شیطنت)، آنقدر برخوردهای توهین آمیز با او نمودند که بزودی او از آن مدرسه رفت و شاید هم ترک تحصیل نمود. آنروزها تازه متوجه شدم که چرا پدر و مادر ما، بمحض آنکه کمی بزرگتر شدیم و بسیار قبل از سنین دبستان، زبان مادری خود را کنار گذاشته و با ما به زبان فارسی صحبت می نمودند. بتدریج ایشان حتی در صحبت میان خود نیز تقریبا از زبان آذری استفاده نمی کردند. من زبان آذری را بسیار دیرتر, در دانشگاه و در جریان یک بده بستان فرهنگی از دوستی آذری فرا گرفته و بتدریج, در حین کار و زندگی, به آن مسلط شدم. این خاطره، هرچند به سال 42 باز می گردد، اما همین بحث نسبتا تند در گروه نامبرده، نشانگر آنست که مساله هنوز حل ناشده باقیست. سه ) همان خاطره تلخ باعث شد تا با توجه به لهجه کامل فارسی، در تمام سال های دبستان و دبیرستان، از "رو کردن" اصالت آذری استنکاف می کردم. ماجرای دانشگاه هم اتفاقی ناخواسته بود که البته به توفیق اجباری انجامید. بعد از آن بود که با مراوده بیشتر با دوستان آذری (منجمله کارگران و پیمانکاران)، بتدریج متوجه اهمیت و نقش واقعی ریشه ها در ساخت و بافت شخصیت اشخاص شده و دانستم که در همان زمان هم که آذری نمی دانستم, چقدر "آذری" بوده ام! این موضوع درباره ریشه های مشترک ملی بین قومیتهای ساکن ایران نیز مصداق دارد. همه اقوام ساکن این کشور، از ترک و فارس، شیرازی و رشتی، بلوچ و اصفهانی، عرب و قزوینی، لر و مشهدی، همه و همه، بی آنکه بدانند بسیار بسیار "ایرانی"اند. چهار ) دوست عزیزی در آن مباحثه به نکته جالب توجهی اشاره نمودند که صرف نظر از تمام مباحث تاریخی (که بجای خود میتواند مهم باشد)، واقعیت آنست که جمعیت بیشماری از مردم این کشور وابستگی های قومیتی خاصی دارند که جستجوی تاریخی نمی تواند موجب انکار واقعیت موجود زبان، دین، رسوم و فرهنگ متفاوت ایشان باشد. تا زمانی که یک مساله بدرستی طرح نگشته و بروشنی باز نشود، قطعا هرگونه برخورد حذفی، در پوشش " قوم " یا " ملی " گرایی، با شکست مواجه شده و بجای ایجاد زمینه های وحدت ملی، ریشه های تجزیه طلبی را آبیاری خواهد نمود. پنج ) همانقدر که بی تفاوتی نسبت به مساله ملی, نمی تواند مانع بروز درگیری و تشنجات قومیتی محدود و گسترده در کشور شود, بحث های تند و احساسی نیز میتواند نقش بسیار مخربی در راه همبستگی ملی ایرانیان داشته باشد. یکی از ویژگی های اینچنین مباحث اصطلاحا " پینگ پونگی", آنست که مواضع طرفین به روشنی تبیین نشده, نتیجتا علاوه بر اختلاف نظر موجود, بسیار بیشتر موجد سوء تفاهماتی میگردد که بحث را به بن بست و بیراهه سوق میدهد. یکی از برچسب های رایج در این گونه مباحث, " تجزیه طلبی" و " نژاد پرستی " است. اختلاف نظر در مباحث روشنفکری نه تنها طبیعی، بلکه زاینده و موجب رشد است. اما هر بحث، زمانی می تواند باعث تعالی و تکامل اندیشه ها گردد که از جوانب گوناگون و بخوبی تبیین شده باشد. یک و دو کردن در بحث، بجز کدورت و نقار, نمی تواند روشنگر مطلبی باشد. جمع قطره های اختلاف, اگرچه نامحسوس, تدریجی و آسان است. اما حل دریای مسائل بسیار زمانبر و بسی جانکاه می باشد. باید صبور بود و کار کرد تا محصولی حاصل آید. بقول صائب تبریزی: تا پایان رسد یک شمع صد پروانه می سوزد شاعر شهیر جمهوری آذربایجان, " صمد وورغون" نیز در همین مورد سروده است: قلبین اوره گین اودلارینا یانماسا بیر سوءز دیللرده، آغیزلاردا، او داستان اولا بیلمز
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 33]