تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835544989
روایتی از مسافرت قاچاقی از مرز زمینی ترکیه تا کمپ های پناهندگی
واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
روایتی از مسافرت قاچاقی از مرز زمینی ترکیه تا کمپ های پناهندگی جامعه > آسیبها - وقایع اتفاقیه نوشت: ترکیه مسیر گذر مسافران قاچاقی شده که از مرز زمینی،پنهانی خود را به آن سوی مرز میرسانند، ساعتهای دراز در تاریکی پیاده میروند و اگر از دریا جان سالم بهدرببرند، بعد از روزها و ماهها ماندن پشت مرزهای یونان، عاقبت از کمپهای پناهندگی در هلند یا آلمان سردرمیآورند.
باید شب حرکت میکردند. گفته بودند مسیر سختی در پیش است؛ شش تا هفت ساعت پیادهروی در کوه و دشت، سربالایی و سرپایینی، تشنگی و خستگی. همینکه در فرودگاه ارومیه، قاچاقچی را پیدا کرد و توی ماشینش نشست پشیمان شد: «گفتم انگار پشیمان شدم. گفت اگر پشیمانی همین جا بگو، هیچ هزینهای هم ازت نمیگیرم. از فرودگاه که دور میشدیم یکی تماس گرفت که منتظرش باشیم، تا صبح منتظر ماندیم. سه جوان اهوازی آمدند. هشت نفر شدیم و راه افتادیم، پولها را تبدیل کردیم و رفتیم خانه قاچاقچی.» صبح مسیری را با دو تا پیکان رفتند و 40 دقیقه بعد، یک نیسان آمد و هر هشت نفر کف نیسان دراز کشیدند. این روایت بین مهاجران دهان به دهان میگشت: «اگر پلیس سر برسد و قضیه لو برود، قاچاقچی سر مهاجران را میبرد و فرار میکند.» میهمانان ناخوانده با پناهجویان خاورمیانه که خانهبردوش و دلزده از جنگ و خون، راه دریا پیش میگیرند و به اروپا میگریزند، همراه میشوند. ترکیه مسیر گذر مسافران قاچاقی شده که از مرز زمینی با هزار دلهره، پنهانی خود را به آن سوی مرز میرسانند، ساعتهای دراز در تاریکی پیاده میروند و اگر از دریا جان سالم بهدرببرند، بعد از روزها و ماهها ماندن پشت مرزهای یونان، عاقبت از کمپهای پناهندگی در هلند یا آلمان سردرمیآورند. از هر دیاری، چند جوان جانشان را کف دست گذاشته و رفتهاند. «آدمهای شکستخورده، کسانی که هی به در بسته میخورند، جوانهایی که دیگر چیزی برای ازدستدادن نداشتهاند که بمانند، مثل خود من.» مسافر برگشتی، قصه بازگشتش را میگوید. بعد از سفری هفتروزه با قاچاقچیها و ماندن در کمپهای بین راهی در مرز، ضعیفتر شده است. ماهان 19ساله، سختی زیادی کشیده. صدا در حنجرهاش میلرزد، هر دو دستش هم.
سه تا از رفیقهایش قبلا رفته بودند و او هوایی رفتن شده بود. شناسنامهاش صادره از آلمان است، اما سربازی در وطن پاگیرش کرده بود. حالا او در تهرانپارس نشسته و سه رفیق در اردوگاه پناهندگان، در شهری کوچک و گمنام زندگی میکنند. «باید یکجوری خودم را به آلمان میرساندم و پناهنده میشدم. مشمول بودم. همه کارهای معافی را انجام داده بودم، فقط یک امضا مانده بود. وقتی خبر رسید که بچهها رفتنی شدهاند و دیدم قانونی نمیشود، تصمیم گرفتم با آنها بروم.» دو قمقمه سهم هشت مرد
تا رسیدن به اولین توقفگاه در یک گاراژ، آفتاب وسط آسمان رسیده بود. از اینجا به بعد، باید پیاده میرفتند. مسیر در چند نقطه بسته میشد و پلیس راه را سد میکرد، باید از کوه میگذشتند و در تاریکی از بلندی میپریدند. دو نفر قاچاقچی، راهوچاه را نشان دادند که تا یک ساعت پیش بروید و هر یکربع مکث کنید. دو قمقمه آب سهم هشت مرد بود. «در مرز، دژبانی ترکیه معلوم بود. سومین قاچاقچی، زیر دژبانی ترکیه بود. علامت داد. گفت: آنقدر بروید تا به یک صخره برسید.» بعد باید از یک ارتفاع میپریدند و در مسیری دیگر سُر میخوردند. مبادا که دژبانی گیرشان میانداخت. هشت مرد در سکوت شب راه میرفتند و صدای قدمهای ترسانشان شنیده میشد. «تاریک بود، کمی زخمی شدم و بند کیفم پاره شد. استرس داشتم. گذشتن از دژبانی، کم حرفی نبود، میترسیدیم که بگذریم. رد شدیم و ساعتی بعد مردی با اسب آمد، پرسید که آدمهای فلانی هستید. گفتیم بله. دیگر در خاک ترکیه بودیم.» در مسیر مرز زمینی که به ترکیه میرسد، چند باند قاچاقچی، کمپهایی بهپاکردهاند و همه با هم در ارتباطاند. چند گاراژ شبیه مسافرخانههای بینراهی مدام از مسافران قاچاقی پر و خالی میشود. ساعتی بعد در کمپی دیگر، یک ماشین ون از راه رسید و 30 نفر سوار آن شدند تا به کمپ بعدی برسند. «بیشتر مهاجران، افغانستانی بودند و قاچاقچیهای ترکیه بیشتر به زبان کردی حرف میزدند.» حیاطی بزرگ با سه چهار خانه، توقفگاه بعدی در کمپ وان بود. «گفتیم ما هشت نفر پسر عموییم و در یکی از خانهها، اتاقی نصیبمان شد.» بخاری کوچک المنتی یک ساعت بعد سوخته شد. هشت مرد بودند و سه پتو با سرمای آدمکُش. «بیشتر راه سخت را رفته بودیم. گفتم اگر برگردم و معافیتم جور نشد چی؟ دانشگاه را هم که رها کردم، چی مانده برام؟ فکر کردم که همراه سه تا دوستم هرجور شده زندگی میکنیم و اگر نشد همه با هم بهفنا میرویم.» صبح، از ایران با واتساَپ تماس گرفته بودند که حال مادرت خوب نیست و سه نفری که قرار بود منتظرت باشند، رفتهاند. «انگار که آب سرد روی سرم ریخته باشند. فکر نمیکردم تنها بمانم. گفتم برمیگردم. خبر دادم که با قاچاقچی خودم هماهنگ شود. گفتند راه سخت را رفتهای، چیزی نمانده اما دریای اژه مانده بود. تازه اگر در ترکیه دستگیر میشدم، سه سال حبس داشتم.» همسفرانش با ون بعدی به استانبول رفتند و او باید راه رفته را برمیگشت. با ما مثل حیوان رفتار میکردند
شب را باید در این کمپ میماند، کنار مهاجران افغانستانی. غذا یک تکه نان خشک بود با نودلی خُردشده و یخزده. «آشغال بود، پرت میکردند جلومان.» در دستشویی دو تا 20لیتری آب بود، هم برای شستوشو و هم برای آشامیدن. ماهان برای هر روایت از سفر ناتمامش عکسی دارد. بین آن هفت نفر، «سوسول کرجی» نام گرفته بود. عکسی از ظرف غذا را نشان میدهد و میگوید: «مثل یک حیوان با ما رفتار میکردند.» توی عکس، هر دو چشمش کاسه خون است. آن شب بیرون کمپ نشسته بود، عکسها را نگاه کرده و بغضش ترکیده بود. «یکی آمد گفت بیا داخل کمپ. لباسم را کشید. گفتم دستت را بکش. زبانم را نمیفهمید. یکی خواباند زیر گوشم. خوردم به دیوار و افتادم زمین. بقیه هم که دیدند دعوا شده آمدند.» پیراهنش که پاره شد، سیاهی خالکوبیاش بیرون افتاد. یکی خالکوبی را نشان داد و فریاد زد: «داعش، داعش»، برف سخت میبارید. چند دقیقه بعد، دستانش را از پشت قفل کرده و برده بودندش پشتبام و یک ساعتی در سرما مانده بود. سر آخر یکی به خالکوبیاش پنجه کشیده و گفته بود ولش کنید. «روی سینهام نوشته fall in love» بعد یک ماشین ون با سه تا قاچاقچی آمدند. یک ردیف صندلی خالی بود، اما انداختندش صندوق عقب. او را در کمپ قبلی که پر از مسافر بود، پیاده کردند. این بار اما خالی از مسافر بود. «پرسیدم کی برمیگردم؟ گفتند شب. فکر اینکه باید این راه را برگردم دیوانهام کرده بود. آیتالکرسی خواندم، گفتم خدایا یا همین امشب بروم یا تنها نباشم توی این گاراژ.» یک ربع بعد، در باز شد و سه مرد آمدند تو. «تا سلام کردند فهمیدم ایرانیاند. یکیشان بغلم کرد و من بغضم ترکید.» یکیشان گفت: «کابرا چی گریه میکنی؟ از چی میترسی؟ نترس.» گفت تنها نیستی و دو تا قمه از جیبش درآورد. «نمیخواستم بگویم رفقا پیچاندهاند و رفتهاند. گفتم پولم را زدند و میخواهم برگردم.» یک دسته اسکناس آوردند جلو چشمش: «بیا اینم پول. پا بذار روی احساست. راهی نمانده. قبول نکردم.» چهار مرد افغان هم اضافه شدند. «وقت خواب دیدم یکیشان یک چیز سیاه توی دستمال پیچید و گذاشت گوشه لبش، گفت «ناس» است، میزنی؟ نه نگفتم. پیچید برایم و گذاشتم گوشه لبم. بو و مزه تندش توی دهانم پیچید.» باز هم کلی آدم آمدند. بینشان دو تا دختر تهرانی بود. «حواسم بود که قاچاقچیها با این دو دختر گرم میگرفتند. نگاههای بدی داشتند.» تازه چشمش گرم شده بود که یکی آمد و گفت: «مسافر برگشتی.» تنهایی در تاریکی شب، با صدای زوزه گرگها خود را به سه قاچاقچی بین صخرهها رساند. «ناس» تشنهاش کرده بود، دم خانه روستایی قاچاقچی که رسید، از پا افتاد. «قاچاقچی گفت: همان موقع که رفتی به مادرت زنگ زدم و گفتم برمیگردد. نگران نباش.» با لباسهای گلی توی فرودگاه به او مشکوک شده بودند. «پاسپورتم همراهم بود، رد شدم.» سرآخر اما برگشته بود به خانه اول.
ماهان روزهای اول بازگشتش از مرز، از رفتن به سفر پشیمان بود. گفته بودند اوضاع روبهراه میشود و هوایش را دارند، اما همهچیز به روز اول برگشت. «حالا پشیمانم که برگشتم. میرفتم دستکم از این مشکلات دور میشدم. حالا فهمیدم همه چیز تظاهر است.» یک هفته پس از بازگشت کارت معافیتش رسید. چای را سر میکشد و میگوید: «حالا آنقدر خودم را پایین گرفتم که کارگری میکنم، با نیسان بار میبرم. فقط 21 واحد از دانشگاه مانده، اما حواسم را نمیتوانم جمع درس کنم. کاش تا تهش میرفتم.» عکسها را یکییکی رد میکند. کوهها، دیوار زخمی خانه قاچاقچی، آدمهایی که توی عکس تار افتادهاند و ترس توی چشمها. تهش هزار مکافات بود و گذشتن از دریا، هویت جعلی بود و غربت، زندگی در اتاقکی کوچک با مقرری ناچیز. سه نفری که او را قال گذاشتند و رفتند حالا در کمپهای آلمان روزگار میگذرانند. از همراهانش، سه نفر در اردوگاههای هلند مستقر شدند، بیخیال حقوق نامعین و بلاتکلیفى زندگی، تا زمانیکه با تقاضایشان موافقت نشود، در کمپهای پناهندگی روزگار سپری کنند؛ حالشان معلوم و آیندهشان نامشخص. 47304
کلید واژه ها: قاچاق انسان - ترکیه - قاچاق -
شنبه 3 بهمن 1394 - 09:20:15
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]
صفحات پیشنهادی
الشرق الاوسط: ترکیه برای انجام عملیات زمینی در سوریه آماده میشود
پنجشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۵ ۳۳ منابع ترکیهای از آمادگی آنکارا برای انجام عملیات زمینی در سوریه برای مبارزه با داعش خبر دادند به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا به نوشته روزنامه فرامنطقهای الشرق الأوسط چاپ لندن منابع آگاه ترکیه اعلام کردند که دستگاه مینیاب به نزدیکی نواابومرزوق: از بازگشایی گذرگاه زمینی رفح به هر شکلی استقبال میکنیم
یکشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۴ - ۰۸ ۰۸ عضو دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی فلسطین حماس تاکید کرد که این جنبش از بازگشایی گذرگاه زمینی رفح به هر شکلی استقبال می کند به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا به نقل از مرکز اطلاع رسانی فلسطین موسی ابومرزوق عضو دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی فورود نیروی زمینی ترکیه به شهر جرابلس سوریه
ورود نیروی زمینی ترکیه به شهر جرابلس سوریه شناسهٔ خبر 3030011 - چهارشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۴ - ۲۰ ۳۳ بین الملل > خاورمیانه و آفریقای شمالی منابع خبری از ورود شمار زیادی از نیروهای زمینی ترکیه به شهر جرابلس در استان حلب سوریه خبر دادند به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از جروزالم پست در حاستقرار سربازان روسیه در نزدیکی مرزهای ترکیه
نصر روسیه شماری از نظامیان و مهندسین خود را به فرودگاه قامیشلی سوریه در نزدیکی مرز ترکیه اعزام کرده است به گزارش خبرگزاری نصر به نقل از حریت دیلی ناظران سوری حقوق بشر از اعزام شماری از سربازان و مهندسین روسیه به فرودگاه قامیشلی سوریه در نزدیکی مرز ترکیه خبر دادند در بیانیه اینالشرق الاوسط: ترکیه برای انجام عملیات زمینی در سوریه آماده می شود
اسلام تایمز منابع آگاه ترکیه اعلام کردند که آنکارا خود را برای انجام عملیات زمینی قریب الوقوع در منطقه جرابلس سوریه واقع در نزدیکی مرزهای ترکیه آماده می کند گفته می شود که این منطقه در کنترل داعش است به گزارش اسلام تایمز منابع آگاه ترکیه در گفت وگو با روزنامه فرامنطقه ایپیشنهادات آمریکا به ترکیه برای بستن مرز سوریه
آمریکا راهکارها و فن آوری های جدید خود برای بستن کامل مرز با سوریه را به ترکیه پیشنهاد می کند به گزارش تحلیل ایران به نقل از رویترز یک مقام ارشد آمریکایی گفت کشورش در راستای تشدید تلاش ها برای کمک به ترکیه برای بستن کامل مرز خود با سوریه فن آوری های جدید را به این کشور ارائه میآمریکا و پیشنهاد فن آوری های پیشرفته به ترکیه برای کنترل مرز با سوریه
شفقنا-رویترز از پیشنهاد آمریکا به ترکیه در مورد اعطای فن آوری های پیشرفته برای کنترل مرز خود با سوریه خبر داده است این اولین بار است که آمریکا چنین فن آوری های پیشرفته و مهمی را به ترک ها پیشنهاد می کند گفتنی است جو بایدن معاون اوباما قرار است امروز پنجشنبه وارد ترکیه شود تا باباز شدن مسیر دوم ترانزیت دوغوبایزیت- بازرگان در مرز ترکیه
بیکدلی مطرح کرد باز شدن مسیر دوم ترانزیت دوغوبایزیت- بازرگان در مرز ترکیه سفیر ایران در ترکیه گفت با باز شدن مسیر دوم عبور کامیون دوغو بایزیت- بازرگان روزانه بیش از ۵۰۰ کامیون از هر طرف عبور میکند که این اقدام در تسهیل تجارت صرفهجویی وقت و کاهش هزینههای توقف بسیار موثر استورود نیروی زمینی ترکیه به سوریه
پایگاه تحلیلی خبری هم اندیشی جروزالم پست خبر داد در حالی که زمان چندانی تا آغاز مذاکرات صلح سوریه باقی نمانده است شاهدان عینی از ورود شمار زیادی از نیروهای زمینی ارتش ترکیه به شهر جرابلس در استان حلب سوریه خبر دادند بنا بر این گزارش نیروهای ترکیه به هنگام ورود به این شهر با مقاستقرار سربازان روس در نزدیکی مرز ترکیه
روسیه شماری از نظامیان و مهندسین خود را به فرودگاه قامیشلی سوریه در نزدیکی مرز ترکیه اعزام کرده است به گزارش مهر به نقل از حریت دیلی ناظران سوری حقوق بشر از اعزام شماری از سربازان و مهندسین روسیه به فرودگاه قامیشلی سوریه در نزدیکی مرز ترکیه خبر دادند در بیانیه این گروه به نقل از-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها