تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 21 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):چه بسا روزه‏دارى كه از روزه‏اش جز گرسنگى و تشنگى بهره‏اى ندارد و چه بسا شب زنده‏دارى كه...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1840218939




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مبانی معرفتی و دینی در استحکام ساخت درونی نظام


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: مبانی معرفتی و دینی در استحکام ساخت درونی نظام
خبرگزاری فارس: مبانی معرفتی و دینی در استحکام ساخت درونی نظام
بر اساس مبانی معرفتی و دینی، باید فرهنگ توحیدی را با همه لوازمش، از جمله مقاومت؛ احیا، تقویت و ترویج کنیم. این فرهنگ در قرآن با عنوان صبر و استقامت نامیده شده است.

متن حاضر برگرفته از سخنرانی حجت‌الاسلام دکتر  مجتبی مصباح در همایش سراسری «بیداری دانشجویی و استحکام ساخت درونی نظام» است که از سوی جامعه اسلامی دانشجویان در یزد برگزار شده است. تعاریف   در این بحث، فرض بر این است که نظام ما ساختاری نیازمند استحکام دارد و برای استحکام آن، باید نگاه درونی داشت. می‌خواهیم ببینیم این ادعا بر چه مبانی‌ای استوار است. روشن است که در این بحث، مقصودمان از نظام، نظام جمهوری اسلامی است که بر پایه اجرای اسلام با اتکای به مردم و با رهبری ولایت‌‌فقیه تعریف شده است. مقصود ما از ساخت درونی نظام، همه ساختارهای این نظام در حوزه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، نظامی و حتی ساختارهای انسانی است. برای مثال، ساختار سیاسی نظام ما شامل مجموعه قوای حاکمه می‌شود، اعم از قوه مجریه، قوه مقننه و قوه قضائیه؛ ساختار اجتماعی نیز شامل همه نهادهای مردمی، اقوام و مذاهب مختلف می‌شود؛ ساختار فرهنگی هم شامل همه نهادهایی می‌شود که متکفل کارهای فرهنگی هستند، مثل آموزش و پرورش، آموزش عالی، حوزه‌های علمیه و نهادهای دولتی و غیردولتی فرهنگی؛ ساختار اقتصادی شامل نهادهای تجاری، بانک‌ها و بازار؛ و ساختار انسانی هم شامل عموم مردم می‌شود و هم شامل خواص جامعه، نخبگان و متخصصان. وقتی صحبت از استحکام ساخت درونی نظام می‌کنیم، گاهی معنایش این است که ساختارهای موجود را تقویت کنیم و گاه بدین معناست که ساختارهای موجود را توسعه دهیم و اگر کمبودی وجود دارد ساختارهای جدید ایجاد کنیم و چنان‌چه در آن‌ها ضعفی وجود دارد، آن‌ها را تقویت کنیم و درنهایت،‌ ضریب امنیت و حفاظت از نظام را افزایش دهیم. پیش‌فرض‌های اهمیت بحث اهمیت این بحث نیز پیش‌فرض‌هایی دارد: اولاً، خود وجود نظام، و حفظ آن از نظر ما امر مهمی است. این‌که امام راحل(ره) فرمودند حفظ نظام از اوجب واجبات است، بدین علت است که همه فعالیت‌های فردی و اجتماعی در قالب این نظام می‌تواند به اهداف خودش برسد و آن اهداف عالی اسلام فقط به وسیله فعالیت‌های فردی به سرانجام نمی‌رسد، بلکه این نظام است که پشتوانه رسیدن اسلام به آن اهداف بلند است. پیش‌فرض دیگر اهمیت بحث مورداشاره این است که این نظام وابسته به مبانی و ساختارهایی است که اگر بخواهد حفظ شود، باید آن‌ها حفظ شوند. نکته دیگر این است که این ساختارها و این مبانی که پشتوانه وجود نظام هستند مورد تهدید واقع می‌شوند و عوامل تهدیدکننده‌ای وجود دارد که ممکن است این‌ها را متزلزل کند؛ اعم از عوامل درونی و عوامل بیرونی. یکی از عوامل درونی که ممکن است تهدیدکننده نظام ما با جمیع ساختارهایش باشد، ضعف ما در شناخت خود نظام و مبانی آن است که عمده بحث ما در این‌جا معطوف به همین بخش می‌شود. اگر شناخت ما درباره مبانی نظام ضعیف باشد یا از آن مبانی‌ای که این نظام براساس آن استوار شده غافل شویم، ممکن است به انحراف برویم و به اهدافی که از آغاز برای این نظام ترسیم شده بوده، نرسیم. برای این منظور، شناخت عمومی هم لازم است، یعنی کافی نیست که برخی در جامعه ما حواس‌شان به این مبانی باشد؛ چون نظام ما متکی به مردم است و یک پایه جمهوری اسلامی، مردم هستند. پس صرف این‌که افرادی خاص، یا رهبری جامعه حواس‌شان باشد که آن مبانی نظام ما چه چیزهایی هستند، کافی نیست که ما به آن اهداف برسیم؛ بایستی با روشنگری، عموم مردم را متوجه کرد؛ بسیاری از خواص هم احتیاج دارند که هم متوجه شوند و هم اگر ضعف بینشی دارند آن را اصلاح کنند. یکی از عوامل دیگر درونی که ممکن است نظام ما را تهدید کند، ضعف بصیرت است. گاهی مبانی را به‌خوبی می‌دانیم، ولی مصادیق را درست تشخیص نمی‌دهیم؛ موقعیت خودمان را اشتباه می‌گیریم و نمی‌فهمیم در چه شرایطی هستیم و اکنون وظیفه عملی ما چیست. این هم از تهدیدهای درونی است. ضعف‌های اخلاقی نیز تهدیدکننده نظام ماست؛ راحت‌طلبی، دنیازدگی، فردگرایی، احساس حقارت، و تنبلی، اگر در جامعه رشد بکند می‌تواند نظام را فروپاشی کند. عوامل تهدیدکننده بیرونی هم شامل تهدیدهای سخت و تهدیدهای نرم می‌شود. تهدیدهای سخت، مثل تهاجم نظامی، و تحریم اقتصادی، و تهدیدهای نرم مانند تهاجم فرهنگی، فریب، و ایجاد شبهه. پیش‌فرض مهم دیگر برای این بحث، این است که نظام ما اگر وابسته به بیرون باشد، دچار فروپاشی و اضمحلال می‌شود؛ یعنی ما برای استحکام نظام خودمان باید نگاه درونی داشته باشیم. نگاه به بیرون موجب استحکام نظام نمی‌شود، بلکه موجب از بین رفتن و فروپاشی آن می‌شود. این همان چیزی است که با عنوان اصل استقلال، در شعارهایمان می‌شناسیم. این از شعارهای اولیه انقلاب بوده و بر آن تأکید می‌شود. راه استحکام ساخت درونی نظام پس، برای این‌که این ساخت درونی نظام را مستحکم و تقویت کنیم، توسعه دهیم، ضریب امنیتش را افزایش دهیم و از آن حفاظت کنیم، اولاً باید مبانی فکری، عقیدتی و ارزشی این نظام را در سطح عموم مردم تقویت کنیم و عمق ببخشیم. هر چقدر که آن مبانی فکری در ذهن ما عمیق‌تر شود، آثار آن در عمل بیش‌تر ظاهر می‌شود. ثانیاً، باید به ساختارهایی از نظام که دچار ضعف هستند بیش‌تر توجه شود، بخصوص آن‌هایی که مورد تهدید دشمن قرار می‌گیرند و آسیب‌پذیریشان در مقابل تهاجم دشمن بیش‌تر است. به نظر می‌رسد دشمن از هیچ یک از این ساختارها غافل نیست و برای همه این‌ها هم برنامه دارد. برای ساختار سیاسی مهم‌ترین چیزی که دشمن هدف می‌گیرد، رأس نظام و ولایت‌فقیه است، با ایجاد شبهه و تردید؛ در ساختار نظامی به دنبال این است که به بهانه‌های مختلف توان دفاعی ما را کاهش دهد؛ در ساختار علمی به دنبال این است که جلوی پیشرفت‌های علمی ما را بگیرد؛ در ساختار فرهنگی دنبال این است که فرهنگ خودی را از ما بگیرد و فرهنگ بیگانه را بر ما تحمیل کند. در مقابل این ضعف‌هایی که ممکن است در ساختارها پیدا شود، ما باید راهبرد مشخصی داشته باشیم. یک اصل راهبردی حاکم بر همه این موارد می‌تواند اصل استقلال باشد؛ یعنی ما برای حفاظت از همه این ساختارها و مقابله با همه این تهدیدها باید نگاه درونی داشته باشیم و به عناصر خودی تکیه کنیم و به بیرون اتکا نداشته باشیم. این ادعای ماست. اما چرا برای حفاظت از نظام، نباید نگاه بیرونی داشته باشیم؟ چه اشکالی دارد که ما برای تقویت نظام خودمان سراغ دیگران هم برویم و با آن‌ها هم دست دوستی بدهیم؟ تا کی باید با دنیا قهر باشیم؟ چه سودی از این قضیه می‌بریم؟ مگر در تنهایی و انزوا می‌شود به جایی رسید؟ مبانی دینی کسی را فرض کنید که اعتقادی به دین، و مبانی اسلام ندارد؛ چنین کسی درباره همین موضوع، چه نگاهی دارد؟ اگر زندگی همین چند روز دنیاست، اگر فراتر از ماده خبری نیست، اگر خدا و پیغمبری در کار نیست، اگر هدف زندگی، بیش از خوردن و خوابیدن و تمتعات دنیوی نیست، یک‌جور تصمیم می‌گیریم؛ و اگر آن مبانی اعتقادی را به آن اضافه کنیم ممکن است به گونه‌ای دیگر تصمیم بگیریم. کسی که هدفش این است که شکمش بیش‌تر پر شود، به دنبال راه‌های مختلفی می‌گردد تا به همین هدف برسد؛ برای او مهم نیست که شکمش چگونه، به وسیله چه کسی و به چه قیمتی پر شود؛ پس طبعاً با هر چیزی که بهتر و خوشمزه‌تر است آن را پر می‌کند. وقتی نگاه حیوانی به زندگی داشته باشیم این‌طور تصمیم می‌گیریم. یک گوسفند علف می‌خواهد؛ کاری ندارد که چه کسی به او علف می‌دهد؛ هر کسی علف تازه‌تر و خوشمزه‌تری داد از او قبول می‌کند؛ سؤال نمی‌کند که علف را از کجا آورده‌ای؛ نمی‌پرسد مقصود شما از این کار چیست؛ آیا می‌خواهی سرَم را ببری؟ علفش را می‌خورد و اصلاً به این چیزها فکر نمی‌کند. اگر انسانی هم مثل گوسفند باشد، همین جور است؛ کاری ندارد که غذا از کجا می‌آید، چه کسی به او می‌دهد و علت غذادادن چیست. تمتعات دنیوی منتهای دید اوست، چون فراتر از آن را قبول ندارد. البته گاهی چیزهایی را می‌دانیم، ولی از آن غافلیم. برای همین است که به تعمیق مبانی معرفتی احتیاج داریم؛ برای این که گاهی آن قدر این باور ضعیف است که در مقام عمل هیچ نمودی ندارد و گویا هیچ باوری نداریم. این‌ها کافی نیست. باور باید آن قدر عمیق باشد که خودش را در عمل نشان دهد. باور توحیدی آثار عملی دارد؛ یعنی اگر کسی واقعاً موحّد باشد، فراتر از زندگی مادی را قبول داشته و به زندگی جاودانه معتقد باشد، برای روح اصالتی قائل باشد، فقط خدا را خدا بداند، نمی‌تواند مثل یک گوسفند زندگی کند و نمی‌توانند از او سواری بگیرند. درصورتی می‌توان از یک انسان سواری گرفت که خودش باور کند که حیوان است و حاضر باشد سرش را جلوی هر کس و ناکسی خم کند. براساس دیدگاه توحیدی و خدامحوری، اعتقاد به غیب پیش می‌آید؛ دید انسان فراتر از ماده و فراتر از زندگی چندروزه دنیا می‌رود؛ در دیدگاه توحیدی کل زندگی دنیای ما یک دوره جنینی است و مقدمه‌ای برای زندگی به شمار می‌آید. زندگی دنیا اصلاً اسمش زندگی نیست «وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَه لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُون»1 زندگی آخرت زندگی است اگر مردم می‌فهمیدند. بچه‌ای که به دنیا می‌آید نمی‌گویند مُرد! می‌گویند تازه متولد شد. قبلش را که اصلاً زندگی حساب نمی‌کنند. آن را مقدمه‌ای حساب می‌کنند برای این‌که بتواند زندگی کند. این چند سالی که در این دنیا هستیم، در واقع  شرایط زندگی خودمان را، که پس از مرگ است، تعیین می‌کنیم.  با این حساب، چگونه هدف می‌تواند این باشد که این‌جا چگونه تمتعات‌مان را بیش‌تر کنیم؟ مثل این است که یک جنین به دنبال این باشد که چگونه مثلاً خون بیش‌تری بخورد یا حرکات بیش‌تری در شکم مادر داشته باشد و بعدش هم بمیرد و مرده به دنیا بیاید. اگر این اعتقاد باورمان باشد، در عمل با کسانی که معاد را باور ندارند فرق خواهیم داشت. کسی که اعتقاد واقعی به معاد دارد از مرگ نمی‌ترسد، کسی روحیه صبر، مقاومت و شهادت‌طلبی دارد که به زندگی آخرت باور داشته باشد. شما وقتی می‌خواهید به مسافرتی بروید در طول سفر ممکن است با سختی‌هایی مواجه باشید و امکانات کم باشد، اما چون  می‌دانید که این‌جا مقصد نیست تحمل می‌کنید. کسی بی‌تابی می‌کند که فکر می‌کند در سفر باید بماند. این ایمان است که دنبالش تقوا و توکل بر خدا می‌آید. کسی که خدا و ماورای طبیعت را قبول ندارد، چگونه می‌تواند به امدادهای غیبی تکیه کند؟ امدادهای غیبی یعنی چه؟ این‌ها برای منبر خوب است. مگر مملکت‌داری شوخی است؟ مگر مسخره است که می‌خواهید با خطابه و منبر مساله را حل کنید؟ این‌که توکل بر خدا کنید تا مشکلات حل شود، برای جلسات شوخی است. وقتی می‌خواهی وارد صحنه عمل شوی، مرد اقتصاد و سیاست شوی، جامعه را مدیریت کنی، از این حرف‌های خرافی نزن! امدادهای غیبی کدام است؟ امداد می‌خواهی، امداد خارجی! کسی دیگر نیست که کمک کند. اگر کسی از این صحبت‌ها بکند، این‌ها را گمراهی و اغفال مردم می‌دانند. اما مبنای دینی ما این نیست؛ قرآن شوخی نمی‌کند؛ قرآن فقط برای خطابه و منبر نیست؛ در آن معارف است. قرآن می‌فرماید: «وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَ مَن یَتَوَکَّلْ عَلىَ اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»2 کسی که تقوا داشته باشد خدا نمی‌گذارد در بن‌بست گیر کند؛ راه برون‌رفت از مشکلات، تقوا و گوش‌دادن به دستورات خداست. تویی که دستور خدا را رها می‌کنی، فکر می‌کنی عقلت بیش‌تر از خدا می‌رسد. اگر خلاف دستور خدا عمل می‌کنی تا به موفقیت برسی، بدان که در بن‌بست‌ها گرفتار خواهی شد. راه برون‌رفت از مشکلات، پیروی از دستورات الهی است. خدا که برای خودش دستور نداده؛ عقلش هم قطعاً بیش‌تر از تو می‌رسد. یکی از لوازم نگاه توحیدی، نترسیدن از غیرخداست. کسی که قبول داشته باشد منبع همه قدرت‌ها خدای متعال است، وقتی خدا گفت جلوی کسی بایست، نمی‌ترسد. صلحش از روی ترس نیست؛ موقع جنگ هم هراس ندارد: «الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَانًا وَ قَالُواْ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیل»3 مؤمنین چنان هستند که وقتی به آن‌ها می‌گویند همه دنیا علیه شما جمع شده‌اند؛ از مردم بترسید؛ از قدرت‌های خارجی بترسید؛ ایمان‌شان افزایش پیدا می‌کند؛ نه‌تنها نمی‌ترسند، بلکه اتکایشان به خدا بیش‌تر هم می‌شود؛ بیش‌تر به خدا پناه می‌آورند؛ می‌گویند خدا برای ما بس است؛ هیچ چیز دیگر لازم نیست؛ نه این‌که باید با قدرت‌های خارجی ساخت. این‌ها ریشه‌اش شرک است و شرک ریشه همه بدبختی‌هاست. یکی دیگر از مبانی دینی، دشمن‌ شمردنِ دشمن و اعتقاد به دشمنیِ دشمن است، یعنی قبول داشته باشیم که دشمن واقعاً دشمن است. کسی که می‌گوید دشمنی هیچ کسی پایدار نیست و همه دشمن‌ها هم یک روزی‌ می‌توانند دوست بشوند، سخنش مخالف نص قرآن است. قرآن می‌فرماید: «إنّ الشیطان لکم عدوّ فاتخذوه عدوّا»4 شیطان دشمن شماست؛ او را دشمن بگیرید. او دست از دشمنی با شما برنمی‌دارد. اگر گمان کنید او دشمن شما نیست، فریب می‌خورید. کسی که دشمن را دشمن نمی‌داند، به او تکیه می‌کند، از او کمک هم می‌گیرد. یکی دیگر از مبانی دینی که به این بحث مربوط می‌شود آمادگی برای مبارزه با دشمن و ترساندن اوست. «وَ أَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّه وَ مِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ ءَاخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ»5‌ همه قوا و امکانات خودتان را آماده کنید؛ زیرا با آمادگی خودتان دشمن را می‌ترسانید و نمی‌گذارید که او به شما حمله کند. قدرت دفاعی خودتان را بالا ببرید؛ چه دشمن آشکار و چه دشمن پنهان. خیلی از دشمن‌ها هستند که الآن شما نمی‌دانید و آن‌ها را نمی‌شناسید و نمی‌دانید که دشمن شما هستند؛ پشت صحنه‌اند؛ بعداً دشمنی‌شان آشکار می‌شود؛ هم از کفار و هم از منافقین. وقتی قدرت دفاعی‌تان بالا رفت، آن‌ها هم می‌ترسند و عقب‌نشینی می‌کنند. راه محفوظ‌ ماندن شما این است که قدرت دفاعی خودتان را بالا ببرید، نه این‌که از دشمن کمک بگیرید. مبنای دیگر، عدم اعتماد به بیگانه است: «أمْ حَسِبْتُمْ أَن تُتْرَکُواْ وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جَاهَدُواْ مِنکُمْ وَ لَمْ یَتَّخِذُواْ مِن دُونِ اللَّهِ وَ لَا رَسُولِهِ وَ لَا الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَه»6 آیا گمان کردید خدا رهایتان می‌کند و خدا نمی‌شناسد کسانی از شما را که تصمیم گرفتند جهاد کنند و کسی غیر از خدا و رسول خدا و مؤمنین را محرم اسرار نگیرند؟ خدا رها نمی‌کند و آزمایش می‌کند تا این‌ها معلوم بشوند. «ولیجه» به کسی می‌گویند که او را محرم اسرار می‌شمارند و به او اعتماد می‌کنند. مبنای دیگر، عدم‌ مودّت با کفار و نپذیرفتن ولایت آن‌هاست: «لَّا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کَانُواْ ءَابَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتهُمْ أُوْلَئکَ کَتَبَ فىِ قُلُوبِهِمُ الْایمَانَ وَ أَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَ یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَلِدِینَ فِیهَا رَضِىَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُواْ عَنْهُ أُوْلَئکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُون»7 هرگز پیدا نخواهید کرد قومی را که به خدا و معاد ایمان داشته باشند، اما با دشمنان خدا و رسول دوست باشند. این دو تا با هم جمع نمی‌شود. کسی که با دشمن خدا دوستی می‌کند، به خدا و معاد اعتقاد ندارد؛ ایمانش مشکل دارد. آن دشمن حتی اگر پدران، فرزندان، برادران یا اقوامشان هم باشند با آن‌ها دوستی نمی‌کنند.  ملاک بیگانگی در اسلام، کفر است. غیر مؤمن بیگانه است و نمی‌شود با او پیوند دوستی داشت. «أُوْلَئکَ حِزْبُ اللَّهِ» کسی که ادعای حزب‌اللهی می‌کند، نشانه‌اش این است. در آیه دیگر می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ الْیَهُودَ وَ النَّصَارَى أَوْلِیَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ وَ مَن یَتَوَلهَّم مِّنکُمْ فَإِنَّهُ مِنهْمْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِین»8 «ولیّ» در این آیه به معنای دوست است. ای مؤمنین! از یهود و نصارا دوست نگیرید. خود یهود و نصارا این‌ها دوست هم هستند؛ شما با آن‌ها دوستی نکنید؛ کسی که با این‌ها دوستی کند، او هم جزء آن‌ها است و او را مؤمن حساب نکنید. در ادامه می‌فرماید: «فَتَرَى الَّذِینَ فىِ قُلُوبِهِم مَّرَضٌ یُسَرِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نخْشى أَن تُصِیبَنَا دَائرَه»9 آن‌هایی که دلشان مریض است به سوی این‌ها می‌روند؛ افتخار می‌کنند که رفت‌و‌آمدمان با خارجی‌ها زیاد شده و با کفار رابطه‌مان خوب شده است. این چه ملاک و مدال افتخاری است؟ آن‌هایی که مرض دارند به طرف این‌ها می‌روند. چرا؟ توجیه‌شان چیست؟ چرا می‌گویند باید سراغ این‌ها رفت؟ «یَقُولُونَ نخْشى أَن تُصِیبَنَا دَائرَه» می‌گویند: اگر با این‌ها ارتباط نداشته باشیم ممکن است مشکلی به ما برسد و دچار سختی و گرفتاری شویم. مگر می‌شود در دنیای امروز با همه قهر بود؟ مگر می‌شود با دیگران روابط نداشت؟ اگر روابط‌مان ضعیف شود، مشکل پیدا می‌کنیم؛ مشکلات‌ و بدبختی‌های ما برای همین تحریم‌هاست. «یَا أیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ الَّذِینَ اتَّخَذُواْ دِینَکُمْ هُزُوًا وَ لَعِبًا مِّنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ وَ الْکُفَّارَ أَوْلِیَاءَ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِین»10 همین یهود و نصارا، این اهل کتاب و کفار را که دینتان را مسخره و به شما توهین می‌کنند، دوست خودتان نگیرید.  «یَا أیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ عَدُوِّى وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّه وَ قَدْ کَفَرُواْ بِمَا جَاءَکُم مِّنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِیَّاکُمْ أَن تُؤْمِنُواْ بِاللَّهِ رَبِّکُمْ إِن کُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فىِ سَبِیلىِ وَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتىِ تُسِرُّونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّه وَ أَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَیْتُمْ وَ مَا أَعْلَنتُمْ  وَ مَن یَفْعَلْهُ مِنکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِیلِ إِن یَثْقَفُوکُمْ یَکُونُواْ لَکُمْ أَعْدَاءً وَ یَبْسُطُواْ إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُم وَ أَلْسِنَتَهُم بِالسُّوءِ وَ وَدُّواْ لَوْ تَکْفُرُون»‌ با این‌ها دوستی نکنید و ابراز مودت به این‌ها نکنید. اگر این‌ها به شما دست پیدا کنند و بر شما غالب شوند، می‌دانید چه بلایی سرتان می‌آورند؟ این‌ها دشمن شما هستند. دستشان را به سوی شما دراز می‌کنند؛ زبان‌شان را علیه شما به کار می‌گیرند. مگر الآن نمی‌کنند. همین الآن دارند تهدید می‌کنند. اگر احساس کنند شما یک قدم عقب نشستید، ده قدم جلو می‌آیند؛ توقعاتشان بالا می‌رود. البته ارتباط غیر از مودت و وابستگی است. در زمان خود پیامبر اکرم ـ صلی‌الله علیه و آله و سلّم ـ هم مسلمانان با یهودی‌ها و نصرانی‌ها ارتباط داشتند. اما شما یک وقت با کسی معامله می‌کنید؛ در معامله نگاه می‌کنید چه می‌دهید و چه می‌گیرید و به هیچ چیز دیگر هم کاری ندارید؛ معامله در سطح هم است. این مطلب را خود مقام معظم رهبری زیباتر از همه تبیین کرده‌اند. مراجعه کنید به بحث‌هایی که ایشان درباره مذاکره داشتند. وقتی شما می‌خواهید با کسی معامله کنید، مثلا کالایی می‌دهید و پولش را می‌گیرید یا برعکس. اما وقتی می‌گویند به شرطی این کار را می‌کنیم که چیزهای دیگری را بدهید که مربوط به اصول یا عزت شماست. این قابل پذیرش نیست. البته اگر تحریم‌ها را همین طور بردارند، هیچ کسی مخالف نیست؛ نمی‌گوییم ما اصلاً‌ نمی‌خواهیم با شما معامله داشته باشیم. چه کسی چنین حرفی زده است؟ چه کسی گفته نمی‌خواهیم هیچ ارتباط اقتصادی با کفار داشته باشیم؟ می‌گویند به شرطی حاضریم ارتباط اقتصادی داشته باشیم که حقوق بشری که ما می‌گوییم، آزادی‌هایی که ما می‌خواهیم، سلطه فرهنگی و اقتصادی که ما دنبالش هستیم و ... را بپذیرید. پس معامله هم‌سطح نیست. بله! کشورهایی حاضرند معامله معقول و برابر انجام دهند؛ ما با آن مخالف نیستیم؛ این سلطه کفار بر مسلمانان و مودت نسبت به آن‌ها نیست. کفر به طاغوت، جزء مبانی معرفتی و دینی ماست: «فَمَن یَکْفُرْ بِالطَّغُوتِ وَ یُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَه الْوُثْقَى  لَا انفِصَامَ لَهَا»‌ اگر می‌خواهید دستگیره محکمی پیدا کنید که پاره نشود، اول باید کفر به طاغوت داشته باشید و بعد ایمان به خدا. باید از آن طرف ببرید. نمی‌شود به هر دو دست آویخت. مبنای دیگر، پذیرش ولایت الهی است: «وَ مَن یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَلِبُون»11 مبانی نگاه به بیرون حال، آن‌ها که می‌گویند باید نگاه به بیرون داشت، آیا واقعاً این‌ها را قبول ندارند؟ مبنای آن‌ها چیست؟ در مقابل مبنای توحیدی، یک نوع شرک وجود دارد. البته شرک مراتبی دارد. شرک خفی موجب نمی‌شود که فرد ظاهراً از دایره مسلمین بیرون رود و مرتد شود، اما اعمالش مثل اعمال مشرک است. نمی‌خواهیم دیگران را سرزنش کنیم؛ می‌خواهیم ببینیم کار غلط چیست که خودمان مرتکب نشویم و البته به دیگران هم توصیه کنیم. نشانه‌های شرک، یکی انسان‌محوری(اومانیسم) است. ارزش‌هایی که امروزه در دنیا مطرح است، مثل آزادی، دمکراسی، و حقوق بشر غربی، مبتنی بر انسان محوری است. لذا از نظر آن‌ها کسی جز خود انسان نمی‌تواند آزادی را محدود کند؛ هر چه مردم بگویند ارزشمند می‌شود، و ملاکی برای حق و باطل فراتر از آن وجود ندارد. اما این ارزش‌ها در مبنای توحیدی چارچوب دارد؛ آزادی در چارچوب قانون الهی، مردم‌سالاری دینی، حقوق بشر در سایه حق‌الله. نگاه انسان‌محورانه این ارزش‌ها را تولید می‌کند که انسان دیگر چارچوبی برای تصمیم‌گیری و فعالیت‌های خودش قائل نیست؛ می‌خواهد آزاد باشد و هر کار دلش خواست بکند. شما می‌گویید با بیگانه رابطه نداشته باش؛ به خدا اعتماد بکن. می‌گوید آزاد هستم و دلم می‌خواهد راحت‌تر زندگی کنم؛ به دین چه ارتباطی دارد؟ باید ببینیم مردم امروز چه می‌خواهند؛ همان را مبنای سیاست‌های خود قرار دهیم؛ چه سیاست داخلی، چه سیاست خارجی، چه سیاست‌گذاری در عرصه هنر یا در علوم انسانی. یکی از مبانی نگاه به بیرون، عدم اعتقاد جدی به مرز خودی و غیرخودی است. می‌گویند: خودی و غیرخودی نداریم؛ کافر و مؤمن نداریم؛ حق و باطل نداریم؛ دوست و دشمن نداریم. نه هیچ دوستی همیشه دوست است، نه هیچ دشمنی همیشه دشمن. این مرزها چیست؟ همه با هم یکی هستیم؛ بیرون و درون نداریم. هم باید از نیروی داخلی استفاده کنیم و هم باید به قدرت‌های دیگر تکیه داشته باشیم. خودباختگی در برابر ارزش‌های بیگانه کار را به این‌جا می‌رساند که می‌گویند برای متهم‌نشدن به رعایت‌نکردن حقوق بشر و برای این‌که دنیا مجازات اعدام را نمی‌پسندد، باید این‌ها را کنار بگذاریم. آن‌ها هم شرط می‌گذارند که اگر می‌خواهید با ما رابطه داشته باشید، باید این‌ها را رعایت کنید؛ باید کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان را همان‌طور که ما می‌گوییم قبول کنید؛ باید همان حقوق بشری که ما می‌گوییم رعایت کنید؛ این بایدها تمامی ندارد. می‌گویند باید کاری کنیم که اعتماد دشمنان جلب شود. گمان می‌کنند این‌که دشمنان با ما نمی‌سازند و بر ما سخت می‌گیرند، به سبب این است که به ما اعتماد ندارند؛ لذا می‌گویند باید کوتاه بیاییم تا آن‌ها اعتماد کنند و آن وقت باهم دوست می‌شویم و کنار یکدیگر زندگی می‌کنیم. اما قرآن می‌فرماید: «وَ لَن تَرْضىَ  عَنکَ الْیَهُودُ وَ لَا النَّصَارَى  حَتىَ  تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ»12 خیال نکنید آن‌ها به چیزی راضی می‌شوند؛ آن‌ها هیچ وقت رضایت نمی‌دهند؛ هر چه شما کوتاه بیایید، راضی نمی‌شوند؛ مگر این‌که دین و راه آن‌ها را بپذیری؛ مرز رضایت دشمن این است که دست از دینت برداری. فکر نکنید اگر هسته‌ای را تصویب کردید، دشمنی دشمن تبدیل به دوستی می‌شود. در ادامه می‌فرماید: «قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُم بَعْدَ الَّذِى جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِىٍّ وَ لَا نَصِیر»13 هدایت از طرف خدا آمده. اگر بخواهی ببینی این‌ها چه می‌گویند و دنبال هوا و هوس این‌ها باشی، انتظار نصرت الهی را نداشته باش. نگویی خدا کمک می‌کند؛ جلو می‌رویم، ان‌شاءالله خدا کمک می‌کند. خدا گفته جلو نرو؛ پا روی حکم خدا می‌گذاری و بعد انتظار کمک خدا را هم داری؟ چنین چیزی نیست. خدا به پیغمبرش می‌گوید اگر دنبال هوا و هوس این‌ها رفتی، انتظار کمک من را نداشته باش و دور من را خط بکش. مبنای دیگر نگاه به بیرون، ترس از دشمن است: «یَقُولُونَ نخْشى أَن تُصِیبَنَا دَائرَه»14 آن کس به صراحت گفته بود ما از آمریکا می‌ترسیم. البته او راستش را گفته بود؛ برخی دیگر هم ممکن است بترسند و رویشان نشود بگویند؛ اما عمل نشان می‌دهد. اگر نمی‌ترسیدی که نمی‌رفتی جلویش زانو بزنی. مبنای دیگرشان این است که در روابط بین‌الملل، از وابستگی متقابل، گریزی نیست؛ در دنیای امروز که همه به هم وابسته‌اند، استقلال اصلاً معنا ندارد؛ این شعارها برای اول انقلاب بود که نپخته بودیم و یک چیزی گفتیم. مبنای دیگر، مرعوب‌شدن در برابر پیشرفت‌های مادی و اقتصادی دیگران است. می‌گویند  ببینید دنیا به کجا رسیده و ما عقب مانده‌ایم. اگر بخواهیم به آن‌ها برسیم چاره‌ای جز دوستی با آن‌ها نداریم. چه‌طور علم و تکنولوژی را به دست بیاوریم؟ ما صدها سال با آن‌ها فاصله داریم. با این‌که تلاش جوان‌های ما نشان داد که این خلأ پرشدنی است، ولی هنوز هم کسانی هستند که معتقدند نمی‌توانیم به پیشرفت‌های مادی و اقتصادی دیگران برسیم. این ناشی از خودکم‌بینی و حقارت است. اسلام می‌گوید اولاً تنها ملاک پیشرفت، پیشرفت مادی نیست؛ بلکه خیلی از تمتعات دنیوی که خداوند به کفار داده، برای این است که بدبخت‌شان کند. آیا تو هم می‌خواهی دنبال آن‌ها بدوی و به همان جا برسی؟ «وَ لَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلىَ  مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَه الحْیَوه الدُّنْیَا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ  وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقَى» چشمت را ندوز به تمتعات دنیوی افراد و گروه‌هایی از کفار که به آن‌ها امکاناتی دادیم تا بدین وسیله آن‌ها را مبتلا کنیم و آزمایش کنیم؛ برای این‌که تنها به همین دنیا فکر کنند و به فکر آخرت‌شان نباشند. چشمت دنبال این‌ها نباشد؛ اعتمادت به خدا باشد که روزی‌ خدا به تو ارزشش خیلی بالاتر است.  گمان نکن پیشرفت یعنی این‌که به سطح مادی و اقتصادی آن‌ها برسی. البته برای پیشرفت‌های معنوی، ما خیلی از این‌ها را لازم داریم و خودمان باید برویم تا به این‌ها برسیم. اما اسلام معتقد است که مشکلات اصلی ما مشکلات بینشی و اعتقادی است، نه اقتصادی، و راه حل مشکلات اقتصادی هم نگاه به درون و نیروهای خدادادی خود مردم است؛ با توکل به خدا و با امید به او می‌شود این مشکلات را برطرف کرد. اگر توکل داشتیم و تلاش کردیم و روی پای خودمان ایستادیم، آن وقت خدا وعده داده که امدادهای غیبی را هم می‌رساند. گمان می‌کنید امدادهای غیبی فقط برای جبهه است؟ آیا خدای جنگ با خدای اقتصاد فرق دارد؟ آن‌جا که باورمان بود که باید روی پای خودمان در مقابل کل دنیا بایستیم، رزمندگان ما هشت سال مردانه در مقابل کل دنیا ایستادند. کدام محاسبات مادی این کار را تأیید می‌کرد و این کار را معقول می‌دانست؟ پیامدهای نگاه به بیرون از پیامدهای اتکا به بیرون، یکی وابستگی است؛ اعم از وابستگی اقتصادی، نظامی و فرهنگی. وقتی که اقتصاد شما وابسته شد، سیاست و فرهنگتان هم وابسته می‌شود. مشکل ما در زمان شاه چه بود؟ مشکل مردم مشکل شکم نبود. مشکل شکم همیشه تا حدی هست. این دنیا آفریده نشده که مشکل شکم مردم حل شود. مشکل مردم که علیه شاه قیام کردند، وابستگی و تحقیر بود. آمریکا برای ما تصمیم می‌گرفت که چه کار کنیم. سخنرانی‌های امام را گوش کنید. مردم دنبال امام راه افتادند. امام نگفت ای مردمی که گرسنه‌اید، بلند بشوید بروید از حلقوم شاه بیرون بکشید و شکم‌تان را سیر کنید. یک چنین جمله‌ای شما در سخنرانی‌های امام پیدا نمی‌کنید. صحبت این بود که چرا وقتی می‌خواهید نخست‌وزیر تعیین کنید آمریکا باید نظر بدهد؟ وقتی می‌خواهید در داخل کشور تصمیمی بگیرید، مجلس می‌خواهد قانون بگذارد، چرا آمریکا باید موافق باشد؟ چرا آقا بالاسر دارید و باید از او اجازه بگیرید؟ اوج این تحقیر و وابستگی، همان قانون کاپیتولاسیون بود. به دنبال این، از بین رفتن حس اعتماد به خود است و به دنبال آن، وابستگی نظامی است. می‌گویند شما اجازه ندارید موشک‌های بالستیک داشته باشید؛ اگر می‌خواهید رابطه اقتصادی با ما داشته باشید ده تا شرط دارد؛ اولش اورانیوم 20درصد است که باید آن‌‌ها را نابود کنید؛ اما چیزهای دیگری هم هست که حالا یکی‌یکی می‌آید. از بین رفتن حس اعتماد به خود، تحقیر و ذلت نزد بیگانگان. آیا ما پیرو سیدالشهدا(ع) هستیم که فرمود: «هیهات منّا الذّلّه» یا نه؟ بعد حضرت می‌فرماید: خدا ابا دارد از این‌که ما ذلیل بشویم؛ پیغمبر خدا، مؤمنین، و آن دامن‌های پاکی که ما را تربیت کرده به ما اجازه نمی‌دهد زیر بار ذلت برویم. به چه قیمتی، می‌خواهیم بخشی از حقوق خودمان را که از ما دزدیده‌اند، با منّت به ما پس بدهند؟ ممکن است آقایان جواب داشته باشند. اگر جواب دارید، بیایید بگویید؛ چرا توهین می‌کنید؟ اگر ما بی‌سواد هستیم، و از جای خاصی تغذیه می‌شویم، از قرآن تغذیه می‌کنیم و به آن افتخار هم می‌کنیم. شما چرا می‌ترسید از این‌که با مردم روبرو شوید؟ چرا می‌ترسید حرف‌هایی را که آن طرف گفته‌اید، شفاف برای مردم توضیح بدهید؟ مگر دولت راستگویان نیستید؟ ناکارآمد جلوه دادن نظام اسلامی از پیامدهای اعتماد به بیگانه است؛ دشمن اصلاً دنبال همین است. شاید به اندازه امیدی که به این مسأله دارد امید نداشته باشد این توافقنامه‌ها و مذاکرات به جایی برسد. هدفش این است که در دنیا بگوید حتی تنها نظامی که بعد از 35 سال روی پای خودش ایستاد و گفت ما می‌توانیم مستقل از آمریکا باشیم، نتوانست؛ پس نمی‌شود و بقیه هم باید ساکت باشند. هدف، سرکوبی نهضت‌های بیداری اسلامی و ایجاد انحراف در آن‌هاست. می‌خواهند بگویند دیدید که فشارهای ما نتیجه می‌دهد؛ دیدید هیچ ملتی بدون کمک ما نمی‌تواند روی پای خودش بایستد؛ دیدید که وعده‌های خدا دروغ است. روش انبیا برای برقراری و استحکام نظام دینی  انبیا وقتی می‌خواستند نظام دینی را در جامعه خودشان مستقر کنند، همین راه را شروع کردند که مبانی عقیدتی مردم را اصلاح کنند. هیچ فکر کرده‌اید چرا هر پیغمبری که مبعوث شد از توحید شروع کرد؟ چرا اول نگفتند بیایید با هم مهربان باشیم، کشاورزی‌مان را رونق بدهیم، صنایع زیربنایی اقتصادی‌مان را درست کنیم، بعد نوبت توحید می‌رسد؟ چه اصراری است که مردم بت نپرستند؟ اصرار انبیا برای این است که ریشه همه مشکلات ما شرک است. تا این حل نشود، هر چیز دیگری حل بشود، ما یک طویله بزرگ در دنیا درست کرده‌ایم؛ کار مهمی نکرده‌ایم. انبیا درصدد بودند ساختارهای داخلی نظام خودشان را اصلاح کنند؛ لذا  سراغ نگرش‌ها و بینش‌ها می‌رفتند: «وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فىِ کُلِّ أُمَّه رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَ اجْتَنِبُواْ الطَّغُوت» این پیام مشترک همه انبیا بود. اضمحلال نظام اسلامی در جوامع مسلمان  کشورهای اسلامی هم هنگامی رو به ضعف رفتند و به ذلت کشیده شدند که این مبانی اعتقادی در میان آن‌ها ضعیف شد. از صدر اسلام وقتی که خلافت الهی به حکومت زمینی تبدیل شد و در دست بنی‌امیه و بنی‌عباس افتاد این انحراف‌ها پدید آمد. سلطنت بنی‌امیه و بنی‌عباس جایگزین خلافت الهی شد. پس این برای ما معیار است؛ باید ببینیم نظام ما تا چه حد دنبال حرکت و اهداف انبیا است. با انقلاب اسلامی در زمان حضرت امام، این بینش‌ها و باورها در جامعه ما رشد کرد. از همان موقع البته کسانی بودند که خود را سیاستمدار می‌دانستند، ولی سیاست‌باز و دنیامدار بودند. این‌ها اصل ولایت‌فقیه را از همان زمان قبول نداشتند. خودشان هم به صراحت گفتند ما همان زمان هم قبول نداشتیم، اما رویمان نمی‌شد آن موقع بگوییم. بعضی‌ها هنوز هم در حال نفاق هستند و اسم مقام معظم رهبری را مرتب می‌آورند و بر ضد نظر و دستور صریح ایشان هم عمل می‌کنند. راه حل مشکلات  براساس اسلام، راه‌حل مشکلات ما چیست؟ اسلام عزت را بر شکم ترجیح می‌دهد. البته هر کسی می‌فهمد که ما به اقتصاد نیاز داریم. نمی‌گوییم باید شکم‌مان خالی باشد، ولی این هدف نهایی نیست؛ لذا حد و مرز دارد. ما گوسفند نیستیم که هر کسی به ما به هر قیمتی علف داد قبول کنیم. عزت از شکم برای ما مهم‌تر است، بلکه از کل زندگی دنیا مهم‌تر است. سیدالشهدا(ع) فرمود: من را بین شمشیر و ذلت مخیّر کرده؛ یعنی یا ذلت را بپذیر یا بمیر؛ و من می‌میرم، ولی زیربار ذلت نمی‌روم. راه دستیابی به عزت، بندگی خداست، نه کرنش در مقابل بیگانه: «مَن کاَنَ یُرِیدُ الْعِزَّه فَلِلّهِ الْعِزَّه جَمِیعًا»15 «وَ لِلَّهِ الْعِزَّه وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لَاکِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یَعْلَمُون»16 آن‌ها گمان می‌کنند عزت با اتکا به بیگانه به دست می‌آید؛ این نشانه اهل نفاق است «الَّذینَ یَتَّخِذُونَ الْکافِرینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ أَ یَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّه فَإِنَّ الْعِزَّه لِلَّهِ جَمیعاً»17 آن‌هایی که به جای دوستی با مؤمنین با کفار پیمان دوستی می‌بندند؛ لبخندشان برای آن‌هاست و اخم‌شان برای ماست؛ عزت را نزد آن‌ها می‌جویند؟ بدانند که تمامی عزت برای خداست: «وَ اتَّخَذُواْ مِن دُونِ اللَّهِ ءَالِهَه لِّیَکُونُواْ لَهُمْ عِزًّا»18 سراغ غیرخدا می‌روند و معبودی غیر از خدا می‌گیرند برای این‌که عزیز بشوند. پیروزی و نجات در پیروی از دستورات الهی است، نه همکاری با دشمن: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى ءَامَنُواْ وَ اتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْض»19‌ اگر دنبال برکت هستید و می‌خواهید مشکلات اقتصادی‌تان حل شود، راهش  ایمان و تقوا است، ببینید خدا از شما چه می‌خواهد. «وَ اتَّخَذُواْ مِن دُونِ اللَّهِ ءَالِهَه لَّعَلَّهُمْ یُنصَرُونَ لَا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَهُمْ وَ هُمْ لَهُمْ جُندٌ مُّحْضَرُون» می‌خواهند آن‌ها یاریشان کنند؛ آن‌ها نمی‌توانند شما را یاری کنند؛ خود آن‌ها توان یاری شما را ندارند. اگر کسی قرآن و دین و وعده‌های الهی را قبول ندارد؛ آیا چشم و گوش هم ندارد؟ ببینید در دنیای امروز، آمریکا با دیگران چه کار کرده است؛ تجربه مصر را ببینید؛ عربستان را ببینید؛ مالزی را ببینید. بعضی‌ها معتقد بودند ما باید از سیاست‌های اقتصادی مالزی تبعیت کنیم. ماهاتیر محمد که از او به عنوان عامل توسعه مالزی و از اقتصاد کشورش به عنوان ببر اقتصادی منطقه نام برده می‌شد، با ظاهر شدن پیامدهای اقتصاد وابسته، درباره غیرواقعی بودن الگوی توسعه بیرونی گفته بود: بعد از بحران‌های اقتصادی معلوم شد که ما ببرهای کاغذی بودیم نه ببرهای اقتصادی. نتیجه  از آن‌چه گفته شد نتیجه می‌گیریم که بر اساس مبانی معرفتی و دینی، باید فرهنگ توحیدی را با همه لوازمش، از جمله مقاومت؛ احیا، تقویت و ترویج کنیم. این فرهنگ در قرآن با عنوان صبر و استقامت نامیده شده و خداوند صابران را دوست دارد و با آنان است: «وَاللهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ»20 «إنَّ اللهَ مَعَ الصَّابِرِینَ»21 با صبر است که نصرت الهی می‌رسد: «بَلى إِن تَصْبِرُواْ وَ تَتَّقُواْ وَ یَأْتُوکُم مِّن فَوْرِهِمْ هَاذَا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُم بِخَمْسَه ءَالَافٍ مِّنَ الْمَلَئکَه مُسَوِّمِین»‌22 اگر استقامت داشته باشید و تا مشکل به شما رسید، جا خالی نکنید، خدا ملائکه فراوانی به کمک شما می‌فرستد. سختی‌ها برای این است که ما به خدا پناه ببریم و از او یاری بخواهیم تا بتواند یاری او شامل حال ما بشود، نه این‌که تا سختی پیدا شد دنبال دشمن برویم. ما باید به در خانه خدا برویم؛ جای دیگر خبری نیست. تجلی مقاومت در اقتصاد، می‌شود اقتصاد مقاومتی؛ در سیاست داخلی، می‌شود صبر و همدلی؛ در سیاست خارجی، می‌شود زیر بار زور و ذلت نرفتن؛ در فرهنگ، می‌شود نه گفتن به فرهنگ بیگانه؛ در سبک زندگی، می‌شود آموختن و اجرای سبک زندگی اسلامی؛ ‌در علم و فناوری، می‌شود تلاش مجدانه؛ در علوم انسانی، می‌شود بازسازی آن‌ها براساس مبانی اسلامی؛ در هنر، می‌شود نفی هنرهای ضدارزشی و جایگزین کردن آن‌ها با هنرهای اصیل اسلامی؛ برخلاف آن‌هایی که معتقد بودند هنر خنثی است و ارزشی و غیرارزشی ندارد. ان‌شاءالله خدا همه ما را بیش از پیش با مبانی دین آشنا و آگاه و به لوازم آن‌ها پای‌بند کند. پی‌نوشت‌ها 1. عنکبوت، 64. 2. طلاق، 2 و 3. 3. آل عمران، 173. 4. فاطر، 6. 5. انفال، 60. 6. توبه، 16. 7. مجادله، 22. 8. مائده، 51. 9. مائده، 52. 10. مائده، 57. 11. مائده، 56. 12. بقره، 120. 13. بقره، 120. 14. مائده، 52. 15. فاطر، 10. 16. منافقون، 8. 17. نساء، 139. 18. مریم، 81. 19. اعراف، 96. 20. آل عمران، 146. 21. بقره، 153. 22. آل عمران، 125. فصلنامه فرهنگ پویا شماره 31. انتهای متن/

95/01/30 :: 04:26





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 119]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن