واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: پلنگ سياه ماجرای عامل ناشناس 20 سال جنایات زنجیره ای پلنگ سياه را يكى از خطرناكترين جنايتكاران انگليس مى شناسند. او در فاصله ۲۰ سال بى آنكه پليس بتواند شناسايى اش كند به دهها اداره پست دستبرد زد و دستكم ۵ نفر را به قتل رساند. او هم اكنون دوران حبس ابد را سپرى مى كند.«دونالد نلسون» روز اول آگوست سال ۱۹۳۶ به دنيا آمد. او كارگر ساختمان بود و از آنجا كه درآمد اندك راضى اش نمى كرد، به سوى جرم و جنايت رفت و سرانجام به يكى از خطرناك ترين جنايتكاران انگليس تبديل شد.نلسون در سال ۱۹۷۵ اقدام به ربودن دختر نوجوانى به نام «لزلى ويتل» كرد. او قبل از آن نيز سابقه شرارت داشت و به يك اداره پست دستبرد زده بود. او در ۱۰ سال سه بار اقدام به سرقت مسلحانه از اداره پست كرد كه در جريان آن سه مدير به قتل رسيدند و تعدادى نيز مجروح شدند. نلسون پس از دستگيرى به جرم قتل به حبس ابد محكوم شد.نلسون در ۱۹ سالگى ازدواج كرد. صاحب دخترى به نام كاترين شد. سختگيرى هاى دوران سربازى موجب شده بود كه او با همسر و دخترش نيز همانند افسران نظامى برخورد كند.او در سال ۱۹۷۶ به يك اداره پست كوچك دستبرد زد و پس از آن نيز ۱۸ اداره پست را هدف حملات مسلحانه خود قرار داد.۱۶ فوريه سال ۱۹۸۲ «نلسون» به اداره پستى در «هيوود لنكشاير» دستبرد زد كه صاحب آن ريچاردسون هنگام سرقت از خواب بيدار شد. او وقتى براى بررسى اوضاع از اتاق بيرون آمد با يك مرد قوى هيكل كه كلاه مشكى بر سر داشت روبه رو شد. ميان آنها درگيرى رخ داد و نلسون در حالى كه با لهجه هندى صحبت مى كرد اسلحه را به سوى ريچاردسون نشانه رفت اما تير به سقف اصابت كرد.پلنگ سياه توانست از محل فرار كند اما پليس با كمك ريچاردسون چهره او را ترسيم كرد.در سال ۱۹۸۳ نلسون اداره پست ديگرى در «هروگيت» را براى سرقت شناسايى كرد. روز حادثه «اسكيپر» مدير اداره پست با شنيدن سروصداى مشكوكى از طبقه پائين براى بررسى موضوع به آنجا رفت. نلسون با مشاهده مدير اداره پست به سوى او شليك كرد و بدون سرقت پول از محل فرار كرد. اسكيپر نيز بر اثر شدت جراحات جان سپرد.پليس كه متوجه شده بود بايد رابطه اى ميان اين قتل و سرقت هاى گذشته باشد، به بررسى پرونده ها در كنار يكديگر پرداخت.نلسون كه خود را در خطر دستگيرى مى ديد تا۶ ماه مرتكب هيچ جرمى نشد. پس از ۶ ماه او دوباره سرقت هاى زنجيره اى خود از ادارات پست را آغاز كرد.در نخستين سرقت كه پس از ۶ ماه صورت گرفت، او مدير اداره پست نيمه هاى شب را كه با شنيدن صدايى از اتاق كارش بيرون دويده بود به رگبار بست. در جريان اين تيراندازى مدير اداره پست جان باخت. نلسون هم در جريان فرار از پله ها سقوط كرد و دچار جراحاتى از ناحيه پا شد. ۲ ماه از اين سرقت گذشت. اين بار نلسون تصميم گرفت شيوه كار خود را تغيير دهد.پلنگ سياه اين بار در حالى كه نقابى به صورت زده بود و شيشه اى آمونياك در دست داشت به اداره پستى كه خانم «سيدنى گريلند» مدير آن بود، حمله كرد.خانم سيدنى گريلند وقتى در را گشود نمى دانست چه سرنوشت شومى در انتظارش است. نلسون بلافاصله به سوى خانم مدير محله حمله كرد و در جريان درگيرى ضربه محكمى به جمجمه خانم گريلند وارد كرد. نلسون توانست در ۱۰ دقيقه ۳۰ هزار پوند سرقت كند كه در هنگام شوهر خانم گريلند نيز سر رسيد اما مورد اصابت گلوله سارق قرار گرفت. خانم گريلند پس از ۲۰ روز در بيمارستان به هوش آمد و توانست با كمك پليس چهره نگارى كند، اما باز هم چهره ترسيم شده با عكس هاى قبل متفاوت بود و پليس دچار ابهام و سردرگمى شد. ولى اين امر براى پليس مسلم شده بود كه تمامى قتل ها و سرقت ها كار يك نفر است.پس از گذشت چند هفته نلسون تصميم گرفت نوع كار خود را دوباره تغيير دهد و از سرقت اداره پست صرف نظر كند، يكروز در روزنامه خبرى خواند مبنى بر اين كه دختر نوجوانى پس از مرگ پدر، ۸۲ هزار و ۵۰۰ پوند ارثيه نصيب اش شده بود. نلسون تصميم گرفت با ربودن وى از خانواده اش درخواست پول كند. در ۱۴ ژانويه تصميم گرفت نقشه خود را عملى كند، به منزل «لزلى» رفت به آهستگى وارد خانه شد. نلسون استاد باز كردن قفل ها بود بدون اين كه كوچكترين صدايى ايجاد شود. به اتاق لزلى رفت و گوشه اى مخفى شدبا يك دستمال مرطوب، او را بى هوش كرد و به آهستگى او را از خانه خارج كرد و يادداشتى نيز به جاى گذاشت كه در آن درخواست ۵۰ هزار پوند پول نقد كرده بود. او در نامه زمان و محل تحويل پول را نيز ذكر كرده بود و تأكيد كرده بود چنانچه پاى پليس به ميان بيايد، دختر جوان را به قتل خواهد رساند. صبح روز بعد مادرش در اتاق لزلى با تخت خالى و نامه اى روى آن مواجه شد، بلافاصله برادر وى ـ رونالد ـ با پليس تماس گرفت و موضوع را به آنها اطلاع داد. قرار شد رونالد شخصاً براى حمل پول ها اقدام كند. در همين فاصله نلسون «لزلى» را به يك فاضلاب قديمى در «پارك بتپول» برد و در حالى كه طنابى به دور گردن او بسته بود، همانجا رهايش كرد. ديرى نپاييد كه خبر ربودن «لزلى» به رسانه ها رسيد. در همان شب نلسون دوباره تصميم به سرقت از يك اداره پست گرفت و هنگام شكستن قفل، با يكى از افسران پليس درگير شد و به او شليك كرد. سپس از صحنه گريخت اما ماشين خود را كه يك موريس ۱۳۰۰ سبزرنگ بود، همانجا رها كرد. پليس پس از شناسايى ماشين، يك جفت چكمه، يك عدد كيسه خواب و يك نوار ضبط شده از صداى «لزلى» را در ماشين پيدا كرد.سه شب از ربودن «لزلى» مى گذشت و رونالد همچنان در منزل منتظر صداى زنگ تلفن بود، بالاخره تلفن زنگ خورد و صداى ضبط شده «لزلى» به برادرش گفت كه بايد به باجه تلفنى كه در «گيدز گرو» قرار دارد برود. رونالد پليس را از اين تماس مطلع كرد. پليس هنوز متوجه ارتباط ميان آدم ربايى و قتل هاى اداره پست نشده بود. رونالد همراه با چند ماشين شخصى پليس به سوى محل حركت كرد، ۲ بار در طول راه گم شد ولى بالاخره به محل رسيد در آنجا پيامى مبنى بر اين كه بايد به سمت پارك بتپول برود دريافت كرد، در پيغام آمده بود كه هنگام ورود به پارك متوجه روشن شدن چراغى خواهد شد و همان زمان بايد پول ها را تحويل دهد. رونالد به آنجا رسيد اما اثرى از چشمك چراغ نبود، زيرا از قبل نلسون او را تعقيب مى كرده و متوجه حضور پليس شده بود. او مطمئن شده بود كه رونالد با پليس همكارى مى كند به همين دليل به فاضلاب برگشته «لزلى» را خفه كرد و به دار آويخت. پليس با بررسى ماشين به اين نتيجه رسيد كه ممكن است ارتباطى ميان قتل هاى اداره پست و اين آدم ربايى وجود داشته باشد و پس از بررسى شواهد موجود مطمئن شد كه رباينده «لزلى» همان پلنگ سياه است.پس از بررسى پارك «بتپول» جسد «لزلى» را در حالى كه با يك كابل سيمى به دار آويخته شده بود، كشف كردند. پليس متوجه شد كه «دختر جوان» ۷۲ ساعت پس از ربوده شدن به قتل رسيده است. نلسون پس از اين قتل دوباره به سراغ سرقت هاى اداره پست رفت و همچنان به سرقت ها و قتل ها ادامه مى داد تا اين كه در سال ۲۰۰۰ وقتى مشغول تماشاى يك اداره پست بود، دو افسر پليس به او مشكوك شدند. يكى از افسران او را صدا زد. نام و نشانى او را پرسيد. نلسون خيلى خونسرد اسم مستعارى به كار برد و گفت كه عازم منزل است، پليس از او خواست تا كيف دستى خود را باز كند كه بلافاصله نلسون اسلحه اى بيرون آورد و داخل ماشين پليس نشست و اسلحه را روى گردن يكى از پليس ها قرار داد و از آنها خواست او را به «بيلدورت» در ۶ مايلى آنجا ببرند. افسر پليس هنگام رانندگى ترمز كرد و اسلحه از دست نلسون افتادكه بالاخره پس از زد و خورد فراوان او را دستگير كردند. نلسون در بازجويى ها اظهار داشت قتل «لزلى» كاملاً تصادفى بوده و او اصلاً نمى خواسته كه در سرقت ها مرتكب قتلى شود.دونالد نلسون كه يكى از خطرناك ترين و مشهورترين قاتلان و مجرمان انگليس به شمار مى رود تا مدت ها ياد او همراه با وحشت در دل مردم انگليس باقى مانده بود. او هنوز در زندان به سر مى برد و به حبس ابد محكوم شده است. منبع: ایران
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1424]